دانش و فرهنگ درکشور ما سیاست زده شده است
تحلیلی نظری و تئوریک بر لغو برنامه جلوه های طبیعت در قرآن در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری// اسلام را که شاهراهی بزرگ است در حد یک کوچه تنگ و تاریک و بن بست تنزل ندهیم/ اگر دانشگاه آغازگر مباحث اقناعی و استدلالی و عقلانی درعرصه دینداری نباشد، اگر دانشگاه پیوند و ارتباط خود را با جریان نواندیشی دینی و هزاران مباحث روشنگرانه و تفکر انتقادی برقرار نسازد و اگر دانشگاه پیشتاز در ارائه گفتگوی آزادمنشانه نباشد، از کدام نهاد حرفه ای دیگر می توان انتظار داشت که از پس این همه مسئولیت بزرگ و سترگ بر آید؟
مازندنومه؛ سرویس سیاسی، صمد علیپور، مدیر حمایت و پشتیبانی فرهنگی و اجتماعی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری: سیزدهم اردی بهشت ماه 95 مراسم اختتامیه نخستین جشنواره جلوه های طبیعت در قرآن که قرار بود در سالن آمفی تئاتر دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری برگزار شود، به خاطر حضور یکی از سخنرانان، دقایقی پیش از آغاز برنامه لغو شد.(نگاه کنید به این لینک)
هر چه زنجیر بر پای اندیشه و قلم بستم که از این تحلیل مختصر در گذرد نشد. مگر می شود کبوتر فکر و اندیشه که اسیر هیچ دام و دانه ای نیست به بند و قید کشید؟ مگر تفکر آزاد می پسندد که آزادی و پرواز را به منافع اندک ترجیح دهد؟ وقتی به این عبارت جامعه شناس برجسته معاصر دکتر فراستخواه می اندیشم که دموکراسی اجتماعی جز از راه نقد در حوزه عمومی به دست نمی آید، بیشتر تشویق شدم که نوشتن در این خصوص را بیآغازم.
*فرهنگ درکشور ما به شدت سیاست زده شده است
سیاست زدگی در عرصه فرهنگ مهمترین دلیلی که در صدر دلایل این تحلیل مختصر قرار می گیرد و شوربختانه نیز در نهانخانه افکار و اندیشه ها مفتون و پنهان است این است که فرهنگ درکشور ما به شدت سیاست زده شده است.
سیاست نمی تواند حدودی مشخص و معین برای فرهنگ ترسیم و تعیین کند. سیاست نمی تواند تعیین کند که فرهنگ تا کجاها می تواند اوج گیرد و پرواز کند.
سیاست زدگی در عرصه فرهنگ به این معنی است که ناقدان و ناصحان، نظر ورزان واندیشمندان، اجازه نداشته باشند در فضایی آزاد و آن هم در دلپذیرترین و دلگشاترین عرصه نظر ورزی و اندیشگی یعنی دانشگاه به آنچه که مغایر و برخلاف نظر دیگران است ارائه طریق و نظر کنند.
سیاست زدگی در عرصه فرهنگ به این معنی است که افرادی و نهادهایی حق دارند که باور و نظرشان را به هم نوعان و هم کیشان تحمیلکنند. سیاست زدگی درعرصه فرهنگ به این معنی است که می توانیم هر انسان اندیشه ورزی را که اگر باور سیاسی اش برخلاف هم دینان و رقیبان است از هر گونه اظهار نظر فرهنگی و دینی باز داریم.
باید فروتنانه و متواضعانه بگویم که فرهنگ، سرهنگ نمی شناسد. فرهنگ با واژه هایی چون افسر و سرور هیچ آشنایی ندارد.
فرهنگ دریایی است مواج و طوفان خیز ، اما بی تردید قایق سوارش را به ساحل آرامش و سکون رهنمون می سازد.
فرهنگ برای حذف خصلت های نقد ناپذیری، خودمحوری و و علم ناباوری آمده است. فرهنگ منطقه فراخی است که ورود در آن دل شیر می خواهد. فرهنگ با انتخاب و اختیار و و حریت و آزادی معنا می یابد.
