در ابتدا کلمه بود
حالا یک معجزه در دستان ماست: «دانشنامه مازندران»، به سرپرستی حسنانوشه، اهتمام علیشافی، دستیاری بیژنهنریکار و غلامرضا خدابندهلو، مدیریت اجرایی داریوش نیکخو و همکاری دور و نزدیک تنانی دیگر.
مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، علی صادقی: 1- «در ابتدا، کلمه بود و کلمه نزد خدا بود.» اینکه در جایی مثل ایران، چند ده نفر، چند سال، در یک مکان، برای یک هدف، دور هم جمع شوند و کار تیمی بکنند و در نهایت هم بدون حاشیه، با تولید میلیون ها کلمه، کار را به ثمر بنشانند، تقریبا به معجزه میماند.
حالا اما یک معجزه در دستان ماست: «دانشنامه مازندران»، به سرپرستی حسنانوشه، اهتمام علیشافی، دستیاری بیژنهنریکار و غلامرضا خدابندهلو، مدیریت اجرایی داریوش نیکخو و همکاری دور و نزدیک تنانی دیگر.
تا همینجا با من همداستاناید که مجموعهی نزدیک به دوهزار و چهارصد صفحهای(قطع رحلی) دانشنامهی مازندران با هزاران مدخل، اثری قابل، شایسته و ماندگار است که باید در هر کتابخانهای وجود داشته باشد. اصلاً باید دست کاربهدستان هر دو دانشنامهی تهیه شده در ساری و بابل را فشرد و بوسید و تندیس و فیلم زندگی انوشهها و شافیها و اشرفیها را ساخت.
روی سخن اینجا با دانشنامهی تهیه شده در بابل است؛ کاری بزرگ، جامع و مرجع که برای همیشهی تاریخ به کار خواهد آمد و جای خالی آن احساس میشد.
و کاری که بر اساس یک متد و اسلوب حرفهای کلاسیک دانشنامهنویسی، سرپرست و سر ویراستار و دستیار و مدیر اجرایی و شورای نویسندگان و نگارندگان مقاله و نمونهخوان و سرپرست بخش عکس و امور اداری و مانند اینها دارد.
و کاری که «چشمه» بسان همیشه تمیز و مرتب چاپ کرده.
و کاری که یک ریال هم حمایت مالی دولتی نشده و صفر تا صد آن توسط نیکوکاران فرهنگی، به ویژه، و باز هم به ویژه دکتر علی شافی مورد حمایت قرار گرفته است.
۲- دانشنامهنویسی در ایران سابقهای نزدیک به هفتاد سال دارد، و مشکل من با این سبک و سیاق کار پژوهشی، دقیقاً از همینجا آغاز میشود.
پرسش من این است: در عصر دادهها، بانکهای اطلاعاتی اینترنتی و دایرهالمعارفهای مجازی که در کمترین زمان و بیهزینه یا حداقل پرداخت، کلیدواژهها، مدخلها و رکوردها را با جستوجویی ساده و آسان، حتا در گوشی تلفن همراه میتوان یافت، آیا چاپ مجموعههایی به این شکل با سیاق شش-هفت دهه پیش که از فضای مجازی خبری نبود، آن هم با هزینههای بسیار بالا، چهقدر قابل دفاع است؟!
هزینههای تولید و چاپ دایرهالمعارفهای کاغذی به کنار، در دنیایی که در لحظه آمارها و اطلاعات و دادهها تغییر مییابد، چاپ و در دسترس قرار دادن یک سری اطلاعات اغلب عمومی و کمعمق، آن هم بدون امکان ویرایش، تشنگی اطلاعاتی مخاطبان به ویژه مخاطب خاص و محقق را تا چه حد سیراب میکند؟
دچار تناقض دیدگاه نشدهام؛ سر حرفم هستم که این مجموعه –دانشنامه- بزرگ و ارجمند و درآوردن آن شبیه به معجزه است. اما این بزرگی و جامعیت، شرط لازم را داراست، و شرط کافی هم میطلبد.
شرط کفایت و هدف غایی این باید باشد: نشر دانشنامه در اینترنت. اینگونه اگر نشود، کار ابتر و ناقص است، چرا که معدودی مخاطب به آن دسترسی خواهند داشت و مخاطب و مشتری اصلی که در فضای مجازی حضور دارند، از محتویات این اثر بیبهره میمانند.
