تعداد بازدید: 6744

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 18 دی 1386-0:0

تپوري شه مقوم ره گم هاکرده

گزارشي درباره زبان طبري (مازندراني)


اگر براي زبان مفهومي وسيع و عام در نظر بگيريم در تعريف آن گفته شده است : هرگونه نشانه‌اي كه به وسيله آن بتوان حالات يا معاني موجود در ذهن خود را به ديگري انتقال داد زبان خوانده مي‌شود.

اينكه از چه هنگامي انسان قادر به تكلم شد برهيچ كس آشكار نيست و بي‌شك در يك زمان موفق به دريافت مفاهيم زباني نشده بلكه هزاران سال به طول انجاميد تا زبان از شكل اوليه و ابتدايي خود به گونه فعلي درآيد.

بطور مسلم نياز عمومي انسان با توجه به استعدادهاي دروني موجب شد كه بتواند از زبان سود جسته و به منظور رساندن مفاهيم خود به ديگران از آن استفاده و با آن سخن بگويد.

همانگونه كه جامعه متحول مي‌شود زبان نيز دچار دگرگوني شده و با توجه به شرايط اجتماعي و زيستي، تغيير و تحول پيدا مي‌كند.

متروك ماندن بعضي از كلمات و استعمال الفاظ جديد و تغيير واژه‌ها در ساختار زباني ، امري اجتماعي است و زبان ابزاري براي برآوردن حاجات اجتماعي است.

از اينجاست كه در طي زمان، الفاظي از بين رفته و يا كاركرد قبلي خود را از دست مي‌دهد و الفاظي تازه كه بر معاني جديد دلالت مي‌كند رايج و متداول مي‌شود.

زبان ياگويش طبري (مازندراني) از زبانهاي كهن ايران بوده كه بنا بر اندك نشانه باز مانده از پيشينيان ، زماني يكي از حوزه‌هاي پربار زباني كرانه‌هاي جنوبي درياي مازندران، دامنه‌هاي شمالي البرز و بخش گسترده‌اي از شمال ايران بوده است كه هنوز شمار فراواني از تيره‌ها و گروه‌هاي ايراني بدان سخن مي‌رانند.

از منظر زبان است كه شمار زيادي از مردم كشورمان به گنجينه‌هاي گهربار ميراث فرهنگي گذشتگان و تمدن ديرينه اين سامان راه جسته و پژوهشگران از دريچه آن به سنتها، سروده‌ها، چكامه‌ها، افسانه‌ها، اساطير و تاريخ اين مرز و بوم ژرف گرانه مي‌نگرند.

در مناطقي از اين حوزه زباني است كه هنوز مي‌توانيم شاهد ماندگاري و كاربرد آن باشيم. مناطقي كه از غرب به شرق، دهكده‌هاي كوهستاني قصران كهن شامل روستاهاي اوشان ، فشم و آباديهاي دماوند، گاجره، شمشك و از ديگر سو چهاردانگه و دودانگه هزار جريب ، دهستانهاي شاه كوه و شاهواركتول، فيروز كوه، سوادكوه، لاريجانات، كوهستانهاي بندپي و چلاو، هزار و دو هزار را در برمي‌گيرد.

امروز بيشتر مردم در يكي از پر جمعيت‌ترين جلگه‌هاي كشور، از تنكابن، عباس آباد و محال ثلاث در غرب و علي آباد كتول در شرق استان مازندران (يعني از رويان و استندار، طبرستان و استار آبادكهن) در اين حوزه زباني قرار دارند و به آن سخن مي‌گويند كه شماري بالغ بر چهار ميليون نفر از جمعيت كشورمان را در بر مي‌گيرند.

اغلب پديده‌ها، آثار خطي و نوشتاري زبان طبري در گذر هزاره‌ها و سده‌ها به سبب تاراج بيگانگان از يك سو و از سوي ديگر به دليل نابخردي، بي‌كفايتي و درگيريهاي پيوسته اسپهبدان، اميران و ملوك تيره‌هاي بومي، به دست نابودي سپرده شد.

برگردان قرآن كريم به زبان طبري ، نگارش "مرزبان نامه"، "نيكي نامه"، "تاريخ رويان" ، اشعار منسوب به" امير پازواري" ، "امير مازندراني" و "سيتي نساء" (خواهر طالب آملي)، به اين زبان گواه بر ژرفايي، گستردگي و توانايي اين زبان در بيان انديشه‌هاي مذهبي، فلسفي و اجتماعي است.

