تعداد بازدید: 3712

توصیه به دیگران 1

دوشنبه 26 فروردين 1387-0:0

همه مقصريم

روايت تلخ ائتلاف اصلاح طلبان در گرگان:يادداشتي از:دکتر حسین رفعتی(فرماندار اسبق گرگان و مدرس مراکز آموزش عالی)


از زماني كه جمع قابل توجهي از چهره هاي نامدار و بي نام اصلاح طلب گرد هم آمدند تا انتخابات مجلس هشتم را چاره اي كنند و جلوي تفرقه را بگيرند، حدود يك سال مي گذرد.

در آن نشست و چندين جلسه بعدي، افرادي همچون ابراهيم درازگيسو، علي اصغر احمدي، محمد هاشم مهيمني، محمد رضا صالحي، سيد سبحان حسيني، مصطفي سبطي، محمود ربيعي، عبدالله ميراكبري، ابوالفضل عامري، علي كلاتي، محمد حسين علي اصغري، امير سنايي، هوشنگ صباغان و بنده حضور داشتيم. تركيب و سابقه اعضاي جلسه حاكي از يك اميدواري بود ولي در پس ذهن همه، نگراني از عدم توفيق آن نيز مخفي شده بود .

3 ماه پيش از برگزاري اين جلسه، جمع ديگري از اصلاح طلبان شهر گرگان به دعوت محمد هاشم مهيمني به صورت مستمر جلسه ديگري را آغاز كرده بودند تا ساماني به اصلاح طلبان هم سو در انتخابات آينده بدهند كه بعدها به دليل اعتراض دوستان اتحاديه و اعتماد ملي مبني بر موازي بودن با جلسه ديگر به طور موقت متوقف شد.

 
پس از حدود 40 جلسه كه با حضور بزرگان نامبرده و يا نمايندگان آنها و نيز نمايندگاني از گروه هاي اصلاح طلب برگزار شد و كارهاي خوب كارشناسي اعضا به نتايج قابل قبولي نزديك ميشد، با نارضايتي و اعتراض برخي از اعضا مواجه و در نهايت دوستاني كه مشوق و شايد باني جلسه فوق بودند، خود باعث تعطيلي و توقف آن شدند. شايد به اين دليل كه ماهي مقصود از آن جلسه گرفته نمي شد.

ديگران، همه به حكميت بزرگان تن داده بودند و حاضر بودند پاي تصميم آن جلسه بايستند ولي تنها مدعيان پيروي از خط امام بودند كه به حكميت تمكين نكردند و در مقام عمل، ميزان پايبندي خود را به آنچه مي گويند ثابت نكردند.

به هر صورت، به همت آن عزيزان و احتمالاً تاثير گذاري نفوذي هاي مراكز خاص (كه همه مي دانند) آن جلسه هم تعطيل شد و اميد اصلاح طلبان به ائتلاف جبهه اصلاحات (ياران خاتمي) دوخته شد، اما تشكيل ستاد ائتلاف اصلاح طلبان در گلستان با آن وضع نااميد كننده و شايد نفوذ فردي مشكوك الحال! با آن كه حتي در اواخر كار ماموريت انحلال ستاد را داشت باز هم نتوانست مرهمي بر زخم تفرقه كانديداهاي مدعي و بعضاً غيرمدعي اصلاح طلبي باشد.

حتي لويي جرگه اتحاديه و اعتماد ملي هم نتوانست در گرگان روي 2 نفر توافق و ساير كانديداهاي نزديك به خود را متقاعد به كناره گيري كند. از اين رو، از 3 نامزدي هم كه دعوت اتحاديه را پذيرفتند (حسيني، علي اصغري و قجري) و به لويي جرگه (يا به قول خودشان خرد جمعي) رفتند و تعهد كرده بودند هركدام که راي كمتري از جمع كسب كرد، كناره گيري كند، نيز نا موفق بود و حسين قجري همچنان در صحنه رقابت باقي ماند.

