پنو
علي اعظم حيدري
لفور سوادكوه متإسفانه برای همه مردم ایران نامی چندان آشنا نیست. لقور دهستانی در شهرستان سوادکوه است که تمدن این ناحیه، به دلیل برخورداری از شرائط خاص جغرافیائی، در طول تاریخ، نسبت به نواحی دیگرشهرستان و همینطور استان، در مقابل هجوم بیگانگان دچار آسیب كمتری شده است. این منطقه از ایران مانند همه نقاط دیگر دارای فرهنگ و پیشینه بسیار ارزشمندی است که کمتر در مورد آن صحبت شده است. در میان فرهنگ ها و آئین های برجای مانده از گذشته های دور، باید به رسم سنتی پنو به عنوان یكی از آئین های مهم و جالب اشاره كرد.
پنو در میان دامداران لفور سوادكوه به معنی کوچ دام از یك نقطه به نقطه ای دیگر می باشد. فاصله زمانی این جابجائی به پنوسر معروف است و هر گله را با نام نوع حیوانات آن گله مانند گو پنو (گو = گاو)، گوسفند پنو، و اسب پنو و . . . می خوانند.
واژه پنوسن نیز به معانی گوناگون مانند راندن، متراكم كردن و به هم فشردن به كار می رود. پنو نیز از دو واژه په به معنی پشت و عقب، نو به معنی نا و تشكیل شده است. در هنگام پنو در هر طرف گله افراد به كار خاص می پردازند و نحوه استقرار آنها در اطراف رمه حیوانات، شكل ناو را تداعی می كند. در این هنگام عده ای در سمت چپ و راست گله و عده ای دیگر در عقب گله، كار هدایت بر عهده می گیرند.
دلائل جابه جائی حیوانات نیز فراوان است كه مهمترین آنها، نامناسب شدن محل اسكان به ویژه در بهار و تابستان به علت بارندگی، عدم توان مراتع در تغذیه دام ها، جابجائی فصلی در بهار و پائیز از ییلاق به قشلاق می باشد.
در طول سال ممكن است چندین بار پنو انجام شود كه هریك از آنها با نامهائی مانند پنو مازرون به پرتاس، پنو پرتاس به خاجیمات و پرتاس به كو و كوبه گر معروف هستند. مازرون به نواحی جلگه ای، پرتاس به ارتفاعات جنگلی، كو به ارتفاعات بالاتر با مراتع و گر به دره های عمیق اطلاق می گیرد.
پنوئی كه در هنگام بهار و از قشلاق به ییلاق صورت می گیرد در میان دامداران ارزش و اعتبار ویژه ای برخوردار است. پنو برای دامداران لفور سوادكوه یك ضرورت طبیعی است و برای سلامت و صحت دامها محل چراگاهها باید تغییر یابد. نقاط مختلف كه در فصل سال جهت تغذیه دام مورد استفاده قرار می گیرد عبارتند از:
ـ مراتع لفور شامل مراتع عمومی اطراف روستا های لفور با ارتفاع 200 الی 400 متر از سطح دریا و و دارا بودن علوفه هائی مانند آنا، اتدا، هچه، بزگوش، تلم، لم، ولگ، واش، چاپلیك، كلاب چك، سرخنه، مسك، تلاریش یااپرتس و تلوش پلوس. و مراتع ترز، امیدوارکوه و .......
ـ مراتع پرتاس با ارتفاع 500 الی 1600 متر از سطح دریا و با باران و درختان فراوان كه باعث رشد گیاهان علوفه ای مانند شور و كوك می گردد. این علوفه ها علاوه بر استفاده غذائی دارای خواص داروئی نیز می باشند.
ـ مراتع كوه با مراتع یییلاقی ب ارتفاع 1500 الی 3500 متر از سطح دریا و برخورداری از بهترین نوع علفهای داروئی مانند ساكو، ترم و لاری.
ـ مراتع گر در نواحی عمیق دره ای و با هوائی لطیف و كم باران واقع شده كه این وضعیت آن را به یک استراحگاه مناسب بدل نموده است.
