جابجایی آب فاجعه است/ خزر توان اجرای طرح انتقال آب را ندارد
دانشمند و پژوهشگر علوم زمین: جابجایی آب فاجعه است و اگر قرار بر این اتفاق است، نباید این کار از طریق دریاچه خزر اتفاق بیفتد، بلکه دریای عمان به دلیل ارتباط با اقیانوس هند گزینه مناسبتری است. دریاچه مازندران توان اجرای طرح انتقال آب را ندارد، این دریاچه برخلاف خلیج فارس و دریای عمان که دو بار رفت و آمد آب دارند بسته است و در صورت اجرای طرح خزر سرنوشتی مانند دریاچه ارومیه خواهد داشت/ تالابها در حال خشک شدن هستند و کویر از سمت گرگان در حال پیشروی به سایر استانهای شمالی است.
مازندنومه؛ سرویس محیط زیست و گردشگری، رضا شریعتی: پروفسور عطاءالله قبادیان دانشمند سوادکوهی علوم زمین، عضو هیأت علمی دانشگاههای وین اتریش و شهیدبهشتی تهران، نویسنده و پژوهشگر، عضو انجمن نخبگان علمی آلمان و برنده جایزه پژوهشی هومبولت آلمان است. او معتقد است که جامعه ما بحران زیستی روبرو بوده و این بحران پدید آورنده مشکلات اجتماعی، اقتصادی، زیستی و حتی سیاسی در کشور است.
وی با تاکید بر اینکه شاهد گسترش اختلالات زیست محیطی در ایران هستیم، بیان کرد: قبل از انقلاب در خوزستان حرکت های خوبی شروع شده بود که دلیل عمده آن ظرفیت نفتی این منطقه بود اما امروز شاهد رها شدن منطقه به حال خود هستیم.
عضو هیأت علمی دانشگاه وین اتریش با بیان اینکه ما چهل سال است برای مهار گرد و غبار هیچ کاری نکردیم، اظهار کرد: تثبیت شن روان، بهبود وضعیت پوشش گیاهی و مهار گرد و غبار با استفاده از مالچ پاشی کارهایی بود که باید انجام میشد.
وی به پیشبینیهای انجام شده خود در زمینه بحران ریزگردهای خوزستان در دهه 60 اشاره کرد و گفت: امروز میبینیم خوزستانی که در دهه 50 لقب کالیفرنیای دوم را گرفته بود، در حال تبدیل شدن به ویرانه است. 3 جلد کتاب در سال 48 در زمینه منابع طبیعی خوزستان و محیطزیست این منطقه نوشتم که هنوز موجود است. طرحهای بزرگ و تحسینبرانگیزی در این منطقه وجود داشت، اما اقدامهای دهههای اخیر بلایی به سر این منطقه آورد که باعث شده با این بحران روبهرو باشیم.
قبادیان با اشاره به حضورش در جنگ و پایبندی مردم جنوب و غرب ایران به انقلاب، افزود: زیبنده نیست که این مردم امروز با مشکلاتی چون طوفان شن، ریزگردها و آلودگی دست و پنجه نرم کنند.
این دانشمند مازندرانی در بخش دیگری از این گفتگو اظهار داشت: متولیان کشور در بخش آب در برههای از زمان مدیریت منابع آبی کشور را رها کردند و به برداشت بی رویه از منابع روی آوردند.
برنده جایزه پژوهشی هومبولت آلمان با اشاره به اینکه سدسازی در دنیا منسوخ شده است و منابع آبی را تهدید میکند، اظهار کرد: آنها به شبکه فاضلاب شهری، تصفیه و مدیریت آب روی آوردند، اما ما در مدیریت آب در بخشهای مختلف نظیر بخش کشاورزی و سایر بخشها دچار مشکل هستیم.
قبادیان با بیان اینکه ما در کارون سد گُتوَند عُلیا را ساختیم که نتایج امروزش آب شور است، گفت: سدسازی در کشور در زمان مرحوم رفسنجانی شدت گرفت اما در نظر نگرفتیم رودها جریان اکوسیستمی دارند که نباید قطع شوند. ما با سدسازی غیر اصولی جریان را قطع کردیم .
