پرونده هستهای؛ از فاز سياسی تا فاز امنيتی
گفت وگو با دکتر علي كريمي مله،استاد علوم سياسي دانشگاه مازندران درباره پرونده هسته اي ايران
پرونده هسته اي ايران از جمله موضوعات روز بنگاه هاي خبري و محافل سياسي جهان است كه هر روز مطلبي در مورد آخرين موضع گيري ها و تصميمات جامعه جهاني به گوش مي رسد.
دستيابي ايران به سوخت هسته اي ،هزينه هاي فراواني را نيز به دنبال داشته كه صدور قطعنامه هاي متعدد،تحريم ها ، انواع فشارها از جمله آنهاست.به دليل اهميت موضوع از بعد ملي و بين المللي گفتگويي با دكتر علي كريمي عضو هيات علمي گروه علوم سياسي دانشگاه مازندران ترتيب داده ايم كه ماحصل آن تقديم مي شود.
- لطفا" كلياتي را در مورد پيشينه شروع فعاليت هاي هسته اي در ايران بفرماييد.
ایده دستيابي به فناوري هسته اي و همچنين راه اندازي تاسيسات آن از سالهاي پيش از انقلاب اسلامي مطرح شد و با توجه به شرايط و معادلات جهاني و ارتباطي كه حكومت پهلوی با قدرتهاي جهاني بخصوص ايالات متحده و ساير كشورهاي مهم جهان داشت و رفتار و موضعگيري دولتمردان وقت همسویی جدی با منافع ابرقدرتها داشت ، بالطبع مشكلي هم در هسته اي شدن ايران نمي ديدند این ایده دنبال گردید.
اين پروژه بعد از پيروزي انقلاب اسلامی نيز ادامه يافت و با توجه به این كه انرژي هسته اي با عنوان انرژي پاك در دنيا معرفي شده و مي تواند جايگزين مناسبي در برابر سوختهاي فسيلي كه آلايندگي بالايي دارند باشد در دستور کار جمهوری اسلامی نیز قرار گرفت .
ولي با پيروزي انقلاب اسلامي شرايط بر عليه ايران تغيير كرد و همان دولت هایی كه زماني دسترسي ايران به سوخت هسته اي را فاقد هرگونه مشكل و حتي در راستاي منافع خود در خاورميانه تعريف مي كردند هم اكنون با تغيير حكومت در اين كشور به مخالفان سرسخت دستيابي ايران به اين انرژي تبديل شدند.
البته دولتمردان و سياستگزاران پس از انقلاب دست از فعاليت برنداشتند و تحقيقات خود را در سطح نه چندان آشكار ادامه دادند تا اينكه در سال 1381و توسط رئيس جمهوري وقت آقاي خاتمي ، دسترسي ايران به فناوري هسته اي اعلام و در دوران رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد نيز با دستيابي به چرخه كامل سوخت هسته اي، روز 20 فروردين از سال 85 به عنوان روز ملي فناوري هسته اي نامگذاري شد.
-به عقيده شما آيا ايران ناگزير شد كه در فضايي توام با ارعاب و فشار اين موضوع را اعلام نمايد يا يك موضوع خود خواسته بود؟
در منطق معادلات بين المللی كه اصل بر ،برآورد مقاصد احتمالي و يا تاكتيك هاي احتمالي دولتهاي متخاصم و ناهمسو از یک سو، و تلاش برای ارائه حداقل اطلاعات ،امكانات و مقدورات خودي از سوی دیگراست، به عقيده من جمهوري اسلامي در چارچوب همين منطق عمل كرده و از آن جائي كه براي دولت هاي وقت ايران اين ارزيابي وجود داشته كه اعلام اين برنامه با كارشكني غير فني و غير حقوقي،بلکه سياسي امريكا و ساير دول قدرتمند روبرو خواهد شد بنابر اين بر اساس اين برآورد تلاش كرد كه بر مبناي اصل غافلگيري اقدام نمايد و آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد .
البته نبايد از نظر دور داشت که تاریخ فعالیت های هسته ای جهان نشان می دهد که اصل بر پنهانکاری بوده به گونه ای كه حتي خود ايالات متحده در فضاي رقابت با شوروي سابق و همينطور شوروي سابق در سال 1949 كه به فناوري بمب اتم دست مي يابد و سایر کشورهای عضو باشگاه هسته ای به اصل پنهانکاری التزام نشان داده اند. از اينرو اگر جمهوري اسلامي به صورت آشكار فعاليتي را آغاز مي كرد از همان آغاز به طور قريب به يقين با مشكل و مانع تراشیدولت های متخاصم روبرو مي شد.
