فرسايش تدريجي گويش مازندراني
معرفي پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته زبان شناسي با عنوان "گويش قائم شهري: موقعيت،كاربرد و نگرش گويشوران" (ويرايش دوم)
عنوان پايان نامه: گويش قائم شهري: موقعيت،كاربرد و نگرش گويشوران
پژوهشگر: محسن جعفرزاده (كارشناس ارشد زبان شناسي همگاني)
استاد راهنما: دكتر نسترن توكلي ( عضو هيئت علمي دانشگاه علوم و تحقيقات فارس)
استاد مشاور:دكتر سيد آيت ا...رزمجو ( عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز)
دانشكاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات فارس، 1387
تحولات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي در سالهاي اخير به همراه توسعهي صنعت، تكنولوژي و ارتباطات موجب گرايش گويشوران زبان هاي بومي و اقليّت به زبان هاي رسمي، ملي و معتبر شده است و اين روند عاملي براي تضعيف جايگاه و تهديدي براي بقاي زبانهاي اقليت به حساب مي آيد. به طور طبيعي، زبان هاي محلي ايران نيز از اين قاعده مستثني نيستند.
مازندراني يكي از زبانهاي محلي در شمال كشورمان است كه در سالهاي اخير كاربرد آن در حوزه هاي مختلف كاهش يافته و فراگيران اين زبان در نسل جوان هر روزه كمتر مي شوند. هدف اين پژوهش به دست دادن شواهدي در مورد جايگاه اجتماعي اين زبان و ميزان كاربرد آن در حوزههاي مختلف قائمشهر است. همچنين اين تحقيق در پي سنجش نگرش گويشوران نسبت به اين گويش و بررسي تأثير عوامل اجتماعي بر كاربرد آن است.
در اين پژوهش از شيوهي تحليل حوزهاي فيشمن(1966) بهره گرفته شد. در اين شيوه ، ميزان كاربرد مازندراني بر حسب موقعيت، موضوع و مخاطب در 6 حوزهي خانواده، مدرسه، اداره، كوچه و بازار، مذهب و هنر و سرگرمي بررسي شده است.
فرضيه هاي پژوهش عبارت بودند از:
1-كاربرد مازندراني در حوزه خانواده بيش از ساير حوزه هاست.
2-اكثر افراد مازندراني را به عنوان زبان اول فراگرفتهاند.
3-افراد جواني كه مازندراني را به عنوان زبان اول فراگرفتهاند در اقليّت قرار دارند.
4-بين سن والدين و ميزان تشويق فرزندان به فراگيري مازندراني رابطهي مستقيم وجود دارد.
5-كاربرد و فراگيري مازندراني در گروههاي سني بالاتر در حوزه هاي مختلف بيشتر است.
6-ميزان كاربرد مازندراني در بين زنان در حوزه هاي مختلف كمتر از مردان است.
7-كاربرد مازندراني در ميان روستانشينان در حوزههاي مختلف بيش از ميزان كاربرد آن در ميان شهرنشينان است.
8-غالب گويشوران نسبت به گويش مازندراني نگرش مثبتي ندارند.
9-در مجموع شواهد موجود بيانگر زوال تدريجي مازندراني مي باشد.
اين تحقيق پژوهشي ميداني توصيفي- تحليلي است كه با استفاده از پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده صورت پذيرفته است. پرسش نامه شامل 46 سؤال بسته بوده و به بررسي ميزان كاربرد فارسي و مازندراني در حوزههاي مختلف و نگرش گويشوران نسبت به دو زبان مي پردازد. 445 آزمودني از شهرستان قائمشهر و بخش كياكلا در سه گروه سني 18-14 ساله ، 40-30 ساله و بالاي 50 ساله به سؤالات آن پاسخ گفتند.
پاسخگويان تقريباً به ميزان مساوي از دو گروه جنسيتي زن و مرد و از دو جامعهي شهري و روستايي به شيوهي تصادفي انتخاب شدند. همچنين محقق به ثبت 276 موقعيت ارتباطي از طريق مشاهده در قائمشهر و كياكلا پرداخته است.
داده هاي گردآوري شده به صورت جدول و نمودار تنظيم و از طريق مجذور آزمون كا توصيف و تحليل شدند.
فرسايش تدريجي گويش مازندراني
در مجموع يافته هاي پژوهش از فرسايش تدريجي گويش مازندراني در منطقه حكايت دارند. در اين جا به اختصار به برخي از مهمترين دلايل و شواهد موجود در اين زمينه مي پردازيم:
1-گرايش جوانان به زبان فارسي به معناي كاسته شدن از تعداد گويشوران مازندراني در قائمشهر در آينده است.
2-گرايش دختران جوان به فارسي مي تواند به منزله افزايش فراگيري زبان فارسي از سوي فرزندان در خانواده باشد زيرا دختران به عنوان مادران آينده در زبان آموزي فرزندان نقش اساسي بر عهده دارند.
3-گرايش شهرنشينان به زبان فارسي،با توجه به توسعه شهرنشيني به منزله كاهش جمعيت گويشوران مازندراني در آينده است.
4-كاربرد فاري در محيط مدرسه به عنوان زبان آموزشي و تنها زبان ارتباطي ميان معلم و دانش آموز ميتواند گويش مازندراني را در نظر دانش آموزان بي اهميت جلوه داده و ايجاد نگرش منفي نسبت به اين زبان نمايد.
5-در حوزه مذهب،مازندراني كاربرد چنداني ندارد و اين در حالي است كه مذهب معمولاً از آخرين پايگاههاي زبان در حال تغيير در نظر گرفته مي شود.
6-نبود نگرش هاي چندان مثبت،علاقه و دلبستگي عميق نسبت به مازندراني، بيانگر آن است كه يك عزم گروهي براي حفظ اين گويش وجود ندارد.
در پايان اين پژوهش، ضمن ارائه پيشنهادهايي در جهت حفظ گويش مازندراني به ارباب جرايد، مسئولان آموزشي و فرهنگي استان ، موضوعاتي هم براي تحقيقات بيشتر به پژوهشگراني كه علاقمند به اين رشتهي نوپا مي باشند نيز ارائه گرديده است.
واژه هاي كليدي: نگرش زبان- تغيير زبان- دوزبانگي- حفظ زبان- فارسي- مازندراني- مرگ
________________
مازندنومه:
مقاله جناب آقاي جعفرزاده بازتاب گوناگوني ميان مخاطبان ما داشت.با توجه به نظرهاي همولايتي ها وخوانندگان ارجمند و نيز برخي شبهات وسئوالات موجود درباره گويش(زبان) مازندراني ،به نويسنده مطلب پيشنهاد داديم توضيحات کامل تري را براي ما تهيه و ارسال کند.توضيحات تکميلي آقاي محسن جعفرزاده در پي آمده است.از ايشان سپاسگزاريم.
----------------------
با سلام- با عنايت به مباحث مطرح شده در نظرات دوستان موارد زير در صورت صلاحديد در سايت درج گردد تا دوستان تعريف بهتري را از مباحث زبان شناسي داشته باشند.
زبان -گويش-لهجه و گونه
اصطلاحات زبان، گويش ، لهجه و گونه از مواردي هستند كه بر سر تعريف آنها بين زبانشناسان اتفاق نظر وجود ندارد و افراد مختلف به بحث در مورد آنها پرداختهاند كه در این میان ميتوان به هادسن (1980)، فسولد(1984)، وارادف (1986)، لاينز (1990)، كريستال(1991 و 1992)، چمبرز و ترادگيل (1994)، ناتل خانلري(1363)، باطني(1354)، مدرسي(1368)، كلباسي(1370) و جهانگيري (1378) اشاره كرد. جان لاينز(1990: 11-3) چند تعريف زبان را از قول زبانشناسان مختلف، از جمله ساپير بلاش و ترگر ، هال ، روبينز و چامسكي نقل مي كند كه در اين تعاريف، هر يك از ایشان از منظر و ديدگاه خاص خود به زبان نگريسته اند.
رابرت هال از منظری رفتارگرايانه، نوام چامسكي از دیدگاهی ذهن گرايانه و بلاش و ترگر از منظری اجتماعي و ارتباطي به ارائه تعريف پرداختهاند. در ميان آنها، تعريف ارائه شده توسط بلاش و ترگر ملموس تر و عيني تر بوده و در زبان شناسي اجتماعي از مقبوليت عامتري برخوردار است.
در اين تعريف «زبان يك نظام قراردادي از علايم صوتي است كه به وسيله آن اعضاي يك گروه اجتماعي به تعامل با يكديگر مي پردازند»(همان). معمولاً اصطلاح گويش براي تفاوتهاي تلفظي، دستوري و واژگاني گونههاي زباني و اصطلاح لهجه در مورد تفاوت تلفظي آنها به كار مي رود(چمبرز و ترادگيل،1994 :5). كريستال(101:1992) در تعريف گويش مي نويسد، «يك گونه زباني است كه دستور و واژگان آن مشخص كننده هويت اجتماعي و جغرافيايي يك گويشور است».
با آنكه غالب زبانشناسان در تعريف گويش به تفاوتهاي واژگاني و دستوري اشاره مي كنند اما به واقع مشخص نشده است كه اين تفاوتها تا چه اندازه بايد باشند و چگونه بايد گويش را از زبان متمايز ساخت. براي تشخيص زبان از گويش، معيارهاي متعددي وجود دارند. اين معيارها به دو دسته زباني و غير زباني (سياسي، فرهنگي، جغرافيايي و...) تقسيم مي شوند. اما چنان كه مدرسي (1368 :133) بيان ميكند معيارهاي غير زباني هميشه با معيارهاي زبان شناختي همخواني ندارند و در برخي موارد با يكديگر در تضاد قرار مي گيرند.
از جمله مهمترين معيارهاي غيرزباني براي تشخيص زبان از گويش، مرزهاي سياسي كشورها، نگرش افراد نسبت به زبانها و ارزش و اعتبار اجتماعي زبانهاست. از عمدهترين معيارهاي زباني نيز مي توان به دارا بودن صورت نوشتاري، برخورداري از وسعت واژگاني و قابليت فهم متقابل اشاره كرد. همان طوري كه جهانگيري(42:1378) مي گويد معيارهاي اجتماعي و سياسي به دليل متغير بودن و نسبی بودنشان غير معتبر و فاقد ارزش زبان شناختی هستند و وجود صورت نوشتاري، يعني خط، نيز از ويژگي هاي ذاتي زبان یا همگانیهای زبان به حساب نمي آيد و علاوه بر آن مسأله وسعت و تنوع واژگاني نيز يك مسأله نسبي است.