تهیهکنندگان فیلمهای سینمایی برای دیده شدن بیشتر اثرشان، نیز بازگشت بهتر سرمایه، غیر از سینما که شکل کلاسیک پخش فیلم است، فیلم را طی قراردادهایی در رسانهها و فضاهای دیگر مثل تلویزیون، شبکه نمایش خانگی و برخی پلتفرمها و شبکههای موبایلی در معرض نمایش قرار میدهند.
متولیان دانشنامه هم باید همین مسیر را بروند. البته این بزرگواران زحمت خود را کشیدهاند، شاید اینک وظیفه موسسات و دستگاههای دیگر باشد که مالکیت پخش اینترنتی کار را عهدهدار شوند و اینگونه بخشی قابل توجهی از هزینههای سرمایهگذار هم برگردد؛ طراحی سایتی که امکان ویرایش محتوا، نیز امکان سرچ دادهها و هزاران مدخل دانشنامه را داشته باشد.
۳- از حرفهای بودن دانشنامه و تهیه و نگارش هزاران مدخل مرتبط با مازندران گفتم که برخی از این مدخلها، تولیدی نویسندگان و محققان همین اثر فاخر است و در جای دیگر نشانی از آنها نیست. برخی مدخلها اما سطحی و دم دستیاند، مانند روستاهای مازندران. و برخی مداخل هم کاستیهایی دارند:
مازندران بیش از سه هزار روستا دارد و به همین میزان مدخل در دانشنامه مازندران داریم. اطلاعاتی که این مدخلها به دست میدهد سطحی و توضیح واضحات است. اینکه فلان روستا مسجد دارد، کار مردم کشاورزی و باغداری است و برنج و مرکبات کشت میکنند، به رفع نیازهای اطلاعاتی مخاطب چه کمکی میکند؟
وانگهی منبع اصلی برای نگارش مدخل بسیاری از روستاهای مازندران در این دانشنامه، سایت اینترنتی «روستانت» -شبکه روستایی ایران- است. اطلاعات کاملتری در این سامانه از قبل وجود داشته، بنابراین چه نیازی به تلخیص، کوتاهتر کردن و چاپ کاغذی این اطلاعات و به تعبیری کپیپیست معکوس وجود داشت؟
از سوی دیگر اطلاعات برخی منابع مانند فرهنگ آبادیهای ایران(نشر یافته پیش از دهه چهل شمسی) و فرهنگ جغرافیایی ایران(نشر یافته در اواخر دههی بیست و اوایل دهه سی)، کهنه و قدیمی شده است. شاید در فلان روستای بخش بلده چند دهه پیش چای کشت میشده، یا در بهمان روستای ساری و شاهی و نکا زمانی توتون و کنف و پنبه پرورش داده میشد، لیکن سالهاست که این کشتها در این مناطق منسوخ و منقرض شده است، اما وقتی منبع و ماخذ کتاب دهه سی و چهل باشد، این اشکالات دیده خواهد شد.
یا در روستای خود ما –ریکنده- غیر از نیشکر، در سال نودوهفت، آئین کاشت، داشت و برداشت نیشکر به ثبت ملی رسیده که اشاره ای به آن نشده است.
یا مثلا نمیدانیم آلاشت با اِلاشت چه تفاوتی دارد؟ در مدخل آلاشت، موزهی این منطقه معرفی شده و در مدخل اِلاشت هم کتاب هوشنگ پورکریم؛ و خود روستا/شهر آلاشت مدخل ندارد!
از از سویی اسامی خاص محلی بعضاً، اعراب و آواشناسی ندارند و نمی دانیم «اندرور» چگونه تلفظ میشود، یا تلفظ درست «خرتو»، «کلری»، «زلت»، «گرنا» و... چیست؟
برخی مدخلها به خصوص در حوزه آبزیان، حیات جانوری وگیاهی معادل مازندرانی ندارند و فارسی هستند. منبع مدخلهای مربوط به پوشش گیاهی هم یکی دو کتاب هستند. برای نمونه معادل محلی بابونه شفاف، پیچکبرگیکرکی، پیچ تلگرافی، طوسک تماشایی، گل میمونی شیاردار، مریم نخودی طناز قد بلند، بهارک جنگلی، پیازسیاهپرچم و مانند اینها چیست؟ و چرا گیاهان و درختانی مثل ال، وولی، دستنبو، ولیک و... مدخل ندارند؟ یا چرا وقتی اسپند مدخل دارد، گلپر و رسم «کولکدیهاکردن» مدخل ندارد؟!
