در ایوان این خانه جز «آرزو» نمی بارد
ای که دستت می رسد، کاری بکن... این تصویر رضاست. اهل یک روستا در خلیل شهر. کودکی که هنوز به 4 سال نرسیده، اما مبتلا به دو سرطان است: سرطان روده و تومور مغزی. پدرش نیروی شرکتی بیمارستانی در بهشهر است و از پس هزینه های درمان فرزند دلبندش برنمی آید. رضا کوچولو باید جراحی شود و دارو مصرف کند. به خانه رضا رفته، گزارشی تهیه کردیم. این گزارش را بخوانید.
مازندنومه؛ سرویس مهرورزان، کلثوم فلاحی: از ساری، میاندورود، نکا و بهشهر عبور می کنیم و به خلیلشهر می رسیم، در روستای کشیرخیل از توابع خلیلشهر، خانواده ای منتظر ما هستند.
کشیرخیل، روستایی با منظره بسیار چشم نواز و خیره کننده است، روستایی که کوچه های خاکی و خانه های قدیمی هم دارد. درست در انتهای یکی از کوچه های خاکی و پرپیچ و تاب، رضا در دنیایی کودکانه و پدر و مادرش در دنیایی پراضطراب، چشم به راه دارند.
از پسر نوجوانی که سر کوچه ایستاده نشانی منزل عین الله محممدپور را می پرسیم. می گوید عمویم است و با ما می آید تا راه را نشان دهد.
از کوچه عبور می کنیم. درخت اناری در نزدیکی خانه است. رضا کوچولو در ایوان خانه ای قدیمی، ما را می بیند. مادرش هم به پیشواز آمده. وارد منزل می شویم.
رضا هنوز 4 سالش نشده. با همین سن کم، بار دو نوع سرطان را بر دوش می کشد، کودک است و این بار بر دوشش سنگینی می کند. نگاه پراسترس مادر و پدر جوان، گویای وضعیت کودک است.
مادر رضا -آرزو باقری- این گونه روایت می کند:«رضا 9 ماهه بود و یبوست داشت، به پزشک که مراجعه می کردیم می گفتند طبیعی است. بعد پزشکان فتق بیضه رضا را عمل جراحی کردند و ما را برای دیالیز به تهران فرستادند.
در بیمارستان میلاد تهران پس از انجام آزمایش های متعدد، مشخص شد که رضا مشکل کلیه ندارد. مدتی زیرنظر پزشکان متخصص گوارش و متخصص خون بود، نمونه برداری هایی انجام دادند و پس از دو ماه و نیم گفتند که رضا سرطان روده دارد.»
او ادامه می دهد: «مشکل روده کوچک با عمل پیوند و شیمی درمانی رفع شد اما روده بزرگ پیوند را پس زد و به شیمی درمانی هم پاسخ نداد. مجدد شیمی درمانی رضا شروع شد تا روده بیشتر درگیر سرطان نشود. همزمان درخواست پیوند هم دادیم.»
اسفندماه سال قبل و در روزهای قبل از عید بود که نمونه پیوند پیدا شد اما این خانواده در هزینه های آن مانده بودند. از 25 اسفند رضا دچار تشنج های مکرر شد. هر دفعه که دچار تشنج می شد دو سه روزی به کما می رفت.
مادر می گوید: «14 اردیبهشت امسال رضا تشنج کرد و این بار 14 روز در کما و در بیمارستان بوعلی ساری بستری بود و در حالت کما هم باز تشنج کرد. پس از به هوش آمدن رضا، ام.آر.آی انجام شد و پزشکان گفتند او ضایعه مغزی دارد.»
پدر خانواده ادامه می دهد: «رضا را به مرکز طبی کودکان در تهران بردیم، رضا باید با دستگاه ال.سی معاینه شود و هزینه قرار گرفتن در زیر این دستگاه که برای تشخیص خوش خیم یا بدخیم بودن ضایعه مغزی است، 7میلیون تومان هزینه دارد به اضافه هزینه عمل و پیوند و ... .»
پدر رضا نیروی خدماتی شرکتی در بیمارستان است. همه در خانه قدیمی پدربزرگ در روستا ساکن هستند و اگرچه منطقه دارای طبیعت بکر است اما رضا باید در محیط ایزوله زندگی کند و وجود گوسفندهای همسایه و مرغ و جوجه های حیاط خانه پدربزرگ رضا، بیماری او را تشدید می کند.