از اين رو، معيار فهمپذيري متقابل با وجود اشكالاتي كه بر آن وارد است از ساير معيارها واقعيتر و قابل اعتمادتر است. منظور از قابليت فهم متقابل برقراري ارتباط بين طرفين يك مكالمه بدون آموزش آگاهانه است اما مشكل اين است كه اين معيار نيز نسبي است و قابليت فهم خود داراي درجاتي است. مدرسي (134:1368) براي حل اين مشكل يك تعريف عمليتر ارائه مي دهد بر اساس اين تعريف «هرگاه دو گونه زباني، بدون آموزش آگاهانه در حد ايجاد ارتباط معمول براي گويندگان يكديگر قابل فهم باشند آن دو گويش متفاوت از يك زبان واحد محسوب مي شوند و در غير اين صورت بايد آنها را دو زبان جداگانه دانست».
تعريف فرامكين و رادمن (253:1998) از گويش، هم در برگيرنده تفاوت ساختاري – واژگاني و هم معيار فهمپذيري است: «گويش هاي يك زبان واحد را مي توان اَشكالي از يك زبان دانست كه به طور متقابل قابل فهم بوده و در عين حال با يكديگر تفاوتهاي نظام مند دارند».
لهجه عمدتاً به تفاوت هاي تلفظي گونه هاي زباني اطلاق مي شود(چمبرز و ترادگيل،1994:5). فرامكين و رادمن (1988 :254 و255)مي گويند: «لهجه به گونههايي از يك زبان گفته مي شود كه تمايز آنها در برخي ويژگي هاي آوايي يا واجي است ... لهجه ممكن است اجتماعي يا جغرافيايي باشد...گاه اين اصطلاح براي گفته هاي فردي كه گويشور بومي يك زبان نيست به كار مي رود». كلباسي (1370 :13) نيز لهجه را اين گونه تعريف مي كند: «لهجه صورت تغيير يافتهاي از يك زبان است كه براي سخنگويان ديگر صورت هاي آن زبان قابل فهم باشد».
گونه در ميان اصطلاحات مورد بحث، گونه مفهوم خنثي و عامتري دارد و به طور كلي براي «هر نوع زباني» به كار مي رود (ترادگيل،1974: 17 و مدرسي، 1368: 132).اين اصطلاح ممكن است براي اشاره به يك لهجه يا گويش خاص و ياسبك و سياق خاص از يك زبان به كار رود، مانند انگليسي گونهي امريكايي، گونهي مذهبي، گونهي ادبي، گونهي رسمي، گونهي محاورهاي، گونهي علمي و...(كريستال،1992 :409).
حال دوستان علاقمند به مازندراني خود تصميم بگيرند كه كدام عنوان را براي مازندراني انتخاب كنند گويش يا زبان؟ با تشكر-جعفرزاده 27/10/87
- يکشنبه 3 اسفند 1399-20:52
وورف ادعا مىکند که ساختار زبان آن قدر مهم است که ساختار و ماهیت اندیشه را تحتالشعاع خود قرار مىدهد. او تا آنجا پیش مىرود که مىگوید ادراک سخنگویان یک زبان از جهان خارج، یا به بیان دیگر، جهانبینى آنها، از مقولات زبان آنها متأثر است. مثلاً سخنگویان زبانى که مقولات دستورى آن بین زمان حال و زمان آینده فرقى نمىگذارد، از زمان تصور متفاوتى دارند تا سخنگویان زبانى که در آن این تمایز وجود دارد. آزمایشهاى زیادى طراحى شده تا نظریه وورف را به محک بزند. این فرضیه، اگرچه هنوز فراموش نشده، اما از این آزمایشها پیروز بیرون نیامده است. تجربه روزمره ما نیز آن را تأیید نمىکند. مثلاً زبان عربى بین مذکر و مؤنث فرق مىگذارد؛ در زبان فرانسه نیز تمایز مذکر و مؤنث وجود دارد. ولى آیا فرانسویان و اعراب، به اعتبار این تمایز مشترک زبانى، نسبت به زن نگرش مشابهى دارند؟ تا آنجا که من مىفهمم جواب این سؤال منفى است. نگرش نسبت به زن، یک امر فرهنگى است و نه یک مسأله زبانى. به همین دلیل، نگرش فرانسویها نسبت به زن به نگرش انگلیسیها بسیار نزدیکتر است تا به اعراب، و این در حالى است که در زبان انگلیسى، تمایز مذکر و مؤنث وجود ندارد، ولى در عربى این تمایز وجود دارد. به عنوان مثال دیگر، مىبینیم که در زبان انگلیسى، فارسى و بسیارى از زبانهاى هند و اروپایى هفت واژه براى نامیدن رنگهاى اصلى وجود دارد، ولى در زبان ناواهو، زبان یکى از قبایل سرخپوست آمریکا، براى نامیدن رنگهاى اصلى فقط سه واژه وجود دارد، در نتیجه آنها براى سبز و آبى فقط یک واژه دارند. با این همه، ادراک سخنگویان ناواهو از رنگ با ادراک انگلیسىزبانها از رنگ فرقى ندارد. آنها، با آنکه براى سبز و آبى یک واژه بیشتر ندارند، درک مىکنند که اینها دو رنگ متفاوت هستند، و آنها را همانگونه از هم جدا مىکنند که ما انواع مختلف رنگ آبى را از هم جدا مىکنیم و مىگوییم، مثلاً، آبى سیر، آبى فیروزهاى، آبى روشن و غیره.
- يکشنبه 3 اسفند 1399-20:49
گروهى از دانشمندان ژاپنى که در جزیره کوشیما به مطالعه رفتار میمونها سرگرم بودند، ابتکارى از یک میمون به نام ایمو مشاهده کردند که بسیار جالب توجه بود. دانشمندان ژاپنى براى خوراک میمونها نوعى سیبزمینى روى ساحل مىریختند. از آنجا که ساحل جزیره شنى بود، سیبزمینیها به شن آلوده مىشد و خوردن سیبزمینى پر از شن براى میمونها نامطبوع بود. روزى دانشمندان ژاپنى مشاهده کردند که ایمو سیبزمینیها را به کنار جویبارى که در ساحل جریان داشت مىبَرَد، هر سیبزمینى را با یک دست در آب فرو مىکند و با دست دیگر شنها را از آن پاک مىکند و مىخورد. آن چه براى ژاپنیها جالبتر بود این بود که این روش شستن سیبزمینى، به زودى در میان گروه میمونها رایج شد و جزو تجربه مشترک آن جمع گردید. پس از این تجربه، دانشمندان ژاپنى به جاى سیبزمینى، گندم روى ساحل پاشیدند. اما دانه دانه برداشتن گندم از روى شنها کارى پرزحمت و خستهکننده بود. این بار نیز ایمو راهحلى براى مسأله پیدا کرد. او مشت مشت شنهاى گندمدار را در آب مىریخت، شنها تهنشین مىشدند و گندمها روى آب مىایستادند و او آنها را از سطح آب مىگرفت و مىخورد. باز هم مشاهده شد که میمونهاى دیگر این کار نسبتاً مشکل را به زودى یاد گرفتند و در آن استاد شدند.
کسانى که زبان را شرط لازم و کافى براى تفکر نمىدانند، به مشاهداتى از این نوع اشاره مىکنند و مىپرسند: آیا این ابتکارها به این معنى نیست که میمونها، به عنوان مثال، داراى مفاهیم ذهنى هستند و این مفاهیم را به کار مىگیرند تا براى مشکلى که با آن مواجه شدهاند راه حلى پیدا کنند؟ به بیان دیگر: آیا این ابتکارها حل مسأله تفکر انسان با حیوانات دیگر اساساً یک مسأله کمّى است و نه یک مسأله کیفى. به عبارت دیگر هر چه موجود، مغز رشد یافتهترى داشته باشد، تفکر او نیز پیچیدهتر خواهد بود. - جمعه 16 آبان 1399-14:41
پرویز ناتل خانلری:
خانلری واژه «گویش» را در مباحث خود بکار نبرده است و علت آن این است که واژه های گویش و گویش شناسی را دکتر صادق کیا اصطلاح کرد و به کار برد. زبان شناسان و پژوهندگانی که پیش از کیا به موضوع زبانها در ایران توجه کرده اند اصطلاح« لهجه» را برای اطلاق به زبانهای ایرانی که در عرض فارسی وجود دارند به کار برده اند(روح بخشیان،1375: 176).
خانلری اجمالا تفاوت بین زبان و لهجه را چنین بر می شمرد:
الف-تعریف زبان و لهجه به طریقی که از یکدیگر به کلی متمایز و مشخص باشند آسان نیست.
ب- در اصطلاح زبان شناسی همه زبانهایی که از اصل واحدی آمده و در یک کشور رواج دارد «لهجه» خوانده می شود و فراوانی شمار گویندگان یا اهمیت ادبی و سیاسی در این نامگذاری شرط نیست . به این اعتبار فارسی و نطنزی و سمنانی و چندین زبان دیگر که امروز در ایران متداول است همه «لهجه های ایرانی» خوانده می شود.
ج- در ایران امروز یک زبان عام و مشترک هست که «فارسی» خوانده می شود اما در عرض فارسی چندین زبان محلی نیز وجود دارد که از آن جمله است :« لری، کردی، بلوچی، مازندرانی،گیلکی، تاتی و مانند آنها».این گونه زبانها را «لهجه» می خوانیم . این لهجه ها در ناحیه محدودی از ایران متداول است و بیشتر آنها زبان گفتار است ، نوشته نمی شود و ادبیات ندارد.(دبیرمقدم، 1387: 98). - جمعه 25 مهر 1399-8:20
زبان مازندرانی هنوز زنده است و به حیات خود ادامه می دهد هرچند خیلی ها دوست دارند زبان مازندرانی مانند دیگر زبان ها از بین بروند تا بقول خودشان اقوام یکدست بشوند ولی ما اجازه نمی دهیم این قشر به آرزوشون برسند.