در مدخل نامآوران برخی نامها از قلم افتادهاند. از ابوالحسنخوشرو که نامش جا ماند که بگذریم، برای چهرههایی مانند حسینصمدی، محمود جوادیان، محمدعظیمی، زینالعابدیندرگاهی و چند پژوهشگر و کتابشناس دیگر، فردوسحاجیان (شاعر، هنرمند و معلم معروف)، احسانمهدیان، ایرجمجیبی، وحید دانا و چندین شاعر برجستهی دیگر، عباسابوالحسنی (استاد و پیشکسوت تئاتر)، موسیآقارجبی (آهنگساز پیشکسوت)، محمدجعفری –سارو- (آهنگساز) حسینعلی طالبی (خواننده پیشکسوت)، حسنبشیرنژاد و محمدصالحذاکری (زبان شناسی)یاسرطالبی(مستندساز)، یزداننورانی (پیشکسوت باستانشناسی)، منوچهرهدایتی (پیشکسوت عکاسی) و دیگرانی که میتوانستند در این فهرست باشند، مدخل نداریم.
جای خالی مدخلی برای اینترنت در مازندران هم محسوس است.در بخش صداوسیما نیز برخی اسامی اشتباه تایپ شده و بعضی نامها جا ماندهاند.
وجود برخی مدخلها حداقل برای من مبهم است؛ بر فرض صنایع روغن نباتی شکوفه بابل معرفی شده، لیکن شرکت مشابه آن -شرکت غنچه ساری- معرفی نشده است. یا مثلاً شیرینیسرای بابل مدخل دارد، اما مسافرخانه قدیمی ارجمند یا کارخانه قدیمی کنسرو قائمشهر مدخل ندارد. یا مسجد محدثین بابل مدخل دارد، ولی مسجد جامع تاریخی ساری بدون مدخل است.
در جاهایی اشکالهای نگارشی دیده میشود ، بر فرض «اطعامدهی» و «درب» نادرست اند و «اطعام» و «در» درستاند. در همین مدخل اطعام، از سنت به ثبت ملی رسیدهی محرمپلاخار کیاسر نامی به میان نیامده است.
4- آنچه آمد گواه ضعف و درخور نبودن دانشنامه نیست، چه هر اثر فرهنگی و هنری قابل نقد و ارزیابی است.
حتماً دیگران هم به فرصتهایی مانند دانشنامه فکر کرده اند، اما موفقیت سراغ کسانی می آید که پیش و بیش از دیگران دست به عمل میزنند.
زندگی یک فهم است. فهم تلاش، اشتیاق و موفقیت. برای موفقیت، باید اشتیاق، بیشتر از ترس از شکست باشد، کاری که اهالی دانشنامه مازندران انجام داده و نزدیک به پنج سال کنار یکدیگر با شوق، زندگی کرده،کلمه آفریدند. «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.»
توضیح بیژن هنریکار –یکی از دستیاران زندهیاد حسن انوشه در دانشنامه مازندران- در مورد مطلب بالا:
نشر اینترنتی دانشنامه در مرحلهی بعدی انجام خواهد گرفت. فعلاً بنا را بر این نهادند که با این حجم کار اجرا شده، دستکم بخشی از هزینههای صرف شده، بازگردد. به رغم همهی جذابیتها و سهل الوصول بودن اینترنت، مشتاقان کتاب کاغذی کم نیستند.
در مورد روستاها، منابع موجود دیده شد. نام روستاها، آخرین آمار جمعیت و نکاتی را که میشد از سازمان برنامه و بودجه یا استانداری گرفت، در این روستاها آمده است. به نظر شما در یک روستا که در یک دانشنامه نوشته میشود، چه نکاتی باید در نظر آید؟ اگر تکنگاری درباره روستایی وجود داشت، حتیالامکان به آن اشاره شده است.
نکتهی دیگر همکاری نکردن نهادهای مسئول بود که هیچ آرشیو و اطلاعات سامان یافتهای ندارند. اگر هم داشته باشند، آن را به سادگی در اختیار قرار نمی دهند. در مواردی هم به برخی آگاهیها از طریق روابط دوستانه و آشنایانی که بودند، دست یافتیم. برای مثال خودم چندبار به ادارهکل راه رفتم و پاسخ نگرفتم. در نهایت با نامهای که یکی از دوستان در استانداری به آنها نوشت، پس از چند ماه دوندگی پاسخ گرفتم.
