تاريخ پدر - پدر تاريخ
نگاهي به کتاب"تاريخ طبرستان"، نوشته ابن اسفنديار
"تاريخ طبرستان" کتابي به فارسي درباره طبرستان تأليف "بهاءالدين محمد بن حسن بن اسفنديار کاتب" معروف به ابن اسفنديار در قرن هفتم. از زندگي مؤلف بيش از آنچه از متن کتاب به دست ميآيد دانسته نيست.
احتمالا خاستگاه وي آمل بوده است. وي از نزديکان "حسام الدوله اردشير باوند" و پسرش "شمس الملوک رستم" بوده و ظاهرا کاتب و سفير دربار حسام الدوله نيز بوده است. به گفته ابن اسفنديار "ملک اردشير"، وي را براي کار مهمي به قلعه کوزا فرستاده بود. پدر مؤلف که به قرار معلوم اديب بوده و ابياتي از وي در اين کتاب نقل شده است از سفرهاي بسيار ابن اسفنديار ياد کرده است.
در 606 هنگامي که ابن اسفنديار از بغداد به طبرستان بازميگشته در ري خبر کشته شدن "شمس الملوک رستم" را ميشنود و حدود دو ماه در ري ميماند و در اين مدت به گفته خودش فقط مطالعه اخبار و آثار پيشينيان تسکيني براي اندوهش بوده است. در واقع همين آثار اساس تأليف "تاريخ طبرستان" ميشوند.
وي در همين ايام کتاب "عقد سحر و قلائد" را در کتابخانه مدرسه "شاه غازي رستم باوند" در ري مييابد و آن را از عربي به فارسي ترجمه ميکند. پس از اقامت اجباري در ري به دعوت پدر رهسپار آمل ميشود اما در آنجا نميماند و به خوارزم ميرود و پس از پنج سال اقامت در آنجا ترجمه عربي ابن مقفع از نامه تنسر را به دست ميآورد و پس از ترجمه به فارسي آن را سرآغاز کتابش قرار ميدهد. "تاريخ طبرستان" به گفته مؤلف در روزگار پيري او تدوين شده است.
احتمالا تاريخ تأليف آن 613 بوده است. پس از اين تاريخ از سرنوشت ابن اسفنديار خبري در دست نيست. اين کتاب يکي از قديميترين تواريخ محلي طبرستان است و در مواردي از تاريخنويسي محلي فراتر ميرود. نثر اين اثر برخلاف مقدمه مصنوعش، روان است و با حکايات و اشعار عربي و واژههاي طبري همراه شده است. ظاهرا طرح مؤلف در تدوين اين اثر بر اساس يک مقدمه و سه مجلد بوده است، اما چون مقدمه و مجلد دوم و آغاز مجلد سوم موجود نيست و نسخههاي به جا مانده از تصرف کاتبان در امان نبوده و حتي برخي نسخهها، قسم يا مجلد چهارم نيز دارند به طرح مؤلف بدرستي نميتوان پي برد.
نسخههاي گوناگون اين اثر در کتابخانههاي لندن و سن پطرزبورگ و پاريس مغشوشاند و افتادگي دارند. تاريخ کتابت نسخ موجود قرن يازدهم است و ظاهرا ناسخان از روي يک نسخه پر اشتباه کتاب را استنساخ کردهاند. عباس اقبال تاريخ "ابن اسفنديار" را براساس يک نسخه اصلي و نسخههاي ديگر در 1320ش در تهران به چاپ رساند.
نسخه اصلي وي که از قديمترين نسخههاي اين اثر است (تاريخ کتابت : 978) با وجود اصالتش نسبت به ساير نسخ، کامل نيست و عنوان و فصل بندي ندارد؛ و در مواردي که مغشوش بوده مصحح اغلب مطالب نسخههاي ديگر را جايگزين کرده است. بر اساس مقدمه موجود اين کتاب به چهار قسمت تقسيم شده است اما مصحح کتاب به ذکر سه قسم بسنده کرده است زيرا معلوم است که قسم چهارم را کاتب يا کاتبان به نسخه اضافه کردهاند.
