پنجشنبه 7 آبان 1388-0:0
دموكراسي با بوي پشكل
يادداشتي از محمد فاضلي،مدرس جامعه شناسي و انسان شناسي دانشگاه مازندران
صبح كه سوار ماشين شدم تا راهي دانشگاه شوم، راننده ماشين دست به پيچ راديو برد و صداي گوينده با اين خبر آغاز شد كه: ديروز صدها چوپان اسپانيايي به همراه گوسفندانشان در خيابانهاي شهر مادريد تظاهرات كردند. اين چوپانان با اين كار خود ميخواستند به بر هم خوردن امنيت شغليشان در سالهاي آينده اعتراض كرده و نظر مقامات كشور را نسبت به تغييرات آب و هوا و اثرات آن بر شغل چوپاني آگاه سازند.
به دانشگاه كه رسيدم، پاي اينترنت نشستم و ديدم كه اين بخشي از يك اعتراض چندين ساله است. گويي چوپانان هر سال راهي مادريد ميشوند تا نسبت به تخريب محيطزيست و چراگاههاي گوسفندان اعتراض كنند.
اين اعتراض بخشي از اعتراض چوپانان به حفاظت نامناسب از قريب 78 هزار مايل مسيرهايي است كه در اسپانيا چوپانان در طول دوره چراي گوسفندان از آنها استفاده ميكنند.
اين راهها طبق قوانين اسپانيا تحت حفاظت هستند ولي در عمل بهواسطه ساخت مسكن، راه و بقيه تأسيسات عمراني به حيطه اين راهها تجاوز ميشود. در مجموع در سال 2006 دامداران مالك بيش از يك ميليون گوسفند و گاو به جنبشي پيوستهاند كه هدفاش اعتراض به اين تجاوزات و حفظ حقوق چوپانان بوده است. در ضمن چوپانان نسبت به گرم شدن زمين و افزايش دي اكسيد كربن كه در درازمدت سبب تخريب مراتع و ناامني شغلي براي ايشان ميشود هشدار دادهاند.
واقعا افتضاح دموكراسي به اينجا انجاميده كه نزديك دو دهه است به يك عده چوپان كه چيزي سرشان نميشود – چوپان از گرم شدن هوا، افزايش دي اكسيد كربن، حفاظت محيطزيست و توسعه پايدار چه ميفهمد – اجازه ميدهد گوسفندانشان را هي كنند وسط شهر مدرني مثل مادريد!
مادريد شهري با همه زيباييهاي توريستي و رؤياهاي لاتيني، بايد ميزبان يك عده چوپان و گوسفند باشد!
گوسفندها شهر را شلوغ ميكنند، ترافيك درست ميكنند، فهم هم كه ندارند و پشكل ميريزند و كار شهرداري را زياد ميكنند و وجهه ملي اسپانيا را پيش توريستها و دوربينهاي تلويزيوني خراب ميكنند!
تازه هنوز آثار گندكاريهاي امسال جمع نشده، سال بعد از راه ميرسد و دوباره روز از نو روزي از نو، ادرار ميكنند به در و ديوار شهر؛ ماشين شهرداري بيار و پشكل بار كن!
اينها همه مصيبتهايي است كه شهرداري مادريد از بابت دموكراسي متحمل ميشود. اگر اولين باري كه چوپانان دهاتي اين كار را كردند، گوسفندانشان را ميبردند كشتارگاه و لاشهشان را يك سوم قيمت ميفروختند، ديگر نه شهرداري به عذاب ميافتاد و نه شهر بوي آغل ميگرفت. بوي افتضاح دموكراسي هم در اخبار جهان نميپيچيد!