بیم و روزهای انقلاب
يادداشتي از:عليرضا شهيري طبرستاني - بابل
عصربود؛حدود ساعت هفت و نيم برای انجام کاری به مغازه یکی ازدوستان (حوالی چهارراه شهداي بابل)رفته بودم.
ازبالا به خیابان پرترافیک (بین شهدا وشهریارپوری)نگاه می کردم.پیاده روها انباشته ازمردم بود. همه غرق دردنیای خود بودند و هرکس به کاری مشغول....
هنوزچنددقیقه نگذشته بودکه دیدم جمعی ارجوانان (حدود 50نفر)درحالی که تعدادی ماشین بوق زنان آنهاراهمراهی می کنند ، باسوت وکف هلهله به سمت چهارسو درحرکتند.
آنهادریک لحظه هم جلوی مغازه ای درهمین خیابان تجمع می کنند و فریاد می زنند:بیم، بیم، بیم...
کمی دقت که کردم ، منظورشان را ازاین همه شور وشعارفهمیدم.آنها طرفداران تیم بسکتبال بیم بودند و ازییروزی تیم مورد علاقه شان ابراز خوشحالی می کردند.
آن مغازه هم نماینده شرکت وفروشنده محصولات بیم بود.
به دوستم گفتم :نگاه کن سی سال پیش ما (جوان های صدرانقلاب) باچنین شور وحالی توی همین خیابان ،توی همین چهاراه فریاد می زدیم : دربهار پیروزی جای شهدا خالی...
و ازپیروزی انقلاب خوشحال بودیم وسرازپا نیمی شناختیم .اماحالاچه ؟!.... اینها جه شعاری می دهند ؟دغدغه شان چیست؟ مامحصول کدام کارخانه انسان سازی بودیم؟! اینها خروجی کدام فرایند تربیتی اند؟ماکجا بودیم ؟ وآنها درکجای زمان ایستاده اند؟
واقعا سی سال بعد یعنی در آستانه شصتمین سالگرد انقلاب اسلامی ، سه نسل بعد، چه چیزرا فریاد می زنند و از پیروزی چه چیزی خبرمی دهند واین گونه ابراز شادمانی می کنند؟
- پنجشنبه 17 بهمن 1387-0:0
واقعن خیلی برای شما متاسفم،
- چهارشنبه 16 بهمن 1387-0:0
با عرض سلام خدمت آقای شهیری؛
این جوانان که شما این چنین حقیر به آنها نگاه می کنید محصول تربیت انسان های نسل شما هستند، شما بهتر است به آینده خودتان و کارهایی که برای این نسل انجام داده اید بنگرید، حتماً به جواب سوال خود می رسید.