دوستی اصفهانی داشتم وقتی دید مردم در مازندران به زبان مازندرانی صحبت می کنند به شدت ناراحت شد گفتم چرا غصه دار شدی گفت می ترسم تجزیه طلب بشوید گفتم این زبان از هزار سال با ما بوده و هیچگاه تجزیه طلب نشدیم و نخواهیم شد و این ایده که زبان متفاوت ممکن هست باعث تجزیه کشور بشود یک ایده بی خردانه هست که از قرن نوزدهم شکل گرفت و پس از آن در ایران رواج یافت و به دنبال آن خیلی ها به صورت غیر رسمی به دنبال نابودی زبان های ایرانی همچون مازندرانی و گیلکی و تالشی و اذری و کردی و لری و بلوچی رفتند در حالی که ایران همیشه یک کشور چند زبانه و چند قومی بوده و حتی از عصر هخامنشیان تا قاجار هر منطقه حاکم خود را داشت که بهش در دوره های مختلف ساتراپ و ولایت و غیره می گفتند مثلا در زمان داریوش سوم قوم تپور به کمک پارس ها شتافت و در نبرد حضور داشت و سپس فرادات حاکم قوم تپور با اسکندر مصالحه کرد و اسکندر نیز سرزمین آمارد را به تپورستان ضمیمه کرد.
از طرف دیگر مرز زبان مازندرانی و گیلکی شهر تنکابن هست و از نظر ساختار تنها گویش رامسر دقیقا به گویش شرق گیلان شباهت دارد و گویش کلاردشت و چالوس و عباس اباد که با عنوان کلارستاقی شناخته می شوند کاملا مازندرانی اند و گویش نوشهر و نور نیز که با عنوان کجوری شناخته می شوند نیز کاملا مازندرانی اند.
امروزه مازندرانی در گلستان و سمنان و تهران و البرز گویشور دارد و این گویش ها نیز ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند مثلا اینگونه نیست که گویششون شبیه ساری باشد. مثلا شهمیرزادی و کتولی و زیارتی و طبری طالقانی و قصرانی و ولاترویی و الیکایی همه ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند.
گویش طبری دماوندی هم به گویش امل نزدیک هست و گویش فیروزکوهی هم به گویش سوادکوه و قائمشهر شباهت دارد.
هر گویش باید ویژگی های خود را حفظ کند که وجود گویش های مختلف مازندرانی نشان از غنای زبان مازندرانی دارد.
امیدوارم هم مردم و هم مسئولین از این از این میراث کهن اجدادی شان حفاظت شود و اینگونه نشود که بعد از نابودی یک زبان بیاییم ان را میراث ناملموس کنیم. مهم حفظ زبان و افعال و واژگان زبان هست.
خانوم کلباسی بهتر هست مقاله چرا مازندرانی ها زبان خود را گیلکی می نامند را که اقای دکتر ذاکری نوشتند را بخوانند و برای خود فرضیه ایجاد نکنند.
ما مازندرانی ها طبری تباریم و هیچ ربطی به قوم برادر گیلک نداریم.
از دکتر برجیان و گارنیک اساطوریان و نصری اشرفی که در مورد گویش های مختلف مازندرانی خیلی زحمت کشیدند تشکر دارم.
استاد منوچهر ستوده و استاد یوسفی نیا و استاد صادق کیا خیلی به گردن ما مازندرانی ها حق دارند و روحشان شاد. - جمعه 4 بهمن 1398-22:10
از مجموعه آثار ايران كلباسي در توصيف گويش ها و لهجه هاي محلي ايران کتابی به نام گویش کلاردشت است. كلاردشت منطقهاي كوهستاني و خوش آب و هوا در غرب استان مازندران و بخشي از شهرستان نوشهر است و لهجهي رايج در آن با وجود تأثيراتي كه از گویش گيلكي پذيرفته است براي ساكنان نقاط مركزي و شرق استان قابل فهم است. اين كتاب پس از مقدمهاي در معرفي استان مازندران و منطقه كلاردشت و گويش رايج در منطقه به توصيف آواها و واج هاي اين گويش مي پردازد. مؤلف در فصل دوم به مسائل صرفي مي پردازد و در فصل سوم كتاب بسيار مختصر به مسائل نحوي و ساخت جمله اشاره مي كند. بقيه كتاب با عنوان ملحقات شامل تعدادي جمله، جدولي از صرف افعال و فهرستي از واژگان اين گويش است. لازم به ذكر است كه مؤلف قبلاً مقالهاي درباره پيشوندهاي تصريفي و اشتقاقي در افعال اين گويش به چاپ رسانده است(كلباسي،1372) و ثمره (1367) نيز در مقالهاي به تحليل ساختاري افعال اين گويش پرداخته است.
- جمعه 29 دی 1396-9:26
ای کاش می شد تحقیقاتی هم توسط ریشه شناسی واژگان ناب مازندرانی انجام می شد
همانطوری که می دانید ریشه شناسی را به اختصار بررسی خاستگاه یا تاریخ واژه دانسته اند. از این رو برای دست یابی به ریشه حقیقی واژه باید در زمان به عقب بازگشت تا به وضعیتی رسید که اطلاعات مربوط به واژه به صورت شفاف و روشن در اختیار قرار گیرد و بتوان با اطمینان فرایند شکل گیری واژه را بازسازی کرد. گویش گیلکی یکی از گویش های ایرانی نو است که در شمار گویش های شمال غربی ایران جای داشته و در حاشیه سواحل جنوب غربی دریای خزر رواج دارد. در این پژوهش به بررسی ریشه¬شناختی بیست واژه گیلکی پرداخته شده است. داده های این جستار از ناحیه جلگه ای شرق استان گیلان و منطقه کوهستانی دیلمان گرداوری شده اند. در هر مدخل ریشه ایرانی باستان و ریشه هندو اروپایی آورده شده، و ویژگی های آوایی و ساختاری واژه توضیح داده شده است. پس از آن واژه های هم ریشه در دیگر زبان ها و گویش های ایرانی آورده شده است. واجنوشت دادهها در این پژوهش بر اساس شیوه و نشانههای رایج در آثار مربوط به زبانهای ایرانی انجام پذیرفته است. این بررسی پیوند زبانی گویش گیلکی را با دیگر زبان ها و گویش های ایرانی در دوره های سه گانه تاریخی ایرانی باستان، میانه و نو آشکار ساخته، و سیر تحول واج های این گویش را به روشنی باز می نماید. افزون بر این، نشان دهنده ظرفیت واژگانی و معنایی این گویش و دیگر زبان ها و گویش های مرتبط با آن نیز هست. - شنبه 9 بهمن 1395-20:34
با تشکر از نویسنده محترم
این مطلب در خصوص جغرافیای زبان مازندرانی دانستنش خالی از لطف نیست :
زبان مازندرانی تنها در کشور ایران تکلم میشود. پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استانهای گلستان، تهران و سمنان نیز در میان برخی مردم بومی آن مناطق رواج دارد. پارهای از ایلهای کوچنشین که در شمال ایران به سر میبرند نیز مازندرانیزبان هستند.
این زبان در
1.استان مازندران تا روستای زوار بخش نشتارود شهرستان تنکابن
2.مناطق غربی استان گلستان مانند بندرگز، کردکوی، گرگان
3.مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودبار قصران
4.مناطق شمالی استان سمنان مانند شهمیرزاد، چاشم، فولاد محله
5.همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکاییهای گرمسار رواج دارد.
بررسی کارشناسانه در جلگهها و سپس نواحی کوهستانی موجب شناسایی دوازده لهجه مختلف درمازندران شده است:[۹]
1.منطقه کردکوی: شامل هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده، رادکان، گز شرقی و غربی و روستاهای غیر ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه.
2.منطقه بهشهر و نکا: شامل چهاردانگه هزارجریب از سورتی تا کیاسر و روستاهای مناطق جلگهای از گلوگاه، شاه کیله تا انتهای منطقه قره طغان و رودخانه نکارود.
3.منطقه ساری: شامل چهاردانگه از کیاسر تا کوهستانهای دودانگه، جلگههای مابین میان دورود و جلگههای مناطق غربی تجن رود تا جویبار.
4.منطقه قائمشهر: شامل مناطق کوهستانی فیروز کوه، سوادکوه و روستاهای جلگهای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایهای بیشه سر.
5.منطقه بابل: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگههای حد فاصل فریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایهای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
6.منطقه آمل: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاق آمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگههای دو سمت هراز، دشتسر و محمودآباد و کوهپایهها و جلگههای جاده چمستان، میان آمل و نور.
7.منطقه نور و نوشهر: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگههای حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
8.چالوس و تنکابن شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباسآباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباسآباد.
9.تنکابن مرکزی: شامل لهجههای دوهزار و سه هزاری و خرمآبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگههای حد فاصل آب نشتا تا آب شیرود.
10.منطقه علیآباد کتول: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمال شاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمودآباد، فاضل آباد و جلگههای غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
11.منطقه قصران باستانی: شامل مناطق اوشان، فشم، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایهای توچال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود.
12.منطقه دماوند: شامل نواحی کوهستانی شهرستان دماوند، رودهن، بومهن تا فیروزکوه. - شنبه 9 بهمن 1395-20:11
زبانشناسی اینترنتی یکی از حوزههای زبانشناسی است که دیوید کریستال یکی از طرفداران آن است. این شاخه از زبانشناسی به مطالعه سبکها و صورتهای زبانیای می پردازد که تحت تاثیر اینترنت و رسانههای جدید از جمله پیامک به وجود آمده اند. کارشناسان اعتقاد دارند از زمان آغاز تعامل انسان و رایانه که به پیدایش ارتباطات رایانه محور و اینترنتمحور انجامیده، زبانشناسی نقش ویژهای در آن داشته است. مطالعه در زبان در حال شکلگیری در اینترنت ممکن است به بهبود سازماندهی مفهومی، ترجمه و قابلیت استفاده بیانجامد. این مسئله هم برای زبانشناسان و هم برای کاربران مفید خواهد بود.
مطالعهی زبانشناسی اینترنتی در چهار بعد قابل بررسی است: جامعهشناسی زبان، آموزش، سبک شناسی و کاربردی. دیگر ابعاد به عنوان نتیجه پیشرفتهای فن آوری ایجاد شده اند که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: استفاده از شبکه وب به عنوان پیکره و گسترش و تاثیر گونه های سبکی که از سوی اینترنت و رسانههای جمعی حاصل شدهاند. از نظر جمعیت در حال گسترش کاربران اینترنت، فن آوریهای جدید مبتنی بر رایانه، آینده زبانشناسی در اینترنت را تعیین میکند و مردم زبان خود را به گونهای تغییر میدهند که متناسب این رسانههای جدید باشد. در این صورت اینترنت همچنان نقشی مهم هم در جلب توجه و هم در عدم توجه به کاربرد زبانها دارد.