رضا یک برادر 9 ماهه دارد: -بنیامین- که او هم به بیماری قلبی مبتلاست.
وقتی از چگونگی هزینه های درمان رضا می پرسیم مادرش می گوید:« با کمک خیران و اهالی روستا تاکنون توانستیم تا این لحظه به گونه ای هزینه ها را کم و بیش جور کنیم. هزینه هر آمپول شیمی درمانی رضا یک میلیون و 200 هزار تومان است، در مقطعی رضا باید پودر شیمی درمانی می خورد که 7 میلیون تومان قیمت داشت و البته نتوانستیم تهیه کنیم».
دستور غذایی رضا متفاوت است و نمی تواند هر نوع مواع غذایی را بخورد. مادر رضا از سختی های حضور در تهران هم گفت. چون جایی برای ماندن ندارند به خانه برادر همسر خود در بومهن می رود. صبح زود از بومهن راه می افتد به سمت تهران، دو ساعتی در راه است تا به بیمارستان در تهران برسد. شب هنگام هم مسیر را به سمت بومهن برمی گردد؛ به تعداد روزهایی که کودک دلبندش در بیمارستان است.
مادر رضا اما امیدوار به سلامت فرزند است. می گوید حدود 4 سال است که از مسیر کشیرخیل تا تهران در رفت و آمد هستم و باید نتیجه بگیرم، فرزندم باید خوب شود.
رضا در کوچه شمشاد زندگی می کند و ما و شما مخاطبان فهیم مازندنومه، باید کمک کنیم رضا به طراوت و سرسبزی شمشادها برسد و مانند درخت شمشاد، محکم و استوار شود.
مخاطبان فهیم مازندنومه ثابت کرده اند در این گونه مواقع که دست نیاز به سوی آنها دراز کرده ایم ناامیدمان نکرده و همواره پشتیبان و یاور خوبی برای نیازمندان بوده اند.
به مدد شما دوستان نازنین تاکنون توانسته ایم پروژه های این چنینی را با موفقیت پشت سر بگذرانیم. رضا باید به دور از نگاه نگران مادر و پدر، در کوچه های خاکی کشیرخیل بدود، بازی کند و شاد باشد. هزینه های درمان رضا بسیار زیاد است اما مهر مردم ما هم بی شمار است و می دانیم این بار هم می توانیم به یاری خداوند مهربان و با دستان پرمحبت شما، امید را به خانه رضا ببریم.
عید سعید فطر در راه است. علاوه بر کمک های بزرگی که برخی از پس آن برمی آیند، رضا منتظر فطریه های شماست تا خوب شود.
نگوییم مبلغ کم ما کجای هزینه های درمان رضا را جبران می کند، نگوییم ما که پول کلان نداریم و مبلغ ناچیز ما به درد رضا نمی خورد، نگوییم دیگرانی هستند و کمک می کنند، نگوییم دو تا سرطان تواما" با هم مگر خوب می شود؟ اگر مبلغ کمک ناچیز باشد ما بسیار هستیم، قطره قطره کمک های ما و شما، اقیانوسی از محبت را به سمت رضا هدایت می کند که می تواند باعث شود این کودک بیمار سلامت خود را به دست آورد.
اگر رضا بار دو سرطان را با هم به دوش می کشد ما حق نداریم از ادامه زندگی او ناامید شویم، فقط چشم انتظار کمک دیگران نباشیم و به سهم خود، در این کار انسانی سهیم شویم. ما به مهربانی شما امیدواریم. یک هفته دیگر برمی گردیم و گزارش می دهیم. همین جا.
یک هفته بعد
حالا 7 روز گذشته است. یک هفته قبل بود که به خانه رضا در کشیرخیل خلیل شهر رفتیم و ماجرای بیماری رضا را در قالب یک گزارش به اطلاع مردم فهیم و نوع دوست رساندیم.
گزارش را خواندید و پس از آن بارش مهربانی هایی شما بر زندگی رضا باریدن گرفت. حالا این نهال سبز در حال جوانه زدن است.
آن گزارش به همت رسانه های مجازی در سطح گسترده ای منتشر شد. از شما مخاطبان ارجمند تقاضا کردیم کمک های نقدی خود را هر چند اندک، به رضا هدیه کنید تا خانواده او بتوانند هزینه های بیماری فرزند را که به دو نوع سرطان مبتلاست، بپردازند.