مجموعه اين داشته‌ها گواهي مي‌دهد كه زبان طبري زماني از چنان گستره‌اي در واژگان دستور و توانايي در بيان انديشه برخوردار بود كه بسياري از ادبا و نويسندگان آثار تاريخي، فرهنگي و هنري خود را با اين زبان نگاشته‌اند.

بي‌ترديد مي‌توان گمان برد كه شمار زيادي از اين گونه آثار زبان طبري نابود شده و يا هنوز ناشناخته مانده و در دسترس پژوهشگران قرار نگرفته است.

بايد دانست ضرورت امروزين گسترش زبان و ادب پارسي كه به عنوان يكي از ديرپاترين و ماندگارترين نهادهاي تمدن و فرهنگ ايراني و اهرم بنيادين آن در همگرايي و وحدت ملي است ناخواسته سبب گسيختگي و فروپاشي زبانهاي بومي ايران شده حال آنكه هركدام ، ريشه‌هاي كهن درخت تنومند زبان و ادب پارسي بوده و در صورت گردآوري و ثبت درست، بي‌شك مي‌توانند در گسترش و ژرفابخشي زبان فارسي امروز كارساز باشند.

توجه بزرگاني همچون دهخدا و دكترمعين در گردآوري برخي از واژه‌هاي طبري در فرهنگ‌هاي فارسي نشانه اهميتي است كه دانشوران بلند آوازه اين مرز وبوم براي ثبت زبانهاي شفاهي و در حال فراموشي ، قايل بوده و هستند واز اين رو سودمندي گردآوري اصولي و شيوه‌مندي گويش‌ها و زبان تيره و اقوام ايراني بر هيچ خردمند و فرزانه‌اي پوشيده نيست.

اين گويشها همراه با ادبيات شفاهي و گاه نوشتاري خود، جنبه‌هاي گسترده- اي از تمدن ، سير انديشه ، زندگي و آرمانهاي مردم نواحي كشور را در گذر روزگار و تاريخ به ما مي‌نمايانند.

شيوه گوناگون زندگي بدوي خواه دامي و كشاورزي، نمادها وقراردادهاي سنتي و اجتماعي حاكم بر روابط گله‌داري و زمين‌داري، نوع كشت واقطاع و تيول، نام پيشه‌ها و گروههاي اجتماعي و كاري ، ابزارهاي مربوط به اقتصاد دامي قديم كشاورزي ابتدايي، رده‌هاي شغلي در اقتصاد دامي كهن ، سلسله مراتب سياسي در حكومتهاي منطقه‌اي و شاه‌نشين‌هاي كوچك، ابزارهاي مربوط به صيد، پوشش زنان و مردان، چگونگي بناها و ساختمانها و مواد و ابزار ساخت آنها ، ابزار جنگي، نهادهاي مبادلاتي و تجاري ، انواع تعاوني‌ها و گونه‌هاي همكاري و همياري مردمي ، نام آبادي، رودها، كوهها، مراتع، پوشش گياهي، گياهان دارويي، نام حيوانات ، آيين‌هاي ديني، خرافه‌ها، تابوها، ابزار موسيقي، نام گوشه‌ها و نغمات موسيقي ، نام بازيها، نمايش و نيايش‌ها، جشنهاي ملي قومي و شمار بسياري از اين دست در دل اين واژگان خفته است و بازبان هويت مي‌يابد.

پيچيدگي‌ها و دگرگوني‌هاي شگرفي كه در سده گذشته، به ويژه در چند دهه اخير به سبب پيدايي و گسترش رسانه‌ها در شيوه زندگي و گفتار مردم پديدار شد ، روند فروپاشي اين واژگان كه به نوبه خود هريك سندي از فرهنگ ملي محسوب مي‌شوند را تسريع نمود و با توجه به فقر منابع فرهنگي، اهميت بازنگري و سرعت بخشيدن در گردآوري و ثبت صحيح گروه زبانهاي ايراني امروزه امري ضروري به نظر مي‌رسد.

بسياري از اين واژه‌ها مي‌توانند براي پژوهشگران رشته‌هاي زبان‌شناسي، لهجه شناسي، مردم شناسي، قوم شناسي، تاريخ تمدن و فرهنگ و هنر،اسناد گرانبهايي به شمار آيند ، زيرا در بسياري از رشته‌ها، واژگان بومي تنها نشانه بازمانده و اسناد قابل مراجعه هستند كه هريك از اين واژه‌ها، دست مايه ارزنده‌اي براي پژوهشگران خواهد بود.