در این بین باید به تفاوت اینترنت و وب اشاره کرد. اینترنت شبکه ای از شبکههاست که رایانهها را به صورت جهانی به یکدیگر متصل میکند اما وب تنها یک بخش این شبکه است. این وسیلهای است که افراد از طریق آن به اطلاعاتی دسترسی مییابند که در تمام اینترنت موجود است.
- جمعه 8 بهمن 1395-8:14
طبق آموزه های روانشناسی اجتماعی رفتارگرا، تکرار تابوها در گروههای اجتماعی مختلف شهرهای بزرگ، میتواند موجب کاهش حساسیت در قبال این رفتارها در سطح جامعه شود. شوخیهای نژادی - زبانی یکی از انواع تابوهای اجتماعی هستند که به درجات متفاوتی، در بین گروههای مختلف شهرهای بزرگ رایجند. در مورد ایران، از شهرهای بزرگی که از لحاظ بافت زبانی و نژادی متنوعند شاید تنها بتوان تهران، کرج، قم و مشهد را نام برد. سایر شهرهای بزرگ ایران به نسبت شهرهای مذکور، ترکیب اجتماعی یکدست تری دارند. بنابراین، در این چهار شهر، احتمال وقوع و بروز سوء رفتار شوخی نژادی -زبانی، و آسیبهای مترتب از آن، بیش از سایر شهرهای کشور است. متاسفانه دامنه ی این سوء رفتار گاهی به رسانه های ملی نیز کشیده میشود که در برخی مواقع موجب جنجالهای امنیتی در کشور گشته است.
تقریبا هر انسان منصف و خردمندی این رفتار را غیرانسانی میداند، شاید به این دلیلِ ساده که، زبان و نژاد هر کس، جبرا در زمان تولد با اون همراه هستند، و علی القاعده داشتن زبان و نژاد خاص نه مایه ی تحقیر باید باشد و نه مایه ی افتخار. ولی با این حال در شهرهای بزرگ شاهد بروز این رفتار در قشرهای مختلف مردم، و حتی جامعه دانشگاهی و تحصیلکرده هستیم. این امر نشان میدهد که به انحاء مختلفی این سوء رفتار در این شهرها نهادینه شده است. شاید دلیل این نهادینه شدن را بتوان در روانشناسی اجتماعی رفتارگرا و جز آن جستجو کرد.
علت هرچه باشد، عادی شدن شوخیهای نژادی - زبانی یکی از آسیبهای اجتماعی شهرهای بزرگ است و اولین قدم در راه برطرف کردن آن، چونان بیماری که به بیماری خود واقف است و به پزشک مراجعه میکند، پذیرفتن این نقیصه در شهرهای بزرگ است. باید قبول کنیم که بسیاری از ما مرکزنشینان به این آسیب مبتلا هستیم. جالب آن است که تقریبا تمامی جمعیت پایتخت نشین ایران، خود از اقوام و ملل گوناگون و از شهرهای کوچک و بزرگ دیگر هستند، و با این که خود نیز در مورد این قضیه حساسیت دارند، اما باز مرتکب آن میشوند. به باور نگارنده، دلیل امر این است که این رفتار در افراد این منطقه نهادینه شده، و آن را عادی میدانند و تنها در تعامل با افراد دیگر شهرهاست که به زشتی کار خود پی میبرند.
ایجاد شکاف و اختلاف بین مرکزنشینان و سایر مناطق اولین خطر نهادینه شدن این سوء رفتار است. این امر اگر دستاویز فرصت طلبان قرار گیرد، موجبات به خطر افتادن امنیت ملی را نیز فراهم میسازد. آنچنان که بارها در سالهای گذشته شاهد آن بوده ایم. همچنین القای برتر بودن مرکز، موجب احساس ناامنی اجتماعی و کاهش اعتماد به نفس افرادی که به لحاظ زبانی و نژادی مورد تبعیض قرار میگیرند میشود، که به نوبه ی خود آسیبهای اجتماعی روانی سوئی در سطح جامعه به دنبال خواهد داشت و در کمترین حالت آن میتواند به انتقام جویی و مقابله به مثل که به نوعی تشدید این عمل محسوب میشود، منجر شود.
گاه حتی آگاهترین افراد در این مسائل، ناآگانه مرتکب چنین سوء رفتاری میشوند، شاید به این دلیل که رفتارهای اجتماعی آدمی بازتابی از فرهنگ محیط او هستند. بنابراین تنها داشتن دانش فردی لازم نیست. همتی جمعی ما را بایسته است که از شوخیهای نژادی - زبانی پرهیز کنیم. خطرات عادی شدن خندیدن به نژاد و زبان در پسِ شادی آن میماند و مانند آتش زیر خاکستر در جای دیگر شعله ور میشود.
یک پیشنهاد میتواند این باشد: وقتی کسی شوخی زبانی و یا نژادی کرد، دوستانه به او بگوییم که این رفتار درستی نیست و انجام این رفتار موجب میشود زشتی آن از بین برود و تکرار آن در جامعه نهادینه شود و ممکن است در رفتار با اقوامی که به این شوخیها حساسیت دارند، موجب بروز ناراحتی شود. بنابراین بهتر است موارد دیگری را برای شوخی انتخاب کنیم، نه اجزای ذاتی و جبری شخصیت افراد، مثل قیافه و لهجه و سایر موارد. - جمعه 8 بهمن 1395-8:8
تحليل گفتمان يا Discourse Analysis كه امروزه به گرايشي بين رشته اي interdisciplinary در علوم اجتماعي تبديل شده است ريشه در جنبش انتقادي ادبيات ، زبانشناسي(نشانه شناسي) تاويل گرايي ، هرمنوتيك گادامر و تبار شناسي و ديرينه شناسي ميشل فوكو دارد.
بنيان هاي فكري تحليل گفتمان فراتر از تحليل متن يا نوشتار ( text analysis ) يا تحليل گفتار است. گفتمان مجموعه اي از گزاره هايي است كه يك مفهوم كلي را در بر مي گيرد. همچنين در تحليل گفتمان فراتر از ديدگاه هارولد لاسول درباره تحليل فرستنده ، تحليل پيام ، تحليل وسيله و تحليل گيرنده (به طور مجزا) بحث مي شود.
تحليل گفتمان در هرمنوتيك با ريشه هاي روانشناختي از ديدگاه شلاير ماخر و با ريشه هاي جامعه شناختي از نظريات گادامر بهره مي گيرد. اساس هرمنوتيك گادامر تاكيد دارد كه مهناي متن مي تواند مستقل از آگاهي فردي وجود داشته باشد. او معتقد به نظريه استقلال معناي ذاتي semantic autonomy است.
در نظرات ميشل فوكو ( كه مي توان از او به عنوان بنيانگذار تحليل گفتمان ياد كرد) تاكيد بر اين است كه رابطه اي تعاملي بين text و زمينه context وجود دارد . همچنين رابطه اي تعاملي و ديالكتيكي بين " گفتمان ، قدرت ، معرفت و حقيقت " وجود دارد. مهمتريت دستاورد فوكو را تحليل روابط قدرت و معرفت مي دانند.
در تحليل گفتمان مجموعه شرايط اجتماعي ، زمينه وقوع متن يا نوشتار ، گفتار ، ارتباطات غيركلامي و رابطه ساختار و واژه ها در گزاره اي كلي نگريسته مي شود.
واژه ها هر كدام به تنهايي مفهوم خاص خود را دارا هستند اما در شرايط وقوع و در اذهان گوناگون معاني متفاوتي دارند. انتقال ، دريافت و تاثيرگذاري متفاوت و گوناگوني در پي دارند .بطور مثال رستگاري براي يك انسان ديندار مسيحي معنايي متفاوت از رستگاري براي يك انسان آزاديخواه دارد.
در ارتباطات نظريه هاي تحليل عناصر ارتباطي هارولد لاسول ، نظريه معناي ديديد برلو و نظريه تنوع پيام ( پيامهاي برداشتي ، ارسالي ، دريافتي ، ادراكي و اصلي ) مي تواند ارتباطي نسبي با تحليل گفتمان داشته باشد. اگرچه مي توان گفت : تحليل گفتمان برجسته ترين روش تحليل ارتباطات است .
- شنبه 4 دی 1395-21:41
در این مقاله جای خالی وازه واج شناسی خالی است .لازم دیدم در صورت صلاحدید سایت محترم جهت اطلاع در این مبحث جا بگیرد. با تشکر از مدیر محترم سایت .
واجشناسی دانشی است که ار آغاز قرن بیستم به عنوان شاخه ای از زبان شناسی مطرح می شود، تا قبل از قرن بیستم چیزی به نام واجشناسی (Phonology) وجود نداشته است. [ رجوع کن به آغاز جزوه تحلیل کلام] نام واج شناسی با نام مکتب پراگ آمیخته شده است. واجشناسی حاصل کار گروهی از زبان شناسان است که اوج آن در مکتب پراگ می باشد. در 1873 شخصی به نام wintler در نتیجه تحقیقاتش بر روی گونه های زبان ایتالیایی به این نتیجه رسید که باید میان دو نوع آوا در زبان تمایز قائل شد. آواهایی که بود و نبودشان تمایز دهنده نیست، و آواهایی که بود و نبودشان تمایز دهنده است. مثلاً تفاوتی که بین /l/ تیره و روشن در انگلیسی وفارسی وجود دارد، تفاوتی تمایز دهنده نیست.[آیا می دانی منظور از تمایز چیست؟ تمایز یعنی این که مثلاً یک آوا وجودش در یک واژه باعث تمایز و تفاوت معنایی آن واژه با واژه دیگر بشود. اصطلاح انگلیسی آن Distiction است]. مثال دیگر آن دو آوای/ P/ دمیده و نادمیده است که وجود آن در واژه های مختلف باعث نمی شود که دو واژه از هم متمایز شوند. اما برخی از آوا ها باعث ایجا تمایز معنایی می شوند که ما آن آوا ها را به عنوان واج (Phoneme) می شناسیم.
Wintler هیچ اشاره ای به اصطلاح واج نمی کند. او تنها دو دسته آوا را از همدیگر تمیز داده است. اولین کسی که واژه و یا Term واج(Phoneme) را به صورت امروزین آن به کار برد، بودئن دوکورتنه (Baudoin de Courtney)، زبان شناس لهستانی تبار بود که در روسیه درس خوانده و سپس در همان جا تدریس نمود. او اصطلاح واج را به عنوان "آوای ممیز" در زبان شناسی وضع کرد. مهم این است، که بدانید اصطلاح Phoneme از ابداعات کورتنه نبوده، بلکه برای بار نخست دوفریش دو ژنت Dufriche desgenettes در 1873 اصطلاح Phoneme را به جای Sprachlaut که اصطلاحی آلمانی است وضع کرد. اما در این زمان این اصطلاح واج به عنوان آوای ممیز به کار نرفت. مفهوم واج را شاهزاده نیکلای تروبتسکوی جهانی نمود.
