روزهای شگفتانگیز
این ماه ها در آینده تاریخ ما خواهد شد. همان طور که سال وبا و طاعون داشتیم، بعدها سال کرونا خواهیم داشت. کرونا دیر یا زود خواهد رفت. آیا پس از کرونا ما همان آدم سابق خواهیم ماند؟
مازندنومه؛ سرویس اجتماعی، حلیمه خادمی: شهر از جمعیت خالی است. بچه ها در کوچه بازی نمی کنند، کنار عابر بانک ها و نانوایی ها خط کشی و فاصله گذاری شده و غیر از فروشگاه های مواد خوراکی، بیشتر مغازه ها و فروشگاه ها را تعطیل کرده اند.
کرونا دو ماه است مهمان ما شده و چه بد مهمانی است. در این میان برخی مشاهدات کرونایی ام را به عنوان یک خبرنگار که تقریباً هر روز ناگزیرم در محل کار و جلسات مختلف باشم، به اشتراک می گذارم:
1-آژانس گرفته ام تا مرا به محل کارم برساند. راننده آشناست و می گوید: «چند روز قبل خوش نشینی تهرانی به او پیشنهاد کرده، چون پلاک ماشین این راننده بومی است، به تهران برود و خانواده و بستگانش را در ازای چند برابر نرخ آژانس، به سوادکوه بیاورد.»
نرخ پیشنهادی مرد تهرانی وسوسه انگیز بود، اما راننده سوادکوهی با اینکه با مشکلات معیشتی روبه رو است، پیشنهاد خوش نشین تهرانی را رد کرد. دلیلی که آورد زیباست: «چرا امثال شما در شهرتان نمی مانید؟ متاسفم. من به مردم شهرم خیانت نمی کنم.»
پرسش: چند راننده مانند این مرد باشرف، در برابر پیشنهاد اغواکننده خوش نشین تهرانی مقاومت می کنند؟
2- این روزها دیدن خودرویی که شماره پلاکش بومی نباشد، آزاردهنده است و حس بدی را انتقال می دهد. برای پوشش یکی از جلسات به فرمانداری می روم.
در راه خودرویی را با پلاک یکی از شهرهای غرب کشور می بینم که دچار نقص فنی شده و گوشه ای پارک کرده.
تعمیرگاه ها بسته اند، کمی بعد یکی از تعمیرکاران مغازه اش را باز می کند تا خودرو را تعمیر کنید.
در جلسه به مسئول مربوط تذکر می دهم که چرا تعمیرگاه ها را بسته اید، اما برای ارائه خدمات به یک خودروی غیربومی آن را باز می کنید؟ حرفی برای گفتن ندارد و فقط می خندد.
پرسش: به نظر شما کسانی که در چنین شرایطی به شعورشان پشت پا زده، به مازندران سفر کرده اند، باید خدمات غیرضروری مانند تعمیر خودرو دریافت کنند؟
3-عیالوار و پدر 4 فرزند است. کارگر ساختمانی و روزمزد و حدود 2 ماه است که نمی تواند برای کار از خانه خارج شود.
خانواده 6 نفره شان این روزها به سختی روزگار می گذرانند و خجالت زده است این مرد زحمتکش. اما فرهنگ و شعورش را دارد که در خانه بماند، حتی اگر سفره اش خالی باشد.
پرسش: اگر کرونا همچنان لنگر انداخته باشد و بماند، تکلیف این خانواده ها که سرپرست خانه روزمزد و کارگر است، چه خواهد شد؟
4-حوصله ام از مردمی که بی دلیل و در فروشگاه ها و مراکز خرید شهر پرسه می زنند، سر می رود. عده ای فکر می کنند کرونا برای همسایه است و آن ها مبتلا نمی شوند. در این میان چند جوان داوطلب را مشاهده می کنم که سم پاش را به دوش گرفته اند و داوطلبانه خانه های مردم شهر را ضدعفونی می کنند.
از این خانه، در خانه ای دیگر را می کوبند و می گویند: «برای ضدعفونی آمده ایم.» کسی آن ها را اجبار به این کار نکرده، اما متعهدانه خدمت رسانی می کنند و خانه ای را جا نمی گذارند.
پرسش: بیرون آمدن از خانه اگر به قصد خدمت به خلق باشد، شوق انگیز و عین صواب است. موافق نیستید؟
5-خیاط شهر است. استوری گذاشته که ماسک می دوزد و با حداقل قیمت می فروشد. بعد استوری دیگری می گذارد که پول فروش ماسکها را می خواهد برای خرید دستگاه اکسیژن ساز، به بیمارستان شهرش اهدا کند.