خوشبختانه از سالها پيش گروهي از ادبا و پژوهشگران مازندراني توجه خود را به ثبت و انتشار واژگان طبري معطوف نمودند ولي ثبت نشدن لهجه‌ها ، كم شمار بودن، شتابزدگي در انتشار، نبود اصول آوانويسي (فونتيك) يا ثبت علمي آن ، استفاده و اتكاي مطلق پديد آورندگان از داشته‌هاي ذهني خود به جاي تحقيقات ميداني از نقايص عمده اين آثار است كه همچون ساير فرهنگ‌هاي بومي مناطق كشورمان حكايت از نبود آگاهي كافي پديدآورندگان دارد ولي با اين همه، تلاش و عنايت اين دسته از پژوهشگران به فرهنگ بومي و كهن قابل ستايش بوده و بايد به عنوان نخستين رهروان كارهاي پژوهشي مورد قدرداني قرار گيرند.


زبان طبري كه طي چند سده به عنوان زباني غيرمكتوب و محاوره‌اي به حيات خود ادامه داده ناگزير به گويش‌ها و لهجه‌هايي متفاوت و گاه متناقضي تقسيم شد.

ازاين گذشته حضور تيره‌ها و طوايف مهاجر در منطقه به ويژه مناطق جلگه‌اي و آميزش مردم بومي با مهاجران و همچنين گستردگي رفت و آمدهاي بوميان با مردم ساير مناطق استان و كشور طي دو سده اخير و رواج گسترده رسانه‌هاي گروهي متكي به زبان امروزين پارسي و نفوذ واژگان نواحي همجوار در محاورات مردم ، گويش جلگه‌ها را با دگرگوني‌هاي آشكاري نسبت به چند دهه پيش همراه ساخت.

هر چند اين در آميزي دگرگوني در گويش برخي از مناطق جلگه‌اي ضرورت گردآوري و ثبت آنها را منتفي نساخت اما گويش جلگه به عنوان تنها پايه و مبناي گردآوري و پژوهش زبان طبري را فاقد اعتبار كرد.

در اين ميان گويش نواحي كوهستاني به طور طبيعي از اصالت و سلامت بيشتري برخوردار بوده كه مي‌بايست پايه پژوهش و گردآوري‌ها قرار بگيرد از اين رو پژوهشگران اين پديده، با اتكا به نظر صاحبنظران استان و كشور و همچنين با رايزني‌هاي پيوسته با مراكز علمي و فرهنگي و استفاده از تجارب علمي و عملي خود، چارچوب مدوني را جهت شروع كار پي‌ريزي نمودند.

بررسي كارشناسانه در جلگه‌ها و سپس نواحي كوهستاني موجب شناسايي دوازده لهجه مختلف درمازندران شده است:
‪ - ۱‬منطقه كردكوي: شامل "هزار جريب شرقي، شاه كوه زيارت، بالاجاده، رادكان، گزشرقي و غربي و روستاهاي تركمن‌نشين از زنگي محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه".

‪ - ۲‬منطقه بهشهر : شامل "چهاردانگه هزارجريب" از "سورتي" تا "كياسر" و روستاهاي مناطق جلگه‌اي از "گلوگاه، شاه كليه" تا انتهاي منطقه "قره‌طغان و رودخانه نكارود".

‪ - ۳‬منطقه ساري: شامل "چهاردانگه" از "كياسر" تا كوهستانهاي "دودانگه"، جلگه‌هاي مابين "ميان دورود" و جلگه‌هاي مناطق غربي تجن رود تا جويبار.

‪ - ۴‬منطقه قائمشهر: شامل مناطق كوهستاني فيروز كوه، سوادكوه و روستاهاي جلگه‌اي حد فاصل بين كياكلا ، جويبار و روستاهاي كوهپايه‌اي بيشه‌سر.

‪ - ۵‬منطقه بابل: از مناطق كوهستاني چلاو آمل تا بندپي ، امامزاده حسن در سمت غربي آلاشت و نواحي جلگه‌هاي حد فاصل فريدونكنار، بابلسر، بهنمير، كياكلا تا روستاهاي كوهپايه‌اي كهنه خط، گنج افروز و بابل كنار.

‪ - ۶‬منطقه آمل: از كوهستانهاي بندپي تا چلاو، لاريجانات، نمارستاق و كلارستاق آمل تا حوالي امامزاده هاشم و جلگه‌هاي دو سمت هراز، دشت سر و محمود آباد و كوهپايه‌ها و جلگه‌هاي جاده چمستان، ميان آمل و نور.