نمی دانم تعبیر درستی به کار می برم یا نه؟ دریای فرهنگ همیشه بلاخیز و طوفان زاست. دریای فرهنگ همیشه مواج و خروشان است. دریای فرهنگ صخره های فراوان دارد. و آیا مگر از دریا می شود غیر از این انتطار داشت؟ با همه شداید و بلایا و موانع و هزاران سد و صخره، چند صباحی نشستن بر ساحل فرحبخش و دل انگیزش و برخورداری از خنکای نسیم دلگشای شادی افزای ، احساس آن پرنده ای را داری که بر فراز آسمان نیلگون بال می گشایی و پرواز را در آغوش می گیری؛ این آیا سبکبارت نمی کند و به طمانینه و آرامشت رهنمون نمی سازد؟ من عاشق آن دریای طوفانی و بلاخیز و خطر آفرینی هستم که دمی و لحظه ای در ساحل زیبایش به آرامش برسم.
فرهنگ از تقلید و انقیاد پرهیز می کند و مشتاقانه و سراسیمه به منزل تجلیل و انتقاد رهسپار می شود. متاسفانه فرهنگ را در محبس سیاست اسیر کردیم. پذیرای کمترین نقد و انتقاد به خود و عملکرد خود نیستیم. فکر و نظر خود را فکر و نظر مطلق می دانیم. به دیگران اجازه پرسش و اظهار نظر نمی دهیم .
یاد عبارت پر نغز و مغز یکی از روشنفکران دینی افتادم که گفت: این پیمانه ی کوچک تحمل که به نیم قطره مخالفت پر می شود با سیلاب بی امان نقد چه خواهد کرد؟ حکایت ما مسلمانان حکایت این عبارت ارزشمند است که بیان شد.
با اندکی دقت در خواهیم یافت که جامعه ی ما، جامعه ای است متکتر و متنوع. جامعه ی ما جامعه ای است که باید صداهای مختلف را بشنود و آواهای موزون را گوش خراش نداند.
جامعه ی ما باید با تفاوت ها و تمایز ها به صلح و آشتی برسد و هیچگاه به قهر و تخفیف و تحقیر دیگرانی که متفاوت از او می اندیشد پناه نبرد و تضارب و تعاطی اندیشه ها را به رسمیت بشناسد.
جامعه ی ما جامعه ای است که حقیقت طلبی و نیک خواهی و راست کرداری ، محصور و محدود به طبقه ی خاصی نیست. چه خلاقیت ها و چه استعداد های فراوان که با سطحی نگری ها و جزم اندیشی ها و خود شیفتگی ها نشکفته باقی می ماند.
* دانشگاه کانون نقد و پرسشگری
اگر اصرار به برگزاری چنین برنامه هایی آن هم در دانشگاه ها داریم که شاید بنا بررعایت مصالحی لغو شد به این دلیل است که دانشگاهیان باید از امر مهم کنشگری و قبول و پذیرش مسئولیت های اجتماعی و فعالیت در عرصه عمومی نپرهیزند و از نقد و نظارت بر قدرت در نگذرند و در تدوین سیاست ها و تصمیم سازی ها در توسعه و آبادانی کشور و میهن کوشا باشند و تعمیق فرهنگ عقلانیت و بسط تفکر انتقادی و تبین افکار و اندیشه های روشنفکران و متفکران دینی در صدر برنامه های آنان باشد.
صدها دانشگاهیان فهیم و منتقد و نه مطیع و منقاد و هزاران دانشجوی پرسشگر و مظلوم در سراسر کشور با دریایی از خواسته ها و مطالبات متکثر، چشم به برنامه ها و سیاست های فرهنگی و اجتماعی متعقلانه ای دوخته اند که سازگار و متناسب با سلیقه ها و ذائقه های آنان باشد
دکتر مقصود فراستخواه -جامعه شناس برجسته معاصر- که مطالعات فراوان و عمیقی در خصوص آموزش عالی انجام داده است در مقاله ای این چنین می نویسد: «دانشگاه حسب تعریف نهاد تولید و مبادله فکر و معنا و کانون نقد و پرسشگری و شکاکیت علمی و کثرت اندیشی است. اگر به برج و باری تک اندیشی و تک صدایی تقلیل یابد و جزوی از نظام دولتی و ایدئولوژیک محسوب شود، دیگر برازنده نام دانشگاه نیست و نمی تواند هم سهمی در خور در توسعه علمی و اجتماعی داشته باشد .»
