چند فقره پرسش
يادداشتي از:صادق زيباکلام درباره بحران گاز و سفررييس جمهوري به مازندران
هيچكس مدعي نيست كه ريزش برف و باران، بند آمدن مسيرها، وزش كولاك و قطع گاز در بسياري از مناطق كشور در نتيجه سوءمديريت برخي از مسوولان دولت نهم است، ضمن آنكه هستند كشورهاي زيادي در دنيا كه شدت سرما و ريزش برف در آنها به مراتب بيشتر از كشور ماست و در عين حال نيز نه دچار بحران ميشوند، نه گازشان قطع ميشود و نه مردمشان در راه گير ميكنند و بعضاً ميميرند.
هدف اين يادداشت نيز تعيين سهم طبيعت از يكسو و سهم مسوولان در گرفتاريهاي اخير نيست، بلكه مراد آن بيشتر طرح چند فقره پرسش پيرامون سفر رئيسجمهوري محترم به استان مازندران براي رفع مشكلات مردم اين استان در نتيجه قطع گاز ميباشد. نفس اينكه مسوولان در غم و شادي مردمشان شريك باشند و به هنگام بروز مشكل اين احساس را به مردم بدهند كه آنان را فراموش نكردهاند، البته كه امري ستوده است اما همدردي با مردم يك مساله است و در هيبت *فرشته* نجات ظاهر شدن امري ديگر. مطبوعات دولتي يا طرفدار دولت تلاش كردند سفر يكروزه ايشان به ساري را به گونهاي نشان دهند كه با رفتن ايشان به آن خطه مشكلات يا حل شدهاند يا در شرف حل شدن قرار گرفتهاند.
اما تاملي در كم و كيف اخبار اين سفر استاني كه محافل وابسته به دولت طبق معمول روي آن بسي مانور دادند، پرسشهاي زيادي را به وجود ميآورد. رئيسجمهور كه كمتر ظرف اين 30 ماه حاضر شدهاند قصور اشكال و ضعفي را از سوي دولتشان و سياستهاي مربوطه بپذيرند، در سفر به ساري و مواجهه با مشكلات قطع گاز و ... نيز به همان سنت حميده پاي فشردند و همه مشكلات و گرفتاريها را از ناحيه ديگران (پيشينيان و...) دانستند.
در خصوص قطع گاز اساساً فرمودند: شبكه گازرساني كشور داراي اشكالات فني است و طوري طراحي نشده كه پاسخگوي نيازهاي كنوني كشور باشد. با توجه به دستهگلهاي بزرگ و عليالدوامي كه ما براي دانش، فناوري و نبوغ مهندسين و متخصصين ميهنمان ارسال ميكنيم و اينكه چگونه جوانان متخصص ما كارهاي فني و محيرالعقولي را در كشور انجام داده و ميدهند، در آن صورت چگونه ممكن است كه آن متخصصين، دانشمندان و نوابغ به عقلشان نرسيده باشد لولهكشي گاز را طوري طراحي كنند كه به گفته آقاي احمدينژاد در استانهاي شمالي كشور با افت فشار و قطع گاز روبهرو نشويم؟
ثانياً اين اشكالات فني در شبكه گازرساني كشور را ايشان كي متوجه شدند؟ همين هفته گذشته كه برف و سرما آمد، يا قبلا هم ميدانستند؟ در صورت اخير چه تمهيداتي از قبل (ظرف 30 ماه گذشته) براي اصلاح اين سيستم ناقص انديشيده بودند؟ ديگر اينكه جناب رئيسجمهور در سفرشان به ساري به وزير نفت دستور ميدهند كه بلافاصله (يعني در همان جلسهاي كه در شهر ساري منعقد ميشود) از خط لولهاي كه از عسلويه به خراسان رضوي گاز ميبرد، انشعابي هم به مازندران داده شود تا ديگر در آينده چنين مشكلي به وجود نيايد و تجربه اين سه سال نشان ميدهد كه تصميمهاي انقلابي، راديكال و خلقالساعه معمولا بعدها كشور را با هزار و يك مشكل روبهرو ساختهاند.