‪ - ۷‬منطقه نور و نوشهر: شامل بخشي از روستاهاي بيرون بشم، كجور، محال ثلاث و جلگه‌هاي حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.

‪ - ۸‬چالوس و تنكابن شرقي: شامل مناطق كلارباستاني، برخي از روستاهاي كوهپايه‌اي منطقه بيرون بشم ولنگا و نواحي جلگه‌اي از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مركزيت عباس آباد.

‪ - ۹‬تنكابن مركزي: شامل لهجه‌هاي دوهزار و سه هزاري و خرم‌آبادي و گليجاني و چالكش يعني جلگه‌هاي حد فاصل آب نشتا تا آب شيرود.

‪ - ۱۰‬منطقه علي آباد كتول: شامل نواحي روستايي كوهستاني شمال شاهوار و مناطقي چون كتول، پيچك محله، محمود آباد، فاضل آباد و جلگه‌هاي غيرتركمن نشين بلوك استارآباد قديم.

‪ - ۱۱‬منطقه قصران باستاني: شامل مناطق لاوشان، فشم، شمشك، گاجره و روستاهاي كوهپايه‌اي توچلال تا مناطق غربي رودخانه جاجرود.

‪ - ۱۲‬منطقه دماوند: شامل نواحي كوهستاني شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فيروزكوه


چنانچه گفته شد، زبان طبري يا تپوري مازندراني با گويش گوناگون از جمله زبانهاي كهن ايراني بوده و بر اساس مدارك و اسناد موجود برخي از دانشوران و سرايندگان اهل طبرستان (مازندران) آثار خود را به اين زبان مي‌نوشتند.

هم اكنون زبان طبري به زبان مازندراني با لهجه مازندراني مشهور بوده كه به دليل تغييرات آوايي در واژه‌هاي آن در ميان روستاييان و شهرنشينان جلگه مازندران به لهجه‌هاي گوناگون تبديل شده است.

براثر گذشت زمان تغييراتي در زبان روي داده و دچار تحول شده كه مهمترين عوامل را مي‌توان متروك ماندن بعضي از كلمات و استعمال الفاظ جديد به جاي آنها نام برد.

در زمانهاي خيلي قديم كه اقوام مختلف به جمع و تدوين قواعد زبان و ثبت لفظ و معني كلمات مي‌پرداختند همه بحث‌ها مبتني بر يك اصل و هيج كس در درستي و صحت آن ترديد نداشت و آن اصل اين بود كه زبان صورت واحد ثابتي دارد.

ارزش كهن بودن زبان طبري به اندازه‌اي است كه مي‌توان ريشه‌هاي همانند بسياري از واژه‌هاي زبانهاي ايراني و غيره را كه از لحاظ تاريخي داراي حايز اهميت است، با هم نسبت داد.

زبان مازندراني با آن همه باروري ، شايد به علت عدم توجه پژوهشگران بومي اين خطه دچار عوامل پوسيدگي زباني شده و در پي آن مسايل ديگر فرهنگي و تمدن مازندراني نيز دستخوش فراموشي شده است.

توجه نداشتن برخي از اهل قلم و متفكران مازندراني به زبان، فرهنگ، تمدن، ادبيات و ديگر ارزشهاي محلي و همچنين حضور عوامل گوناگون تخريبي موجب خواهد شد به سرعت همه ارزشها از ميان برود.

ترديدي نيست كه پردازش و توجه به فرهنگ مشترك يعني استخراج واژه‌ها و معاني مشترك زبانها و گويش‌هاي محلي مازندراني خدمتي بزرگ به فرهنگ كشور خواهد بود.

"پرويز محقق" استاد ادبيات دانشگاههاي مازندران زبان محلي مازندراني را يكي از زبانهاي شاخص و مطرح در كشور عنوان كرد و گفت: متاسفانه گويش‌هاي محلي اين استان به دليل بي‌توجهي پژوهشگران و نيز مهاجرت مردم بومي به فراموشي سپرده شده است.

وي افزود: همچنين زبان گفتاري مردم اين خطه طي عوامل بروني و دروني و اوضاع سياسي و اجتماعي دچار تحولات فراواني شده است.

وي اظهارداشت: متاسفانه از اوضاع و احوال گويش‌هاي مازندران اطلاع چنداني در دست نيست و بررسي و مطالعه پيرامون آن نياز به يك پژوهش گسترده‌اي دارد.

به گفته وي زبان مازندران جزيي از زبان پارسي بوده كه از زبان پهلوي نشات گرفته است.