آخرين تلاش ناكام، اما در هفته آخر منتهي به انتخابات صورت گرفت. زماني كه 3 استاندار اسبق گلستان براي كاهش تعداد كانديداهاي نزديك به اصلاح طلبان از آنها دعوت كردند، تنها ربيعي و مير اكبري به آن دعوت لبيك گفتند و سايرين (سيد سبحان و سيد عباس حسيني، علي اصغري، مفيدي و قجري) حتي حاضر به شركت در آن جلسه نشدند. شايد تصور مي كردند نفر اول انتخابات گرگان هستند و هركدام حداقل 50 هزار راي دارند!

با آرايش موجود در انتخابات و تركيب و پايه راي كانديداهاي حاضر در رقابت، پيش بيني آراي كانديداها بسيار آسان بود. نگارنده با اعداد و ارقام، 4 نفر اول گرگان را طاهري، ناصري، ايزدي و ربيعي پيش بيني مي كرد و اين موضوع را بارها در جلسات گفته بود. آراي آنها را اين گونه برآورد مي نمود: طاهري حداكثر 60 هزار، ربيعي حدود 35 هزار و راي ناصري و ايزدي را بين 45 تا 50 هزار بر آورد كرده بود كه به نظر مي رسد با توجه به وضعيت انتخابات و نحوه شمارش آرا و ... پيش بيني راي طاهري و ربيعي نادرست از آب درآمد.

پس از اعلام نتايج انتخابات، شهروندان علاقه مند به اصلاحات كه به توصيه گروه هاي اصلاح طلب به پاي صندوق راي رفتند و به كانديداهاي مورد حمايت ما راي دادند، به درستي يك پرسش دو وجهي ساده را مطرح مي كنند كه ما هم براي آن جواب قانع كننده اي نداريم. آنها مي پرسند: آيا كانديداهاي مدعي اصلاح طلبي قادر نبودند آراي خود و رقبا و رفقايشان را تحليل و برآورد كنند؟ اگر توان اين محاسبه ساده را نداشتند، چگونه خود را شايسته نمايندگي مجلس مي دانستند؟

ديگر اين كه؛ اگر مي دانستند كه نمي توانند راي كافي براي ورود به مجلس را كسب كنند، چرا باز هم اصرار به حضور در رقابت داشتند و حاضر نشدند به خاطر مردم و پيروزي انديشه اصلاح طلبي و ناكامي رقيب اقتدار گرا از خود گذشتگي كنند و انصراف دهند؟! چگونه خود را لايق نمايندگي مردم مي دانستند؟ اين سوالات به ظاهر ساده ولي مهم براي خيلي ها مطرح شده است.

يك محاسبه سر انگشتي از جمع آراي كانديداهاي نزديك به اصلاحات (سبحان حسيني، علي اصغري، ربيعي، ميراكبري، قجري، سيد عباس حسيني و مفيدي) نشان ميدهد كه اگر آنها يكپارچه مي شدند، ميتوانستند حداقل از ناصري و ايزدي راي بيشتري بياورند چرا که شامل آن ها نمي شد اين جمع عددي نشان مي دهد كه راي پايه اصلاح طلبان در گرگان از راي پايه جناح راست (سيد هادي حسيني، 24000راي) خيلي بيشتر است و حداقل يك كرسي از 2كرسي گرگان حق مسلم اصلاح طلبان بود كه با پافشاري و اصرار دوستان، از دست رفت. حذف علي اصغر احمدي و پافشاري عدم ورود وي به عرصه انتخابات در همين راستا قابل تحليل است. آنها به درستي مي دانستند كه احمدي فصل مشترك بسياري از راي دهندگان بود. او راي اول و يا دوم بسياري از رأي دهندگان بود. حتي راي دوم تعداد زيادي از راي دهندگان به طاهري، ايزدي و ناصري، مي توانست احمدي باشد و به احتمال زياد، وي با راي بالايي در مرحله اول به همراه طاهري به مجلس راه مي يافت.

در اينجا بايد اعتراف كنم كه دوستان ما در نمايشي بازي كردند كه سناريو آن توسط رقيب نوشته شده بود و پس از رد صلاحيتهاي گسترده ي كانديداهاي ما و تاييد حساب شده بعدي تعدادي از آنها از جمله تاييد صلاحيت مفيدي علي اصغري و مير اكبري، اين نقشه كاملا آشكار بود، اما غرور حاكم بر بعضي از ما، مانع ديدن اين سناريو شد.

