تعداد بازدید: 4194

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 10 فروردين 1395-15:49

درباره ممیزی کتاب

زنگ زده ایم!

پیشینه تاریخی نمناکی و رطوبت سرزمین مان، در خلق وخوی مازندرانی ها تاثیر منفی گذاشته است و ما باشندگان این خاک و از جمله بررس های کتاب اداره فخیمه ارشاد را افسرده و نمور و ناراحت کرده، با ذهنی رطوبتی و زنگ زده!


مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، علی صادقی، مدیرمسئول و سردبیر پایگاه خبری مازندنومه:1- سال 1381 کتابی 600 صفحه ای منتشر شد که بسیاری آن را خوانده، شگفت زده شدند؛ «ممیزی»، کاری از دکتر احمد رجب زاده و دانشجویانش. این کتاب پژوهشی در 1400 سند ممیزی کتاب در سال 1375 بود.

از آن زمان به بعد در این حجم و وسعت کتابی درباره ممیزی یا سانسور در ایران چاپ نشد، لیکن همان یک کتاب کافی است تا بدانیم در کجا ایستاده ایم!

 از سال 75 دو دوره دولت اصلاحات بر راس کار آمد، دو دوره هم دولت مهروز و اینک دولت تدبیر و امید، اما درِ ممیزی کتاب بر همان پاشنه می چرخد که در ارشاد میرسلیم می چرخید و پیشرفت محسوسی در 20 سال اخیر ایجاد نشده است.

نقل چند مورد ممیزی شده سال 75 و ارشاد دوره میرسلیم خالی از لطف نیست:

عنوان کتاب «آرایش و زیبایی» تغییر یابد به «مراقبت از پوست»!/ عنوان کتاب «فریب خوردگان عشق» تغییر یابد به «عاقبت عشق»/عنوان کتاب «عشق صدراعظم» تغییر یابد به «صدر اعظم»/جمله «گاه گاهی آرایش کنید» تبدیل شود به «گاه گاهی به ظاهر خود برسید»/«بستر زناشویی» تبدیل شود به «زندگی زناشویی»/جمله «زن! من تو را می توانم خوشبخت کنم»تبدیل شود به «خواهرم! من تو را می توانم خوشبخت کنم»/«عاشق» تبدیل شود به «علاقه مند و دوستدار»/«وطن پرستی» تبدیل شود به «وطن دوستی»/«رفیق» تبدیل شود به چیز دیگری چون مارکسیست ها آن را به کار می بردند/«خانم» تبدیل شود به «خانواده»/«میدان پهلوی» در رمان «غروب تنهایی» که داستان آن در گذشته اتفاق افتاد به «میدان ولی عصر» تبدیل شد و....

این ها کمی مضحک، ولی واقعیت جریان کتاب ایران بوده و هست. اکنون نیز وضع بهتر نشده و اعمال سلیقه های این چنینی وجود دارد.

2- سال 1392 بود که مجموعه یادداشت ها، طنزنوشته ها و مصاحبه های خودم را که از خردادماه 1390 تا خردادماه 1392 در سایت مازندنومه منتشر شده بود، در کتابی 400 صفحه ای تنظیم کرده، به ناشر سپردم. ناشر محترم نیز کتاب را برای ممیزی و کسب مجوز به ارشاد سپرد. کتاب را آن زمان به مازندران واگذار کردند تا بررسی شود. ماه ها گذشت و نتیجه آن 10 بند ایراد به محتوای کتاب بود که اگر سال 75 بود می توانست در کتاب ممیزی دکتر رجب زاده بگنجد و مایه فرح و شادی اهل فن شود!

صبر کردم تا موقعیت وزیر جدید ارشاد  تثبیت شود. سپس به علی جنتی نامه ای نوشتم و اشکال ها و ممیزی های سلیقه ای را یکی یکی توضیح دادم.  باز اتفاقی نیفتاد!

