تعداد بازدید: 5542

توصیه به دیگران 1

چهارشنبه 8 اسفند 1386-0:0

يك اربعين به ماتم او آسمان گريست

فريدون اكبري شلدره اي(بهره دوم)


 اينك اگر بخواهيم پاره اي از سوز و گداز عاشقان ِ دل ريش عاشورايي و دل نوشته هاي آنان را فرا پيش نهيم ، ناگزير بايد به زبان شعر روي بياوريم زيرا تنها گونه ي زباني كه بتواند ترجمان دنياي درون و آستان جان باشد و شورِ شيدايي كربلا انديشان را باز نمايد ، زبان شعر است كه خود ناب ترين گونه ي زبان و برآمده از بنِ جان است.

سرايندگان بي شماري در اين پهنه توسن قلم را رانده اند و دادِ سخن داده اند. از " كسايي مروزي " كه نخستين كسي است كه در زمينه ي واقعه ي قيام حسيني به فارسي شعر سروده ، تا به اكنون هزاران سوخته جانِ آشفته دل ، شيفتگي خود را به آن سالار و سرور آزادگان باز گفته اند و دفتري سترگ و ستبر از ادب ،عاشورايي پديد آورده اند.

 از ميان اين دفتر زرين و محرم واره هاي دلنشين ، در اين جستار تنها به سروده هاي تپنده و شورانگيز و مرثيه هاي اشك آميز " فدايي مازندراني " را فرا پيش مي نهيم.

 ميرزا محمود فدايي ( 1280-1200 قمري ) از شوريدگان سوته دل روزگار قاجار است. او در روستاي تلاوك ((talavok منطقه ي دودانگه از بخش هاي شهرستان ساري در نهايت گم نامي زيست و در سوگ شهيدان كربلايي گريست و كلك خون بار خود را در ياد عاشوراييان گرياند و خون دل از ديده ي قلم راند.

 ماه محرم است و چكد خون دل زچشم/ دل را كنون به ديده ي خون بار سازش است (فدايي )

 كليات مقتل فدايي افزون بر هشت هزار بيت دارد كه در دو بخش سامان يافته است. بخش نخست آن حدود چهار هزار بيت است كه يك سره در قالب تركيب بندو بحر مضارع اخرب مكفوف محذوف ( مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن ) سروده شده است امّابخش دوم نوحه ها و مراثي در قالب هاي گوناگون است و حدود سه هزاروپانصد بيت دارد .

 سوگ سرود هاي فدايي همچون ناله و آهي از سر درد و اندوه و با عشقي پاك سروده شده است به همين سبب به زلالي اشك سوگ واران ، روشن و روان و برآمده از چشمه ي جان است. براي همدلي و همراهي و آشنايي بيش تر با مرثيه هاي فدايي مازندراني بخش هايي از تركيب بند او را فرا روي مي نهيم و با آن روح كربلايي هم آوا مي شويم.

 در اين سروده ي اربعيني فدايي به روايت امام جعفر صادق (ع)اشاره دارد كه فرموده است :

 " السّماء بَكت عَلَي الحسين اربعين صباحا " . ( 3)

 " زين غم همي نه ديده ي اهل جهان گريست/ يك اربعين به ماتم او آسمان گريست

هر دل كه بود از غم او ناله كرد /سر هر كس كه بود در همه كون و مكان گريست

 پشت كمان زبار غم او گرفت/ خم نوك سنان به سوز دلش بي گمان گريست

 هر نوك نيزه اي كه بر او خورد ناله كرد/ هر تير كينه اي كه گذشت از كمان گريست

 تير ستم نشست چو بر غنچه ي لبش/ تنها همين نه غنچه ، گل و گلستان گريست

سوز دلش به زخم سرش شعله ور بسوخت/ زخم سرش به سوز دلش خون فشان گريست

 گردون ز درد ِ آن سر ِ بر نيزه بر تپيد/ هامون ز زخم آن تن در خون تپان گريست

 جانِ جهان چو رفت زتن ، زين جهان برون/ تنها نه جنّ و انس ، تمام جهان گريست

 چون شد گذارِ قافله ي غم به قتلگاه /جمّازه از نظاره ي آن كشتگان گريست

 طاسِ فلك ز بانگ درا از نوا فتاد/ چشم ملك به ناله بر آن كاروان گريست

 مي كرد تا سكينه ز بهرِ پدر سراغ /در صحن باغ فاخته كوكو زنان گريست

 از آبِ ديده خاكِ زمين را نمود گل/ بي دل به بركشيد تنش را به سانِ دل ( فدايي ص 141و142 )

فدايي با به كارگيري زباني هموار و بهره مندي از طبع فسون كار ، در ذكر ستايش و مناقب و شرح واقعه ي جان سوز كربلا و دلاوري هاي سرور شهيدان و نمايش صحنه ها و تصويرگري رشادت ها ، كار را به شايستگي به فرجام رسانده است .

 او باز نازش به نظم خود بر آن است كه رشته ي نظمش، رشته ي پروين فلك را از هم گسسته است : رشته ي نظم فدايي رشته ي پروين گسيخت/ آسمان را داغ بردل ، نظمش از اختر كشيد

 * * * بس كن اي محمود ! كاين طبع روان خون روان سازد ز چشم آسمان ( فدايي بخش مراثي )

پانوشت

1-ديوان فدايي مازندراني .( جلد اوّل ). چاپ انتشارات اسوه ، قم ، سال 1377

2- حماسه ي حسيني . شهيد مرتضي مطهري ، انتشارات صدرا ، چاپ نوزدهم، سال 1371 .

3-جامع احاديث شيعه . جلد اول ، ص 552



    ©2013 APG.ir