وي بيان داشت: گوناگوني گويش‌هاي مازندراني به حدي است كه اين تفاوت از محله‌اي به محله ديگر در شهرها و روستاهاي مازندران كاملا مشهود مي‌باشد.

استاد محقق ، گويش‌هاي شهري و روستايي مازندراني را همچون ساحل‌نشين ، جنگل‌نشين ، برنجكار ، بقال ، نعل‌بند، سفالگر، رويگر، نجار، حلبي ساز، جاروبند، حصيرباف، نانوا، بنا، ماهيگير، گالش، نمدباف و پارچه‌باف معرفي كرد.

اين استاد ادبيات معتقد است: هر يك از گويش‌هاي مازندراني داراي لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو مي‌كردند.

وي خاطرنشان كرد : همانطوري كه زبان مازندراني از ديگر زبانها تاثير پذيري فراواني داشته در زبانها و فرهنگهاي ديگر نيز اثر گذاشته است و مهاجرت برخي از مازندراني‌ها به ديگر مناطق ايران بيانگر اين ادعا است.

امروزه زبان مازندراني با توجه به گوناگوني و تحول پيش رفته و نسبت به صورت پيشين خود بسيار ساده‌تر شده است اما با وجود سادگي زبان از هر حيث نمي‌توان ارتباط آن را با هر نوع زبان ديگر محلي ناديده گرفت.

"اسماعيل خليلي" از ساكنين شيرگاه سوادكوه مازندران در اين خصوص مي‌گويد: لهجه‌هاي شيرين بين مردم اين استان فراوان است و هر شهر و روستا گويش خاص خود را دارد.

وي اظهارداشت: نداشتن آشنايي اوليه با زبان مازندراني موجب شده كه ساير استانهاي كشور به ويژه تهراني‌ها آن را با زبان گيلاني اشتباه بگيرند در حالي كه تفاوتهاي عمده‌اي بين اين دو زبان وجود دارد.

وي بيان داشت: برخي از زبانهاي روستاي شمال غرب فيروزكوه توسط برخي از پژوهشگران جمع آوري شده و در فرهنگ ايران زمين به چاپ رسيده است و امروزه مورد استفاده علاقه‌مندان قرار دارد.

وي زنده نگاه داشتن گويش و زبانهاي محلي را از وظايف عمده فرهنگ و ارشاد اسلامي دانست و افزود: زبان مازندراني بخشي از فرهنگ و هويت ايران زمين است و نبايد با آمدن فرهنگ‌هاي جديد به دست فراموشي سپرده شود.

پيش از حضور آرياييها به فلات ايران و از جمله خطه مازندران در اين بخش از جنوب درياي مازندران اقوام تپوري زندگي مي‌كردند و به نام اين قوم ، اين سرزمين را تپورستان ناميدند.

تا اين كه از اواخر قرن ششم هجري قمري و اوايل قرن هفتم واژه مازندران به همراه واژه طبرستان به اين سرزمين گفته شد و آرام آرام واژه مازندران جايگزين واژه طبرستان شد.

با عنايت به اينكه در شاهنامه فردوسي نام اين سرزمين، "مازندران" آمده است، اين واژه جديد نيست و نبايد زبان و فرهنگ آن دستخوش عوامل بيروني گردد.

برخي اعتقاد دارند كه در قسمت شهرنشين مازندران، تاثير شديد زبان فارسي دري در گويش‌ها ديده مي‌شود كه به تدريج جاي گويش محلي را گرفته است.

هرچه از كناره‌هاي ساحلي و شهري به مناطق كوهپايه‌اي مي‌رويم اصالت لهجه و گويش جلب توجه كرده و كمتر مورد يورش فرهنگ مهاجم قرار گرفته است.

 

بسياري از واژه‌هاي كهني كه در مناطق هزارجريب بهشهر مورد استفاده قرار مي گيرد بي‌شك در مناطق جلگه‌اي بويژه شهرها فراموش شده يا كمتر مورد استفاده قرار مي‌گيرد و به همين دليل است كه گاهي مفهوم واژگان مشابه بوده اما از نظر لغوي تفاوت بسيار دارند كه اين ناهماهنگي لغوي بطور دقيق در فرهنگ گويش شرق استان محسوس مي‌باشد.

فرهنگ بومي براي پايايي نيازمند ثبت شدن است زيرا اگر نقش فرهنگ و ادب در سرنوشت يك ملت در نظر گرفته شود آنگاه مي‌توان گفت فرهنگ، سبب وحدت عاطفي و طراوت روحي يك ملت است.