ماه ها گذشت و با وجود اصرار ناشر محترم، علاقه مندی ام را به چاپ کتاب از دست دادم. طرفه این که کل محتوای کتاب هم اکنون در اینترنت موجود است و با سرچی ساده نیز می توان به آن دست یافت!  هیچ کدام از نوشته ها در زمان انتشار دردسرساز نشد، اما چگونه بررس ارشاد این همه ایراد به کاری گرفته که پیش تر منتشر شده و در فضای مجازی موجود است، مشخص نیست!

حال توجه کنید به ممیزی های این کتاب منتشر نشده ی در اصل منتشر شده!

ص 177: نقل یک لطیفه معروف که ماجرای سفر سه آمريکایی و یک ایرانی در قطار است و زرنگی و تیزبازی ایرانی در برابر آمریکایی ها که این لطیفه در اینترنت و جاهای دیگر وجود دارد و مشخص نیست به چه دلیل حذف شده است!

ص21: جمله این است: چه اصراری است که برخی شهرهای کوچک مثل قائم شهر...، بررس محترم احتمالا شهر کوچک قائم شهر را بزرگ و اندازه لندن و سانفرانسیسکو فرض کرده که دستور به حذف سه کلمه "کوچک مثل قائم شهر" داده!

ص290: مطلب، طنزی است انتقادی به اظهارات یک نویسنده و محقق مازندرانی که در آن زمان نقل عجیبی درباره زبان مازندرانی و ترکی کرده بود و ما علیه این اظهارنظر نادرست به زبان طنز موضع گرفتیم.

مطلب حسین اسلامی ساروی که در وبلاگش هم موجود است، این گونه است: "زبان مازنی، زبان فارسي را تقویت می کند،اما زبان ترکی ، فارسی را ضعیف و لاغر می کند و چاق نمی کند...! عبدالله مازندرانی -پیشتاز تشیع-کاره اي نشد و دلال تبریزی شد سردار مشروطه!"

مطالب بالا عین اظهارات یک محقق در جلسه ای رسمی است که مسئولان بلندپایه استان نیز حضور داشتند و در بیشتر رسانه های مازندران نیز بازتاب داشت. ما این مطلب را به طنز در آوردیم و نقد کردیم. نمی دانم بررس چرا مطلب را نگرفت و دستور به قیچی کردن آن داد؟! صاحب کلام زنده و حاضر است و اصل مطلب را تایید می کند.

ص313: باز هم حذف نوشته ای طنز که انگار با دیدگاه ممیز ارشاد که بویی از طنز نبرده است، تفاوت دارد. در بخشی از این نوشته مطایبه آمیز آمده که: "...حراست بیا اینو بگیر ببر تا آدم بشه، بدو جانم، حالا توی یک لاقبا به مقامات بالا توهین می کنی؟یک سال آب خنک بخوری حالت میشه چه جوری حرف بزنی؟" این جمله حذف شد!

ص58: گزارشی از یک نمایشگاه نقاشی است و گفتگو با بانوی سالمندی که مدرس نقاشی  و صاحب سبک است. او در جایی می گوید:"کج سلیقگی که شاخ و دم ندارد، ممیز چه می داند هنر چیست و نقاشی کدام است؟"

 این جمله را ممیز دستور داده حذف شود! به نظر شما یک بانوی 70 ساله هنرمند که ده ها شاگرد تربیت کرده است، حق ندارد یک خط از وضعیت ممیزی در بخش هنر و فرهنگ انتقاد کند؟ مگر او چه گفته که دیگران نگفته اند؟ جمله هایی مانند این جمله به وفور در رسانه های مختلف منتشر شده و حرف نویی نیست.

ص88: گزارشی درباره یک نماینده مجلس است که پرونده کاری او در سال های مختلف، مستندا" بررسی شده است. در جایی از این گزارش آمده: "اما دوسال دوری او از مجلس سبب نشد که این مرد حاشیه ساز از جنجال آفرینی  فاصله بگیرد."