عضو انجمن نخبگان علمی آلمان با تاکید بر اینکه خط راس و خط قعر تعادل طبیعی رودها باید حفظ شود اما ما قطع شان کردیم، تصریح کرد: جابجایی آب فاجعه است و اگر قرار بر این اتفاق است نباید این کار از طریق دریاچه خزر اتفاق بیفتد بلکه دریای عمان به دلیل ارتباط با اقیانوس هند گزینه مناسبتری است.
قبادیان با تاکید بر اینکه دریاچه مازندران توان اجرای طرح انتقال آب را ندارد، گفت: این دریاچه برخلاف خلیج فارس و دریای عمان که دو بار رفت و آمد آب دارند بسته است و در صورت اجرای طرح خزر سرنوشتی مانند دریاچه ارومیه خواهد داشت.
نویسنده کتاب ایران در بحران زیست محیطی با تاکید بر اینکه کویر، باریکه شمال ایران را تهدید میکنند، گفت: ریزگرد تمام فلات ایران را در نوردیده است و کشورمان در این بخش سیاست درستی نداشت.
عضو هیأت علمی دانشگاه وین اتریش ادامه میدهد: دریاچه خزر توان انتقال آب و استخراج نفت را ندارد، چون بیلان آبی خزر منفی و در ناپایداری است. در استخراج نفت باید بیلان آبی و مسائل زیستی مورد توجه قرار گیرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اینکه تخریب و مرگ، دامان منابع طبیعی را گرفته است، افزود: تالابها در حال خشک شدن هستند و کویر از سمت گرگان در حال پیشروی به سایر استانهای شمالی است.
قبادیان با اشاره به اینکه مازندران، گلستان و گیلان باید در راستای یکدیگر فعالیت کنند، از کویری شدن بهعنوان فاجعه مرگبار زیستمحیطی نام برد.
وی، خشک شدن سفرههای آب زیرزمینی را یکی دیگر از بحرانهای پیش رو عنوان و خاطر نشان کرد: خشک شدن سفرههای آب زیرزمینی به معنای نابودی است در حالی که قناتها به افزایش بیلان آبی کمک میکند.
قبادیان با بیان اینکه سرزمین ایران در ناپایداری کامل و در محاصره کویر است، افزود: کشور در کمربند خشک و نیمه خشک قرار دارد و افزایش ریزگردها به معنی توسعه کویر است.
برنده جایزه هومبولت آلمان با تاکید بر اینکه ما توان جمع کردن زباله را در کشور نداریم، گفت: امروز شاهد جنگل فروشی، کوه فروشی و سر ریز مسافران به شمال ایران هستیم در چنین شرایطی نمیتوانیم حرف از نمره مثبت دولت در حوزه منابع طبیعی بزنیم.
عضو انجمن نخبگان آلمان با بیان اینکه ما محیط زیست را منهدم کردیم، اظهار کرد: منابع آب، منابع اراضی، شرایط آب و هوایی، نزولات و بیوسیستم ما با مدیریت غلط در ورطه نابودی قرار گرفته است.
قبادیان با بیان اینکه در مراکز استانهای ما برخی نهادها در قطع درختان از هم سبقت میگیرند، گفت: در آلمان و اروپا در محل کارم مشاهده میکردم در شهرهای شان برای حفظ درختان برنامه داشتند و برخی درختان آنها دو هزار ساله بودند.
وی با تاکید بر اینکه شمال ایران با تهاجم جمعیت روبروست، افزود: امروز دریاچهی خزر را آلودگیهای گوناگونی از سمت همسایگان -زباله تا استخراج نفت- تهدید میکند و توجه نمیکنیم که که اقتصاد و عمران شمال ایران وابسته به این دریاچه است.
وی در بخش دیگری از مصاحبهاش با اشاره به نابودی جنگلها و کاهش قدرت بازسازی در جنگل میگوید: جنگلهای شمال به ويژه مازندران قدرت بازسازی ندارند.
قبادیان ادامه داد: مسئولان و مردم بايد پوشش سبز جنگلی در حال انقراض مازندران را در يابند. اروپا به عنوان سبزترين منطقه توانسته بدون تخريب جنگل از آن بهره برداری کند اما در ایران به علت استفاده و بهرهبرداری بی رويه، جنگل در حال نابودی است.