اما من اميدوارم اين تصميم انقلابي و مردمي مصداق آن قاعده كلي نشود. در عين حال يك پرسش ساده بدون پاسخ ميماند: چگونه ميشود كه راهحلي به اين سادگي كه از خط لوله گاز عسلويه- خراسان انشعابي براي مازندران بگيريم، به عقل اين همه متخصص، مهندس، پيمانكار، مدير و مسوول شركت گاز و وزارت نفت نرسيده بود؟
فرض ميگيريم مديران گذشته به دليل آنكه وابسته به *اصلاحطلب*، *رفاهطلب* و خلاصه *غيرمردمي* بودند، نتوانسته بودند چنين امري را تشخيص دهند. چرا مديران مردمي كه ظرف 30 ماه گذشته مصدر كار بودهاند اين مهم را نديدند؟
آنان حتي ظرف يك هفتهاي كه گاز مازندران قطع بود نيز به فكرشان نرسيد اين راهحل را به رئيسجمهور پيشنهاد دهند و مردم را از گرفتاري نجات بخشند. حكماً خود رئيسجمهور ميبايستي به مازندران ميرفتند تا اين راهحل كشف شود. آن وقت عدهاي هنوز هم نسبت به حكمت مسافرتهاي مشاراليه ايمان پيدا نكرده و در ترديدند.
دستور بعدي كه جناب رئيسجمهور در راستاي حل معضل قطع گاز در مازندران صادر كردند آن بود كه 66 ميليون متر مكعب از گاز مورد نياز ذوبآهن و فولاد مباركه اصفهان به خط لوله گاز استان مازندران انتقال يابد.* بعد هم روزنامههاي دولتي خبر دادند كه *با اجرايي شدن دستور رئيسجمهوري... بحران قطعي گاز در برخي از شهرهاي اين استان (مازندران) كاهش يافته است.*
من فرض ميگيرم كه به راستي هم اين گونه است و با سفر رئيسجمهوري به ساري و صدور دستور بالا، بحران قطعي گاز در برخي از شهرهاي استان مازندران كاهش يافته باشد. پرسشي كه مشابه پرسشهاي قبلي مطرح ميشود آن است كه آيا نميشد اين دستور را ايشان از همين تهران و آن هم قبل از اينكه گاز مازندران قطع شود، صادر ميكردند؟
آيا مسوولان و متخصصان گاز كشور نميتوانستند از همان روز اولي كه گاز استان مازندران قطع شد، به رئيسجمهور بگويند كه ايشان دستور دهند تا گاز ذوبآهن اصفهان به استان مازندران انتقال يابد؟ اگر براي همه اين پرسشها دلايل متقن و منطقي وجود داشته كه حكمت ضرورت سفرهاي رئيسجمهور به استانها و از جمله به ساري را اجتنابناپذير ميسازد، در خصوص آخرين فقره اقدامات و دستورات ايشان در سفر به استان مازندران، انسان متحير ميماند كه اين يكي را ديگر چگونه توجيه كند؟
حسب آنچه كه مطبوعات گزارش دادند *در جلسهاي كه با حضور رئيسجمهور در ساري تشكيل ميشود، ايشان (يعني رئيسجمهور) به وزير بازرگاني دستور داد با تامين مايحتاج ضروري مردم هرچه سريعتر وسايل گرمايشي در اختيار آنان قرار گيرد.*
واقع مطلب آن است كه اگر دستورات ديگر رئيسجمهور در سفرش به مازندران، به هر حال و با لطايفالحيلي ميشد كه بدون رفتن ايشان به آن استان تحقق يابد، اين آخري ديگر غيرممكن بود، چرا كه انسان هر قدر فكر ميكند كه يكچنين دستور كارشناسي، پخته و مطالعهشدهاي به وزارت بازرگاني، چگونه ممكن بود بدون سفر استاني مشاراليه به استان مازندران تحقق يابد، عقلش به جايي راه نميبرد.(bashirnews)