هرگز نفهمیدم این جمله چرا حذف شده است؟ این نماینده دو سال از مجلس دور نبود؟ که بود. جنجالی نیست که هست، چند بار این فرد درباره پرونده های زمین خواری محکوم و حتی بحثش به صحن علنی مجلس نیز کشیده شد.

3- ذهن ها زنگ زده است. در کشوری که سرانه ی مطالعه ندارد و باید خواهش کرد تا کسی کتابِ خوب بنویسد و کسی خوب کتاب بخواند، این گونه اعمال سلیقه در قالب بررسی و ممیزی  وسانسور در حوزه کتاب، چیزی جز کاهش جامعه کتابخوان نیست.

علی جنتی مردادماه 92 گفته بود:

« ممیزی قبل از نشر را بر می داریم. خود ناشر وقتی روی کتابی سرمایه گذاری می کند که سه هزار تیراژ دارد، می داند اگر آن کتاب از چارچوب های قانونی خارج بشود سرمایه اش دچار مشکل می شود و مجبور می شود صفحاتی از کتاب را تغییر بدهد تا با ضوابط منطبق شود. لذا از همان اول ناشر این ضوابط را مراعات خواهد کرد. بعد نوبت ممیزی بعد از انتشار می رسد آن هم باید در چارچوب قانون باشد. این کار باید توسط افراد صاحب نظر و اهل فکر صورت بگیرد و از خرده گیری و اعمال سلیقه شخصی خوداری شود.»

کاهش تیراژ کتاب به ۳۵۰ نسخه از پیامد‌های ممیزی در ایران  است و به گفته رئیس کتابخانه ملی ۷۰ درصد کتاب‌های کتابخانه‌های عمومی حتی یکبار خوانده نشده‌اند

 گویا در نظر برخی متولیان فرهنگی همین اندازه سانسور کافی نیست که در تریبون‌های رسمی از سوزاندن کتاب هم سخن می‌گویند.

وزیر ارشاد اینک زمین گیر شده است. او در عرصه کتاب و رفع فیلترها و ممیزی های وحشتناک، هیچ گامی برنداشت در حوزه های دیگر از جمله سینما نیز فشل و سست نشان داده است.

4- در دوره صفویه جهانگردی اروپایی به ایران سفر کرد که  بعدها شرح دیده ها و شنیده هایش را  نوشت و شد: «سیاحتنامه شاردِن.»

شوالیه ژان شاردن -جهانگرد و فیلسوف فرانسوی- در مجموعه نوشته هایش درباره ایران به جزییات توجه خاصی دارد. او در سطرهایی از سیاحتنامه اش به مازندران هم گریزی می زند و از رطوبت خاص این اقلیم می گوید:

« در مدت اقامت خود در مازندران، سرزمین آنجا را بسیار بسیار مرطوب یافتم؛ به طوری که شمدی را که شامگاهان در معرض هوا قرار داده بودم، صبح مشاهده کردم بدون این که قطره بارانی فرود آید، از آن آب می چکد. آب و هوای سواحل کاسپین به قدری بد و خراب است که ماموریت آن جا را به منزله مغضوبیت می شمارند و مردم می پرسند: مگر فلانی قاتل و سارق است که او را به حکومت گیلان و مازندران گسیل داشته اند؟ زنگ خوردن فلزات در این سرزمین به قدری ناگهانی و شدید است که هنوز چهار ساعت از تنظیف و روغن زدن اسلحه من نگذشته بود که آن ها را باز زنگ زده یافتم! سلاح های مردم محل فقط تبر است، چون شمشیرها را زنگ به غلاف می چسباند و کمان ها نیز سست و نرم است.»
مازندران سرزمین باران و رطوبت است؛ دیاری نمناک و مملو از رود و آب. باران و رطوبت هرچند سرسبزی و شکوفایی را مژده می دهد، تبعاتی نیز دارد!