حال با توجه به نتايج به دست آمده در رقابت نابرابر مجلس هشتم و ميزان آرايي كه دوستان اعتماد ملي در سراسر كشور به دست آوردند (كانديداهاي اختصاصي حزب اعتماد ملي در هيچ حوزه اي راي نياوردند و فقط كانديداهايي كه مورد حمايت مشترك اعتماد ملي و ائتلاف اصلاح طلبان بودند، پيروز شدند) و نيز بهره گيري از تجربيات گذشته و همچنين توجه به شيطنت نفوذي ها و .. بايد به آينده اصلاحات و كشور فكر كنيم بدون اين كه بخواهيم گذشته را نبش قبر كنيم.

با نقد واقع بينانه و مشفقانه از ادعاهاي واهي دست برداريم و با برنامه ريزي دقيق به استقبال انتخابات رياست جمهوري آينده برويم. تجربه تلخ انتخابات رياست جمهوري نهم را تكرار نكنيم و به دنبال پيدا كردن مقصر و محاكمه نباشيم، چرا كه هيچ دردي را دوا نمي كند و فقط زخم ها را تازه نموده و بر آن نمك مي پاشد. در به وجود آمدن اين وضع و قرار گرفتن كشور در اين شرايط، همه مقصريم . پس گلايه ها و ادعاها را با هم خاك كنيم، خود را فراموش كنيم و به ايران و ايرانيان بينديشيم.(zabanesabz)


  • شهروند سارویپاسخ به این دیدگاه 0 0
    پنجشنبه 29 فروردين 1387-0:0

    در مقابل استانداری و سطح شهر ساری پارچه نویسی مبنی بر تشکر از استاندار و فرماندار جهت تبدیل دانشکده کشاورزی ساری به دانشگاه از مصوبات سفر دکتر احمدی نژاد نوشته اند در حالیکه تصویب دانشگاه کشاورزی ساری در مجلس ششم و با تلاش آقایان روزبهی و مرحوم سلیم بهرامی و دولت خاتمی صورت گرفت و همان موقع بعنوان دانشگاه کشاورزی استان مازندران دارای ردیف مستقل بودجه شد که در گزارش عملکرد آن نمایندگان نوشته شده بود . چرا چیزی را که قبلا تصویب شده را به اسم این دولت مصادره و دروغ می گویید . اسناد موجود در مجلس ششم و لوایح بودجه دولت خاتمی و وزارت علوم را دقیقا بررسی کنید تا صحت مدعا روشن شود و مطبوعات نیز هوشیارتر عمل کنند .

    • شهروند طبری پاسخ به این دیدگاه 0 0
      چهارشنبه 28 فروردين 1387-0:0

      چرا کسی توجه نمی کند که مردم ایران همیشه نیاز به تغییر را به خوبی حس می کنند وآن را به خوبی نشان میدهند انتخاب بنی صدر نه انتخاب او بلکه اعلام نیاز به تغییر بود همانگونه که انتخاب شهید رجایی اعلام نیاز به تغییر بود مردم ممکن است در تعیین مصداق راه خطا بپیمایند اما تغییر را به خوبی درک می کنند.نتیجه انتخابات مجلس چهارم نشان از همان نیاز به تغییر بود کما اینکه انتخابات مجلس پنجم نیز اینگونه بود.در مورد مجلس ششم هم امر براین منوال گذشت .دوم خرداد 76 نیز رای به تغییر بود . انتخاب جناب احمدی نژاد نیز از قاعده مستثنا نیست. مردم ایران تنوع طلب نیستند ویا دنبال قهرمان نمی گردند بلکه مشکل از انتخاب شوندگان است که رای مردم را گوهری می دانند که هر طور شده باید آن را ربود.کسی از نخبگان هم تلاش نمی کند تا در تعیین مصادیق واقعی کاندیداهای امین و قوی مردم را یاری دهد . مردم نیاز به یاری دارند .ایران عزیز زمانی آباد می شود که هریک از انتخاب شوندگان تنها به فکر کار در همان دوره ای باشد که مسئولیت به او واگذار شده در غیر این صورت است که شاهد اعلام مکرر مردم به نیاز به تغییر هستیم


      ©2013 APG.ir