وی بر این باور است که گروه های مردم نهاد باید در زمینه حفظ طبیعت و میراث فرهنگی پیش گام باشند، چرا که سابقه تشکلهای اروپایی نشان میدهد مردم برای حل مشکلات خود بیش از آن که بخواهند به دولت وابسته باشند، با ارائه طرحها و شرکت در کارهای جمعی مشکلات همدیگر را رفع میکنند.
عضو هیأت علمی دانشگاههای وین اتریش با بیان اینکه فرزند این خاکم و دلم برای کشور میسوزد، گفت: دنیای امروز دنیای پیشرفت است و کشوری که نتواند از منابع خود به درستی استفاده کند شکست میخورد.
وی ایران را سرشار از ذخایر غنی معدنی دانست و افزود: باید از منابع طبیعی و جنگلهای هیرکانی به عنوان میعادگاههای زیست محیطی مردم ایران با چنگ و دندان حفاظت کنیم.
- پنجشنبه 24 آبان 1397-9:11
جانا سخن از زبان ما میگویی،
چه زیبا به بیان دردهای طاقت فرسای مازندران پرداختید. جناب آقای مودب، مازندران عزیز ما همانند بیمار سرطانی شده است که دوستان و همسایگانش در مسیر درمان دردهایش با او همراهی نمی کنند ولی به دنبال این هستند که اعضای سالم وجودش را بصورت اهدای عضو دریافت کنند تا نداشته هایشان تسکین یابد.
به نظر بنده ابتدا باید همگی دست به دست هم دهیم حتی استاندار نامشخص فعلی، امام جمعه استان و تمامی سرمایه های سیاسی و علمی ، به بیان کلی تر تمام فرزندان مازندران فارغ از علقه های سیاسی و مذهبی یک مجمع جامع هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی ایجاد کنیم (حتی به نظر صدا و سیمای استانی هم می تواند با رویکرد زیست محیطی به این موضوع ورود کند و آگاهی بخشی لازم را انجام دهد)، سپس با صلابت بیشتر در جهت دفع این راهزنی آشکار و درمان دردهای دیگر قدم برداریم. چند صدایی گسسته در داخل استان، متاسفانه همسایگان ما را گستاختر و حریص تر نموده است.
چنین مجمع جامعی میتواند برای خود دبیرخانه مستقلی داشته باشد و بطور دایمی از طریق اعضا، پیگیر این موضوع و موضوعات دیگر باشند. با آرزوی روزهای بهتر و زیباتر برای این مغضوب دوست داشتنی، مازندران - جمعه 18 آبان 1397-10:11
آب بدون هیچ شکی محور اکثر بحران های آینده در داخل و خارج از کشور خواهد بود. آب موجب درگیری های شدیدی بین استان ها و شهرها و روستاها خواهد شد. دولت در تدوین برنامه ها نمی تواند موجبات محرومیت یک عده از جمعیت و برخورداری بی جهت عده ای دیگر از جمعیت را از مسئله آب فراهم نماید. رئیس جمهور و اعضاء هیات دولت نمایندگان کل مردم ایران هستند و نمی توانند به خود حق بدهند که به ضر مردم یک استان و به نفع مردم استان دیگر صرفاً به دلیل دلبستگی ها و پیوندهای شخصی و عاطفی تصمیم بگیرند.
دریای مازندارن در خطر بزرگی قرار دارد و عقب نشینی تاریخی آب از سواحل این دریا باعث ایجاد فاصله بیش از انتظار از مرز آبی قبلی به سمت عمق دریای مازندران شده است. همین مقدار عقب نشینی خسارت های زیست محیطی زایدالوصفی ببار آورده که حیات دریا را به سمت نابودی برده است. آلودگی های رو به تزاید هم باعث سنگینی این نابودی شده است و کفه به سمت توقف حیات در دریا حداقل در سواحا مازندران و گیلان و گلستان میل کرده است. این همه علائم هشدار دهنده و نابودی آور از این دریا به گوش می رسد ولی گوش شنوایی برای شنیدن این پیام ها وجود ندارد و سیاستمداران بر روی تامین آب فلات مرکزی ایران از طریق دریای مازندران فشار می آوردند که منظور از این فلات مرکزی صرفاً استان سمنان می باشد.
