تعداد بازدید: 9803

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 28 آذر 1386-0:0

سرمايه اجتماعي و عوامل زوال آن

دکتر رحمت ا... قلی پور، استاد دانشگاه تهران 


سرمایه اجتماعی و عوامل زوال آن از دیرباز موضوع توسعه جوامع و کشورها یکی از دغدغه های جدی دانشمندان و سیاستمداران بوده است . به منظور دستیابی به توسعه ، در اختیار داشتن سرمایه ضرورت اجتناب ناپذیر می باشد .

در گذشته باور عمومی بر این بوده است که برای مدیریت توسعه ، نیازمند سرمایه فیزیکی ( مادی ) و انسانی می باشد . در این راستا تلاش گسترده ای شده است تا این دو نوع سرمایه در جوامع رشد نماید و استفاده بهینه از آن حداکثر گردد . اهمیت سرمایه فیزیکی و انسانی بر کسی پوشیده نیست . سرمایه فیزیکی و انسانی ضرورت حتمی برای دست یابی به رشد و توسعه خواهد بود . به ویژه بدون انسان های کارآمد ، امکان انجام کارهای مهم میسر نخواهد شد .

پول و ابزار فیزیکی ( سرمایه فیزیکی ) نیز عامل مهمی در جهت به گردش در آوردن موتور توسعه خواهد بود . کشورهای غربی با استفاده از این امکان ، توانسته اند به رفاه نسبی و رشد در ابعاد اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی دست یابند . اما در سرمایه فوق ، اگرچه لازم است ، ولی کافی نیست ، امروزه در کنار سرمایه های انسانی مالی و اقتصادی ، سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی (Social Capital) مورد توجه قرار گرفته است . امروزه سرمایه اجتماعی ، نقشی بسیار مهم تر از سرمایه فیزیکی و انسانی در سازمان ها و جوامع ایفا می کند و شبکه های روابط جمعی و گروهی ، انسجام بخش میان انسان ها ، سازمان ها و انسان و سازمان ها می باشد .

در جامعه امروزین بدون سرمایه اجتماعی ، دستیابی به توسعه امکان پذیر نخواهد بود زیرا بدون این سرمایه ، استفاده از دیگر سرمایه ها به طور بهینه انجام نخواهد شد .

 سرمایه اجتماعی ، شبکه ای از روابط اجتماعی است که با هنجارهایی مانند اعتماد و مشارکت مدنی و اجتماعی سنجش می شود . در تعریف دیگر سرمایه اجتماعی ، منبع کنش های جمعی است که عامل پیوند دهنده ها عوامل اجتماعی خواهد بود و موجب استفاده حداکثری از منابع فیزیکی و انسانی در جهت رشد ، توسعه و تعالی جامعه خواهد شد . سرمایه اجتماعی با شاخص هایی مانند مشارکت اجتماعی ، حمایت اجتماعی ، شبکه های اجتماعی ، مشارکت مدنی و اعتماد سنجش می شود و جامعه ای که هر یک از شاخص های یاد شده در آن ، زیاد باشد از سرمایه اجتماعی بالایی برخوردار است .

تلاش جوامع در جهت افزایش اعتماد ،‌ مشارکت مدنی و مشارکت اجتماعی ، باعث بهبود روابط اجتماعی و اعتماد بین افراد و افراد با سازمان ها و دولت ها خواهد شد و این وضعیت کمک می کند تا جوامع از حداکثر نیروی انسانی و مادی در جهت توسعه استفاده نمایند .

در نقطه مقابل آن جوامعی که میزان مشارکت مدنی و اجتماعی و اعتماد متقابل بین افراد و افراد با سازمان ها پایین باشد و شکلی از بدبینی و بی اعتمادی بین آنان وجود داشته باشد سبب می شود تا دستیابی به توسعه امکان پذیر نباشد . اما سوال آن است که چه عاملی سبب به هم تنیدگی روابط مبتنی بر اعتماد در جامعه می شود و چه عاملی موجب می شود که مشارکت اجتماعی و مدنی و حتی سیاسی در جامعه تقلیل یابد وافراد انگیزه ای برای حضور در فعالیت های اجتماعی نداشته باشند .

« پوتنام » یکی از اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی ، چهار عامل را برای زوال سرمایه اجتماعی معرفی می کند . به اعتقاد ایشان ، درگیری های شغلی ،‌ تلویزیون و ماهواره ، شهرهای بزرگ و تغییر نسل از عوامل عمده زوال سرمایه اجتماعی در جوامع انسانی می باشد . پوتنام معتقد است جامعه ای که انسان ها در آن ، درگیر مسائل شغلی و کاری خود هستند و فرصت استراحت و اندیشیدن و تفریح را نداشته باشند و تمام دغدغه آنان کار و کسب درآمد باشد ، بی تردید ، روابط اجتماعی و مدنی در آن جامعه کاهش یافته و اعتماد بین آنان ، تضعیف خواهد شد .