پرسش: اگر چنین خیاطی در شهر شما هم باشد، اگر نیاز هم نداشته باشید، حاضرید از او ماسک بخرید؟
6-خیلی ها در منزل مانده اند، عده ای هم بی توجه به سفر رفته اند یا در فروشگاه های شهر پرسه می زنند. برخی مسئولان و کارکنان دولت نیز به اجبار مشغول خدمات رسانی اند.
داشتم فکر می کردم نماینده های مجلس قبل و منتخبان مجلس بعدی کجا هستند؟ جای خالی این چهره ها عجیب تو ذوق می زند.
تا قبل از اعلام رسمی شیوع کرونا، این افراد حتی از یک مجلس ختم و همایش چند نفره نیز نمی گذشتند و در صف اول حضور داشتند. این ها مثلاً نماینده های مردم هستند!
پرسش: خیلی ها که اسفندماه حاضر نشدند رای بدهند. اما کسانی که رای داده اند، مطمئن هستید انتخاب تان درست بود؟
7-چند روزی است طرح فاصله گذاری اجتماعی دولت یا همان قرنطینه خودمان آغاز شده است. پیش از آن در برخی شهرها و حتی روستاهای استان و شهرستان این طرح نصفه و نیمه اجرا شده بود.
در برخی روستاها، شورا و دهیاری و پایگاه مقاومت از اواخر سال گذشته، ورودی محل را بسته اند و برای ورود و خروج سخت گیری می کنند. حتی در یکی از روستاهای ساری، خانواده ای خوش نشین را که شبانه وارد شده بود، به محض اطلاع، وادار به ترک محل کردند.
در بسیاری از روستاها نیز بسته های بهداشتی شامل ماسک و مواد ضدعفونی کنده بین خانه های اهالی پخش و با تراکتور خیابان های ده را ضدعفونی کرده اند.
پرسش: به نظر می رسد وضعیت شیوع کرونا در روستاها بهتر از شهر باشد. شاید اهتمام و همبستگی روستایی ها بیشتر از مردم شهر باشد. این طور نیست؟
8- زندگی شکل متفاوتی به خود گرفته است. دقیقاً نمی دانم این تفاوت ها خوب است یا خیر؟
ادارات این روزها باز است، هر چندکارمندان با اکراه حاضرند سرکار بروند. در واقع واهمه دارند که پشت میزشان بنشینند.
فضای ادارهها خلوت تر شده، ولی برخی ارباب رجوع ها برای ساده ترین سئوال یا کاری که می توانند بعداً انجام دهند، وارد ادارات می شوند. مثلاً مراجعه کننده ای در این شرایط سخت کرونایی، رفته اداره تامین اجتماعی شهرش تا درباره خریدخدمت اطلاعاتی کسب کند! یا بازنشسته ای مراجعه کرده تا از افزایش حقوق امسالش بپرسد!
پرسش: آزمون فرهنگ پذیری و شعور تک تک مردم در حال برگزاری و همگان در مسیر ارزیابی و سنجش حرکت می کنیم. ما کجای این قصه هستیم؟
9-شغل خبرنگاری مسبب حضور هر روزه ام در جلسات و محل کار است و هفته هاست دستورالعمل های بهداشتی را شدیداً در بیرون و داخل خانه ام رعایت می کنم.
در خانه ما جای بوی غذا و مواد ضدعفونی کننده عوض شده و بیشتر بوی الکل و وایتکس می دهد.
دستگیره ها و کلید های در از بس موادضدعفونی خورده اند، زنگ زدند. گوشی ام را هم از بس مواد زده ام دچار اشکال شده.
هر روز که به خانه برمی گردم، کفشم را دم در درمی آورم، مواد می زنم، دم پایی می پوشم و کل مسیرم را تا اتاق ضدعفونی می کنم. بعد نوبت دست ها و لباس هایم است که شسته شوند.
نه مهمانی می روم و نه مهمان دعوت می کنم. این ها بخشی از پروتکل های هر روز من است.
کرونا کاری به طبقات اجتماعی ندارد، هم فقیر را مبتلا می کند و هم ثروتمند را. هم جان منصف در خطر است هم محتکر. هم پلیس را تهدید می کند هم دزد را. هم پزشک در معرض تهدید است هم بیمار. هم کارفرما می ترسد هم کارگر....مردم از هم فراری اند و روابط بیشتر شده مجازی.
این ماه ها در آینده تاریخ ما خواهد شد. همان طور که سال وبا و طاعون داشتیم، بعدها سال کرونا خواهیم داشت.
پرسش: کرونا دیر یا زود خواهد رفت. آیا پس از کرونا ما همان آدم سابق خواهیم ماند؟