تعداد بازدید: 19085

توصیه به دیگران 2

يکشنبه 23 ارديبهشت 1386-0:0

فرعون ایرانی بود؟

يادداشتي از:محمود زارع - ساري


 نمي دانم اين اخبار و شايعات گاهگاهي راست است يا خير !؟ مثلا" مدتی پيش مي گفتند ايهود باراک صهيونيست ( با عرض پوزش از بابلی های محترم ) بابلی است! ...

مدتی قبل در يک کتابی خواندم که فرعون هم ايرانی بوده است! فرعون لقب سلاطين( عمالقه) است. چنان که کسری لقب پادشاهان فرس و قيصر لقب سلاطين روم.

خاقان لقب شاهان ترک و نجاشی لقب پادشاهان حبشه و تبع لقب سلاطين يمن است. نام فرعون معاصر حضرت موسی، وليد بن مصعب بن ريان است. زياده از ۴۰۰ سال عمر کرد. نوشته اند که قبلا عطاری بوده اهل اصفهان (خدا را شکر این یکی دیگه اهل بابل نبود!)

 بالاخره نادار شد و به شام رفت و از آن جا به مصر آمد و در مصر مشغول خربزه فروشی شد. تصادفا" همان ایام مرض وبای شدید در مصر اتفاق افتاد و این شخص از قبرستانی عبور می کرد. دید جنازه ها رادفن می کنند.

 به اطرافیان میت گفت من امین مقابر هستم و از هر میت پنج درم می گیرم . در این امر ۳ ماه متوالی دوام کرد تا مال هنگفتی جمع آورد. لاجرم روزی موقع دفن یک میت که از رجال بود به قرار معمول مطالبه پنج دینار کرد، مباشران میت اعتراض کردند که تو چکاره ای و او را به حضور پادشاه بردند .

 پادشاه پرسید قضیه چیست؟ و این چه حقوقی است که از مردم مطالبه می کنی ؟ فرعون جواب داد که من موقعی که به این شهر وارد شدم دیدم هرج و مرج در شهر حکم فرماست و هر کس هر چه دلش می خواهد عمل می کند. من هم این کار را کردم تا مرا به حضور شاه آورند . فعلا از این ممر مقداری مهم مال اندوخته ام و همه پول ها را در برابر پادشاه ریخت.

پادشاه او را والی گردانید در اندک وقتی به واسطه تدبیرهايش مملکت را به نظم در آورد . پس از مردن پادشاه او را به سلطنت اختیار کردند. واین مقدمه پادشاهی و فرعونی او شد!

حال تعجبم اين است كه چرا در ايران اين آقا كه هنوز فرعون نشده بود بهش ميدان ندادند كه هم مملكت آبادتري داشته باشيم و هم ايشان فرعون نشوند و دامان كليم الله را نگيرند و باقي ماجرا...!

مثل اين كه آن موقع ها هم شايسته گزيني؟!! در ديگر ممالك باب بوده! از ايراني جماعت هر كار كه بگي بر مي آد! 

 (mahmood.zare@gmail.com)


  • دوشنبه 29 ارديبهشت 1393-7:54

    آقای صادقی : با درج این ... به اعتبار سایتت لطمه نزن !

    • سه شنبه 17 دی 1392-22:37

      فرقی نیست جناب آقای زارع شما ها هم کم از این ادما ندارید از کجا بدونیم که شما دزدان فرهنگی سر گردنده که نام شهر خود را بهارنارنج گذاشته اید .تازه 500 سال قدمت دارید حداقل بابلیها هرجا که هستند موفق هستند ...

      • شنبه 30 شهريور 1392-0:0

        دوست عزیز شما مگه تاریخ نخوندی؟؟؟

        در گذشته مصر و ایران یک کشور بوده.

        اسکندر یکی از پادشاهان یونان (مصر) بوده.

