تعداد بازدید: 3091

توصیه به دیگران 1

شنبه 2 آذر 1387-0:0

جامعه بی‌اعتماد خطرناک

يادداشتي از:محمدفاضلي،مدرس انسان شناسي و جامعه شناسي دانشگاه مازندران

 


قریب یک ماه پیش بود که دوستی از فاش شدن اسرار ارتباط جنسی یکی از روحانیون با زنی و دست به دست گشتن فیلم این ارتباط سخن می‌گفت. دوست دیگری که همراهمان بود خیلی زود بسیار متأثر شد و بیش از همه از سرنوشتی که در انتظار آن زن نشسته است ابراز ناراحتی کرد. به راستی تأسف‌بار نیز هست. اما این فقط سرنوشت آن زن نیست که مایه تأسف و اندوه می‌شود، بلکه این سرنوشت احتمالی همه ما و جامعه خطرناک و مملو از بی‌اعتمادی ماست که بیش از همه رنجاننده و تهوع‌آور می‌نماید.

وقتی فیلم دختر هنرپیشه سینما و تلویزیون دست به دست شد، برخی متأسف شدند و برخی حریصانه به آن نگریستند و همه با هم له شدن یک انسان را جشن گرفتند. وقتی فیلم ماجرای دانشگاه زنجان پخش شد، نگاه‌های سیاسی ابراز خوشحالی کردند و باز هم جامعه در تب و تاب سیاست، اخلاق را فراموش کرد. و این آخری سریال این ماجرا را کامل کرده است. هر چند این آخرین باری نخواهدبود که جامعه ما به فرسایش اندک اندوخته‌های سرمایه اجتماعی و مبناهای اولیه زیست اجتماعی خود دست خواهد زد. چرا باید این همه بابت چنین ماجراهایی متأسف بود و حتی از ترس، وحشت کنیم؟

روحانی بودن قهرمان این فیلم آخری، این نکته را از ذهن‌ها پاک کرده است که همه آدم‌ها اتاق خواب دارند. به علاوه جامعه ما که عصمت و طهارت را خروار خروار نبلعیده است. روزی هزاران نفر در این جامعه کنار روسپی‌ها می‌خوابند و در این میان تعداد زیادی از این هم‌بالین‌ها زنان و مردان متأهل هستند. فقط چند لحظه این مسأله را که فلانی روحانی بوده است، از ذهن‌های خود پاک کنیم؛ چه فرقی میان فاش شدن هم‌خوابگی او و عمل مشابه میلیون‌ها انسان این سرزمین که این عمل را مشروع و نامشروع انجام می‌دهند وجود دارد؟

بسیار ابلهانه می‌نماید که تصور کنیم این شخص خودش اقدام به ضبط چنین فیلمی کرده است. لاجرم باید تصور کنیم کسانی چنین کاری را انجام داده‌اند (از این بگذریم که آیا افراد عادی قادرند چنین کاری بکنند یا نه). وقتی می‌شود داخل خانه آدمی که پست و مقامی دارد و نفوذ به خانه‌اش کار دشواری است، چنین کارهایی کرد، وای به حال آدم‌های عادی جامعه ما! از کجا معلوم که هر کس سر کوچک‌ترین اختلافات مالی، خانوادگی و ... (اختلافات سیاسی که به جای خود) مزدور برای نصب دوربین در حریم خصوصی افراد اجیر نکند؟

 چند سال پیش کتاب «ایران: از مباحثه مذهبی تا انقلاب اسلامی» -مایکل فیشر انسان‌شناس آمریکایی- را می‌خواندم. وی در پاسخ به کسانی که اسلام را به‌واسطه وضع قوانین قطع دست دزدان و سنگسار زناکاران، متهم به خشونت‌طلبی می‌کنند، پاسخ قابل تأملی ارائه می‌کند. به باور فیشر دقت در شروط اثبات هر یک از این دو جرم (اگرچه با جزئیات حقوقی اثبات این جرم‌ها به دقت آشنا نیستم ولی می‌دانم برای اثبات هر دو، اقرار مجرم –آن هم به دفعات – یا وجود شاهدان عادل و قابل اعتماد و حتی شروط دیگر ضروری است) نشان می‌دهد که در عمل احتمال اثبات جرم و اعمال مجازات بسیار اندک است.