چهل سال است که مازندران به عنوان استان برخوردار تحت فشار عقب افتادگی اعتباری نسبت به استان های دارای مناطق محروم و برخوردار از بودجه واعتبارات مناطق محروم قرار دارد. فراخور طبیعت زیبایی که در این استان به عنوان موهبت خدادای وجود دارد انگار سیاستمدراان و برنام ریزان و کارگزاران را به حسادت واداشته تا دست روی دست بگذارند و تماشاگر نابودی این طبیعت باشند. مدیریت منابع طبیعی را با سهل انگاری های مختلف و امکان اعمال نفوذ غارتگران جنگل و چشم روی هم گذاشتن و یا ایجاد تاخیر در دفاع از حقوق منابع طبیعی به مرز نابودی کشاندند. با آلوده کننده های دریا هیچ مبارزه ای صورت نمی گیرد و ساحل را به کثیف ترین نقاط استان تبدیل کردند که هم دیدن صحنه های تنفر انگیز باشد و هم آلودگی های آن خسارات پوستی و بیماری زایی های مختلف را در بر داشته باشد و هم نان بسیاری را که از قبل صید ماهی در دریا تامین می شد آجر بکنند. واقعا تمیز کردن ساحل مگر چقدر هزینه دارد؟ جلوگیری از هدایت فاضلاب ها به سمت رودخانه ها و دریا مگر چقدر هزینه دارد؟ نه تنها این کارها را که وظیفه حکومت و دولت است انجام نمی دهند بلکه در عوض بر روی افکار عمومی فشار می آورند که آب این دریای نگون بخت را به فلات مرکزی (سمنان) هدایت کنند و بدتر اینکه تمام ورودی های آب شیرین به دریا را به سمت سمنان هدایت کرده و مازندران را خشک و بی آب کرده اند. اگر عمق چاههای تامین آب مزارع شالیزاری هر روز پائین تر می رود و خشکی زود رس به اراضی تحمیل شده و کاهش عملکرد و یا بلاصرفه شدن برداشت محصولات رفته رفته در بسیاری از اراضی استان زنگ خطر را به صدا در می آورد، حداقل بخشی از آن به سد سازی هایی به نام استان و به کام استان های همسایه دارای پارتی های گردن کلفت ملی و سیاسی مربوط می شود. آیا حق ما نیست که با این سیاست ها خشم خدا را در لباس خشم طبیعت ملاحظه کنیم؟
نکته دیگر اینکه چرا تعجیل در اجرای پروژه ها باید تابع فشارهای سیاسی و حرکت های اعتراضی منطقه ای و شهری و احساسی بشود؟ هر چند به خاطر ارزش های والای خرمشهر و آبادان و موقعیت تخریب شده آنها در جنگ تحمیلی 8 ساله رضایت و دلسوزی افکار عمومی را برای اکثر سرمایه گذاری ها و تامین آب شرب به همراه دارد و نگارنده نیز این را حق مسلم مردم شریف آن خطه مقدس می داند ولی مگر سهم مازندران در جنگ کم بود؟ مگر فداکاری مردم مازندران در صبر و تحمل و حتی کمک های بزرگ مردم به خطه جنوب کشور کم بود؟ چرا مازندران باید در آتش بی توجهی دولت و حاکمان سیاسی بسوزد و نابود شود و تا فریاد اعتراض مردم آن بلند نشده هیچ توجهی به سمت آن جلب نشود؟ چرا ساری به عنوان مرکز استان نباید هنوز از سیستم تامین آب شرب مناسب برخوردار باشد و سالهای سال است که این سیستم در زیر سد شهید رجایی و در بالادست شهر به دلیل عدم اختصاص اعتبار مناسب رها شده و مردم از آب مناسب شرب برخوردار نیستند و تنها هزینه بسیار گران آبی را می پردازند که به غیر از شستشو و استحمام به درد هیچ کار دیگری نمی خورد ولی جمعیت عظیمی از اهالی شریف این شهر و ساکنان آن مجبور به نوشیدن آن می باشند.