لذا منطق روابط و سیاست بين الملل مراعات اصل پنهانكاري را موجه و قابل دفاع می نماید.
-آيا مي توان وضعيت كنوني جريان پرونده هسته اي و منازعات و منطقه اي و جهاني را كه بر عليه جمهوري اسلامي حاكم است با دوران ملي شده صنعت نفت مشابه دانست؟
مشابهت ها و تفاوتهايي در ميان اين دو مقوله وجود دارد در بحث تكنيكي كه خارج از بحث حاضر است تفاوت در آلايندگي سوخت فسيلي و پاك بودن انرژي هسته اي خود را نشان می دهد .
امااز منظر سياسي، تفاوت ملي شدن صنعت نفت با دستيابي به انرژي هسته اي در اين مساله است كه در موضوع اول دولت وقت آن زمان با حاكميت بالفعل يك دولت خارجي بر منابع ملي و زيرزميني مان مواجه بود بنابر ملی شدن نفت يك مبارزه ملی استقلال جويانه بود ولي در بحث پرونده هسته اي با حاكميت دولت خارجي بر يك منبع ملي روبرو نيستيم بلکه دولت های متخاصم در راه دستیابی ایران به یک دانش و فناوری نوین برای مصارف صلح آمیز که حق طبیعی هر کشوری است مانع تراشی می کند.
اما در زمينه همبستگي و عزم ملي اين دو موضوع مشابه اند ما در دوره ملي شدن صنعت نفت همراهي مردم و مجلس را با دولت مصدق داشتيم و اين سرمايه بزرگي بوده كه در نهايت 29 اسفند هر سال به عنوان روز مقاومت ملي براي ايرانيان برای استیفای حق خویش مايه غرور و شادماني است و نقطه عطفي در تاريخ مملكت مان به شمار مي رود .
اما در پرونده هسته اي علي رغم اين كه مردم كشورمان داشتن علوم و فنون و تكنولوژي روز را با توجه به بالارفتن اطلاعات و آگاهي هاي جامعه از حقوق مسلم خود مي دانند و برای رسیدن به آن همراهی، همبستگی و مقاومت تحسین برانگیزی را به نمایش گذاشتندولي قرار گرفتن اين مساله در جناح بنديهاي داخلي که نقش دولت کنونی در آن برجسته است، باعث تضييع پتانسیل همبستگی آفرین این نقطه عطف در تاریخ کنونی ایران شده و فرصتي كه مي توانست سرمايه، غرور و افتخار ملي را با قدرت بيشتري براي همبستگي و تحكيم هویت ملي بسيج نمايد تا حدي تلف شده است .
- تحليل شما از ارجاع پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت چيست و آيا فعاليت اتحاديه اروپا براي حضور در بازي منطقه اي در خاورميانه تاكنون توانسته نقطه قوتي براي ايران در مقابل امريكا تلقي شود؟
از بدو شكل گيري پرونده هسته اي ايران ،اين مساله در چارچوب معادلات سياسي شكل گرفت و نه موضوعي تكنيكي و حقوقی .اصرار دولتهاي غربي به سردمداري امريكا براي ارجاع زود هنگام و نامتعارف پرونده هسته ای ایران به شوراي امنيت، مؤید اين مهم است كه اين مساله را بایددر قالب سياسي مورد بررسي قرار داد.
ولي آيا اينكه مي توان به گونه اي عمل كرد كه پرونده وارد شرايط حادتري نشود معتقدم تجربه نشان داده علي رغم اينكه مساله پرونده هسته اي ايران در چارچوب معادلات سياسي بين المللي و امريكا و دولتهاي قدرتمند شكل گرفته اما مي توان از طريق بهسازي روابط در جامعه جهاني مانع از امنيتي شدن پرونده شد اما اين نكته وجود دارد كه پس از جابجايي دولتها در ايران واتخاذ مواضع و رویکردهای متفاوت پروژه را از فاز سياسي وارد فاز امنيتي نمود که اين مساله براي سياست خارجي ما نمي تواند حاوي علائم و پيامهاي مثبتي باشد .