این جملات را نقل کردم تا بپرسم این چه جامعه اسلامی‌ است که بیش از واضع قانون دینی میل دارد جرم آشکار شود، آبروها بریزد، آدم‌ها از هستی و زندگی ساقط شوند، و امنیت روانی جامعه دستخوش بازی‌های ضداخلاقی و سیاست‌زدگی تهوع‌آور شود؟ از کجا معلوم قربانی بعدی این ماجراها من و شما نباشیم؟

جامعه چه ابلهانه می‌خندد به این حرمت‌شکنی از انسان، انسانی که خدایش با ضرب شرط‌های سخت و محقق‌ناشدنی از شکستن حرمت او می‌پرهیزد. چه تهوع‌آور و با چه حماقت جسورانه‌ای آخرین بازمانده‌های اعتماد اجتماعی و پشتوانه‌ای اندک ایمان به امکان زیستن انسانی در این جامعه به دست باد سپرده می‌شوند. تا امروز این جامعه موفق شده است اعتماد اعضای خود به این‌که:

فروشنده کالا راست می‌گوید،

این نشان تجاری حقیقی است،

فلان پزشک کارش را بلد است و نمی‌خواهد ما را سرکیسه کند،

فلان مدیر راست می‌گوید و وضع همان‌جوری است که او می‌گوید،

بچه‌های ما در مدرسه واقعا درس می‌خوانند،

من اگر این‌گونه تلاش کنم موفق می‌شوم،

واقعیت همان چیزی است که در اخبار رسانه‌ها گفته می‌شود،

و ...

را از بین ببرد و به جای آن بی‌اعتمادی بنشاند. اما حال این جامعه موفق شده است بنیان‌های خصوصی زندگی را نیز از میان برکند. جای تبریک دارد که جامعه به جایی رسیده است که آدم‌ها در اتاق خواب‌شان هم با احتیاط وارد می‌شوند، و احتمالا باید راهی پیدا کنند که داخل دستشویی عمومی (حتما) و داخل دستشویی خانه‌شان (برای اطمینان بیشتر) بدون آن‌که شلوارشان را دست بزنند، به کارشان برسند. شاید یک دانشجو یا ارباب رجوع ناراضی یا حتی یک مدعی سیاسی هوس کرده باشد با دوربین آبروی مردم را به بازی بگیرد.

چگونه می‌توان بر سر جامعه‌ای که این چنین کریمانه بر مرگ خویش شادمانی می‌کند فریاد زد: شاید بتوان با توسعه‌نیافتگی، بیکاری، تورم، آلودگی محیط‌زیست، خدمات شهری ناقص و هزار درد و مرض این گربه نقشه عالم کنار آمد، کما این‌که 200 سال است مردم این سرزمین با همه این مصیبت‌ها ساخته‌اند؛ اما باور کنید با مرگ اعتماد به رعایت حداقل اخلاق، فوران رسوایی و بی‌آبرویی، هلهله مردمی که قتل وجدان را جشن گرفته‌اند، و جماعتی که در فاش کردن اسرار هم‌نوعان خویش گوی سبقت از خدای خود ربوده‌اند، نمی‌توان سر به سلامت برد.


  • حسین صادقی‌مرشتپاسخ به این دیدگاه 0 0
    چهارشنبه 6 آذر 1387-0:0

    هوالعزیز
    وقتی فقط و صرفاً رقص شاطری ذهن شاطر را به خود مشغول دارد، همه‌ی خلایق را آب ببرد، قطع یقین شاطر را خواب خواهد برد! حالا هم وضع و احوال حضرات تحصیلکرده‌ها و باصطلاح نخبگان جامعه‌ی ما، حالا حالاها سرگرم رفع گیر و گور ژست‌ها و پست‌های مرتبط با آن و ایجاد سکوهای پرتاب اجتماعی برای خود و مخلص کلام اینکه خودسازی و خصوصی‌سازی امورات حادث و جاری و مسدود شده و مشکوک الوصول خود و اهل‌البیت و حواریون تا به شعاع مورد نظر هستند، از مصائب وارد آمده بر سر و روی خلایق، فقط به عنوان یک معضل عجیب و شاخدار یاد می‌کنند و علت آنرا هم موکول می‌کنند به بروز و ظهور عزم ملی!!


    ©2013 APG.ir