کودتاي خزنده براي تصاحب تنب و ابوموسي
يادداشتي از:دکتر پیروز مجتهد زاده، تحليلگر و استاد دانشگاه،متولد نور مازندران
توطئه ترور شخصيت من از سوي برخي و تلاش آنان براي سانسور کردن من در مطبوعات وضع را به صورتي در آورده است که من امروز حتي براي هشدار دادن به دولت کنوني در رابطه با خطر تظاهر دوستي شيوخ قطر و ابوظبي با تهران در راه واقعيت بخشيدن به يک کودتاي خزنده براي تصاحب جزاير تنب و ابوموسي، دشواري دارم.
اين دشواري تماماً ناشي از تلاش عوامل ياد شده براي سانسور کردن من در رسانهها، به ويژه مطبوعات است. آقايان توجه ندارند که وقتي امارات متحده عربي اتحاديه عرب را وادار ميکند، وزير خارجه آقاي احمدينژاد را احضار کرده و در حضور او عليه ايران به اتهام "اشغال جزاير تنب و ابوموسي" به سازمان ملل متحد شکايت مينويسند و يا خود راساً و در راستاي همان اتهام عليه ايران، به سازمان ملل متحد شکايت ميبرند، دوست ايران نيست، بلکه با اين گونه اقدامات خصومت بار، خود را دشمن سوگند خورده ايران معرفي ميکنند.
ما بايد دقت کنيم که ابوظبي در همان حال ميکوشد به کمک عوامل شيخ قطر خود را دوست ايران معرفي کرده و در تلاشي آشکارا مزبوحانه ميکوشد دولت ايران را فريب داده و در وضعيتي قرار دهد که به خيال خود سندسازيهائي را براي به ثمر رساندن کودتاي خزنده خود و براي به چنگ آوردن جزاير ياد شده ايراني واقعيت بخشد. وزارت خارجه ما گويا توجه ندارد که ماجراي کشاندن آقاي احمدي نژاد به اجلاس سران شوراي همکاري خليج فارس در سال گذشته (1386) و انتشار بيانيه پاياني آن اجلاس توطئهاي بود که از طرف شيخ قطر و دست نشانده ضد ايرانيش "العطيه" در مقام دبيرکلي آن شوراي همکاري و عواملش در وزارت خارجه ايران تدارک ديده شد.
در بيانيه ياد شده آمد که "اين اجلاس" - اجلاسي که رئيس جمهور ايران در آن عضويت داشت - "جزاير تنب و ابوموسي را متعلق به امارات متحده عربي ميشناسد.
يعني سند سازي در اين زمينه که رئيسجمهور ايران هم رسماً اعلام کرده است که جزاير تنب و ابوموسي به شيخ ابوظبي تعلق دارد جلوتر از آن، در دولت آقاي خاتمي، معلوم نيست که در نتيجه چه قول و قرارهائي قطر و ابوظبي به نيروهاي مسلح خود در ماه ژوئن 2004 دستور دادند به آبهاي ساحلي ايران در اطراف جزيره ابوموسي حمله برده و شماري از اتباع ايراني را از آن مناطق ربوده و به دوحه، ابوظبي و دوبي برده، آنان را مورد ضرب و شتم قرار داده، محاکمه کرده و يک تن را هم کشتند و وزارت خارجه ايران همه مقررات و قوانين ملي و بينالمللي را زير پا گذاشته و حتي از يک اعتراض مختصر نسبت به اين تجاوز مسلحانه هم خودداري ورزيد. ثبت اعتراض در اين موارد در سازمان ملل متحد ميتواند در پروندهسازيهاي دشمن موثر افتد، تا نه تنها جلوي تکرار جسارت را بگيرد، بلکه از استناد جستن نسبت به حادثه به عنوان "تلاشي ملي براي ايجاد انقطاع در اشغال جزاير توسط ايران" جلوگيري شود.
از آن حيرتانگيزتر اينکه آقاي وزير خارجه وقت (دکتر خرازي) که از سفر خارج به تهران بر ميگشت، در فرودگاه مهرآباد به رسانههاي ملي دستور داد درباره آن حادثه هيچ نگويند و ننويسند. چرا؟ معلوم نيست! هنوزهم نه کسي توضيحي در آن مورد داده است و نه کسي علاقه به شنيدن توضيحي از طرف ايشان نشان ميدهد.
نامههاي اعتراض من به مراجع بينالمللي، به ويژه اتحاديه اروپا و عمل به مثل اعلام و تبليغ نشده سپاه پاسداران قطعاً نميتوانست ارزش حقوقي لازم را در پر کردن جاي خالي يک اعتراض رسمي دولتي را نزد سازمان ملل متحد داشته باشد.