البته منظور من اين نيست كه باید نيات بدخواهانه دولتهاي غربي را ناديده انگاشت چون آنهااز اساس پرونده را با ماهيت سياسي دیده اند بلکه توجه به تأثیر تغییر محیط داخلی ایران بر سرنوشت آن است . در خصوص حضور اتحاديه اروپا در اين مساله نيز بر اين اعتقادم كه يك مسأله در روابط فیمابین ممكن است به بحران منجر شود يا نه .
در این خصوص منطق روابط بين الملل ايجاب مي كند كه ایران هندسه بازي هسته اي را چند ضلعي نمايد که به نظر من اين مساله هم در دولت قبل و هم در دولت كنوني قابل دفاع است . حضور اتحاديه اروپا و مجموعه اي از كشورهاي غير متعهد مي تواند به افزايش ميدان مانور ديپلماتيك ايران كمك كند .
يكي از وجوه مثبتي كه دنبال شده گشایش باب مذاكره با اتحاديه اروپا ،جنبش عدم تعهد و كشورهايي از اين دست بوده، اما بايد تصویر و ترسيم درستي از منظومه روابط بين الملل هم در سطح تاكتيكي و هم استراتژيکی داشته باشيم و دچار اين خوش بيني نشويم كه همراهي هاي اتحاديه اروپا با ما، به برهم زدن مناسبات استراتژیک و حسنه آنها با يالات متحده امريكا مي انجامد .
-هم اكنون ايران با كشورهايي هم مرز است كه بطور مستقيم يا غير مستقيم تحت نفوذ امريكا قرا ردارند به نظر شما ايران چگونه مي تواند ابتكار عمل را در دست گيرد كه بدور از تنش و همسو با اهداف و منافع ملي حركت نمايد؟
بايد به سياست خارجي ديد سيستميك داشت و مانع از انجام اقدامات بصورت جزيره اي و منفك تصور گردید. در دنياي بهم پيوسته امروزي باید به اين درك برسيم كه مجموعه مواضع و رفتارهاو اقداماتي كه كشور در روابط خارجي و حتی سياست داخلي اتخاذ مي كند به نوعي در مساله هسته اي بازتاب مي يابد و هزينه اش بر روي آن سرريز مي شود . به همين خاطر و اساسا مهارت دستگاه ديپلماسي كشور هم بايد در راستاي عبور دادن از اين تنگناها و هزينه ها قابل ارزیابی است . از این رو تصميم گيريها بايد مبتني بر تنش زدايي ،گفتگو و حل و فصل مسالمت آميز اختلافات صورت گيرد .
هم اكنون معادلات منطقه اي متحول شده و اين مسئوليت دستگاه ديپلماسي كشور را دو چندان كرده و بايد با استفاده از گامهاي واقع بينانه و در عين حال محتاطانه تعادلي بين آرمانخواهي و واقع بيني بر قرار كند فارغ از اينكه جمهوري اسلامي و كل جهان اسلام در منطقه از فرصتها و ظرفيتهايي براي برهم زدن معادلات سیاسی و امنیتی برخوردارند ولي ما یک دولت هستيم و گام اول براي ما بیشینه سازی منافع ملي است و سرسلسله منافع ملي هم بقاء و موجوديت ملي كشور است و هر گونه اقدام و مواضعي كه به نحوي تهديد را متوجه بقاي ملي كند نمي تواند خردمندانه ارزيابي شود.
بنابر اين در اين فضاي بسيار تهديدزا بايد حداقل بصورت بالقوه بين منافع مختلف دست به اولويت بندي زنيم .و معتقدم اگر دستگاه ديپلماسي نتواند درك مناسبي از شرايط نوين داشته باشد به يك نوسان رفتاري و ناهماهنگی دچار مي شود .
به عنوان مثال از يك طرف در مقابل باج ستانيهاي دولتهاي متخاصم در موضوع هسته ای فرياد رسا داريم ولي در مقابل برخي منافع حياتي در شمال كشور حساسيت لازم را به خرج نمي دهيم .
بنابراین اقدامات و رفتارهايي از اين دست در سياست خارجي که به صورت يك بسته واحد است، هر كدام از اين تعارضهاي و ناهماهنگی های رفتاري مي تواند براي منافع ملي مخاطره برانگیز باشد .