        • چهارشنبه 23 مرداد 1392-0:0

          دروغه چون در اون زمان نه زبون مصری ها عربی بوده نه زبون ایرانی ها . این بابا که اسمش عربی هست

          • جمعه 4 اسفند 1391-0:0

            بی خود

            • شنبه 25 آذر 1391-0:0

              سلام:
              ضمن تشکر، می شه بگین در کدوم کتاب خوندین فرعون ایرانیه؟

              • يکشنبه 7 خرداد 1391-0:0

                با دیدن این جسد یکی دیگر از معجزات قرآن اثبات شد. در لینک زیر بخوانید:

                http://bahoo.blogfa.com/post-1050.aspx

                • موسی نظریپاسخ به این دیدگاه 0 3
                  يکشنبه 21 آذر 1389-0:0

                  عجب مطلب خاصی بود و جالب . اقا اگر تلفن یا ادرس وبی از نویسنده دارید اعلام دارید کار مهمی دارم. من به ایمیل شان پیام دادم ولی موفق نشدم

                  • جمعه 14 آبان 1389-0:0

                    سلام سایت خوبی داری بلطف حق همیشه موفق باشی اگر دوست داشتی به وبکده ما بیا

                    / http://iessa17.blogfa.com

                    • ahmed_ashiq2003@yahoo.comپاسخ به این دیدگاه 1 2
                      شنبه 29 دی 1386-0:0

                      N/A

                      • محمدولی محمدیپاسخ به این دیدگاه 2 2
                        دوشنبه 31 ارديبهشت 1386-0:0

                        بنام خدا
                        بسیار مطلب جالب و نو و جدیدی بود . انشاء الله باشه همیشه از این خبرها باشه

                        • دوشنبه 24 ارديبهشت 1386-0:0


                          بنام آنكه ما را آفريد

                          ... و فرمود زندگي دنياوي جز خوابي و خيالي بيش نيست

                          اگر بي نهايت عدد را روي هم بگذاريد ( آيا ميدانيد ) كه به يك هم نمي رسد؟
                          اگه قبول نداريد به منطق زير توجه كنيد :
                          1* x = 1 + ... + 1 + 1 + 1 + 1
                          n 32 16 8 2

                          هر چي كه بشه [ ( مثلا x هر چي بشود ) ميشود ... 1x * ] حتي يك (1) هم نميشود.
                          پس اينطور نيست كه بي نهايت چيزها ( عدد ، ذره و... ) روي هم ، چيزي ميشود! نه حتي يك هم نميشود.
                          عبارت از آنچيزي كه ... نميدانم ؛ چي مي خواستم بگم.
                          خدا را كي آفريد؟ اين سوالي هست كه فرزانه كوچولوي ما بدجوري اين شبهاي ماه رمضوني بما گير داده است و هي سوال پيچمان ميكند.
                          خدا را من آفريده ام ! چون خداي خدا كه آفريد ني نيست مگر خدائي كه تو داري .
                          چون خداي احد و يگانه كه آفريد ني نيست، مگه اينكه خدائي كه تو معتقدي.
                          عدمي وجود نميشود و وجودي عدم نميشود.
                          خودت ميفهمي كه چي ميگي ؟! ... فرزانه ام اينو بمن گفت!
                          

                          تنها چيزي كه بشر كم دارد و فكر مي كند كه بيشتر از همه دارد ، همان عقل است!
                          بينه : ميگن . خدا يك عقلي بتو بده و پولي هم بمن!؟!
                          مدعي بي عقلي نيست يا مدعي كم عقلي! از اكثر چيزها؛ از نداشتن يا كم داشتن گلايه مند ند اما از عقل؟!
                          چيزي كه نداري، خوب نداري! نداري ديگه، اگه قابل داشتن بودي ، خوب مي داشتي؛ همينكه نداري ، يعني كه نداري و ( شايد ) نيايد مي داشتي!...

