«شوپه»، نگهبان پرسروصداى جاليز
نگاهي به"کار شب پا "-نگهبان مزرعه- که "نه هنوز است تمام".
گرازها بيداد مى كردند باغ خراب مى شد، هم مى خوردند هم لگدمال مى كردند، دزدها هم بيكار نبودند، اين بود كه يك كشاورز بعد از كار روزانه شب ها جاليز را مى پاييد و به يك «شب پا» يا آن طور كه در زبان محلى مى گفتند «شوپا»/"شوپه" تبديل مى شد.
روستاييان گلستان و مازندران در قديم هندوانه، خربزه و گوجه فرنگى را مستقلاً نمى كاشتند بلكه بذر آنها را همراه بذر پنبه پخش مى كردند. در سال هايى كه محصول خوب بود تمام سطح زمين زير بوته هاى پنبه پر از هندوانه و خربزه مى شد. سال بعد ديگر بذر هم نمى خواست، خودش سبز مى شد.
نخستين كار لازم براى يك شوپا ساخت «تلار» بود كه به دو صورت ساخته مى شد. روى شاخه هاى درخت گردوى اطراف چند تخته را به هم وصل مى كردند و نشيمنى در ارتفاع چند مترى درست مى شد كه كاملاً به مزرعه و زمين هاى اطراف احاطه داشت. براى بالا رفتن از درخت نيز روى تنه آن جاى پا درست مى كردند يا با تكه هاى چوب كه به درخت مى كوبيدند نردبان مى ساختند.
در زمين هايى كه درخت نداشتند هم چهار كنده چوبى بلند را كه از جنگل آورده بودند در زمين مى كوبيدند و با چوب هاى نازكتر، آنها را از بالا به هم وصل مى كردند. روى آن نيز تخته و كلش مى ريختند و نردبانى نيز برايش درست كرده و بالاى آن را با شاخه هاى درخت سرپناه مى زدند. با ريختن سرشاخه و كاه هم آن را در مقابل باران غيرقابل نفوذ مى ساختند. جالب آن كه اكثر چفت و بست ها با پوست درخت يا كول انجام مى شد نه با ميخ.
شوپاها وسايلى هم داشتند از جمله پيت هاى حلبى يا به اصطلاح محلى «چلك». كاربرد آن چلك زدن دم غروب بود. شوپاها براى فرارى دادن گرازها دم غروب چلك مى كوبيدند كه صداى طبل مانند آن علاوه بر گرازها دزدان را نيز فرارى مى داد.
صداى چلك زدن افراد با هم فرق مى كرد. دمدمه غروب زمانى كه قرص خورشيد خونرنگ به آرامى در انتهاى افق فرومى رفت صداى ده ها چلك در دشت گرگان گويى اجراى مراسم آيينى خاصى را نويد مى داد. دل ها از شادى لبريز مى شد و آدم ها مى دانستند در تاريكى كه دقايقى ديگر فرامى رسد تنها نيستند.
غير از چلك ها، «هاراسته» يا مترسك نيز از وسايل ضرورى جاليز بود. مترسك را با تكه هاى چوب و كول و رخت هاى كهنه درست مى كردند. به دست هاى مترسك نيز قوطى حلبى با دو سنگ آويزان مى شد كه با وزش نسيم تكان مى خورد و صداى آنها موجب ترس پرنده ها و گرازها مى شد.
در مزرعه پنبه يا جاليز، غذاى اصلى گوجه فرنگى بود. براى صبح گوجه فرنگى را با خيار يا «خيارى» درست مى كردند. خربزه هاى كوچك، تازه و نرسيده را «خيارى» مى گفتند و تا زمانى كه شيرين نشده بودند به جاى خيار مورد استفاده قرار مى دادند.
هر روز صبح در خنكاى هوا بعد از اتمام شوپا و قبل از رفتن به خانه گوجه چيده و داخل «پوط چلك» ريخته مى شد حلب هاى ۱۷ كيلويى را پوط چلك مى گفتند. رب ريختن با اين گوجه ها مشكل بود چون بايد تخم هاى آن جدا مى شد. رب آن هم به قرمزى رب هاى امروزى نبود و تقريباً زردرنگ بود اما ترش و خوشمزه بود.
شب ها بالاى درخت روى تلارى نسيم از سرشب وزيدن مى گرفت و صبحدم سرد مى شد. شوپاها طاقباز روى تلار به آسمان پرستاره و نورافشانى مهتاب نگاه مى كردند و با صداى جيرجيرك ها به خواب مى رفتند تمامى آسمان و زمين هماهنگ بود و راه شيرى به زيبايى در گوشه اى از آسمان خودنمايى مى كرد.
هرچند وقت يكبار صداى «سران» شوپاگرى سكوت شب را مى شكست. به فريادى كه از ته گلو مى كشيدند سران مى گفتند و سران هركس با ديگران فرق مى كرد. با شنيدن صداى سران از راه دور مى شد آدم ها را شناخت. تمام صحرا پر از شوپاها بود.
با اين حال با وجود آتشى كه تمام شب زبانه مى كشيد صبح معلوم مى شد گله گرازها در گذر از زمين چند هندوانه و خربزه را خورده يا لگدكوب كرده اند و شوپاها با دقت هندوانه هاى نيم خورده خوك هاى وحشى را چال مى كردند.
فصل برداشت فصل شادى بود. ارابه ارابه هندوانه و خربزه به خانه مى آمد، تمام ايوان خانه پر از هندوانه و خربزه مى شد. هندوانه ها خيلى درشت نبودند اما شيرين بودند و پرتخم. خربزه ها هم محلى بودند قلنجى يعنى راه راه. هندوانه ها هم قلنجى داشت، هم سبز و هم پوست سياه.
روزگار شوپاگرى و شوپاگران ديرى است كه سپرى شده. الاغ ها سال هاست كه تبديل به تراكتور شده و درخت هاى گردوى مزارع قطع و به مركزنشينان فروخته شده اند.(iran-newspaper)
- يکشنبه 11 آذر 1386-0:0
سایت فوق مطالب محلی جالبی دارد استفاده فرمایید.
- شنبه 10 آذر 1386-0:0
بیشتر از تجربیات دکتر شهواری استفاده کنید
- شنبه 19 آبان 1386-0:0
ای دزد ای دزد
- سه شنبه 1 آبان 1386-0:0
مطلب فوق را روزنامه ایران از وبلاگ کردکوی بهشت گمشده دزدیده بود و شما هم متاسفانه با وجود تذکر به وب مذکور مراجعه ننمودیددر صفحه نخست بابل نت هم مقاله فوق با آدرس صحیح درج شده است.
- يکشنبه 25 شهريور 1386-0:0
درباره منبع اين مقاله بايد گفت:گفتار حاضر را روزنامه ايران چندي پيش در صفحه "ايران زمين" خود منتشر کرده بود.ما نيز مطلب از اين روزنامه نقل و به منبع نيز در پايان نوشتار اشاره کرديم.
- يکشنبه 25 شهريور 1386-0:0
اصل امانتداری چی میشه؟
- يکشنبه 25 شهريور 1386-0:0
http://www.kordkoy.blogfa.com
چرا کامل نیست؟ - يکشنبه 25 شهريور 1386-0:0
http://www.babolnet.com/article/article.asp?article=850616_124447
بر گرفته از وبلاگ کردکوی بهشت گمشده