در پنو بهاره دامداران آداب و سنن ویژه ای نظیر ساعت دارند. ساعت هوجین را در نیمه و یا دهه آخر و بهمن ماه كه مطابق با دوم یا سوم خرداد است انجام می دهند. هنگام پنو را عده ای از دامداران ریش سفید و با تجربه با توجه به اوضاع و تقویم روز معین می كنند. بعد از آن هر دامدار بر اساس جهت راه ورودی مرتع مورد نظر و تلار خود، مسیر را مشخص می سازد.
تلار به محل اطراق دام و بناهای سنتی مربوط به آن اطلاق می شود. در تعیین مسیر دامها، نحوه قرار گرفتن ستاره زحل بعنوان نشانه بسیار مهم است. دامداران از این واقعه آسمانی در هراسند و معتقدند كه اگر در این هنگام یقینی قرار گرفتن زحل در مقابل تلار به پنو اقدام كنند بلائی بر آنها نازل می گردد. واژه هوجین به معنی ناصافی را صاف كردن و واژه وجین كردن به معنی رصد كردن ستاره بكار می رود.
دامداران نحوه قرار زحل را با گاهشماری تركی محاسبه می كنند. و اگر وضعیت بگونه ای باشد كه تا چند روز قادر به انجام پنو نباشند، برای رفع آن اقدام به سات خش می نماید سات خش مركب از دو واژه سات و خش است. صفت سات در زبان طبری كاربرد فراوان دارد از جمله می توان به واژه های تركیبی سات كار به معنی كار ساده، سات هوا به معنی هوای صاف و ساكو به معنی كوه بی درخت اشاره كرد. واژه تهلن متضاد سات است كه واژه تیل به معنی گل از مشتقات آن می باشد. نام وردخانه تلار یا رود گل آلود و تلار بنه گاو بنه یا خانه گلی نیز مبین همان معنی است.
كلمه سات خش در جمع به معنی زمان را خوش كردن یا خوشی را صاف كردن بكار می رود. در این زمان اگر ستاره زحل روبروی تلار قرار گیرد، دامداران برای رفع این واقعه دام را یك روز قبل از پنو، خلاف جهت ستاره به مكان دیگری می برند و همین جابجائی را اصطلاحا سات خش می نامند.
علاوه بر آن، هفت روز 3، 5، 13، 16، 21، 24، 25 هر ماه روزهای دوشنبه و چهارشنبه را نحس دانسته و لباس نوپوشیدن و ناخن گرفتن بویژه وزن كردن را نحس می دانند و در صورت اجبار كفه ترازو را در این روزها سیاه می كنند.
اگر یك زن در مقابل پنو در آمد و یا یك عطسه شنیده شود لازم است كار به تأخیر بیافتد. پس مراعات كلیه امور و موارد لازم، هنگام حركت پنو تعیین و دامداران هاكر یا اسباب و وسایل را آماده می كنند و با صدای مخصوص دامها را به گو خسه یا محل خواب آنها هدایت می كنند و در این زمان انواع زنگ و زنگوله مانند تال، تشو، افتو، و قرك را به گردن آنها می اندازند.
زنان نیز به هنگام حركت برای رفع بلا، چشم زخم، طلسم و جادو برای دام و دامداران گلپر دود می كنند. بدین صورت كه به اندازه یك مشت گلپر را داخل ظرفی ریخته و به تعداد افرادی كه شورچشم هستند خلال چوب را به نام هریك داخل گلپر می اندازند. باید احتیاط شود كه دانه ای از گلپرها مفقود شود چرا كه به باور آنها بهمین دلیل گلپری كه می گریزد از آن فردی است كه شورترین چشم را دارد. پس از انجام كلیه مقدمات دامداران حركت كرده و آئین پنو آغاز می گردد.(lafour)
- يکشنبه 9 تير 1387-0:0
با تشکر از سایت معتبر مازندنومه به جهت معرفی منطقه لفور- سرزمین نجابت و پاکیهاhttp://lafour.blogfa.com