- جمعه 3 دی 1395-18:37
سوره ی الرحمن:"خلق الانسان علمه الابیان"
"به او نطق وبیان تعلیم فرمود"
در این جمله از میان همه ی مخلوقات نخست خلقت انسان را ذکر کرده انسانی که درآیات بعد خصو صیات خلقتش خودجمع می کند و آن را تد ریجا" از حنجره بیرون می فذستد تارهای صو تی به صدا در می آیند و صدا های کاملا" متفا وت که بعضی نشانه ها رضا و دیگری خشم ودیگری استمداد ودیگری تکلم ودیگری محبت یاعداوت بیان نموده است .می فر ما ید خلق الانسان من صلصال کالفخار و این به خاطر اهمیتی است که انسان بر سایر مخلوقات دارد .آری انسان یا یکی از عجیب ترین مخلوقات است ویا از تمامی مخلوقات عجیب تر است که البته این عجیب تر بودن وقتی کاملا" روشن می شود که خلقت او را با سایر مخلوقات مقایسه می کنی ودر طریق کمالی که برای خصوص او ترسیم کرده اند دقت به عمل می آوری طریق کمالی که از باطنش شروع شده به ظا هرش منتهی می شود از دنیایش آغاز شده به آخرتش ختم می شود.... - جمعه 3 دی 1395-18:34
حتما همه شما در این مورد شنیدید که خیلیها اعتراض میکنند به نوع صحبتهای جوانان و اعتقاد دارند این گونه سخن گفتن باعث فساد زبان میشه. این مسئله زمان پیچیدهتر میشه که ما این نوع حرف زدن و حتی صورتهای شکستهی گفتاری رو در ارتباطات اینترنتی و به ویژه در ایمیلها و چت رومها و وبلاگها به کار میبریم. درست مثل همین کاری که من الان دارم انجام میدم. مثلا به جای «را» مینویسم «رو» و نمونههای زیادی از این قبیل.
اما از نظر جامعهشناسی زبان ما این صورتهای زبانی رو میتونیم به صورت توصیفی مطالعه کنیم و در تحقیقات علمی استفاده کنیم. - جمعه 3 دی 1395-6:45
با تشکر از نویسنده محترم باید گفت براي روشن شدن مفهوم درجه معياري، پيشتر لازم است ميان «نظام» و «كاربرد» تفكيك قائل شويم. از ديدگاه زبانشناسي جديد، هيچ گونه زباني (زبان، گويش،لهجه) از حيث«نظام» برساير گونههاي زباني برتري ندارد. همه گونههاي زباني، نظامهايي پيچيده، قانون,ند و داراي ساختارند و براي رفع نيازهاي ارتباطي كاربران و گويشوران خود كاملاً مناسبند. پژوهشهاي زبانشناسان ساختارگراي امريكايي در زبانهاي سرخپوستان امريكا و برخي زبانشناسان اجتماعي چون ويليام لبوف[10]كاملاً مؤيد همين نظر است. بنابراين تمام زبانها و گويشها به عنوان «نظام» زباني به يك اندازه كارآمد هستند.
اما زبانها و گويشها از حيث «كاربرد» كاملاً قابل مقايسه و رتبهبندي هستند. برخي زبانها تنها در گفتار به كار ميروند و دامنه «كاربرد» برخي ديگر به نوشتار نيز گسترش يافته است. «كاربرد» نوشتاري زبانهاي مختلف نيز تفاوتهاي بسياري با هم دارد.
با اين كه نميتوان با قاطعيت گفت كه زبانهايي كه معيارتر تلقي شدهاند،ويژگيهاي زباني خاصي ندارند كه آنها را از زبانهاي نامعيارتر متمايز ميسازد، بايد گفت مفهوم درجه معياري زبان ها، بيشتر با« كاربرد» زبان در ارتباط است تا با «نظام» آن. آن ويژگيهاي زباني احتمالي كه ممكن است زبانهاي معيارتر را متمايز سازد نيز ناشي از «كاربرد» گستردهتر آنهاست نه برتري «نظام» زباني آنها.
اين ادعا كه زبان فرانسه معيارترين زبان دنياست، هرگز به معناي برتري «نظام» زبان فرانسه معيار نسبت به «نظام» زبانهاي ديگر نيست. پايه و مبناي اين ادعا، برخي «كاربرد»هاي زبان فرانسه در آثار نويسندگان بزرگي چون روسو، هوگو و موپاسان است. ممكن است زباني ساختار پيچيدهتري داشته باشد و ظرافتهاي بيشتري را بازتاب دهد اما اين امر هرگز گواهي براي برتري يك «نظام» زباني بر ديگري نيست.
- جمعه 3 دی 1395-6:43
اگر آموزش زبان پيش از سه سالگي آغاز گردد، كودك دوزبانه همزمان و اگر پس از سه سالگي شروع شود، كودك دوزبانه متوالي محسوب خواهد شد. روند رشد زباني در دوزبانه هاي همزمان و متوالي نيز مانند كوكان بك زبانه است. حتي شروع سن آمادگي براي فراگيري زبان براي كوكان تك زبانه و دوزبانه يكسان است (حدود هفت تا پانزده ماهگي) اما به لحاظ آماري اين امكان وجود دارد كه دوزبانه ها كمي ديرتر از تك زبانه ها تكلم را آغاز كنند. در دو زبانگي همزمان كودك با سه مرحله روبرو مي شود:
مرحله اول: در اين مرحله كودك واجد يك نظام زباني غير متمايز است. يعني داراي يك واژگان نا متمايز از كلمات هر دو زبان است.
مرحله دوم: در اين مرحله كودك نظام واژگاني متمايزي را به دست مي آورد. اما در اين مرحله اختلاط زباني بسياري در وي ديده مي شود. كودك در اين مرحله، ممكن است زباني را انتخاب كند كه ساختار دستوري ساده تري دارد و از آن به عنوان زبان غالب استفاده نمايد. اين مرحله براي كودك 2 سال طول مي كشد.
مرحله سوم: در اين مرحله سطوح واژگاني و نحو از يكديگر متمايز مي شوند. كودك در اين مرحله مي آموزد، با اهل هر زباني با زبان خاص خود سخن بگويد. كوك نخست موارد كلي را مي آموزد و سپس به فراگيري استثنائات مي پردازد.
دانش ما از روند ابتدايي فراگيري زبان در كودكاني كه زبان دوم را در توالي زبان اول مي آموزند، بسيار ناچيز است. فقط اين را مي دانيم كه اين كوكان زبان دوم را به طور علمي مي آموزند.
- چهارشنبه 1 دی 1395-21:32
زبان معيار يكي از گونه هاي زباني رايج در جامعه زباني است كه با تغييراتي كه در صورت و ساخت و نيز نقش و كاركرد آن ايجاد مي گردد از سوي اكثر افراد جامعه زباني به عنوان الگوي زباني معتبر پذيرفته مي شود و در نوشتارهاي رسمي و گفتارهاي برنامه ريزي شده به كار مي رود(سارلي 39:1382).پيداست كه زبان ها از حيث ويژگي هايي كه براي زبان معيار در اين تعريف ذكر شده يكسان نيستند.اين امر بدان معناست كه درجه معياري زبان ها با يكديگر متفاوت است اما به سبب آن كه مسايل غيرزباني نيز در اين زمينه دخيلند گاه اظهارنظر و داوري در باب درجه معياري زبان ها با اعتراض و مخالفت رو به رو شده است.در اين مقاله به طرح مسايل مرتبط به اين موضوع خواهيم پرداخت و دريچه اي از نظرگاه زبانشناسي اجتماعي به آن خواهيم گشود.
به اين پرسش كه آيا ميتوان زبانها را از حيث درجه معياري با يكديگر مقايسه نمود و آنها را از اين ديد رتبهبندي كرد، پاسخ هايي متفاوت داده شده است. گاروين و ماتيوكه زبان معيار را در مقابل گفتار محلي[3] قرار دادهاند، اين دو را به ترتيب همبستة فرهنگ شهري[4]و فرهنگ محلي[5]شمردهاند. به نظر آنان، زبان معيار لازمه زباني عمده فرهنگ شهري محسوب ميگردد و همانطور كه يك فرهنگ را ميتوان شهريتر يا محليتر از فرهنگي ديگر شمرد، درجه معياري زبانها را هم ميتوان با هم مقايسه كرد و زباني را معيارتر از زبان ديگر دانست (Garvin and Mathiot, 1956:pp 365-6 - چهارشنبه 1 دی 1395-21:30
تعریفی اجمالی از دوزبانگي : تعريف دو زبانگي ، تعريف چندان ساده نيست و با آن که در اين زمينه تعريف هاي گوناگون توسط زيانشناسان ارائه شده است ، به سهولت نمي توان يکي از آنها را بعنوان تعريفي جامع و کامل انتخاب کرد . دو زبانگي پديده اي است جهاني که در اکثر کشورهاي جهان وجود دارد و عبارت از حالتي است که فرد به زبان ديگري غير از زبان مادري خود آموزش مي بيند . زبان مادري اولين زبان آموخته شده توسط فرد است، زباني که فرد بدان تکلم ميکند، با آن رشد مييابد و عناصر فرهنگي و اجتماعي محيط خود را توسط آن دريافته، لمس کرده و با آن هويت مييابد. اما در بسياري از کشورها و از جمله کشور ما، زماني که کودک به سني ميرسد که بايد تحت آموزش رسمي قرار گيرد، با زباني غير از زبان مادري خود و با زباني که در سراسر کشور به عنوان زبان رسمي شناخته شده و از لحاظ نظام آوايي- واژگاني و دستوري متفاوت از زبان مادري اوست، آموزش ميبيند و از اين مرحله است که پديده دو زبانگي مطرح ميشود. بنابراين، فرد دو زبانه به فردي اطلاق ميشود که از زمان آغاز آموزش رسمي، با زبان ديگري که در کشور عموميت يافته و در حکم زبان دوم ميباشد، آشنا شده و آموزش ميبيند. امروزه به ندرت ميتوان کشورهايي را سراغ داشت که لااقل بخش کوچکي از جمعيت آن به دو يا چند زبان تکلم نکنند، هم اکنون حدود چهار هزار زبان گوناگون تخمين زده ميشود. توزيع زبانها يکسان نيست، بعضي نواحي عملاً تک زبانه هستند، در حاليکه در برخي نواحي ديگر ممکن است حتي به چند زبان سخن گفته شود. ارقام بيانگر شرايطي هستند که در آن زبانها همزيستي ميکنند و در عين حال نشان ميدهند که نياز به تعليم و تربيت دو زبانه بسيار زياد و در عين حال بسيار پيچيده است.
