دولت در نقش پدر
يادداشتي از:شيخ عبدااله شاهيني،مدرس دانشگاه وحوزه علميه-گرگان
پدر در داخل خانه و خارج از آن ،مراقبت و مواظبت از فرزندان می کند، مصلحت آنان را گوشزد می کند و چه بسا از طرف آنان برایشان تصمیم می گیرد تا آن "موجودات بی پناه" در دنیای آشفته و پر آشوب اسیر گرگهای درنده نشوند و در اینجا فرزندان موجوداتی هستند که توان تشخیص مصلحت خود را ندارند و چون امکان گمراهی آنان می رود از این رو بهتر است به پدر پناه آورند و البته وظیفه هم دارند که به شکل کامل حرف پدر را گوش کنند و مبادا او را به خشم آورند و یا رفتاری بر خلاف نظر او داشته باشند !
آنچه که از پدر سالاری در برخی خانواده ها اشاره شد همان برداشتی است که برخی از رابطه ی دولت و مردم دارند !!در این نگاه مردم هر کدام بی پناه و مستحق کمک و یاری اند، گروهها و تشکّل ها و احزاب همه شکل گرفته اند تا مردم را بچابند و فریبشان دهند و این دولت است که باید از مردم به عنوان فرزندانش حمایت کند، مردمی که نه شهروند بلکه رعیت آن دولت به حساب می آیند
از این دیدگاه مردم در معرض فریب خوردن و منحرف شدن هستند و دولت باید از طرف آنان و برای همه چیزشان حتی برای اینکه چه بپوشند و چه بخورند و چگونه رفتار کنند، تصمیم بگیرد درست مثل یک پدر دلسوز که برای تربیت فرزندانش تصمیم می گیرد و عمل می کند
جای تاسف است که هنوز برخی نشستگان بر قدرت نگاهشان به مردم به مانند همان نگاهی است که در خانواده ی پدر سالار، پدر خانواده به فرزندان دارد، نگاهی اینگونه ؛.اول اینکه مردم می بایست در هیچ حزب و گروهی دور هم جمع نشوند، صفر که کنار صفر عددی نیست!! دوم آنکه مردم توان تشخیص مصلحت خود را ندارند، پس نیاز به کسانی است که بجای مردم تشخیص دهند !! و سوم اینکه چون مردم قدرت بر تشخیص ندارند، هر آن احتمال انحراف و کج روی در آنان می رود پس مُدام باید بر ایشان نظارت کرد و مراقبشان بود تا مبادا منحرف شوند !!و آخر اینکه ..فضولی موقوف! ...دیگران را چه به این غلط کاری ها!! ......مردم رعایای خوبی هستند که جز تسلیم و اطاعت بی چون و چرا چاره ای ندارند که اگر اینگونه بودند همیشه در امن و امان خواهند بود !
دولت همان پدر دلسوز و مقتدری است که سایه ی سنگین آن را باید همه جا احساس کرد طوری که هیچ سوراخ و سُمبه ای به دور از چشمان تیز بین آن نباشد و خصوصی ترین زوایای زندگی انسان برای آن پدر دلسوز آشکار و عیان باشد تا مبادا زمینه ای برای گمراهی خود و یا دیگران را فراهم سازد
باری آنچه که اشاره کردم، تفسیر و برداشتی است که برخی افراد، از حکومت دارند، متاسفانه گاه رفتاری از آنان سر می زند که هیچ توجیهی ندارد جز اینکه بگوییم آنان حکومت بر مردم را به مانند ولایت پدری مقتدر و دلسوز بر فرزندان می دانند
در واقع حکومت هایی با آنچنان دیدگاه خود را "مالک مردم" و آحاد شهروندان را نه صاحب حق برابر و نه بهرمند از اختیار و اراده بلکه رعایای بی پناهی می داند که خیر آنان در پناه جستن به حکومت است
حکومتی که در غیاب آنان مصلحت ها را تشخیص می دهد، تصمیم می گیرد و به دور از چشمان مردم عمل می کند و در منّت گذاری ای آشکار چون به جای مردم تصمیم می گیرد حکومت نیز آنان را از امنیت بر خوردار خواهد کرد!