                          
                          To be Or not To be, That,s Qestion " " Sheckspear :

                          

                          حلال مشكلات ؟ ..... تنها و تنها ( در گاهي موقع ) تنها مرگ !
                          ماشين چند عيبه ؛ اكثر جاها داراي اشكال ؛ چگونه بايد كليه مشكلش را يكجا حل كرد؟!
                          تنها با انهدام و اوراق كردن آن !
                          تنها طبيب مهم بشر ؛ مرگ است !

                          شايد زندگي فعلي ( خواب ( بنظر ما ) طولاني آدم و حوا ) در بهشت باشد كه هنوز بيدار نشده اند. ميوه اي خوردند و هنوز خوابند و دارند بچه ها و نسلهاي بعدي خود را در خواب و رؤيا مي بينند و ما همان مصاديق رؤياهاي آنانيم!...
                          ... و موقعي بيدار ميشويم ( آدم بيدار ميشود ) كه باد سرد يا باران تگرگي قيامت ( بيدار شدن ) بوزد و بيدار شوند كه بفهمند كه ؛ عجيب خوابي بود!
                          اما مجازات چرا؟! ... ميفرمايند كه در خواب ؛ دروغ نميتوان گفت. همانچيزي را ميخواستي كه در رؤيا ديدي و باقي ماجرا. تازه آنوقت ميگويند كه تو لياقت نداري كه زندگي غير بهشتي داشته باشي ؛ برو عزيزم ، در همان بهشت كه در خواب تو بتو وعده داده بوديم.....
                          همانگونه كه بچه ها از تاريكي مي ترسند ؛ بزرگترها از مرگ مي ترسند؛ چون مرگ را نميدانند كه چي هست( است ) . تاريكي است ؛ چيزي را نمي بينند. آدميزاده اگر در وسط يك اقيانوسي كه چهار جهت آن فقط آب باشد و آب و نشاني از خشكي نبيند و بيكرانگي اقيانوس را ببيند، ميترسد همانگونه كه در تاريكي چون چيزي را نمي بيند و بيكرانگي محض را ادراك ميكند، وحشت ميكند.

                          اگه مرگ بيداري است، كه هست ، پس آنچه كه زندگي مي ناميم ، خوابي بيش نيست.
                          اگه ارزشت در آن است كه در آرزويش هستي و در خيالت ، رؤيايت و خواسته ات هست ؛ كه هست ، پس آنچه كه در اين خواب گران ( زندگي دنيا ) مي بيني ( بنام زندگي و... ) وزن شخصيتي توست و همان ترا لايق و سزاست كه ميخواستي و در آرزويش بودي .
                          براي من ( نگارنده ) جالب و قابل تامل اين است كه ؛ در اين خواب هم ما خواب مي بينيم! رؤياهائي كه در اين خواب و رؤيا بزرگ مي بينيم ؛ اين را ميتوان آيا همان بيداري ناميد؟!!
                          در بيداري است كه ..... ما خواب و رؤياهامان را نبايد روياء بناميم. البته به نسبت اين خواب گران ( زندگي ) بلي رؤياست ، اما نسبت به رؤياي گران ( زندگي ) نه! ولي نسبت به رؤيا واقعيت اين رؤيا ...؟! آن زمين كشف ناكرده موعود....؟!

                          ناتمام
                          محمود زارع




                          www.bahoo.blogfa.com

                          • محمدولی کیاکجوری از نوشهرپاسخ به این دیدگاه 0 2
                            يکشنبه 23 ارديبهشت 1386-0:0

                            آقا عجب مطلبی جالب بود. این آقای زارع هم خودش آدمی عجیب است انشاء الله فرعون نشوند ولی از شوخی که بگذریم آدم جالبی است مدتی قبل مقالاتی در زمینه های دیگر از ایشان خواندم. بهر حال موضوع آخرش که نیجه جالبی در لوای شوخی بود بسیار هم جدی بود. از آقای زارع و قلمش استفاده میبرم.
                            محمدولی کیاکجوری از نوشهر


                            ©2013 APG.ir