در مورد کشت محصولات کشاورزی منسوخ شده، تلاش بر آن بود که حتیالامکان در منابع دیده و یا پرسیده شود. ضمن اینکه مدخلی هم به نام کشاورزی فراموش شده در جلد دوم کتاب آمده است.
با این همه اگر همراهیها و همکاریها از سوی دیگر دوستان اهل قلم ولایت بیشتر بود، این مدخلها نیز میتوانست خواندنیتر و کارآمدتر شود. ولی در هر حال این چارچوبی بود که استاد انوشه برای روستاها رسم و عنوان کرد که به جز اینها چهرهی برجسته، نقاط تاریخی و یا واقعهی ویژهای در آن صورت پذیرفته، بیاید. آگاهیهای بیشتر را باید در تکنگاریها یا پژوهشهای خاص یافت.
اینکه برخی مدخلها افتادگی دارد –مثل آلاشت- درست است. درباره نام روستاها و آوانگاری آن، تا آنجا که امکان و اطمینان از تلفظ درست آن وجود داشت، اعرابگذاری شد. اما باید تصدیق کرد که یافتن نام درست روستاها با تلفظ دقیق آن را میتوان از خود اهالی آن ناحیه شنید. تردیدی که در مورد درستی تلفظ واژههای بومی وجود داشت، سبب شد تا از آوانگاری آن صرفنظر شود.
دیگر اینکه مثلاً پیچک برگ کرکی یا پیچ تلگرافی یا پیاز سیاه پرچم نام محلی دارند؟ نام باید کاربردی باشد. بسیاری از این گیاهان مثلاً با نام عام «واش» شناخته می شوند.
دربارهی نامآوران حق با شماست، برخی مدخلها جا افتادهاند. دربارهی شاعران و نویسندگان، نام کسانی آورده شد که حداقل دو کتاب داشتند. در مواردی شاعرانی با پیشینه دراز، حتی با یک کتاب هم آمدهاند.
تا آنجا که آگاهم برخی نامها نوشته شده و به دلیل کمتوجهی تایپیست و صفحهآرا از قلم افتاده است. در هرحال قصد توجیه نیست. امید که این کاستیها با دقت نظر و توجه دوستانی چون شما و بررسی دوباره، برطرف شود.
- سه شنبه 28 ارديبهشت 1400-18:50
اینجانب یک کتابدار هستم و خدا شاهده که با تک تک کتابها حرف میرنم چونکه هم گوش میکنن و هم جواب میدن
وقتی مقاله شما را خواندم که گفتین یک معجزه شد و پنج سال کار دسته جمعی کردن تا این معجزه بشه می بینم باز میگویید شرط کافی نداره
بخدا خیلی غصه داره که یکی با این قلم بیاد اول از یک کار معجزه تعریف کنه بعد بگه چه فایده داره
همین قلم شما نشون میده که شما خیلی کتاب خواندین و اهل کتاب و مطالعه هستین پس چرا یک دفعه بلا نسبت دشمن کتاب شدین
اینترنت و سیستمهای اینجوری همه از کتاب پر میشن یعنی مطالب را از کتابها میگیرن بعد میزارن توی سیستم
یعنی خودتون اول از همه گفتین که اول کلمه بود خوب یعنی کتاب نگفتین اول اینترنت بود یا گوگل بود یا تلگرام
اینجور حرف زدن خیلی بی انصافی در حق کتابه که برکت خونه هاست و دانش و فرهنگ با کتاب بالا آمد و البته نه اینکه اینترنت بد باشه ولی کتاب مقدس هست و جای خودشو داره
خیلی باید ببخشید که ما سواد شما را نداریم که جواب درست و حسابی بدیم ولی اگر جسارت نباشد باید بگم مثل اینکه شما دلتان میخواد زبانم لال کتابسوزی بشه و فقط اینترنت بمونه خدا اونروزو نیاره اقا- جمعه 31 ارديبهشت 1400-21:1
شما دانشنامه رو دیدید و خوندید؟ کدوم دانشنامه منابع اش رو از گوگل و اینترنت می گیره؟ گوگل باید از دانشنامه بگیره نه برعکس!! در ضمن این یادداشت رو دوباره بخون. این بنده خدا نوشت اینکه چند نفر دور هم جمع بشن و یه کار انجام بدن، در ایران شبیه معجره هست. نه محتوای کتاب که سرچ از اینترنته و ضعیف