در ادامه اين بحث لازم به يادآوري ميدانم که ابوظبي و قطر بازگشت قانوني جزاير سه گانه به ايران در نوامبر 1971 را "اشغال" آن جزاير از سوي ايران اعلام کرده و تبليغ ميکنند، و در نتيجه مطالعه بحثهاي حقوقي-تاريخي ما در باره تلاش ايران در 68 سال اشغال اين جزاير توسط بريتانيا (1903 تا 1971) به نام شيوخ شارجه و راسالخيمه براي ايجاد اعتراض به اشغال، اخلال در اشغال، و انقطاع در اشغال، مدتي است که به اين نتيجه رسيدهاند که در اقدامي مزبوحانه، عمل به مثل کرده و در به اصطلاح اشغال اين جزاير توسط ايران اعتراض و اخلال و انقطاع ايجاد کنند.
آنها با طرح شکايات واهي و غير منطقي از ايران به سازمان ملل متحد ميکوشند به خيال خود نسبت به "اشغال" جزاير توسط ايران "اعتراض" خود را به ثبت رسانده و مستند نمايند، ميکوشند با کشاندن رئيسجمهور جمهوري اسلامي ايران به اجلاس سران شوراي همکاري خليج فارس و صدور بيانيه ياد شده به نام رئيس جمهور ايران "اخلال" حقوقي خود در اشغال جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سند سازي کنند، ميکوشند که از راه حمله نظامي به آبهاي ايران در اطراف ابوموسي و ربودن اتباع ايران "انقطاع" در اشغال اين جزاير توسط ايران را به ثبت رسانده و سندسازي کنند و حيرت انگيزتر از همه اين که نه تنها وزارت خارجه ايران به هيچ يک از اين موارد اعتراضي نکرده و نميکنند و با عدم اعتراض به دشمنان ايران در قطر و ابوظبي خدمت ميکنند.
با توجه به سوابق نژادپرستيهاي ضد ايراني عبدالرحمان العطيه و توطئهگريهاي اين فرد در مقام دبيرکل شوراي همکاري خليج فارس در راستاي اهانتهاي پوست کنده نسبت به مليت و هويت ملي ايران، تغيير نام خليج فارس، و تکميل توطئههاي ابوظبي و قطر براي جدا کردن جزاير تنب و ابوموسي از ايران، حضور اين فرد در تهران علي الاصول ميبايستي به عنوان "عنصر نامطلوب" ممنوع باشد.
ولي ميبينيم که نه تنها او با حضور وقيحانه در تهران اعلام ميکند که ميخواهد مواد دوازده گانه پيشنهادي آقاي رئيس جمهور را به ثمر رساند، به ريش ما ميخندد، در حالي که از يک طرف پيوستن ايران به شوراي همکاري خليج فارس در شکل کنوني مطلقاً به صلاح ما نيست و از طرف ديگر هيچ يک از مواد پيشنهاد دوازده گانه ياد شده اشارهاي به شروط ابتدائي هماهنگيهاي رسمي ايران با آنان، يعني "احترام به هويت ملي" و "احترام به يکپارچگي ملي و حقوق سرزميني" ايران ندارد.
فراتر اينکه در خلال اين تظاهرهاي وقاحت آميز العطيه، وزير خارجه ما در کنار او نشسته و به احترام نژادپرستيهاي ضد ايراني او از خليج فارس به عنوان "خليج" ياد ميکند. از آن بدتر اين که آقاي وزير بطور کلي تجاهل ورزيده و توطئه ديگر العطيه و يارانش را تاييد ميکند در راستاي اعتلا يافتن ضربات شديد به ايران و اقتصاد ايران از سوي نقش تجاري و اقتصادي دوبي به عنوان جذب کننده ثروتهاي نقدي کشورما، جذب کننده نيرو و ابتکارات تجارتي ما، ضربت زننده به حيثيت و اخلاقيات ملي ما که ايرانيان را به فکر تاسيس بندر آزاد در کيش و قشم انداخته است تا جبران اين ضربات مهلک نسبت به ما شود.