- دوشنبه 29 آذر 1395-19:55
تا همين اواخر تصور بر آن بود كه جنين در شكم مادر بهخاطر صداهاي قوي ضربان قلب و ساير اعضاء داخلي صدايي از خارج را نخواهد شنيد اما امروزه مشخص شده است كه زبانآموزي كودك قبل از تولد آغاز ميشود چراكه جنين قادر به شنيدن صداهاي خارجي ميباشد (هريس و باترورث 2002، ص 143). اما از آنجا كه يافتههاي تجربي در اين مورد كم است، بحث زبانآموزي را از بعد از تولد كودك آغاز ميكنيم. يكي از مفاهيمي كه در جريان رشد زبان از اهميت خاصي برخوردار است مفهوم ادراك مقولهاي (categorical perception) است. ادراك مقولهاي توانايي تمايز قايل شدن بين صداها در گفتار است كه اين تمايز مرتبط با تفاوتهاي موجود در معنا است. به عبارت ساده ادراك مقولهاي توانايي تمييز دادن مرزهاي آوايي (phonemic boundaries) است (وستا و همكاران، 1995، ص 407). از اواخر دهة هشتاد ميلادي به بعد براي پاسخ به اين سؤال كه ميزان ادراك مقولهاي در نوزادان تا چه حد است تحقيقات گستردهاي انجام شده است. نتيجة اين تحقيقات براي فطرتگرايان جالب است زيرا نشان ميدهند نوزادان داراي ادراك مقولة بهتري نسبت به بزرگسالان هستند. درواقع نوزادان ميتوانند ميان آواهايي تمايز قايل شوند كه در زبان والدين آنها وجود ندارند. از آنجا كه اين آواها در كلام والدين موجود نبوده است درنتيجه نوزادان اصلاً آنها را نشنيدهاند. برخي از اين تحقيقات بر روي نوزدان يك ماهه انجام شده است. (كوهل 1987 و وركر 1989، به نقل از وستا و همكاران، 1995، ص 407). حال اين سؤال پيش ميآيد كه منشأ اين آواها چيست؟ بهنظر ميرسد كه فطري انگاشتن ادراك مقولهاي بهترين تبيين براي اين پديده باشد. نقش تجربه در اين مورد چنين است كه هرچه نوزادان بيشتر در مواجهه با يك زبان قرار گيرند تمايزهاي آوايي آنها نسبت به آواهاي موجود در آن زبان قويتر ميشود. اين فراگيري از قبل از تولد آغاز ميشود. مثلاً اگر مادري فرانسوي زبان در كشور فرانسه باردار بوده و در همان جا نوزاد خود را به دنيا آورد نوزاد پس از تولد تمايل بيشتري به شنيدن زبان فرانسوي دارد هرچند كه از همان بدو تولد قادر است آواهايي كه در زبان فرانسه وجود ندارند را نيز تشخيص دهد و حتي جالبتر از آن اينكه آواهايي توليد ميكند كه در زبان فرانسه موجود نيستند. مثلاً سيلاب/ /ha را توليد ميكند هرچند كه در فرانسه واج/ /h وجود ندارد. (هاريس و باترورث، 2002، ص 150). اما اين نوزاد به مرور زمان اين قابليت خود را از دست ميدهد و در سنين بزرگسالي فقط قادر خواهد بود كه آواهاي موجود در زبان فرانسه را از هم تمييز دهد. مهلر و دوپوكس (1994) اصطلاح جالبي را براي اين پديده برگزيدهاند. «يادگيري با فراموشي» (learning by forgetting) اصطلاحي است كه بهخوبي علت تفاوتهاي آوايي موجود ميان زبانهاي مختلف را توضيح ميدهد. نوزادان ژاپني از بدو تولد تا سن 6 ماهگي قادرند واجهاي «ر» و «ل» را از هم تمييز دهند اما پس از آن به مرور ياد ميگيرند كه اين تمايز را فراموش كنند. بنابراين بزرگسالان ژاپني نهتنها در زبانشان تمايزي ميان «ر» و «ل» قايل نميشوند بلكه حتي بهصورت شنيداري نيز نميتوانند اين دو را از هم تمييز دهند. (وستا و همكاران، 1995، ص 407).
- دوشنبه 29 آذر 1395-19:41
با سلام و سپاس از اهمیت شما به زبانهای محلی باید گفت :
صداي آدمي را ميتوان به يك آلت موسيقي تشبيه كرد كه طبعا نتهاي يكنواخت را نمينوازد. وقتي زخمهاي بر چنگ دل خويش ميزنيد، كلمات را با لحني خشن، ملايم يا معمولي و با زير و بمي متفاوت، ملايم يا يكنواخت ادا ميكنيد.
تمام اين خصوصيات در برداشت شنونده از پيام شما نقشي اساسي دارد. كارشناسان معتقدند كه 38 درصد از استنباط اوليه از هر عبارت، بستگي به نحوه آن دارد. در حقيقت مردم از طرز گفتار ما درباره ما به قضاوت مينشينند.
نگاه كردن به آينه امروزه امري طبيعي است و هر كس حداقل يك بار در روز به آينه نگاه ميكند و به چهره خويش خيره ميشود. در مقابل، شما هرگز صداي خود را آن گونه كه ديگران ميشنوند، نميشنويد. براي اولين بار كه شما صداي خود را از طريق ضبط صوت شنيدهايد، غالبا برايتان عجيب بوده و گاه تكاندهنده يا مايوسكننده. شما ممكن بود اصلا صداي خود را نشناسيد و تصور كنيد صدا، صداي ديگري است. در حقيقت صداي هر انساني منحصر به فرد است. براي آن كه صداي هر انسان فقط خاص او باشد و نه كس ديگري. برخلاف بسياري از ما انسانهاي عادي، هنرپيشگان، آوازخوانان و سخنرانان دقيقا ميدانند كه صداي آنان چگونه است و چه تاثيري ميگذارد. در حالي كه اشخاص عادي كمتر از چنين مهارتي برخوردارند.
شايد هر يك از ما بارها در طول زندگي خود در شرايط گفتگوهايي با ديگران بودهايم كه شنيدهايم به ما گفتهاند: «با اين لحن با من سخن نگو» در اين حالت، خشم و غضب به گونهاي محسوس در رفتارها مشخص است. همه اين حالات از اينجا نشات گرفتهاند كه ما از لحن صداي طرف مقابل خود نوعي مخالفت يا احساس ناخوشايندي را نسبت به خود دريافتهايم. ما نسبت به احساس او در قالب لحن صدايش واكنش نشان ميدهيم وگرنه خود كلام در بسياري از مواقع بسيار خوشايند و مودبانه است و اگر توام با لحن مناسب نيز باشد، خيلي دوستانه نيز جلوه ميكند. بسياري از عواطف ديگران را ميتوان از طريق نشانههاي بياني دريافت كرد. در حقيقت درك بسياري از عواطف گوناگون افراد فقط از طريق شنيدن نحوه اداي كلمات و جملات آنهاست. - دوشنبه 29 آذر 1395-19:30
بسياري از مردم درك كاملي از دو زبانگي ندارند. همچنين بسياري از والدين، معلمان و متخصصان علوم كودك نيز اطلاعات كافي درباه اين پديده ندارند و با ديد منفي به آن مي نگرند. وجود نگراني نسبت به اين پديده، بيشتر در جوامعي به چشم مي خورد كه اغلب بزرگسالان و به پيروي از آن كوكان جامعه، تنها با يك زبان آشنا مي شوند. بنابر اين به دليل آن كه يادگيري بيش از يك زبان در چنين جوامعي براي همه محسوس نيست، درك آن نيز دشوار مي نمايد. از اين رو در چنين جوامعي تك زبانگي امري رايج و متداول و يادگيري بيش از يك زبان غير معمول و حتي نامتعارف به نظر مي رسد.
در دنياي امروز به خصوص در جوامع غربي بيشتر كودكان خود را در محيطي مي بينند كه افراد در آن با بيش از يك زبان تكلم مي كنند، طبق يك گزارش در سال1990، حدود يك هفتم جمعيت آمريكا(8/31 ميليون نفر) در خانه به زباني غير از انگليسي صحبت مي كنندكه شش ميليون نفر آنها كودك هستند. همچنين تنوع مشاغل در اقصي نقاط جهان و پراكندگي هاي حرفه هاي مختلف نيز سبب مي شود، والدين روز به روز به نياز هاي زباني خود و فرزندانشان آگاهي بيش تري پيدا كنند. در گذشته كوكان نسل دوم همواره تشويق مي شدند عادات، فرهنگ و زبان اكثريت جامعه را بپذيرند. اما امروزه با توجه به شناخت تفاوت هاي فرهنگي، مردم بيش تر علاقه مندند، با حفظ زبان و فرهنگ مادري، زبان ديگري را نيز به كودك خود بياموزند. زباني كه موجب غرور و هويت اخلاقي شان شود، از سويي ديگر يادگيري دو زبان بر مهارت هاي خواندن، روابط اجتماعي و توانايي هاي كودك در محيط آموزشي تاثير مثبت دارد.
- جمعه 26 آذر 1395-11:49
با سلام و تشکر از سایت وزین مازندنومه : مطلب زیر به منظور یادگیری زبان در کودکان که مرتبط به این مقاله می باشد را در صورت امکان بارگذاری نمائید .