برخی دوستان و مدیران دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی در قالب شورای فرهنگی، بر این نکته پای فشردند که اظهار نظر در فضای مجازی باعث لغو برنامه قرآنی شد. بر اساس آنچه که در عبارات قبلی ذکر شده و نیز نکاتی که اضافه می کنم دلیل ارائه شده نمی تواند علت العلل تلقی شود.
اگر دانشگاه ها قرار است به اصل راستین آزاد اندیشی و ترویج عقلانیت باور داشته باشند، اگر قرار است دانشگاه ها به استقلال در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها نزدیک شوند و اختیار و حریتی برای خود قائل شوند و اگرقرار است به آموزه های متعقلانه و مداراجویانه ی انسانی و دینی که مکرر در کتاب آسمانی ما مسلمانان و در آرا و اندیشه های پیامبران و مصلحان و متفکران و رهبران دینی معاصر بازتاب یافته است، عمل کنیم که مهمترین آن پرهیز از اجبار و الزام و تحمیل در دین و قرائتی واحد از دین است، اگر قرار است اندیشه های متفکر شهید استاد مطهری که سالروز پرواز سرخش را بهانه ی بزرگداشت فرهیختگان و استادان دانشگاهی می دانیم، اساسی باشد برای تربیت دینی و تبلیغ مذهبی و ترویج توانایی اسلام عزیز، پس چه جای توجه و اتکا به دلیل و اتفاقی است که در عرصه مجازی افتاده است؟! عبارت ماندگار استاد شهید مطهری را بخوانید و حظ وافر ببرید:
«هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و برعکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد. اینگونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند. من اعلام میکنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشهها، خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشهها و تفکرات اصیل شان را عرضه کنند. البته تذکر میدهم که این امر سوای توطئه و ریاکاری است. توطئه ممنوع است اما عرضه اندیشههای اصیل، آزاد.»
و آخرین جملات علامه مطهری سخنرانی شجاعانه تاریخیاش درباره آزادی این سخن فریادگونه و دلسوزانه است:
«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها .»
یکی از روشنفکران دینی معاصر در کتابی می نویسد: «هیچ کس با استبداد و تحمیل نمی تواند مروج فکر معنوی و اندیشه دینی باشد. این دو ذاتا" دافع یکدیگرند.»
این متفکر دینی هم چنین می نویسد: «یک جامعه ی دینی باید لبریز از عقلانیت و علم و تفکر آزاد باشد. آدمیان را می توان وادار کرد که همه یکسان عمل کنند، اما از آنان نمی توان خواست که همه دین را یکسان بفهمند. آدمیان را می توان وادار کرد که همه اظهار ایمان کنند، اما آنان را نمی توان فشرد تا از صمیم دل مومن شوند. جامعه دینی به یک جنگل خودرو شبیه تر است تا یک باغچه دست پرورد و ایمانی بودنش را وامدار این روح وحشی و سرکش جنگلی است. مهار زدن براین روح و در قفس نهادن آن، بستن راه نفس آن است. فرمانبرداری های مرعوبانه و ناگزیرانه از احکام فقهی را نباید شاخص و معیار جامعه دینی دانست.»
*دولت بدترين متولي براي فرهنگ است
دکتر فراستخواه -اندیشمند اجتماعی و استاد دانشگاه- در مطلبی ارزشمند و در جواب پرسش «تضارب آرا در دانشگاهها چه نقشي در ارتقای نقش دانشگاه در جامعه دارد؟» می نویسد: «انديشه نيازمند آزادانديشي است. علم، ماهيت پرسشانگیز، سرشت شكاكانه و طبيعت گفتوگويي دارد و مستلزم آزادي، تضارب آرا، گفتوگو، مشاركت و كثرت ديدگاههاست. اساسا" علم روشهاي معين با نتايج نامعين است. زبان دانايان بايد گشوده باشد و محدوديتي براي بيان دانايان، فرهيختگان و دانشمندان نبايد وجود داشته باشد. آنها باید بتوانند ارتباط برقرار كنند، اجتماعات علمي داشته باشند و به بحث و بررسي بپردازند. اين محتواي آزادانديشي است و اگر كرسيهاي آزادانديشي در پي ترويج اين محتوا هستند از طريق خود دانشگاهيان و با شركت همه گروههاي اجتماعي و همه ديدگاهها، ميتوانند نتيجه بسيار مطلوبي داشته باشند.
