حکایت آنها و شکایت ما
اگر قرار است در مراسم روز خبرنگار، دوغ و دوشاب یکی و خبرنگار واقعی و شبه خبرنگار و کپی پیستگر، در یک مکان تجلیل شوند، ما حضور نخواهیم یافت و از خیر این مراسم و تجلیلها می گذریم و دنبال کار خودمان می رویم. مسئولان بمانند و این مدعیان!
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، حلیمه خادمی: حکایت غریب، اما آشنای هرساله ما خبرنگارهاست. دیگر به این قاعده عادت کردهایم؛ اینکه هرسال، هر چه به روز خبرنگار -17 مرداد- نزدیکتر می شویم، بر تعداد خبرنگاران افزوده و هرچه از این روز دورتر میشویم، از تعداد خبرنگاران کاسته می شود!
در واقع در استان مان، دو دسته خبرنگار داریم: 1-آن هایی که در طول سال و در گرما و سرما در پی تولید محتوا و گزارش و گفتوگو هستند(اقلیت). 2- آنهایی که فقط در مردادماه خبرنگار میشوند.(اکثریت)
بگذارید کمی موضوع را اندکی بشکافیم؛ برخی خبرنگاران این گونه اند: دغدغهمندند، جستجوگرند، دنبال سوژه و شکار سوژه های ناب هستند، جلسات خبری را پوشش می دهند، ساعتها و گاه روزها برای پیگیری یک سوژه، دنبال این مسئول وآن مسئول و این آدم و آن آدم می گردند، در برف زمستان و گرمای تابستان به فکر تولید محتوای مناسب و در اجتماع حاضر هستند، تلاش می کنند حرفه ای عمل کنند، با اصول خبرنگاری و پوشش خبری تا حدود زیادی آشنا هستند و اغلب دوره های آموزشی را طی کردهاند. این ها اما در اقلیتاند.
گروه دیگر ناآگاه به مبانی روزنامه نگاری و علوم ارتباطاتاند و حتی برای تنظیم یک خبر چند خطی مشکل دارند، آموزش خاصی ندیدهاند، از ویرایش چیز زیادی نمی دانند، سواد رسانه ای پایینی دارند، بعضاً رسانه ای رسمی ندارند و در تلگرام مشغول کپی-پیست وسرقت محتوای تولیدی گروه اول هستند؛ اما تا دلتان بخواهد، این جماعت پرمدعا و باتبخترند!
داشتن یک کانال تلگرامی، امر را بر این جماعت مشتبه کرده که خود را خبرنگار جا بزنند و تا چیزی به آن ها بگویی، تعداد کاربران کانالشان را اعم از فیک و واقعی، مثال می زنند که ما فلان قدر بازدیدکننده داریم و شما ندارید؛ پس ما برحقایم و کارمان درست است!
کار این خبرنگارنماهای اغلب کانالدار، جالب است! بیشترشان در طول سال حتی یک خبر و مطلب، تولید نکرده اند، مطالب را از جاهای مختلف کش رفته، منبع اصلی را حذف می کنند، عکس و ویدئوی دیگران را هم بدون اجازه صاحب اثر و آن رسانه، برداشته، واترمارک میزنند، انگار تولید خودشان است! مردم هم چون اغلب سواد رسانهای پایینی دارند، منابع خبری شان همین کانالهای تلگرامی سرقت محور و دست دوم است. کانال هایی که حتی توانایی و دانش اصلاح حتی اشتباهات تایپی را ندارند و خبرهای کپی پیستی را با همان اشکالاتی که دارد، بازپخش می کنند!