با توجه به اين حقيقت که امارات و شيوخ ياد شده حتي در محافل منطقهاي و بينالمللي مرتباً از ترس مفرط خود از قدرت برتر ايران در خليج فارس سخن به ميان ميآورند، طبيعي است که جسارت آنان در حمله مسلحانه به آب و خاک ايران نميتوانست بدون هماهنگيهاي لازم از طريق عواملشان صورت گرفته باشد، اين معني هنگامي مسلم شد که همه ما شاهد بوديم در فرداي آن حادثه وقتي آقاي خرازي از سفر خارج به فرودگاه مهرآباد وارد شد در همان فرودگاه به رسانهها دستور داد که در اطراف آن حادثه و دلايل و نتايج دلخراشش چيزي نگويند! چرا؟ چون اجبار يافتن وزارت خارجه به اعتراض رسمي به سازمان ملل متحد ميتوانست قول و قرارها را نافرجام ساخته و دچار همان سرنوشتي سازد که توطئه کشاندن ايران به عضويت اتحاديه عرب دچارش شد!
به نظر ميرسد که دليل عمده عجله سران قطر و ابوظبي و عوامل آنان در به ثمر رساندن اين کودتاي خزنده ناشي از اين حقيقت است که در حال حاضر به دليل فروکش کردن نقش برتر عربستان سعودي در شوراي همکاري خليج فارس و در منطقه عربي خاورميانه فرصتي را براي شيخ قطر پيش آورده است تا با استفاده از قدرت مالي خود بتواند جاي خالي عربستان سعود را در شورا و در سياستهاي منطقهاي پر کند و پيش از بازگشت عربستان سعودي بتواند توطئه ياد شده را به ثمر رساند و ادعاي پان عربيستي خود را در "شکست دادن ايران" در خليج فارس تبليغ نمايد.
سياستهائي که عربستان سعودي در اين رابطه و در رابطه عمومي با ايران در خليج فارس داشته و دارد، سياست ايجاد موازنههاي معقول براي حفظ صلح و امنيت منطقه به سود عام است. در ادامه همين استراتژي بوده است که سعوديها پيوسته در قبال سياستهاي تند شوراي همکاري خليج فارس در قبال ايران نقش ترمز را ايفا کردهاند و حداقل در دو نوبت در 16 سال گذشته به گونهاي علني امارات متحده عربي را به دليل تلاش براي سياسي و بينالمللي کردن ادعاهاي خود نسبت به جزاير تنب و ابوموسي سرزنش نمودند. در يک نوبت رياض به گونهاي کاملاً علني ابوظبي را به دليل "به خطر انداختن منافع و امنيت همگان در منطقه خليج فارس از راه پيگيري خصمانه ادعا نسبت به جزاير تنب و ابوموسي" سرزنش نمود.
عربستانسعودي در حال حاضر به دليل مشکلات پيچيدهاي که در روابطش با ايالات متحده پيدا کرده است، در سياستهاي جهاني، منطقهاي و محلي خود ترجيح ميدهد نوعي بيتحرکي را که آغاز کرده است، حفظ کند. اين بيتحرکي ناشي از پيچيدگيهاي فراواني است که در مناسباتش با ايالات متحده، در رابطه با توطئه مشترکش با دولت نواز شريف در پاکستان و سازمان سيا بروز کرد و تلاش توطئه گران در جهت اشاعه وهابيگري در کشورهاي مسلمان آسياي مرکزي و قفقاز که منجر به اختراع طالبان و القاعده و مفهوم "تروريزم" بينالمللي شده است.
شيخ آزمند پان عربيست آل ثاني در قطر که هميشه خود را در رقابت سياسي با سعوديان در منطقه ميديده است، اکنون ميکوشد از غيبت نسبي و مسلماً موقت سعوديان در سياستهاي منطقهاي، حداکثر بهره را ببرد تا بتواند خود را به عنوان قهرمان پان عربيسم "نجات دهنده جزاير تنب و ابوموسي از "استعمار فارسها" و "اشغالگران جمهوري اسلامي ايران" معرفي کند. او در اين راه عجله دارد و العطيه در شوراي همکاري خليج فارس و ديگر عواملش را بسيج کرده است تا در اين راستا پرونده سازي نمايد و کودتاي خزنده خود را جهت واقعيت بخشيدن به آرزوي ابوظبي در زمينه دست اندازي به خاک ايران به ثمر رساند.
حقيقتاً جاي شگفتي دارد که وزارت خارجه ما مطلقاً متوجه اوضاع نيست از جمله اين واقعيت که قدرتهاي اصلي شوراي همکاري خليج فارس، يعني عربستان سعودي، عمان و کويت در اين رابطهها مطلقاً فعال نيستند و اجازه ميدهند که ابوظبي که خود را دشمن رسمي کشور و ملت ما اعلام کرده است، با همکاري قطر که اساساً نه يک قدرت واقعي است و نه يک کشور واقعي، در آن شورا براي ما تعيين تکليف کنند.(ilna)