فرهنگ نوعي از مقاومت، احساس امنيت، احساس بزرگي و اتكا به خود داشتن يك هويت مشترك است و در نهايت سبب سرافرازي و شكوه و افتخار هر قوم و ملت و تبار است.

مسوول انجمن دوستداران ميراث فرهنگي هوتو گفت: مطالعه آثار كهن زبان طبري ما را به نكات مهمي در زمينه متلها و مثلها، ترانه‌ها و اشعار سوگواري (موري‌ها) نكات دستوري، واژه‌نامه‌ها، ورزشهاي محلي، شكار و... واقف مي‌سازد.

"محمد عظيمي" افزود: به عنوان مثال كتاب ارزشمند "تاريخ طبرستان" اثر "ابن اسفنديار" يكي از كتب مفيد ادب فارسي و از آثار گرانبهاي ادبيات ايران به شمار مي‌رود كه با مطالعه آن مي‌توان به اوضاع داخلي خانواده‌هاي قديم و روابط اجتماعي حاكم پي برد و با تاريخ مازندران آشنا شد.

"عظيمي" گفت: در رابطه با زبان طبري، سياحان و مستشرقان و انديشمنداني چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقيق و مطالعه درباره اين زبان پرداخته‌اند.

وي تاكيد كرد: اين امر بيانگر ارزش و اعتبار زبان طبري بوده و سبب شده تا افراد بيگانه نيز در مورد اين زبان به تحقيق بپردازند.

مسوول انجمن دوستداران ميراث فرهنگي هوتو افزود: ضرب‌المثلها يا زبانزدهاي طبري، بازتاب تاريخ و ماندگاري ادبيات مازندران است كه در زبان محاوره استفاده مي‌شود و براي رساندن كلام و اهداف در سخنوري از آن استفاده مي‌شود كه متاسفانه بر اثر عدم استعمال آن در زبان طبري و روزمره رو به نابودي است.

وي گفت: نبود مادر شهر زباني يا زبان معيار، حضور اقوام مختلف غيربومي در منطقه، عدم تعصب و آگاهي نسبت به فرهنگ و تاريخ بومي، نبود مجلات و كتب به زبان طبري، حضور گردشگران و مسافران غيربومي و تاثير پذيري ناخودآگاه، انقطاع بين نسلي، نبود آموزش علمي و تدوين كتب بومي ، كم بودن برنامه‌هاي شبكه استاني در استفاده از زبان بومي از ديگر دلايل مهم مهجوريت زبان طبري است كه براي جلوگيري از نابودي كامل آن بايد مشكلات و معايب فوق برطرف گردد.

وي ادامه داد: زبان طبري يكي از زبانهاي بازمانده از زبانهاي كهن پهلوي ، سانسكريت و... است و ريشه در تاريخ ديرپاي جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاري در حفظ اين ميراث در معرض خطر، مي‌تواند بخشي از پيشينه ايران كهن را به مخاطره بياندازد.

يكي از محققان مردم شناسي مازندران گفت: نكات خاص دستوري در افعال و بعضي قواعد دستوري زبان طبري وجود دارد كه نياز به تحقيق و وسواس بيشتري در اين زمينه دارد و در پاسداشت و فراگيري اين زبان حايز اهميت است.

"مجيد اكبري" ادامه داد: ساختار زبانهاي طبري و انگليسي شباهت‌هايي با هم دارد كه اين شباهت در برخي كلمات و قواعد مشابه در دستور اين دو زبان فراوان مشاهده مي‌شود كه به احتمال فراوان دليل اين تشابه هم ريشه بودن اين دو زبان در زبان هند و اروپايي است.

"اكبري" افزود: استفاده از كلمه "استاره" در زبان طبري براي اشاره به "ستاره" در مقايسه با كلمه "استار" در انگليسي، كلمه "لينگ" به معني"پا" در زبان طبري و مقايسه با كلمه "لنگ" (‪ (leng‬و يا مقدم بودن مضاف اليه بر مضاف، خواه ضمير باشد، خواه غيرضمير مانند زبان انگليسي در زبان طبري يكي از مشابهات دستور اين دو زبان است.

"اكبري" افزود: دامنه مفردات و لغات زبان طبري وسيع و پردامنه است و هر لغت طبري بر اساس نامگذاري و مشخص نمودن مظاهر طبيعت و رساندن هدف در زندگي روزمره مازندرانيها پديدار و بر سر زبانها جاري گشته است.