-نظر شما در خصوص پيشنهاد اخير وزراي 4 كشور اروپايي مبني بر مذاكره بدون پيش شرط در مقابل ايران چيست؟ همچنين اقدام 2 گانه امريكا را كه از يكطرف شوراي حكام را مجبور به صدور قطعنامه سوم و از سوي ديگر به ارائه بسته تشويقي به ابران مي كند را چگونه مي توان توجيه نمود؟
با مذاكره موافقم و معتقدم دولتهاي اروپايي هم به دلايل مختلف اعم از اينكه بدنبال مقاصد اقتصادي ، سياسي ،امنيتي و ..هستند مايلند در پرونده هسته اي ايران داراي قدرت بازي باشند آنها دريافته اند كه هر گونه برخورد قهرآميز با ايران اقدامي تلافي جويانه را ممكن است در بر داشته باشد كه آنها را در تير رس آن قرار مي دهد .
مذاكره بستر مناسبي است براي اعتماد سازي و اطمينان به طرفهاي مذاكره و در عین حال تبیین مواضع خودی.بنابراین مذاکره می تواند رفتاری منطقی و قابل دفاع ارزیابی گردد.
حتی اعتقاد دارم در این موضوع مذاکره مستقیم با آمریکا نیز می تواند مفید ارزیابی گردد. همان طور كه در موضوع عراق مذاكره مستقيم داشته ايم در مرود پرونده هسته اي هم مي توان اين رويه را اتخاذ كرد.
به عبارتي ديگر مذاكره عقب نشيني نيست بلكه فرصتي است كه مي تواند در پرونده حساس انرژي هسته اي به حل مساله كمك كند . حداقل فايده تاكتيكها و منابع خودي و فرصتي براي ارزيابي و شناسايي خواستهاي طرف مقابل است.
در اين شرايط ما بايد حداكثر زمان را در اختيار بگيريم همان طور كه ورود كشورهاي اروپايي تا حدود زيادي زمان را به ما داد به عبارتي مذاكره مي تواند زمان ساز باشد. و اما در مورد سياست 2 گانه امريكا بايد گفت كه ايالات متحده از تاكتيك تركيبي ارعابي –سازشي استفاده مي كند يعني از يك طرف با اهرم هاي شوراي امنيت قصد خود را براي كاربست تاكتيكهاي ارعابي به كار مي گيرد و از طرف ديگر با پيشنهاد بسته هاي تشويقي تمایل خود را به مذاكره اعلام می نماید .
در صورت وقوع برخورد نظامی، ايالات متحده به عنوان يكي از اصلي ترين طرفهاي پرونده هسته اي ايران چندان از پيروزي سهل الوصول در يك برخورد نظامي با ايران اطمينان ندارد واقعيتهاي منطقه اي گوياي اين موضوع است كه حمله به ايران برايشان سخت ،زمان بر و دشوار است و طبيعتا در شرايطي كه به پايان رياست جمهوري آقاي بوش نزديك مي شويم وتواناييهاي لجستيك امريكا در عراق و افغانستان هزينه شده، آمریکا همزمان توان حضور در ايران را نخواهد داشت؛ بنابر اين اگر اتخاذ تاكتيكهاي سازشي به منزله جلب متحدين منطقه اي باشد مي تواند معادلات ايران را تحت الشعاع قرار دهد و منطقي است كه دولت جمهوري اسلامي هم از همين تاكتيكهاي متقابل استفاده نمايد در عين حال كه از حقوق مسلم خود استنكاف نمي كند اما باب مذاكره را همچنان باز نگه مي دارد.
فرستنده: - (mihan_abad@yahoo.com)
- چهارشنبه 2 مرداد 1387-0:0
غربيها تنها هدفي كه دارند بحالت تعليق درآوردن انرژي هسته اي ايران هست و حتي حاضرند امتيازهاي هم بابت آن به ايران بپردازند.بعنوان مثال پذيرفتن عضويت ايران در W.T.O يا سازمان تجارت جهاني . مقامات عالي كشور بايد هوشيارانه مواظب
باشند كه فريب اين نيرنگ و امثالهم را نخورند . - پنجشنبه 27 تير 1387-0:0
hi hasan
- چهارشنبه 18 ارديبهشت 1387-0:0
آقایان چرا از توانمندی فرزندان با سواد و متخصص ساروی که تجربه ملی و بین المللی نیز دارند مانند آقای جعفر قربانپور (www.jafarghorbanpour.com) که کاندیدای تایید صلاحیت شده مجلس هشتم نیز بوده اند در سطوح مدیریتی استان و کشور با توجه به اصل شایسته سالاری ، استفاده نمی کنید ؟! تا کی انتصابها باید سیاسی و جناحی باشد ؟! کسانی که توانایی نوآوری و شکوفایی دارند را به حاشیه نرانید ؟!
با تشکر - شهروند ساروی