مهربانی کردید و در همین مدت کوتاه، مبلغ 35 میلیون تومان برای درمان رضا جمع آوری شد، قطره قطره های مهربانی تان جمع شد و دریای محبت را به رضا هدیه داد.
غروب پنج شنبه بار دیگر به خانه رضا رفتیم اما این بار نه در روستای کشیرخیل که محیط مناسبی برای زندگی این کودک بیمار نبود. در همین مدت کوتاه چند روزه، خیری مهربان آپارتمانی را در بهشهر برای این خانواده اجاره و ودیعه اش را متقبل شده بود. تازه برای آن ها یخچال و گاز و... هم خرید. پدر رضا می گفت این وسایل اولیه زندگی را به خاطر تامین هزینه بیماری فرزندشان فروخته بودند!
خیال مان راحت شد که رضا به محیط سالم تر و امن تری برای زندگی نقل مکان کرده است. حالا یکی از مشکلات این خانواده کم شده و مادر رضا نگران آن محیط نیست که بیماری فرزند را تشدید می کرد.
بعد از آن گزارش،هم میهنان گرامی از سراسر کشور با خانواده رضا تماس گرفتند، از شمال و غرب تا جنوب و شرق کشور، از تبریز، تهران، زاهدان، اهواز و ... .
مهربانی انبوه شد. چند خانواده در تهران اعلام کردند می توانند پذیرای رضا و مادرش باشند تا آن ها دیگر مسیر بومهن تا تهران را روزانه برای درمان فرزند، طی نکنند.
برخی همشهری ها و هم استانی ها نیز راهی کشیرخیل شدند تا کمک ها و هدایای خود را حضوری به دست این خانواده بدهند، خانمی هم برای تامین هزینه رفت و آمد و در اختیار قراردادن خودرو جهت اعزام مادر رضا و رضا به تهران اعلام آمادگی کرد.
مهربانی ها فراوان است هر کس به نوعی. مردم نوعدوست ما هرچه در توان داشتند در طبق اخلاص نهاده و به میدان آمدند، دست های مهربانی به هم گره خورد تا رضا به زندگی امیدوار شود.
روز آمدن به خانه رضا، دوستی که همراه با جمعیتی به کودکان سرطانی مدد می رسانند و دل این کودکان را شاد می سازند، تلفن کرد که هدیه ای برای این کودک تهیه کرده اند. خانم امیری از بابل، موتور اسباب بازی ای را که به کمک دوستان نوع دوست اش به مبلغ 800 هزار تومان خریده بودند، به دست ما رساند و چه قدر این کودک سرطانی از دیدن اسباب بازیش و سوار شدن روی آن خوشحال شد و شادی کرد.
حالا این خانواده می توانند هزینه هفت میلیونی دستگاه ال سی را بپردازند تا کودک دلبندشان برای معاینه زیر دستگاه قرار گیرد و وضعیت ضایعه مغزی او مشخص و پس از آن هم مراحل دیگر بیماری او طی شود. تازه به این ها خبر داده اند رضا عضو محک هم شده است، هرچند مادر رضا می گفت از این موسسه کسی با آن ها تماس نگرفته است.
رضا علاوه بر کمک های نقدی شما، نیازمند دعاهای شماست تا مسیر درمان را به سلامت طی کند. اگرچه دست های مهربان شما به کمک رضا آمد اما بیشتر از نیمی از هزینه های درمان رضا باقی مانده است.
ما به دستان پر مهر شما افتخار می کنیم و این که یک بار دیگر به مازندنومه اعتماد کردید تا بتوانیم با اراده و خواست پروردگار، کمک کنیم که این کودک خردسال به زندگی برگردد.
شما مردم آرزوهای زیبا و سرشار از آرامش را به رضا و خانواده او هدیه کردید. آرزو می کنیم آرامش و آسایش رفیق لحظه لحظه زندگی تان باشد.
*جمع بندی:
در یک هفته گذشته حدود 35 میلیون تومان وجه نقد+ اجاره یک باب آپارتمان در بهشهر به همراه چند قلم کالای ضروری+برخی کمک های غیرنقدی، حمایتی و نوعدوستانه به خانواده رضا کمک شد. امیدمندیم این بارش مهربانی تداوم داشته باشد.
حالا که آمده ای
چترت را ببند
در ایوان این خانه
جز مهربانی نمی بارد/ محمدرضا عبدالملکیان
-برای تماشای ویدئوهای این گزارش و ملاقات با رضا در کانال مازندنومه عضو شوید