تعداد بازدید: 3990

توصیه به دیگران 1

سه شنبه 17 دی 1387-0:0

بنال ای دل در اين ماتم

نوحه شب عاشورا ؛سروده ي منتشر نشده اي از فدايي مازندراني


 عجب غافل بوَد آن دل که از غم غافل است امشب

 زمحنت دوستان رادل چو صيدِ بِسمل است امشب

 نه تنها وحشی از صحرا کشد از فرط راحت پا

کزين غم ماهی دريا روان بر ساحل است امشب

 دراين شب شمرِ بد گوهر به صيقل می زند خنجر

 زحق مگذر که آن کافر به فکر باطل است امشب

 شب درد و الم باشد ، دو ديده پر ز نم باشد

 قرينِ درد و غم باشد هر آن کو غافل است امشب

ثوابت جمله سيّاره ، سرشک از چشم استاره

 ز بس ريزد چو فوّاره ، فلک پا در گِل است امشب

 فشان ازچشم پُرخون نم ،بنال ای دل در اين ماتم

 مشو غافل دَمی ازغم که اينک حاصل است امشب

 دلِ "محمود" خونين دل ، ز خون گرديد پا در گل

 به رنگ طاير بِسمل ، تپان و عاطل است امشب

فرستنده:دکتر فريدون اکبري شلدره اي


  • محمدرضا کوزه گر کالجیپاسخ به این دیدگاه 0 0
    دوشنبه 23 دی 1387-0:0

    یاهو
    مرحوم فدایی مازندرانی از شاعران دلسوخته و شوریده حال مازندرانی است که تا به حال کمتر از این ادیب سخن سنج سخن رفته است. هرچند دیوان این شاعر عاشورایی به کوشش جناب آقای فریدون اکبری شلدره ای توسط انتشارات اسوه به زیور طبع آراسته شده است. امید است که سایت مازند نومه بیشتر به معرفی این شاعر چیره دست بپردازد.

    • محمدرضا کوزه گر کالجیپاسخ به این دیدگاه 0 0
      دوشنبه 23 دی 1387-0:0

      « نذر حضرت سید الشهدا علیه السلام»
      از: محمدرضا کوزه گر کالجی متخلص به قنبر ثانی از شهرستان نور
      من کیم کلب آستان حسین
      دل سپردم به آرمان حسین
      دو جهان را نمی دهم رجحان
      به یک از تارگيسوان حسین
      می کنم نغمه ی حسینی ساز
      با دو صد شور چون سگان حسین
      سر بدار عزیز زهرایم
      سر نهادم بر آستان حسین
      شده ام شکر حق تعالی از
      ریزه خواران خوان حسین
      از نی کلک من عطش خیزد
      چون سرایم ز داستان حسین
      می چکد خون زچشمهای غزل
      از اسیری خاندان حسین
      می فشانم هماره اشک شوق
      در ره سرخ و بیکران حسین
      کربلا کربلا عطش جاریست
      تا قیامت زداستان حسین
      شد فدایی را ه آزادی
      اکبر آن سرو بوستان حسین
      آه آه از فداکاری عباس
      ماه تابان آسمان حسین
      می سرایم ز طفل شیر خوار رباب
      غنچه ی سرخ گلستان حسین
      می شود بحر عاشقی جاری
      تا قیامت زداستان حسین
      شده ام همچو قنبر ثانی
      شاعر در فشان حسین
      «برگ سبزی است تحفه ی درویش»
      جان ناقابلم از آن حسین


      ©2013 APG.ir