تعداد بازدید: 459

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 6 شهريور 1403-10:57

داستان یک سند تاریخی

مراسم رونمایی از پارچه نوشته و گل‌مهرهای ساسانی غار هستیجان، با سخنرانی دکتر نیما آصفی و احمد باوند در عمارت کلبادی ساری برگزار شد.


 مازندنومه، احمد باوند، پژوهشگر و سوادکوه‌شناس: این ماجرا در خصوص سند غار هستیجان استان مرکزی است.

۱۸ مرداد سال ۱۳۹۸ مهندس محمد درویش -فعال و کنشگر محیط زیست- را برای تهیه و ساخت مستندی از روند تخریب غار اسپهبد خورشید، به سوادکوه دعوت کردم.آن روز استاد چنگیز شیخلی -پدر غارشناسی ایران- هم حضور داشتند.

پای غار اسپهبد خورشید دربارۀ دو صعودم به غار اسپهبد خورشید برای تولید مستندهای «فریاد سکوت» و «لاپ‌کمر» به استاد شیخلی توضیح می دادم که گفتند: «ما هم سال‌ها پیش در همین غارهای دوروبر  اسپهبد خورشید، پارچه‌ای یافتیم که روی آن خط نگاشته ای وجود داشت.»

از استاد شیخلی خواستم عکسی از سند برایم بفرستد. چند روز بعد ایشان عکسی را برایم فرستادند.

سند به خط پهلوی ساسانی یا فارسی میانه بود. با آقای آرش عابدینی –پژوهشگر و باستان شناس- صحبت کردم و عکس را برای او نیز فرستادم.
تصمیم گرفتیم برای راستی‌آزمایی سند، نزدآقای شیخلی برویم. اواخر شهریورماه سال 1398 به منزل استاد شیخلی در کرج رفتیم و اصل سندپارچه ای را مشاهده کردیم.
متوجه شدیم سندِ چرم نگاشته ای هم در دست استاد است که تعدادشان سه سند بود.
استاد از ماجرای کشف این اسناد گفت. در حین گفتگو متوجه کپی از سندی شدم که پارچه ای بود و زیر آن نوشته شده بود: سند غار هستیجان. عکسی از آن گرفتم.

پس از برگشت به مازندران،  پی کار اسناد را گرفتم و متوجه شدم چهار برگ سندی که در دست استاد بود، تعداد آن خیلی بیشتر است و به عنوان آرشیو پهلوی دادگاه طبرستان، در دانشگاه برلین نگهداری می‌شود. با برخی استادان دانشگاه برلین به ویژه خانم ماریا ماتسوخ هم ارتباط گرفتم.

در ادامه به جستجوی غار هستیجان در استان مرکزی پرداختم. سندی به نام غار هستیجان ثبت نشده بود.

 عکس سند را برای دکتر نیما آصفی -دانشجوی زبان و فرهنگ باستانی- فرستادم و چهارسال بعد در سال 1401 از هلند تلفن کرد و پرسید که سند غار هستیجان را از کجا گرفته ام؟
داستان را برایش تعریف کردم. از من خواست به منزل استاد شیخلی بروم و عکس با کیفیت‌تری تهیه کنم.

اوایل بهار سال ۱۴۰۲ دوباره به منزل استاد شیخلی رفتم. موضوع سند هستیجان را بازگو کرد. از قرار کوهنوردی به نام آقای محمدعلی ابراهیمی اهل مازندران برایش آورده بود.
عکس نزد استاد هم کیفیت خوبی نداشت. پس از برگشت به دنبال آقای ابراهیمی رفتم و از کوهنوردهای تنکابن کمک خواستم.کسی او را نمی شناخت.

به آقای نظام‌دوست -رییس انجمن غارشناسی ایران- تلفن کردم و شماره آقای ابراهمی را از او گرفتم.
روز جمعه ۲۷ فروردین سال 1402 در هوایی بارانی در غرب مازندران، مهمان  آقای ابراهیمی شدم آن سند را روی دیوار اتاق نزدیک آشپزخانه، در قابی چوبی دیدم.



این سند هشت گل‌مهر هم داشت. عکس و فیلم گرفتم و برای دکتر آصفی فرستادم و او سند را خواند. معتقد بود این همان سندی است که در دنیا به عنوان اسناد برکلی شناخته می‌شود.
در سفر دوم به منزل آقای ابراهیمی برای تهیه عکس باکیفیت تر، از او خواستم که سند را به موزه میراث اهدا کند.

ابتدا مقاومت کرد و پذیرا نشد. چند ماه بعد دوباره به ملاقاتش رفتم و فیلم اهدای سبد غارسازه طاق خانه دواب سوادکوه را به او نشان دادم که پذیرفت.

 موضوع را با خانم دکتر الطافی -کارشناس و فعال میراث فرهنگی مازندران- در میان گذاشتم.

در نهایت پس از راستی آزمایی و طی تشریفات اداری، پنجم شهریورماه 1403 مراسم قدردانی از آقای محمدعلی ابراهیمی و رونمایی از پارچه نوشته و گل‌مهرهای ساسانی غار هستیجان، با سخنرانی دکتر نیما آصفی و احمد باوند در عمارت کلبادی ساری برگزار شد.



 



    ©2013 APG.ir