متاسفانه ما به جاي اين محتوا معمولا اسمها و شعارها را داريم كه معمولا هم به ثمر ننشستهاند. گاهي كه به كرسيهاي آزادانديشانه دانشگاهها دعوت ميشوم ميبينم كه دانشگاههاي ما در اين زمينه تمرينهاي موثري نداشتهاند و امكان گفتوگوهاي آزاد در آنها وجود ندارد. به همين دليل به نظر من كساني كه ميتوانند هويت دانشگاه را به آن برگردانند خود دانشگاهيان هستند.»
دکتر فراستخواه اضافه می کند: «بهطور كلي دولت نميتواند متولي محتواي فرهنگ باشد. دولت بدترين متولي براي فرهنگ است. فرهنگ از طريق دانشمندان، هنرمندان، متفكران، نهادهاي حرفهاي، نهادهاي اجتماعي و نهادهاي فرهنگي غيردولتي ميتواند به باليدگي برسد. فرهنگ احتياج به بازار رقابتي سالم، تعاملات خلاق، حضور مردم و مشاركت متفكران، منتقدان و هنرمندان دارد. براي عملي شدن اين مساله نياز است كه دولت در حوزه فرهنگ فقط حامي شود و زمينه گفتوگوها و فعاليتهاي خلاق قانونمند را فراهم كند. چون اين اقدامات صورت نگرفته است در نتيجه فرهنگ ما كارش به جايي رسيده است كه كالاهاي اساسی در این حوزه شيوع پيدا نكرده است.»
مسئولیت اجتماعی دانشگاه امروز بسیار سنگین است. اگر دانشگاه آغازگر مباحث اقناعی و استدلالی و عقلانی درعرصه دینداری نباشد، اگر دانشگاه پیوند و ارتباط خود را با جریان نواندیشی دینی و هزاران مباحث روشنگرانه و تفکر انتقادی برقرار نسازد، اگر دانشگاه پیشتاز در ارائه گفتگوی آزادمنشانه نباشد، اگر دانشگاه گشایش های فرهنگی و اجتماعی را در صدر برنامه های خود قرار ندهد، اگر دانشگاه مروج فرهنگ تفاهم و تساهل نباشد، اگر دانشگاه پذیرای مفاهیم و مقولات مهمی چون آزادي، تضارب آرا، گفتوگو، مشاركت و كثرت ديدگاهها نباشد، اگردانشگاه آغوش گرم خود را به روی نحله ها و اندیشه های مختلف و مخالف نگشاید و بستر را برای گفت و شنود نظرورزان و متفکران و اندیشمندان فراهم نیاورد، اگر دانشگاه و به خصوص نهادهای دینی و مذهبی و برنامه ریزان و سیاستگذران فرهنگی و اجتماعی اش، باب دیالوگ و گفتوگو را به روی جوانان و دانشجویان که تشنه آگاهی و دانستن اند مفتوح نسازند و آنان را با دین حنیف و اسلام رحمانی آشنا نگردانند و به سرچشمه فضیلت و انسانیت و حریت رهنمون نشوند، راستی از کدام نهاد حرفه ای دیگر می توان انتظار داشت که از پس این همه مسئولیت بزرگ و سترگ بر آید؟ .
اندیشمند دینی دیگری در این خصوص می نویسد: «جامعه دینی هر چه توسعه یافته تر باشد دینی تر است، هر چه از عقلانیت بالاتری برخوردار باشد دینی تر است، هر چه از هنر لطیف تر و عالی تر برخوردار باشد دینی تر است، هر چه مطبوعات بیشتری داشته باشد و هر چه آزادتر باشد دینی تر است، هر چه مردم دیندارتر، منتقد تر و نسبت به حقوق خود طلبکارتر باشند دینی ترند. دینی کردن جامعه به این است که در پی دینی کردن همه چیز جامعه نباشیم. مردم دل شان نمی خواهد دین -که عزیز و مقدس است- در خدمت همه چیز در آید، خواه قدرت باشد خواه چیز دیگر. دین اجباری و کانالیزه چون عشق اجباری و کانالیزه است.»
چقدر سخنان دکتر حسام آشنا -مشاور فرهنگی رئیس جمهوری- با عنوان «مسئولیت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه در پسابرجام» که در نشست معاونان و مدیران فرهنگی و اجتماعی دانشگاه های کشور در مشهد مقدس، فروردین 95 ارائه شد دلنشین و عمیق و دردمندانه است و مطالعه دقیق آن را به همه دانشگاهیان عزیز توصیه می کنم.