در آغاز هر قسمت، مصحح نظرش را درباره اصالت نسخه ذکر کرده است. قسم اول درباره بنياد طبرستان که در چهار باب است. قسم دوم درباره آغاز کار خاندان وشمگير و بويه بوده که اکنون موجود نيست. قسم سوم درباره باونديان دوره دوم. قراردادن نامه نسر در آغاز کتاب و پيوند دادن تاريخ طبرستان به تاريخ باستان و رساندن اصل و نسب پادشاهان طبرستاني به شاهان ساساني و همچنين شرح مفصل مؤلف از مقاومت اهالي و پادشاهان طبرستان در مقابل حاکمان عرب حاکي از دغدغه خاطر ابن اسفنديار نسبت به موطن و عدالت خواهي اوست.
ابن اسفنديار در باب دوم از قسم اول درباره محدوده جغرافيايي آن دوره طبرستان و بنياد شهرها اطلاعات مفيدي ميدهد. اهميت اين باب در ذکر بناها و مکانهايي است که در زمان مؤلف آباد بوده اما اينک جز نامي از آنها باقي نمانده است همچنين از سوي ديگر در به کار بردن اشعار و حکايات عربي و فارسي است.
ابن اسفنديار در اين باب از اساطير سود جسته و بنيانگذار شهرها را برخي از شخصيتهاي اسطورهاي دانسته است. وي به شهر آمل بيشتر از شهرهاي ديگر پرداخته است. اين باب با ذکر شمهاي از خراج طبرستان در زمان طاهريان پايان ميپذيرد.
در باب سوم ــ که درباره عجايب طبرستان است ــ مؤلف بيشتر از ابواب ديگر از امثال و حکم و اساطير استفاده کرده است. باب چهارم ــ که درباره اکابر علما اطبا حکما و شاعران است ــ آشفته است و افتادگيهاي بسيار دارد. از جمله قسمت مربوط به "اصفهبدان" افتاده است. در اين باب مؤلف واقعبينانه و بدون تعصب، کردار حاکمان طبرستان بويژه "مازيار" و "اسپهبدخورشيد" و "اسماعيل بن احمد ساماني" و حاکمان ديگر نقاط را ارزيابي کرده است.
مضامين اين باب (چهارم) و گزارش ابن اسفنديار از احوال علما و زهاد و سادات علوي حاکي از گرايش و اعتقاد وي به تشيع است. هرچند در بررسي جنبشهاي علوي در طبرستان به مباحث اعتقادي وارد نشده و از بررسي رويدادهاي اين دوره و داوري درباره آنها پرهيز و فقط به ذکر وقايع بسنده کرده است. ابن اسفنديار در جاي جاي کتاب افزون بر تمجيد از سلوک و منش باونديان از اهل بيت پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) به نيکي ياد کرده و به مناسبتهاي مختلف درباره امامان شيعه گزارشهايي را با سياق شيعي آورده است. در همين باب از قصيده "رشيدالدين وطواط" در مدح شاه غازي ابياتي آورده است.
او در اين باب از مجلد سوم کتاب نام ميبرد که درباره باونديان بويژه "اردشير بن حسن" است. چون "تاريخ طبرستان" با دوره اين اصفهبد و پسرش رستم پايان مييابد معلوم ميشود که بيش از سه مجلد نبوده و منظور ابن اسفنديار از قسم آخر قسمت سوم بوده است. بقيه قسمتهاي اين باب درباره علما، معاريف و ذکر آثار آنان است. بسياري از اين آثار از بين رفته است و فقط از کتاب ابن اسفنديار ميتوان به وجود آنها در آن روزگار پي برد. ابن اسفنديار از حکيمان و شاعران طبرستان نيز نام برده است. از اينجا به بعد وي اطلاعات ارزشمندي از حاکمان طبرستان، ظهور آل بويه، آل وشمگير و باونديان به دست ميدهد؛ سپس به رويدادهاي طبرستان از چگونگي ورود لشکر اسلام به طبرستان و حوادث آن عصر تا اواخر سده دوم ميپردازد و از برخي از واليان عرب در طبرستان نام ميبرد.