وي گفت: براي مثال در زبان فارسي براي اطلاق به حالات مختلف باران كلمات اندكي استفاده مي‌شود اما در زبان طبري باران در حالتهاي مختلف بارش ، داراي حداقل هشت كلمه مانند "شلاب"، "شال وارش"، "زلفشه"، "وارش" و...است.

مازندران دياري است كه بر اساس شاهنامه سترگ فردوسي ، سرزمين مردان دانشمند و داراي خط بود و نسل امروز بايد با شناخت و آگاهي از فرهنگ ديرپاي خود، خرد جمعي را به سوي خودآگاهي و حفظ ميراث كهن رهنمون سازد.

هويت و شناخته شدن تنها به درخت ، كوه و جنگل ، قطعا نمي‌تواند چندان جالب باشد و اگر ما زودتر به يك تلاش پيوسته و فراگير فرهنگي برنخيزيم، هنگامي به خود مي‌آييم كه جز دهان‌هايي به سخناني نامفهوم گشاده و جنگلهاي بيابان شده چيزي نمانده كه به آن دل ببنديم.(irna)


  • سه شنبه 19 خرداد 1388-0:0

    با سلام.
    باید عرض کنم تنها راه حل مشکل این است که پدر ومادر ها با بچه ها به زبان مازندرانی حرف بزنن . بچه ها خودشون فارسی رو تو مدرسه یاد میگیرن در ضمن به جناب کادوس باید یاد آور شد گیلکی زبان مردم قوم گیل یا همون گیلانی هاست ما مازندرانی ها اگه خودمونم به دریای مازندران بگیم دریای مازندران کافیه در ضمن باید بگم مردمی که قبل ورود آریایی هل در حاشیه ی جنوبی دریای مازندران زندگی میکردن تپورها (تپورستان=طبرستان) و آمارد ها(آمارد=آمالد=آملد=آمل)و کادوسها(کادوس=...=کاسپین)بودند. کادوس ها که در گیلان و آمارد های دلیر و تپور در مازندران

    • چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388-0:0

      با سلام.
      از نوشتتون تشکر می کنم. متاسفانه زبان طبری (مازندرانی) در شرف نابودیه و اونم به این دلیل که مازرونیهای عزیز فارسین رو ترجیح می دن به "ماری زوون"!

      به نطر من تنها راه وایه احیای زبان مازندرانی اینه که تاریخ طبری (نسخه طبریش) رو مورد مطالعه و استفاده قرار بدین.

      • چهارشنبه 26 فروردين 1388-0:0

        خطاب بهN/A باید بگم که ته خله دونی ها.چند تا واژه ی مشترک رو بگو ببینم حتما می خوای بگی که دتر و اساره که از این نظر هم دختر و ستاره فارسی هم به واژه های انگلیسی نزدیکن حالا این ها تا حدی شبیه هستن تو از واژه های مشترک دو تا زبون مازرونی و انگلیسی بگو مام بدونیم.یا می خوای بگی که تو مازرونی زوون هم مثل زبان انگلیسی اول صفت میاد بعد موصوف یا اول مضاف الیه میاد بعد مضاف که لازمه بدونی که از این نظر هم فارسی از زبان های منحصر به فرده که هر دو حالت رو داره مثلا هم می تونیم بگیم کمان رنگین و هم رنگین کمان .اصلا از همه ی این ها گذشته تو بگو که مازرونی زوون با زبان انگلیسی از یک ریشه هستن؟؟؟؟از این هم گذشته حرف کلی شما هویت یابی و حفظ هویتتونه درسته؟حالا باز چی شد خواستید خودتونو به یه قومی که شاید خیلی از اونها حتی از وجود قومی به نام مازرونی نا اگاه هستن بچسبونید؟ زبونتون هم عمرا اگه از یه ریشه باشه حالا که چی یعنی یه فارس زبان که به قول تو خودشو می کشه تا انگلیسی یاد بگیره بخاطر این که از نظر تو مازرونی و انگلیسی به قول تو چند تا واژه ی ((((مشترک)))) دارن حالا بیاد خودشو (بکشه) تا مازرونی یاد بگیره؟لازمه بدونی انگلیسی بخاطر بین المللی بودنش خیلی ها می خوان یاد بگیرن ولی کشتن یه بحث دیگس . خیلی ها به خاطر این که زبان محلی مردم ایرلند شمالی با زبان انگلیسی ((واقعا))چند تا واژه ی ((((مشترک))))دارن نمی رن زبون اونها رو یاد بگیرن.