معنی دار ترین مرحله رشد وتکامل در دوران طفولیت ظهور زبان می باشد. تکلم وجه تمایز انسان وحیوانات است.بازی کودک،دراین مرحله که لغات رافرامی گیرد جنبه جدیدی پیدا می کند. بچه بطور طبیعی با توانایی تکلم متولد می شود.اما اگر نتواند لغات بکار رفته رابشنود در مرحله تولید صدا به گونه ای رضایت بخش پیشرفت نخواهد کرد. وقتی مادر کودک به آرامی بااو صحبت می کند کودک لبخند می زند واحساس آرام بخشی دراوپدید می آید و صداهابرای او بتدریج دارای معنا می گردند،کودک در شیر خوارگاه از ریتم و تن قافیه های شعر خیلی لذت می برد .از طریق اشعار ساده و قافیه های مناسب دامنه لغات طفل گسترش می یابد وبه معانی واژه ها ی قبل از آنکه بتواند آنها را بازگوکند وقوف می یابد.مادر دانا درتماس روزانه خود با کودکش صحبت می کند حتی اگر فقط کودک واکنشهای خیلی ساده بروز دهد. دراین حالت مادر به کودکش درتمیز قائل شدن بین صداها کمک می کند .همچنین مادر می تواند صداهائی را تقلید نماید وتوجه کودک رابه صداهای تولیدی جلب کند و بین طفل و خودارارتباط برقرار کند.اگر این کار به طور منظم انجام شود کودک صداهای بیشتری رااز مادر فرا می گیرد و زبان و دهان کودک برای تکلم ورزیده می شود.با تشویق های مادر کودک قادر می شود کلمه های اولیه را شکل دهد.صداها را فراگیرد و تولید نماید.وقتی طفل صدای(مام)راازحلقوم خارج می سازد مادرمغرورانه به روی طفل لبخند می زند و باشادی و اشتیاق مام را تکرار می کند.وبدینسان طفل واژه رافرامی گیرد .درطول دوسالگی دسترسی می یابد،دراین مرحله که بچه زبان باز می کند وصدای مختلفی تولید می کند اکثر والدین مصمم هستند که کودک خود اجازه ندهند این نوع زبان رابکار برد. آنها می کوشند که کودکانشان کلمه صحیح وبا معنی رابیان کند تا واژه های بی معنی ،غافل از اینکه این مرحله ،مرحله ای معین و ضروری است که طفل بایستی برای تکلم بعدی از آن عبور نماید.همانطور که والدین نمی توانند از کودک بخواهند بعد از مرحله نشستن بدون وساطت مراحل خزیدن و ایستادن یکباره راه بروددرمورد تکلم هم نباید از کودک انتظار داشت که بعداز تولید صداهای نامفهوم یکباره واژه ای که آمادگی پذیرش آن را ندارد وادار شود.
اهمیت تحصیل زبان زودتر از موعد مقرر امکان ندارد.اما هر چه محیط غنی تر و حرکات کودک به صورتهای بازی بیشتر باشد رشد یادگیری کودک نیز بیشتر خواهد شد.و تکلم و استفاده مناسب از کلمات به تدریج موجبات اجتماعی شدن کودک را فراهم می کند.
- جمعه 26 آذر 1395-9:23
زبان فارسی ( زبان دانش و علم و عمل دوره باستان ) نشانگر تمدن اول انسان در جهان بمرکزیت ایران میباشد و اولین زبان نظام مند و قانون مند دنیا است که از نظام زبان های اولیه بشر از طریق نوشتار (ثبت وسند) توسط گفتار تنظیم گردیده و واژه های آن بصورت فرمول ها ومحاسبات علمی وعملی تدوین و حک شده است ( زبان فارسی تنها میراث مکتوب زنده باستان است و مانند کربن 14 از آن میتوان برای دانستن دانش گذشته استفاده کرد )
- دوشنبه 29 آذر 1395-19:53
اگر كودكان بهصورت فطري قابليت يادگيري زبان را داشته باشند پس از اينكه به مقدار كافي در مواجهه با يك زبان طبيعي قرار گيرند تمامي آنان، به شرط آنكه طبيعي باشند، بايستي بدون هيچ آموزشي و همگي بهصورتي تقريباً يك شكل زبان را كسب كنند. چنانچه در اينجا ميبينيم پيششرطي براي زبانآموزي ذكر گرديده است و آن نيز «به مقدار كافي در مواجهه با زبان قرار گرفتن» است. ممكن است اين پيششرط مورد اعتراض رفتارگرايان و مخالفان فطري بودن زبان قرار گيرد، به اين اعتبار كه اگر زبانآموزي فطري است بايستي بدون مواجهه با محركهاي شنيداري نيز كسب شود. براي پاسخ به اين ايراد بالقوه ميتوان خصيصة ديگري را نام برد كه از ديد همگان فطري است و آن توانايي بينايي است.
برخلاف رشد زبان به نظر ميرسد كه همه دربارة فطري بودن حس بينايي توافقنظر داشته باشند. هوبل (Hubel) و ويزل (Wiesel) در تحقيقي كه در 1970 انجام دادهاند نشان ميدهند كه براي رشد حس بينايي نيز مواجهه با محركهاي بينايي در دورهاي خاص ضروري است و اگر در اين دورهها محركهاي بينايي موجود نباشند حس بينايي رشد نخواهد كرد.
سترومزولد در ادامه يادآور ميشود كه «اگر توانايي زبان آموزي فطري نباشد آنگاه براي يادگيري زبان آموزش لازم است و دورة اكتساب زبان از فردي به فرد ديگر تفاوتهاي فاحشي خواهد داشت (شايد علت تفاوتها به كيفيت آموزش مربوط باشد) و احتمالاً دورة سرنوشتسازي براي زبانآموزي وجود نخواهد داشت.» (1999، ص 356).
- دوشنبه 29 آذر 1395-19:33
با تشکر از نظر شما : در جهت تکمیل فرمایش شما هموطن خوب باید مطالب زیر را نیز اضافه کنم :
كودك در ابتدای یادگیری زبان بطور كامل مسئلة احتیاج خویش را مد نظر قرار می دهد( نیاز به غذا ـ خواب ـ آرامش وتوجه). برای این كار كودك از شیوة پیشرفته ( لغت محوری ) استفاده می نماید.یعنی لغت مورد مانور جمله را به تنهایی ادا می نماید. باگفتن كلمه( شیر) یعنی من گرسنه ام و با گفتن كلمة(لالا) یعنی خواب دارم، منظورش را بیان می كند. مادر بعنوان تنها مخاطب كودك درسالیان ابتدای یادگیری اهمیتی فراتر از مسائل ژنتیكی حتی، دارااست. زبان و فرهنگ مادر در وحلة بعد زبان و فرهنگ افراد خانواده اولین ساختار زبان و فرهنگ یك انسان است كه وی را ابتداء كودك می نامیم. از این رو تصحیح اشتباهات زبانی و بیانی كودك از سوی مادر برای همة كودكان قابل قبول است و برعكس، ایرادگیری و حتی یاددهی زبان از سوی افرادی دورتر، برای كودك قابل تحمل و تصور نیست. چراكه او با تمام كوچكی می داند كه دركار ساختن هویت واقعی خویش است.استفاده از زبان تماس های كودكان را با جهان اطراف وی گسترش می دهد و بدین سان رشد و تكامل شناختی وی را تسهیل می كند
- جمعه 26 آذر 1395-9:21
با تشکر از نویسنده محترم : باید عرض کنم رفتارهای انسانی و مفاهیم و مقاصد در پی آنها در نظامهای ارتباطی به شیوههای متفاوتی رمزگذاری میشوند که نتیجۀ آن تولید گفتمانهای متفاوت است. زبان به عنوان یکی از ابزارهای ارتباطی همواره آنچه در ذهن بشر میگذرد را بازنمایی میکند. زبان به عنوان پیشرفتهترین ابزار ارتباطی در رمزگذاری مقاصد ارتباطی و رفتارهای فردی و اجتماعی، راهکارهای متنوع و سازمانیافتهی دارد که کاربران آن و به بیان دیگر گویشوران به صورت شمی در هر لحظه از ارتباط از آنها استفاده میکنند. چون قراردادهای فرهنگی و اجتماعی در جوامع ارتباطی مختلف، متفاوت است، طبعاً بازنمایی آن در زبان نیز متفاوت میشود. به دیگر سخن اگر گفتمان مورد بررسی، زبانی باشد، در تحلیل گفتمان نظر بر این است که با بررسی زبان و اندیشه در سازوکارهای آن میتوان به مقاصد ارتباطی در پس آنها پی برد و با کشف نظام رمزگذاری آن از زبان به تحلیل بافت و شرایط حاکم بر گفتمان دست یافت. این یافتهها اطلاعات ارزشمندی را در اختیار تحلیلگران و کارشناسان مربوطه قرار میدهد و برنامهریزیهای کلانی را در مطالعات محض و کاربردی میتواند پایهریزی کند. با تشکر از مدیر سایت
- دوشنبه 22 آذر 1395-6:28
گویش به انواع یک زبان گفته میشود که ملاحظات عمدتاً جغرافیایی آنها را از هم جدا میکند؛ مثل گویش فارسی اصفهان، گویش فارسی کرمان. زبانهای دیگر هم گویشهای خاص خود را دارند مثلاً گیلکی که یک زبان است نه یک گویش، دارای گویشهای زیر مجموعهای است. کردی که یک زبان است و چهار گویش مشخص دارد. بنابراین گویشها انواع مختلف یک زبان هستند که ملاحظات جغرافیایی آنها را از هم تفکیک میکند.
- دوشنبه 22 آذر 1395-6:27
با مرور قوانین بالا دستی به اصل پانزده قانون اساسی میرسیم که در آن عنوان شده زبان و خط رسمی فارسی است اما استفاده از زبانهای بومی و محلی در رسانههای گروهی و مطبوعات آزاد است و تدریس آنها هم در کنار زبان فارسی در مدارس آزاد است، اما همه میدانیم عملاً هنوز این اتفاق نیفتاده است.