هم چنین استفاده نادرست از تلویزیون و ماهواره موجب گسست و تضاد فرهنگی می شود و سبب می گردد تا انسان ها و جوامع ضمن آن که فرهنگ غالب خود را رها نموده ،‌توان جایگزینی فرهنگ مناسب را نداشتند ، در نتیجه هنجارهای فرهنگی نیز کمرنگ شده و موجبات شکاف اجتماعی و از بین رفتن روابط و شبکه های اجتماعی و مدنی می شود . شکل گیری شهرهای بزرگ موجب تبدیل خانواده های گسترده به هسته ای شده ، ارتباطات اجتماعی کمرنگ گردیده و عصبیت در آن تضعیف می شود و سبب می گردد اساساً افراد به فکر همدیگر نبوده و گروه های انسانی شکل نگیرند ، و این همه سبب از بین رفتن شبکه های اجتماعی و روابط بین افراد می شود و خود عاملی است برای به وجود آمدن جوّ بدبینی و فضای عدم اعتماد و در نهایت پوتنام معتقد است ، تغییر نسل ها ، سبب می شود تا زبان مشترک بین گروه های مختلف بین نسلی وجود نداشته باشد و درک مشترک درباره مسایل جامعه به وجود نیاید و در نتیجه از ظرفیت های نسل های مختلف برای حل مشکلات جامعه استفاده نگردد .

در کنار عوامل یاد شده ، ‌نگارنده معتقد است دو عامل سیاست زدگی نظام بوروکراسی و به هم تنیدگی منابع طبقات اجتماعی ، سبب فروپاشی نظام های اجتماعی و افت و افول سرمایه اجتماعی در جامعه خواهد شد . جامعه ای که نظام بوروکراسی سیاست زده باشد و هرگونه رفتار و تصمیمی در آن به جای آن که مبتنی بر شاخص های حرفه ای باشد ، بر مفروضات سیاسی و ملاحظات گروه های سیاسی پی نفع ، بنا نهاده باشد و به جای آن که نفع مردم در رفتار بوروکراتیک لحاظ شود ، نفع باندها و جریان های سیاسی در اولویت قرار گیرد و دستگاه بوردگرا به عنوان غنیمت جنگی بین احزاب پیروز مبارزه انتخاباتی تقسیم شود ، در چنین جامعه مردم از نظام بوروکراتیک و نیز نظام سیاسی ، سلب اعتماد نموده و کنترل همکاری را با چنین دستگاهی خواهند داشت .

در نتیجه شاهد افت اعتماد ، کاهش مشارکت مدنی و اجتماعی و در نهایت افول سرمایه اجتماعی خواهیم شد . هم چنین به هم تنیدگی منابع طبقات اجتماعی ( قدرت ، ثروت و منزلت ) عامل دیگری برای کاهش سرمایه اجتماعی است . در جامعه ای که قدرتمندان به دنبال ثروت و ثروتمندان به دنبال کسب درت و هر دو به دنبال کسب منزلت ( کسب مدرک از مراکز دانشگاهی و دریافت عناوینی همانند دکتر و مهندس باشند ، و به محض دستیابی به یکی از منابع ، دیگری نیز حاصل شود ( به محض آن که فردی مدیر شد بتواند به پول و مدرک هم دست یابد ) ، در چنین جامعه فاصله طبقاتی زیاد شده و توده مردم از طبقات ضعیف و گروهی خاص از طبقات بالا خواهند بود و شکاف طبقاتی عاملی برای بدبینی و بی اعتمادی بین مردم خواهد بود و در نهایت سبب افول سرمایه اجتماعی می شود .

 افت و زوال سرمایه اجتماعی از طریق عوامل یاد شده ، سبب می شود تا جامعه از درون تهی شده ، و بحران هویت در آن جامعه شکل گیرد . در چنین شرایطی ، استفاده از عامل انسانی و فیزیکی در سطح پایینی خواهد بود و به طور قطع دست یابی به توسعه امکان پذیر نمی شود . نمی توان امیدوار به توسعه در عرصه های مختلف سیاسی ، اجتماعی ،‌اقتصادی و فرهنگی بود در حالی که زیرساخت های آن که توسعه سرمایه اجتماعی باشد ، فراهم نباشد .

از این رو تقویت اعتماد ، روابط اجتماعی ، مشارکت مدنی و اجتماعی و حمایت اجتماعی ،‌ضرورت حتمی برای ساختاردهی مناسب به منظور دست یابی به توسعه خواهد بود ، که این مهم ضرورت امروز جامعه ایران می باشد . تا زمانی که بین مردم و دولت مردان اعتماد وجود نداشته باشد ، و زبان مشترکی شکل نگیرد ، همکاری مردم و نیروی انسانی نیز با دولت و دستگاه های دولتی مبتنی بر صداقت نخواهد بود .

 برای مثال مالیات دهنده در تلاش است تا حداقل مالیات را پرداخت نماید و مالیات گیرنده نیز در تلاش خواهد بود که مالیات های وضع شده را با روش های غیررسمی دریافت نموده و در عمل بر درآمد دولت به منظور بهبود و بازسازی جامعه ،‌افزوده نشود . این جاست که گفته می شود سرمایه اجتماعی عامل مهم توسعه جوامع امروزی می باشد .

*سخنراني دکترقلی پور در سالن همايش هاي دانشكده علوم انساني دانشگاه مازندران(26 آذرماه 86)


  • دوشنبه 17 دی 1386-0:0

    مطالب جالبی را در نظر گرفته اید
    بهتر بود در ویرایش صفحه سلیقه ی بیشتری به خرج می دادید.

    • جعفر قربانپورپاسخ به این دیدگاه 0 0
      پنجشنبه 29 آذر 1386-0:0

      از ارائه مطالب زیبا و ارزنده شما تشکر می نمایم
      با تشکر - جعفر قربانپور
      کاندیدای فرهنگی مستقل مجلس هشتم شهرستان ساری و کارشناس ارشد امور اجتماعی مجلس شورای اسلامی دوره ششم


      ©2013 APG.ir