قسمتهاي پاياني باب چهارم درباره علل زوال برمکيان، قيام مازيار و حکومت طاهريان و زيديان در طبرستان است. اين باب با ذکر درگيري ميان آل بويه و آل زيار و قتل ماکان به پايان ميرسد. مرحوم "عباس اقبال" فهرست جامعي براي اين قسمت تهيه کرده است. قسمت دوم تاريخ طبرستان الحاقي است. احتمالا براي تکميل اين اثر و تحقق طرح اوليه مؤلف، اين قسمت را به نسخه او افزودهاند. اين قسمت درباره دو خاندان بويه و وشمگير و استيلاي آل باوند دوره دوم است.
اين بخش از کتاب تقريبا همان مطالب پاياني "تاريخ رويان" تأليف "اولياءالله آملي" است که تا سال قتل "شاه غازي فخرالدوله حسن" آخرين فرمانرواي باونديان در 750 ادامه يافته است. مطالب اين قسمت همچنين برگرفته از ترجمه فارسي "تاريخ يميني"، "تاريخ بيهقي"، "جهانگشاي جويني" و "چهار مقاله" نظامي عروضي است.
به ادعاي کسروي "اولياءالله آملي" اين قسمت الحاقي را بدون ذکر نام خودش به نسخه اصلي افزوده است و "ظهيرالدين مرعشي" تمام اين مطالب را در کتابش "تاريخ طبرستان" و "رويان و مازندران" از اولياءالله نقل کرده است. قسمت سوم درباره باونديان دوره دوم است. ابتداي نسخه افتادگي دارد. اين قسمت با شرح حکومت "حسام الدوله شهريار بن قارن" آغاز ميشود و به پادشاهي "شمس الملوک رستم بن اردشير" خاتمه مييابد.
ظاهرا اين قسم نوشته ابن اسفنديار نيست زيرا نثر آن با نثر قسم نخست تفاوت اساسي دارد و به نثر کاتبان قسم دوم شبيه است. ملويل قسم سوم را به ابن اسفنديار منسوب دانسته است اما اين ادعا را نميتوان پذيرفت. اهميت "تاريخ طبرستان" بيشتر در استفاده مؤلف از منابع گوناگوني است که برخي از آنها به جا مانده و به وجود بقيه فقط با استناد به گفته ابن اسفنديار ميتوان پي برد.
ديگر ويژگي برجسته اين اثر در نقل اشعار عربي و طبري و واژههاي طبري است. "تاريخ طبرستان" ظاهرا تا قرن نهم در دسترس نبوده اما پس از اين تاريخ مؤلفان از آن بسيار سود جستهاند و در واقع اساس ديگر تواريخ محلي طبرستان شده است زيرا مؤلف علاوه بر جغرافياي طبرستان و اوضاع سياسي آن دوره به حکومتهاي همجوار طبرستان نيز پرداخته است. "اولياءالله آملي" بيشتر مطالب کتاب "تاريخ رويان" را از تاريخ طبرستان رونويسي کرده است. از جمله باب اول آن ــ که درباره بنياد رويان است ــ با باب دوم "تاريخ طبرستان" کاملا منطبق است.
اعتمادالسلطنه نيز در تأليف اثرش "التدوين في احوال جبال شروين" از تاريخ طبرستان استفاده کرده است. "ادوارد براون" نخستين بار خلاصهاي از "تاريخ طبرستان" را در 1323/ 1905 به انگليسي ترجمه و چاپ کرد. ظاهرا ترجمه او اشتباهات بسياري دارد.
منبع:دانشنامه جهان اسلام
- شنبه 1 تير 1392-0:0
عشـــــــــــــق است مـــــــــــازندران
- دوشنبه 4 مرداد 1389-0:0
با سلام وخسته نباشی به شمافرهنگ دوستان لطفا نام نویسنده و ناشر کتاب عباس بن جلیل طبری رو برام ایمیل کنید . البته اگه از این کتاب مطلع هستید. با تشکر
- چهارشنبه 25 آذر 1388-0:0
خوب بود
- يکشنبه 29 ارديبهشت 1387-0:0
matalebe jelebi bod, chetor mishe in ketabo taheie kerd? entesharate kojat? arash