شنبه 18 مهر 1388-0:0
30 هزار نامه بارانخورده از چالوس رسید
حدود 30 هزار نامه مردمی...رقم کمی نبود برای یک روز و یک دیدار!...چطور هنوز مردم برای داشتن یک بخاری به رهبرشان نامه می نویسند؛ چطور هنوز خانواده جانبازی از نداشتن دارو به رهبر شکوه میکنند، چطور ...
اگر شانزده سال پیش، هواشناسی اجازه نداد مردم چالوس ـ شهر آخر هفته ایرانیها، شهر ابرها و اشکهای آسمان و شهری با جاده خطرها و خاطرهها ـ با میهمان عزیزشان دیدار کنند، چهارشنبه گذشته هواشناسی دل مردم با صفای چالوس، آمدن آفتابی را خبر داد که بوی باران میداد! آفتابی که از سال 72 تا همین میانماه مهر88 هر زمان باران میگرفت مردم یاد آن سال حسرتآلود میافتادند و در دل زمزمه می کردند؛ باران که میآید تو میآیی! یادش را می گفتند چون یادش میافتادند...
و چهارشنبه هم او آمد و هم باران! مردم چالوس که همسایگی با دریا، "آب دیدهشان" کرده، و خود را فرزند باد و باران میدانند، سالها بود با خود میگفتند: "کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند" و در آن صبح دلانگیز در حالی که ورزشگاه شهدای چالوس میزبان قطرات تند و تیز باران بود، و هواشناسی هم همه زورش را زده بود که بگوید باران سختی در راه است؛ مردم آمدند برای ملاقات آفتاب. سر صبحی هوا صاف بود و تنها آفتاب را کم داشت که وقتی ساعت رسید به ثانیه شصتم 9 و 59 دقیقه آفتاب هم آمد اما...
اندک اندک، رفته رفته، ابرها گشتند چیره
آسمان گردید تیره
بسته شد رخساره خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران
جنگل از باد گریزان
چرخها می زد چو دریا
دانههای گرد باران
پهن میگشتند هرجا
هیچکس اما دنبال سرپناه نبود که سرپناه اصلی تازه آمده بود و حسن مطلع سخنانش این بود: خداوند متعال را سپاسگزارم که سرانجام این توفیق را به این بنده حقیر داد که در جمع شما مردم خونگرم چالوس و نوشهر، در این روز بارانى و مواجه با این احساسات خالصانه و محبتآلود قرار بگیرم. در دوره سفر قبلى به این منطقه، توفیق پیدا نشد با مردم چالوس از نزدیک دیدار کنیم؛ باران در آن روز امان نداد؛ نه به مردم که اجتماع کنند و نه به این حقیر که به زیارت شما بیایم. امروز هم اگرچه بارندگى است، اما امیدواریم بتوانیم این ساعت کوتاه را با شما بگذرانیم.
خیس شدهبودند و نگاه از رهبر بر نمیداشتند برای دیدن و شنیدن چند دقیقه رهبری! دانه های دل شان بود که باران می خورد...دیگر حتی نمیشد فهمید دانههای اشک روی صورت دختر، از آن آسمان است یا از آن چشمهای مشتاقش!
بس گواره بود باران
به چه زیبا بود باران
می شنیدم اندراین گوهرفشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی
همان روز عصر سفر به چالوس خاطرهانگیز پایان یافت اما حوالی عصر، کیلومترها دورتر از پهلوی دریا، نزدیکی مصلای تهران، گوشهای از محوطه نسبتا بزرگ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، عدهای عاشقانه و خالصانه داشتند "نامههای بارانخورده" مردم چالوس را میخواندند.
حدود 30 هزار نامه مردمی...رقم کمی نبود برای یک روز و یک دیدار! بامداد روز جمعه کار بررسی و طبقه بندی نامهها تمام شد؛ نامههایی آغشته به واژگانی از جنس مشکلات اقتصادی، نظامی، اداری، قضایی، دانشگاهی و...همه نامهها در 60 بخش، دسته بندی شد؛ از گرفتاری های معیشتی تا پیشنهادهای کارشناسی و شکایت از دولتیها و بیان مشکلات قضایی و بازنشستگی و...تا نامههایی که طعم غزلهای دریایی داشت؛ از آن دختر دبستانی که خواسته بود رهبر برایش دعا کند تا در آینده پزشک خوبی شود برای مردم چالوس تا آن نامهای که جوانک گفته بود با خون خود نوشته تا فریاد بزند جانم فدای رهبر! یا آن نامه دخترکی که هیچ ننوشته بود و نقاشی کشیده بود؛ خودش را کنار رهبر در حالی که مثل پدر و دختری دست در دست هم کنار دریا قدم میزدند؛ یا دانشجوی ارشدی که هزینه دانشگاه آنقدر اذیتش کرده بود که بنویسد رهبرم دیگر راهی جز ترک تحصیل برایم نمانده...و یا آن نامهای که قبض مخابرات همراهش پیوست شده بود برای شکایت از دریافت هزینه بیش از حد!
و البته که حجم انبوهی از نامهها مشکلات اقتصادی بود؛ همان نکتهای که رهبری خطاب به مسئولان این چنین عتاب کردند: مراقب باشند استفاده از جنگل، استفاده از دریا، استفاده از این مناظر زیبا، دین و اخلاق مردم را خدشهدار نکند و نیز به نحوى از آنها بهرهبردارى بشود که در این استان "فقیر" دیگر معنا نداشته باشد.
***
و یک سوال که کنج ذهنم راهنما میزند؛ بعد از دو دور سفرهای استانی و گفتههای استاندار مازندران مبنی بر اینکه در آبانماه گذشته پالایش بیش از۱۳۰ هزار نامه مردمی دور دوم سفر ریاست جمهوری در مازندران به پایان رسیده است، چطور هنوز مردم برای داشتن یک بخاری به رهبرشان نامه می نویسند؛ چطور هنوز خانواده جانبازی از نداشتن دارو به رهبر شکوه میکنند، چطور ...
آقای استاندار در همان ایام گفته بود: شهروندان مازندرانی در ۳۸ درصد نامههای خود به رئیس جمهوری مساعدت و کمک مالی، ۲۶ درصد وام و تسهیلات، ۱۶ درصد اشتغال، سه درصد دارو و درمان، ۶/۲ درصد عمران شهری و روستایی و دو درصد شکایت از دستگاههای دولتی، ۴/۲ درصد مسکن و ۱۰ درصد سایر امور را مطرح کردند. این در حالی بود که مازندرانیها در دور نخست سفر هیئت دولت به مازندران، ۱۷۶ هزار نامه به رئیس جمهور نوشته بودند...(khabaronline)