ریزش های پیاپی باران و رطوبت همیشگی از یک سو ویرانگر یادمان های تاریخی ما شده است  و بسا کتاب و آثار کهن که می توانست واگویه گذشتگان ما باشد، اکنون به خاطر شرایط اقلیمی ما نیست شده، و از سویی رطوبت بر رفتار و خلق و خوی ما مازنی ها نیز تاثیر منفی گذاشته است.

پژوهش ها نشان می دهد که چگونگی وضعیت آب و هوا می‌تواند نقش بسیار مهمی بر شکل‌گیری احساسات و عواطف ما داشته باشد.

بدون تردید اخلاق و رفتار ما  تحت‌تاثیر شرایط جوی متغیر خواهد بود و شرایط جوی یکی از متغیرهای محیطی است که می‌تواند نقش مهمی در سلامت جسمانی و روانی ما داشته باشد؛ این در حالی است که این موضوع تاکنون چندان مورد توجه محققان قرار نگرفته است.

بررسی‌های محققان در سطح جوامع مختلف نشان داده است که افزایش مدت زمان و شدت تابش نور آفتاب نقش بسیار مهمی در افزایش رضایتمندی افراد نسبت به محیط اطراف شان دارد. این در حالی است که اغلب افراد در روزهای ابری و بارانی احساس افسردگی و ناراحتی می‌کنند.

تصور نمی کنید این پیشینه تاریخی نمناکی و رطوبت سرزمین مان، در خلق وخوی مازندرانی ها تاثیر منفی گذاشته است و ما باشندگان این خاک و از جمله بررس های کتاب اداره فخیمه ارشاد را افسرده و نمور و ناراحت کرده، با ذهنی رطوبتی و زنگ زده؟!


  • شنبه 14 فروردين 1395-9:8

    باتشکر از اینکه دید گاهم را مورد توجه قرار داده پاسخ دادید.اتلاش شما برای زنگار زدایی از سیمای فرهنگی الحق و الانصاف ستودنی است،اما این فقط وزارت محترم ارشاد نیست که اینچنین رفتاری دارد اگر وزارت ارشاد که با اهالی قلم یعنی کسانی که تا حدودی قادر به دفاع از حقوق خود هستند چنین می کند حالا شما با همین قیاس بینگارید در زیرمجموعۀ دیگر وزارتخانه ها چه می گذرد بعضی از ادارات و سازمان ها ،حتی بعضی از کارمندان دون پایه که با مردم عادی سرو کار دارن گاهی چنان اجحافی می کنند که باور کردنی نیست این اتفاقات در یک نظام اسلامی اتفاقذ می افتد.با خود می گوففم الاسلام یعَلا وَلا یُعلا علیه اما در مقابلذ این زورگویی ها برای پیش پا افتاده ترین امور هیچ پناهی برای مردم عادی نیست .اگر جنابعالی رسانه ای دارید که می توانید این گونه رفتار ها را نقد کنید آن انبوه دیگر یعنی مردم عادی چه کنند که گوشی زبان اعتراضشان را نمی شنود.آنان از در ادارات رانده می شون حقوقشان پایمال می شود اما فریاد رسی ندارند.ریاست محترم اداره ای ارباب رجوع را به قرآن سوگند میدهد اما به کارش نیز رسید گی نمی کند.گزارش این رفتار خرق عادت خدمت شما تقدیم شد تا شاید چشمی آن را ببیند و دلی را بسوزاند اما صلاح دانسته نشد منتشر شود .خوب خود قضاوت کنید دیگر باید به کجا پناه برد؟اصلاً پناهی هست؟ با این همه سخن منطقی شما برایم قانع کننده بود. ا نشاالله زنده و پویا باقی بمانید. آن مورد ذکر شده هم از سر درد و بی پناهی و توقع از شما هاست که امکان انتشار گزارش این نا مردمی های ناجوان مردانه را دارید اما با تعمقی بیشتر و درنگی معقولانه تر باید حق ماندگاری رسانه را هم نادیده نگرفت.