در حال حاضر کانالهای تلگرامی فان و سرگرمی و آهنگ و جوک و خبرکوتاه ها و خبرفوری های کپی پیستی، اعضای بیشتری دارند تا کانالهای تخصصی و علمی و اندیشه ورز و تولیدگر. اما آیا داشتن صرفاً ممبر بالا، دلیل بر توانمندی و رضایت مخاطب و تاثیرگذاری و جریان سازی رسانه ای است؟ چند کانال تلگرامی در مازندران تا کنون توانسته اند جریان رسانه ای راه بیندازند؟
قصد تخطئهی رسانه ای به نام تلگرام را نداریم، خود ما هم در تلگرام کانال داریم و استفاده از رسانه های نوین ارتباطی را توصیه می کنیم، شهروندخبرنگار را هم قبول داریم و می دانیم در دنیای امروز شغل خبرنگاری، عروس هزارداماد شده است! حرف ما این است آنهایی که بدون داشتن دانش کافی و تولید محتوا، بر مبنای سرقت ادبی، کانال راه انداخته و عضو جمع کرده اند، خبرنگار و روزنامه نگار نیستند. در بهترین حالت توزیع کننده و پخشکننده مطالب دیگراناند و نباید مدعی حرفه اصیل و مهم خبرنگاری باشند.
غیر از کانالدارها، دسته ای دیگر از خبرنگارنماها هستند که کار آنها نیز در نوع خود جالب است. این جماعت به هیچ وجه، در هیچ جلسه و برنامه ای حاضر نمیشوند، صبر می کنند تا معدود خبرنگارانی که به برنامه ها و جلسات مختلف می روند، خبرشان را روی خروجی قرار دهند. آنگاه این افراد خبر را برداشته، بدون ذرهای تغییر، با حذف منبع اصلی، در رسانه خود بازپخش و چند روز بعد هم برای آن اداره و دستگاه، فاکتور رپرتاژ هم ارسال میکنند! یعنی خبر از دیگران، پول اما برای آنها!
هنوز تمام نشده! جماعتی هم شبه خبرنگار هستند، قلم تند و تیزی دارند، نقد که نه، نق می زنند و تخریب می کنند، با این هدف که به خواسته ها و منافع شخصی خود برسند. این افراد اگر از آن مجموعه و دستگاه، پاسخ مثبت دریافت کنند، خیلی زود ثنایگوی آن مدیر و مجموعه می شوند!
البته در قشر ما گروه های دیگری هم وجود دارند؛ مثلاً کسانی که در جلسات یک کلمه هم نمینویسند و خیلی زحمت بکشند، چند عکس میگیرند و میروند! یاکسانی که کلاً زیر کولر نشسته اند و به زعم خود یادداشت مینویسند که سروته این یادداشت ها را چند بار هم بخوانید، متوجه نمی شوید منظورشان چه بود و چه میخواستند بگویند! تنها چند پرسش بی جواب طرح میکنند و تمام!
مردادماه که می شود همه این مثلاً خبرنگاران و شبهخبرنگارها مدعی قدردانی و تجلیل و دیده شدن می شوند.
رشد قارچ گونه خبرنگاران در مردادماه هر سال، تاملبرانگیز است. حضور چهره ها و نامهای ناآشنا در لیست تجلیلیها نشان می دهد که دستگاه متولی -فرهنگ و ارشاد- همچنان فاقد یک نظام منسجم برای شناسایی خبرنگاران واقعی (حداقل در شهرستانی مانند سوادکوه) است و در این زمینه هیچ معیاری برای شناسایی خبرنگار و خبرنگارنما (تولیدگر و کپی گر) وجود ندارد.
در این میان دود به چشم معدود خبرنگار واقعی می رود که در طول سال، با کمترین چشمداشت و منفعت، صرفاً در جهت رسالت حرفه ای خود خبر و گزارش میدانی تولید می کنند، مصاحبه و گفتوگو تهیه می کنند و جلسات و مراسم را پوشش می دهند.