        • خداداد بنسرمجپاسخ به این دیدگاه 3 0
          يکشنبه 20 بهمن 1387-0:0

          اين مقاله را دومين بار خواندم. از اينكه زبان ما مردم از مازندران رانده و از گيلان مانده(تنكابن و تنكابن شرقي) را هم جزء يكي از اين گروهها دانستيد سپاسگزارم. واقعيت را گفتيد و در سفتيد. هرچند هجوم بي امان گويشهاي همسايه ديگر رمقي از زبان ما باقي نگذاشته ولي ما با زبانمان همچنان ايستاده ايم. خيلي به مسائل زبان شناسي علاقه مندم و دوست دارم با همولايتيهاي عزيز صاحب نظر ارتباط داشته باشم. در صورت تمايل ايميل كمترين براي گرفتن راهنمايي از دوستان در خصوص زبان و فرهنگ شمال ايران به ويژه مازندران در خدمت شماست. اگر ما به داد خودمان نرسيم، باور كنيد ديگران براي ما فاتحه هم نخواهند. شمه قربون benesarmej@yahoo.com

          • شنبه 28 دی 1387-0:0

            خیلی زبان مزخرفی است

            • چهارشنبه 29 خرداد 1387-0:0

              مرگ بر مازرونی ها

              • پنجشنبه 16 خرداد 1387-0:0

                مرگ بر مازرونی ها

                • سه شنبه 24 ارديبهشت 1387-0:0

                  به دوستان مارندراني اگه بخواين يه اسم خوب براي يك محصول غدايي پيشنهاد بدين چه اسمي رو پيشنهاد ميدين حتما مازندراني باشه يه جايزه هم مي ديم

                  • چهارشنبه 14 فروردين 1387-0:0

                    مرگ بر نسل مازرونی

                    • جمعه 3 اسفند 1386-0:0

                      اکبری راست میگه
                      تورک و فارس هردوشون به ظاهر برای هم ژست میگیرن، به راستی اینا چه بلایی سر ما دارند میارن؟
                      دریای همیشه مازندران، دیگه اونقدر اوضاع بد شده که به کسی اجازه دریای مازندران گفتن رو هم نمی دن
                      آهای مازندرانی، ببین چه بلایی سر تو آوردن
                      تو هنوز با اون دل سادت از اینا پذیرایی کن

                      در اکبری لهجه هم یکی از توطئه های جدیده وگرنه این زبان ما نه گویشه نه لهجه
                      ولی لهجه ای از گیلکی

                      اینا که خودشونو میکشن فارسی یاد بگیرن و فارس ها که خودشونو میکشن انگلیسی یاد بگیرن کاش که می دونستن چقدر واژه های مازندرانی و انگلیسی مشترک داریم

                      درود بر گیلان و مازندران

                      • جمعه 28 دی 1386-0:0

                        "zabane "Tabari" yek estelahe jadid ast . be laheze tarixi name sonnati va dorste an GILAKI ast. zemnan Taleshi zabani Mostaqel, amma ham- xanevade ba Gilaki ast

                        • امین ثنایی مقدمپاسخ به این دیدگاه 2 1
                          جمعه 28 دی 1386-0:0

                          از نظر من اسامی مانند: تبری، دیلمی، زیاری، مازندرانی، تالشی و... همه به یک زبان اشاره دارند اما ما نتوانستیم مانند زبان کردی در زیر یک پرچم گرد آییم.

                          • چهارشنبه 26 دی 1386-0:0

                            شمو مازرونی برارؤن ِ قوربؤن بشوم.
                            خئلی استفاده بئودم و با شيمی اجازه، شيمی وانيويس ِ لينکه بنأم ورگ ِ وب‌موجی (لينک‌دونی) مئن.
                            خنابدون.

                            • دوشنبه 24 دی 1386-0:0

                              مازندراني هائي كه نتوانستند نام درياي مازندران را حفظ كنند و نام آن به نام غير ايراني" خزر " تغيير يافته -برگرفته از نام قوم خزرها كه در شمال شرقي درياي مازندران مي زيسته اند- آيا قدرت و شايستگي حراست از لهجه مازندراني را دارند.تغيير نام درياي مازندران به خزر با هيچ مخالفتي از سوي مازندراني ها روبرو نشد.

                              • مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 4 0
                                شنبه 22 دی 1386-0:0

                                نا گوم نکارده، مه که خله با کلاسمه گپ زمه، پس وه دره


                                ©2013 APG.ir