    • پنجشنبه 12 فروردين 1395-9:44

      جنابآقای صادقی جنابعالی هم به نوبت خود سانسور می کنید.لطفا بفرمایید اکر مطلب و مقاله ای بدست شما برسد که فقط اندکی و به طور ملایم عملکرد ادارات و مسئولین را نقد کند حاضرید در سایت بگذارید؟ قطعاً چنین نمی کنید و گمان می کنید فقط شما حق نقد کردن دارید .انعکاس درد و رنج مردم را از زبان مردم شما هم نمی پسندید و خود را به خطر نمی اندازید.این نقد را هم نمی نوشتید اگر پای منافع خودتان در میان نبود.

      • جمعه 13 فروردين 1395-18:30

        1- قیاس شما مع الفارق است. سانسور کتاب و ادیت مقاله و خبر در رسانه دو چیز مجزا هستند. هر رسانه ای آزاد است مطلب دریافتی را بعد از ادیت، ویرایش و حذف و اضافه، به صورت سره و درست، البته بر اساس سیاست هایش منتشر کند.

        2-بدیهی است هر رسانه ای بر مبنای سیاست ها و خط مشی فکری اش کار می کند، اما دولت و وزارت ارشاد به مثابه رسانه نیست که خطر مشی فکری و سیاسی و حب و بغض داشته باشد. آن جا یک نهاد بی طرف و عالی رتبه است و نباید مثل یک نشریه و سایت، برای کتابی که ماه ها و سال ها برایش وقت گذاشته شده برخورد کند. حد و قواره وزارت ارشاد حد و قواره یک رسانه نیست.

        3- با وجودی که ما به عنوان یک رسانه مستقل در پخش و نشر مطالب و ادیت آن ها آزادیم، ولی تلاش کرده ایم حب و بغضی رفتار نکنیم و ملاک را عملکرد مسئولان بدانیم. شما اشتباه می کنید که تصور می کنید ما مطالب انتقادی علیه مسئولان را منتشر نمی کنیم. آرشیو ما گواهی می دهد که ما از همین استاندار تا نماینده ها و فرمانداران و مسئولان پایین دست کنونی را بارها نواخته ایم و نقد کرده ایم. در شگفتیم که شما یا آن مطالب را نخوانده اید یا خودتان را به ندانستن زده اید. سری به آرشیو ماه ها وسالهای گذشته ما بزنید.

      • یکی از شما!پاسخ به این دیدگاه 1 0
        چهارشنبه 11 فروردين 1395-14:28

        جانا سخن از زبان ما می گویی.

        • شهروند سارویپاسخ به این دیدگاه
          چهارشنبه 11 فروردين 1395-10:3

          سال گذشته در جلسه نقد کتاب نفسگیر اقای احسان مهدیان گفته شد: وزارت ارشاد به ناشر دستور داد در این کتاب تخم پرنده حذف شود !!!! ممیز این تخم را با چیز های دیگر اشتباه گرفته بود کتابش با حضور شما نقد می شد بعد این شاعر با ذکر 18 مورد سانسور در کتاب خود گفت لیلی گلستان عصبانی بود که در یک داستان جمله ( دست رد به سینه ام رد ) را دستور حذف دادند و به ناشر امر فرموده اند جای سینه کلمه دیگری بیاورد !!! اینا در دولت اعتدال است خدا می داند قبلا بر نویسندگان چه می رفت ... اصن یه وضع

          • چهارشنبه 11 فروردين 1395-8:54

            فکر می کردیم این مسایل در دولت کنونی حل شود. پس در به همان پاشنه می چرخد!

            • چهارشنبه 11 فروردين 1395-5:16

              با ابراز تاسف از رنجی که کشیده اید و تلخی که چشیده اید .
              یکی از عوامل مهم بی اعتبار شدن کتاب همین است که شما از آن نالیده اید . این روزها کسانی حتا از خرید نسخ ادبیات کلاسیک که در سال های اخیر به چاپ رسیده اند مثل دیوان حافظ هم به گمان وجود سانسور خودداری می کنند . این فاجعه است !


              ©2013 APG.ir