در قوانین سازمانی هم به تولید برنامه برای تقویت فرهنگ بومی و آداب و رسوم به شدت تأکید شده است. در برنامههای صدا وسیما هم مثل «روزی روزگاری»، «پشت کوههای بلند» و برنامههای متعدد دیگر لهجه یکی از عناصر مهم تلقی میشود که خود سازندگان برنامههای ذکر شده معتقدند این لهجه متعلق به جایی نیست و لهجه «هیچ کجا» است. برنامههای متعدد دیگری در رادیو وتلویزیون وجود دارد که عنصر لهجه در آنها برجسته است مثل برنامه رادیویی «جمعه ایرانی»، یا برنامههای مهران مدیری در تلویزیون، سریال «پایتخت» و از قدیمیترها «سلطان شبان» نیز از این دسته هستند که لهجههای مختلفی هم در آنها وجود داشت. پس بیاییم برای لهجه ها ارزش قائل شویم. - جمعه 19 آذر 1395-8:47
یکي از موضوعات مورد توجه در حوزه ميان رشته اي زبانشناسي اجتماعي و يا جامعه شناسي زبان، زبان و جنسيت يا به تعبير تخصصيتر زبانشناسي جنسيت است. عنوان «زبان و جنسيت» در ظاهر ساده است تا آنجا که ممکن است تصور شود، ديگر نيازي به پژوهش در اين حوزه وجود ندارد. حتي علاقه مندان به اين حوزه نيز به طور معمول به ذکر چند تفاوت مشهور (و بعضاً نادرست) بين کاربردهاي زباني دو جنس قناعت ميکنند و موضوع به همينجا ختم مي شود. از ديدگاه زبانشناسي پرداختن به تاثير متغيـــر جنسيت بر زبان موجه و ضروري است چون زبانشناس را قادر به توصيف دقيقتر زبان ميکند. از ديگر سو پژوهش در اين موضوع از ديدگاه جامعه شناسي ضرورت مييابد چرا که راهي براي آگاهي از جايگاه جنسيتها در جوامع و تاثير متقابــل آنها در شکلگيري ارتباط است. تشکر از نویسنده
- جمعه 19 آذر 1395-8:43
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّلْعَالِمِينَ ﴿روم:22﴾
و از نشانه های او، آفرینش آسمانها و زمین و «تفاوت زبان ها» و رنگ و نژادهایتان است. همانا در اینها، نزد دانشمندان نشانه هایی است. - جمعه 19 آذر 1395-8:42
زبان و هویت
از میان همه اشكال تعامل اجتماعی، زبانی كه مردم به آن سخن می گویند عامل ترین و ابدی ترین منبع هویت و همانندی و فرهنگی آن خلق است.تشابهات و تفاوتهای فرهنگی با تعقیب عامل زبان هویدا می گردد.
دانش و آگاهی نسبت به مقام و موقعیت كسی كه آغاز كنندة ارتباط با پیام دهی است نوعی آمادگی را به مخاطبان میدهد كه در برگیرندة نوعی حساسیت از پیش تعیین شده نیز هست. یك رئیس جمهور ممكن است در میان سخنانش چیزی بی معنی بگوید اما از آنجاكه مخطبان منتظر حرفهای معنی دار هستند آنرا نیز بسیار عالی دریابند. در مقابل یك كودك ممكن است چیزی عمیق بگوید اما از آنجا كه شنوندگان اورا كودك تصور میكنند توجهی به گفته هایش ندهند.
بنابر این هرگونه سخن به تقویت تصویر گوینده در مخاطبان می انجامد. البته نه تنها با سخن گفتن بلكه با روشهای دیگر نیز قبلاً هویت خویش را به مخاطب شناسانده ایم:نوع لباس ـ آراستگی ـ همراهان ـ نام ـ حركات و حالات مانیز نشان از هویت ما دارد. - سه شنبه 9 شهريور 1395-1:6
زبان شرق مازندران گیلکی مردم خود را گیلک میدون فقط اسم استان مازندران میدونن
- جمعه 22 آبان 1394-23:33
سلام خسته نباشید ببخشید منم پایان نامم در زمینه گویش و لهجه است اگه میشه برای راهنمایی بیشتر این نسخه کامل پایان نامتونا میخواستم اگه میشه جواب و به ایمیلم بفرستید.zkiani461@yahoo.com
- يکشنبه 26 خرداد 1392-0:0
یکی شدن زبانها در این عصر کامپیوتر و دهکده جهانی غیرقابل اجتناب است.تعجب نکنید اگر ۲۰۰ سال دیگر همگی انگلیسی حرف بزنند.
- دوشنبه 22 اسفند 1390-0:0
این پایان نامه یک کپی برداری و دزدی آشکار از پایان نامه دوره کارشناسی ارشد جناب دکتر بشیرنژاد است که در سال 1379 در دانشگاه علامه طباطبایی به راهنمایی جناب دکتر مدرسی انجام پذیرفته و مقالات حاصل از آن در چندین مجله به چاپ رسده است. برای اطمینان می توانید سری به پایان نامه های دفاع شده در دانشگاه علامه بزنید. متاسفم
- چهارشنبه 26 فروردين 1394-7:31
نمی شود ادبیات تحقیق هر پایان نامه با توجه به مشترکات پایان نامه های مختلف یکسان باشد ؟
مگر در کشور چند پایان نامه با این موضوع انجام شده است ؟مگر چند کتاب و منبع در خصوص جامعه شناسی زبان در کشور وجود دارد که شما چنین بی پروا به آن خرده می گیرید؟
- جمعه 5 آذر 1389-0:0
علاقه مندان جهت مطالعه بیشتر مفاهیم مطرح شده در این مقاله می توانند به کتاب جامعه شناسی زبان از دکنر یحیی مدرسی نیز مراجعه کنند.
- چهارشنبه 15 ارديبهشت 1389-0:0
نه عزیزم فقط مازنی ها نیستند که از زبان ملیشون خجالت میکشن خیلی ازهمزبونهای کرد من در استان کرمانشاه هم همین حس رو دارن طبق امار 60درصداز مردم شهر کرمانشاه که زمانی بزرگترین شهر کرد زبان بوده الان فارسی حرف میزنن البته من از نابودی زبان کردی یا مازنی افسوس نمیخورم چون هروقت منصفانه کردی رو با فارسی مقایسه میکنم به شباهت بی اندازهشون بی میبرم
- جمعه 11 دی 1388-0:0
با این توصیفات زبان مازندرانی هم به زودی به لیست زبانهای مرده دنیا اضافه خواهد شد هر زبانی که میمیرد فاجعه ای برای تمام دنیاست چون هر زبانی گنجینه ای از اطلاعات منحصربفرد در خود دارد که با مرگ آن تمام دنیا از آن محروم خواهند شد
- چهارشنبه 28 اسفند 1387-0:0
من به شما تبریک می گویم که همچین تحقیق بسیار جامع وبدون تعارف وتکلفی را به انجام رسانده ای ما مازنی ها ضرب المثلی داریم که می گوید کرم از خوددرخت به وجود می اید وحال شما به این مهم صحه گذاشته ای که ما مازنی ها با آن سابقه تاریخی غلاقه ای به زبان مادری خود نداریم من نمی خواهم فشیستی به این مسئله نگاه کنیم ولی ایکاش ذره ای روحیه ناسیونلیستی گیلانیها رو که تقریبا زبانی مشابه زبان مارا دارند رو داشتیم ما در مازندران یه آهنگساز خوب نداریم که به زبان مازندرانی با شعر واهنگ پاپ جوان پسند شعر و آهنگ بسازد در فیلمای ساخت شبکه مازندران افراد شیک و باسواد و پولدار شهری بازبان فارسی دیلگ می کنند وکسانی که دیالگ گیلکی دارند قالبا همراه گاو وگوسفند وبد لباس عوام نمایش داده می شوند یعنی خودمان تیشه برداشته ایم اول ریشه جنگل رو زدیم بعد زمینهای خود را به رایگان به بیگانگان دادیم وحالا ملیت مان را داریم تاراج میکنیم از همه شما که واقعا احساس مسئولیت به پاسداشت زبان مازنی دارید تقاضا مندم به من ایمیل کنید وپیشنهادهای خودتان را ارائه نمایید من طرحهای خوبی در ذهن دارم که انشاا.. بتوانیم اجرا نماییم
- يکشنبه 27 بهمن 1387-0:0
هنوز این پژوهشگر و سایت مازند نومه به این نتیجه نرسیده اند که زبان تبری ، گویش نیست بلکه زبان است. اگر شک دارید جملات و عبارات تبری را به شهروند غیر مازندرانی عرضه نمایید آیا می تواند بفهمد و ترجمه کند: «مهر جور روش کشینه شینه بجور » :
معنی : مانند مار به سمت زمین های بالادست(کوهستان) حرکت می کردند
مفهوم : کوچ کردن رمه ها و چوپانان در فصل بهار به ییلاق و...
خدا نکنه شو روز نئی امه لمپا دمیره - جمعه 27 دی 1387-0:0
درود؛ياراني که تمايل دارند با نويسنده مقاله ارتباط تلفني برقرار کنند به ما ايميل بزنند(info@mazandnume.com)يا با شماره موجود در سايت(09360733266)تماس بگيرند تا ارتباط با آقاي جعفرزاده را براي شان مهيا کنيم.
- پنجشنبه 26 دی 1387-0:0
بسیاری از مازندرانی ها فراموش کردن زبان مادری را گامی برای کسب فرهنگ و باکلاس شدن می دانند. همین وضعیت برای ایرانیان خارج از کشور هم درست است. شما زیر نویس هایی را که برای کلیپ های ایرانی در یوتیوپ نوشته شده، بررسی کنید. بیشتر ایرانی ها ترجیح می دهند که به زبان انگلیسی نظرات خود را بنویسند. احتمالا با انگلیسی نوشتن احساس کلاس می کنند. مازندرانی ها به ویژه دخترانشان، با فارسی سخن گفتن احساس باکلاس بودن می کنند. شما در دانشگاه های تهران و حتی در دانشگاه های خود مازندران هیچ دختر مازندرانی نمی بینید که به زبان بومی خود صحبت کند. در صورتی که در میان آذری ها، کردها، لرها و حتی گیلک ها این احساس شرم از زبان مادری بسیار کمتر وجود دارد.
- پنجشنبه 26 دی 1387-0:0
سهم زبان مازندرانی در سایت های ویژه مازندرانی مانند همین سایت مازندومه 5 درصد هم نیست. آنگاه چگونه می توان انتظار داشت که در عصر اینترنت زبان مازندرانی زنده بماند.
- پنجشنبه 26 دی 1387-0:0
مازندرانی ها تنها مردمان ایرانی هستند که از سخن گفتن به زبان مادری خود خجالت می کشند. در ایران هیچ قوم دیگری وجود ندارد که به زبان مادری خود تعصب نداشته باشد.
- چهارشنبه 25 دی 1387-0:0
برای مازندنومه متاسفم، این سایت عنوان مقاله که گویش قائمشهری زبان مازندرانیه رو عوض کرده به گویش مازندرانی چه برسه به اینکه بخوان بخش زبان تبری راه بندازن
- سه شنبه 24 دی 1387-0:0
با درود به شما.تو را به خدا بخشی را هم به زبان طبری راه اندازی کنید. چرا به زبان طبری بها نمیدهید؟
- سه شنبه 24 دی 1387-0:0
چگونه مي توان با نويسنده ارتباط برقرار كرد؟
- دوشنبه 23 دی 1387-0:0
سلام و تشکر از آقای جعفرزاده. منتظر مباحث تفصیلی ایشان.