تعداد بازدید: 5723

توصیه به دیگران 2

چهارشنبه 22 خرداد 1387-0:0

اشکي در گذرگاه تاريخ

آن چه بر سد البرز و مردم لفور رفته است:دريغ و تماشا!


10ساله بوده ام که بزرگترها می گفتند: « باید جلوشو بگیریم اگه بیاد ما آواره می شیم همۀ زندگی مون همین دو سه خویز زمین و دوسه تا گاو و گوسفنده که شکم زن و بچه ها مونو باهاشون سیر می کنیم وخرج درس و دانشگاه و دوا و درمون شونو می دیم .آره باید جلو این سد و بگیریم ما که یک عمر کارمون شالی کاریه کار دیگه ای بلد نیستیم که بخوایم انجام بدیم،پس باید جلو شو بگیریم به هر قیمتی .»

الان که دارم این مطلب برای شما می نویسم 23 سالمه و 13 سال ازآن روزها می گذره . مطالب بالا حرف های پدر و مادر های روستاهای بود که قرار بود سد مخزنی البرز زمین ها وخانه هاشون را زیر آب خودش ببره .

کسانی که در این روستاها به دنیا آمدند به دنیا آوردند و از دنیا رفتند  و با تمام ناملایماتی که بر سرشان می آمد خودشان را وفق می دادند و زندگی شان در دامان طبیعت جاری بود .

در اواخر دوران حکومت پهلوی مطالعات اولیه احداث یک سد مخزنی بر روی بابلرورد در منطقه بابل کنار، شهرستان بابل صورت گرفت که با شروع انقلاب 57 احداث این سد به فراموشی سپرده شد تا اینکه درسال 1374 دولت تصمیم جدی به احداث این سد «در منطقه ای بالا دست تر از بابل کنار به نام لفور »گرفت تا با احداث آن زمین های کشاورزی در شهرستانهای بابل ، قائم شهر و جویبار را آبیاری کند .

 با آوردن چند دستگاه بولدوزر ، کامیون ، لودر و ... اقدامات اولیه صورت گرفت . مردم 13 روستا (لفورک ، چاشتی خواران ، گشنیان ، حاجی کلا ، امیرکلا ، اسبوکلا ، میرارکلا ، گالش کلا ، نفت چال ، بورخانی ، کفاک ، چاکسرا و دهکلان) درمنطقه گُلباغ که در سمت شمال غرب منطقه ای که قرار بود سد در آنجا احداث شود جمع شدند تا با همفکری و همیاری از احداث سد در منطقه خودشان جلوگیری کنند .

بعد از چند روز تحصن، دولت وقت با فرستادن مأموران انتظامی در چند مرحله سعی در شکستن این تحصن نمود اما مردم همچنان بر خواسته خود پافشاری می کردند .

 وقتی دولت نتوانست از این طریق بر تحصن مردم پیروز شود شیوه ای را برگزید که با آن بسیاری از تحصن ها شکست خورد؛ در یک شب که مردم در منطقه ای به نام «دئوتک» جمع شده بودند و نیروی انتظامی نیز طبق معمول آمده بود، ناگهان از بین مردم که آرام در یک طرف استقرار گرفته بودند گروهی که بعد ها مشخص شد تطمیع شدگان از طرف دولت بودند ازداخل جمعیت به سوی نیروی انتظامی چوب های آتش گرفته «وشت کل» پرتاب کردند و بین مردم ونیروی انتظامی درگیری شروع شد.

 بعد از چند ساعت درگیری نیروی انتظامی عقب نشینی ومحل را ترک کرد . روز بعد این حادثه ماموران نیروی انتظامی به روستاهایي که اهالی آنها در تحصن شب قبل حضور داشتند رفتند وعده ای را، از زن و مرد دستگیر و بازداشت نمودند .

 این بگیر وببند ادامه داشت تا این که با صحبتهایي که مسؤلان استان و شرکت آب منطقه ای مازندران و گلستان با مردم و نمایندگان آنها داشتند قرار شد همزمان با کلنگ زنی پروژه سد پاشاکلا لفور که بعد ها به سد البرز تغیر نام داد دو منطقه در لفور یکی در بالا دست روستای میرارکلا و دیگری در منطقه شارقلت به عنوان زمین های معوض به کسانی که خانه سرا یا زمین های کشاورزی آنها در داخل مخزن سد قرار می گیرد کلنگ زنی شود و مردم در این دو منطقه اسکان داده شوند.

 با قبول این طرح از طرف مردم، آقای هاشمی رفسنجانی- رئیس جمهور وقت دولت جمهوری اسلامی ایران- در یک روز کلنگ هر دو پروژه«سد مخزنی و زمین های معوض» را بر زمین زد و در یک سخنرانی در بین مردمی که برای مشخص شدن وضعیت آینده شان به محل آمده بودند، قول داد که همزمان با شروع پروژه سد مخزنی، پروژه اسکان مردم نیز شروع به کار کند .

دو تابلو بزرگ یکی در روستای میرارکلا و دیگری در شارقلت با عنوان «محل احداث زمین ها و خانه سراهای معوض روستاهای که خانه سرا و زمین های کشاورزی آنها در داخل سد البرز قرار می گیرد»نصب و پروژه ساخت سد البرز شروع شد.

 سد البرز روز به روز به تکمیل شدن نزدیک می شد اما خبری از احداث زمین های معوض نبود. با پیگیری های فراوان ، حتی رفتن نمایندگان مردم به نزد رهبری تنها و تنها نتیجه آن شد که شرکت آب منطقه ای مازندران و گلستان زمین ها و خانه سرای مردم را خریداری کند و دادن زمین و خانه سرای معوض کلا" منتفی شد .

 شرکت آب منطقه ای مازندران و گلستان املاک مردم را با قیمت های نازل خریداری کرد . زمین های شالیزاری که به اندازه زمین های شالیزاری در بابل ، قائم شهر و ... محصول می دادند با قیمت متری 320 تومان خریدار شدند؛ در صورتی که در همان زمانها زمین شالیزاری در بدترین جای قائم شهر متری 550 و بیشتر خرید و فروش می شد .

 آنها که فروختند با اندک پولی که به دست آوردند در روستاها و اطراف شهرهای قائم شهر و شیرگاه خانه سرا و اندکی زمین خریدند و یا در روستا ماندند و دق کردند و مردند .

 امروز بعد از سیزده سال سدی که قرار بود در مدت 5 سال تحویل دولت شود هنوز عملیات ساخت آن به پایان نرسیده و از آن همه روستاهای که در آنها هر روز و هر ساعت زندگی چون رودخانه پر جنب و جوش بود ، به غیر از چند خانه خرابه و چند زن و مرد تنها چیزی باقی نمانده است و آنها که از روستا رفتند یا دق کرده و مردند و یا دود ماشین و بیکاری آنها را در کنج خانه انداخت و هر لحظه آرزوی مرگ را برای آنها به ارمغان آورد.

امضا محفوظ


  • چهارشنبه 24 تير 1388-0:0

    واقعا عارف جان قوربونت برم كه دل كوچيكت مثل دل من پر خونه منم بچه حاجيكلا هستم

    • عارف جمشیدی بورخانیپاسخ به این دیدگاه 0 0
      چهارشنبه 23 مرداد 1387-0:0

      دوست عزیزو گرامی کمال تشکر را از شما دارم . ای لام که لیاقتی- ای فا که فداکاری ای واو که وقاری ای را که رشادتی انشالله موفق باشی ضمنا به سایت www.arefrayaneh.blogfa.com مراجعه فرمایید . با تشکر


      ©2013 APG.ir