حال پرسش این است که نقش دانشگاه و مسئولیت اجتماعی و فرهنگی آن در قبال این وضعیت چیست؟ آیا دانشگاه به نظاره مینشیند تا همان مسیر طیشده گذشته را بپیماییم و زیانکار باشیم؟ یا دانشگاه ارزش مسئولیت نخبگی و قدر سرمایه اجتماعی خویش را میداند و مسیر دیگری را در پیش میگیرد؟
دانشگاه میتواند در مقابل این وضعیت سکوت پیشه کند و بگذارد به همان راهی برویم که تاکنون رفتهایم؛ اما دانشگاه میتواند پرسشگر، پاسخگو و مروج باشد. دانشگاه مسئول است و باید درباره وضع جاری، عاقبت و ضرورتهای کشور سخن بگوید.
آیا دانشگاه در مقام یک موجودیت سازمانی -و نه تکستارههایی از استادان که فعالانه در عرصه سیاستگذاری عمومی مداخله کردهاند - نقش مهمی در بازتعریف سیاستگذاری عمومی ایفا کرده است؟ آیا دانشگاه کنشگر فعالی در برشمردن ضرورتهای ساختاری و نهادی و مبارزه فکری برای اصلاح رویههای نادرست بوده است؟ یا دانشگاه حتی حوصله نقد رویههای ناکارآمد حاکم بر خویش را نیز نداشته است؟ آیا دانشگاه کوشیده است کنشگر فعالی در جریان سیاستسازی و سیاستگذاری باشد؟
باید دانشگاه مشاور تلخسخن اما درستگفتار اصحاب قدرت و مردم باشد زیرا که امام علی به مالک اشتر فرمود: «برگزیدهترین وزیران تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهاییکه خداوند بر دوستانش نمیپسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند، که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزگاران و راستگویان بپیوند، سپس، از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلی که مرتکب آن نشدهای، شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد.» و بدین سان نظام تصمیمگیری را از «تصمیمهای سرکش» و «سرکشهای تصمیمگیر» بر حذر دارد .
* دانشجویان و جوانان، مظلوم ترین این دوران
و اما مظلوم ترین این دوران و زمان به باور من جوانانند و دانشجویان. جوان دانشجوی امروز کجا بهتر و زیباتر از دانشگاه می تواند در مسیر کشف و رشد استعدادهای فرهنگی و ادبی و دینی خود تلاش کند؟
دانشگاه مهد پرورش انسان مدنی و اخلاقی و دینی است. چرا ما با روش های سختگیرانه فرهنگی و دینی، این کارکرد و قابلیت را از دانشگاه سلب می کنیم؟
ملجاء و مبداء و سرچشمه ی امید و آرمان دانشجویان کجاست؟ اگر می توانید نشانش دهید.
اسلام را که شاهراهی بزرگ است در حد یک کوچه تنگ و تاریک و بن بست تنزل ندهیم. این مسئله رسالت دانشگاهیان را بر اوج می رساند که بر اساس ذوق و ذائقه آنان برنامه ریزی کنند و مهمتر از همه امور، قرائتی مهربانانه و رحیمانه و مداراجویانه از مذهب و دین ارائه کنند که روح نواز و چشم نواز باشد.
اسلام دین و آئین گفتگو است. دین، همه محبت است و مهربانی.
دلم راضی نشد که در پایان از تلاش بی اجر و مزد دانشجویان مومن و مسلمان کانون قرآن و عترت دانشگاه کشاورزی و منابطع طبیعی ساری که یکی از نادرترین کانون هاست و از بالاترین سطح تحصیلی دانشجویی یعنی مقطع دکتری برخوردار است، تجلیل و ستایش نکنم. امید دارم که اندک نسیم مخالفت هایی که با هیچ منطق دینی و قرآنی سازگاری ندارد از دامنه فعالیت های شان نکاهد، چرا که قرآن به آخرین پیامبرش، استقامت و مداومت در راه توحید و حقیقت و انسانیت را یادآور می شود، چنان که در سوره مبارکه هود آیه 112آمده است:
فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَكَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصيرٌ
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند
و نیز در سوره عنکبوت آیه شریفه 69 آمده است:
وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ
و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.