برای نشان دادن تفاوت بین خبرنگار و خبرنگارنما، مثال های زیادی می توان زد. برای نمونه برای تولید محتوا (خبر وگزارش و گفتوگو و عکس) در مورد سیل ابتدای سال مازندران (و سوادکوه) چند خبرنگار چکمه پوش داشتیم؟ چند خبرنگار حاضر شدند بدون اینکه ترس خیس شدن دوربین و گِل شدن لباس خود را داشته باشند، از تعطیلات نوروز خود بزنند و در میان سیل زدگان حضور یابند و پای دردهای آنها بنشینند؟ چند خبرنگار بدون ترس از شکسته شدن دوربین توسط مردم عصبانی و رنجکشیده، در صحنه حاضر شدند؟
آیا دستگاه متولی خبرنگاران را ارزیابی و غربالگری میکند؟ کسی به فکر بیمه، دستمزد و جایگاه حرفهای خبرنگارهای واقعی هست؟ قصد مبالغه و خودتعریفی ندارم، برای تصدیق نوشته و شاهد مثال باید بگویم نگارنده در یک سال گذشته برای تهیه گزارش، در برف و کولاک، یک شب را با راهداران در جاده گدوک سپری کردم، 15 کیلومتر در برف و سرما پیاده رفتم تا با معلمی در سرکلاس درسش در یکی از روستاهای سوادکوه حاضر شوم، ساعت 3 بامداد از پل سفید به بازار روز قائمشهر رفتم تا از زندگی یک پیرزن سبزیفروش گزارش تهیه کنم، کیلومترها همراه یک راهدار روی ریل پیاده روی کردم تا از این شغل گزارش بنویسم، به یکی از روستاهای دوردست منطقه در ارتفاع 2000 متری رفتم تا از زندگی خانواده ای با 5 فرزند معلول گزارش تهیه کنم، با کلی دوندگی و نامه نگاری به زندان رفتم و با زندانیان گفتوگو کردم، و.... اغلب این گزارش و گفتوگوها دیده و منتج به نتیجه شد، پس از انتشار محتواها، برای حل برخی مشکلات افراد داخل گزارش، اقدامهایی از سوی مسئولان صورت گرفت، کمکهایی جمع و کارگشاییهایی شد و....
مخلص کلام اینکه اگر قرار است دوغ و دوشاب یکی و خبرنگار واقعی و شبه خبرنگار و کپی پیستگر، در یک مکان تجلیل شوند، ما حضور نخواهیم یافت و از خیر این مراسم و تجلیلها می گذریم و دنبال کار خودمان می رویم. مسئولان بمانند و این مدعیان!
- پنجشنبه 17 مرداد 1398-10:0
نخست سلام فراوانم باد به دستها و صاحبانِ شریفِ دستهائی که دستگیرِ قلم میشوند و ما را به خبرهائی میرسانند که البته امروز و این روزگار چندان خوش نیستند...!
از ناخوشی اخبار گفتم که همه اش به گِردِ ملال است و بدتر اینکه راویان و ناقلانِ اخبار هم - آنگونه که نویسنده گرامی مطلب فرمودند - از نقارِ میانه گفتند و از حضورِ غیر و غریبه در صنف و صفِ خود !
راستی را که به حضیضِ اعتبار رسیدیم وقتی به حکایاتی ازین دست بر می خوریم ! البته شرایط به گونه ای شد که به تعبیرِ سرکار خانم خبرنگار هرکه را اذنِ حضور میدهد .... من نمیدانم قلمی که سوگند الهی را به جانِ خود دارد ، چگونه اش به دستِ بی وضو میدهند !؟ و همین است که به تاکید میگویم وقتی موجبات را برای ورودِ غیر به جمع آشنایانِ این حرفه شریف و قدسی فراهم میکنند ، ناله های نی و نای اصیل بر میاید !
معهذا امیدوارم گله مندیهای نویسنده ارجمند این مقال نخواهد مایوس اش به انجام کاری کند که تا بحال از ایشانِ گرامی دیدیم و کارستانی دانستیم اش . مردمِ ما - همینانِ محترمی که پای اخبارش می نشینند - به ترکیبِ هیئت منصفه ای هستند که هرگز به تشخیصِ خود دچار اشتباه نمیشوند - بگذار طاقه شال را به آنانی بدهند که سر از عموماتِ خبرنگاری در نمی آورند - این حرفه قائم به عشق است نه استوار به جایزه و پاداشِ بعضاً وعده ای!!!