دوشنبه 18 آبان 1388-0:0

حلیم و هول حلیم: سیاست‌ورزی نابخردان

يادداشتي از محمد فاضلی، مدرس جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی دانشگاه مازندران


خردادماه هزار و سیصد و شصت و هشت، در گیر و دار امتحانات سال دوم دبیرستان، در روزهایی که جام جهانی در ایتالیا برگزار می‌شد، زلزله‌ای رودبار و منجیل را تکان داد.

 فاجعه آن‌قدر عظیم بود که این عبارت «عمق فاجعه» را از همان زمان به یاد دارم. روح هر ایرانی به درد و زندگی‌ها تکان خورده بود. یک فوتبالیست آلمانی به نام یورگن کلینزمن پیدا شد و در این میان از فیفا خواست تا بخشی از جریمه‌ای را که بابت دریافت کارت زرد توسط بازیکنان از آن‌ها دریافت می‌شود (مطمئن نیستم، ولی فکر می‌کنم محل تأمین پول همین بود که نوشتم) را به زلزله‌زدگان ایران اختصاص دهد.

هشت سال بعد، در آغاز بازی ایران و آلمان در جام جهانی هزار و نهصد و نود و هشت فرانسه، احمدرضا عابدزاده کاپیتان تیم ملی ما، بسیار محترمانه یک هدیه نفیس به کلینزمن هدیه کرد تا آن گفته انسان‌دوستانه وی را پاس بدارد. وقتی در نیمه دوم یورگن کلینزمن بعد از گل زدن به ایران، تور دروازه تیم ملی ایران را با آن حالت تحقیرآمیز تکان داد - صحنه‌ای که من در هیچ مسابقه فوتبالی مشاهده نکرده‌ام - خیلی‌ها بابت آن هدیه و احترامی که برای وی قائل شده بودیم، تأسف خوردند. برای خیلی‌ها تحقیر لرزاندن تور دروازه ایران، سنگین‌تر از فاجعه لرزش زمین در رودبار و منجیل بود. احساس کردیم هول شده بودیم و کلینزمن بیش از آن‌که لیاقت داشت تحویل گرفته‌ایم. احساس بدی است.

چند روز پيش در خبرها خواندم که عده‌ای آن سوی مرزها تصمیم گرفتند در سالروز سیزده آبان لوحی آماده کنند و به نشانه دوستی مردم ایران و مردم آمریکا، و به نشانه عذرخواهی بابت اشغال سفارت آمریکا در تهران در سیزده آبان هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به سفرای آمریکا در چند کشور هدیه کنند. این اقدام چندین پیام دارد که در هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توان اصول سیاست‌ورزی بخردانه را دید.

اول آن‌که جنبش سبز نماینده‌ای در خارج از ایران ندارد. این گروه هم نه نمایندگی رسمی از کاندیداهای معترض دارند و نه سبزها به کسی در خارج از ایران نمایندگی داده‌اند که از جانب آن‌ها حرفی بزنند. می‌توانند از جانب خودشان به هر کسی که دل‌شان خواست لوح بدهند، ولی حق ندارند خود را نماینده جنبش سبز بدانند. این دروغ بزرگی است که کسانی خودشان را هزاران کیلومتر آن‌ طرف‌تر و در حالی که عمده سبزها اصلا نمی‌دانند این‌ها کیستند، خود را نماینده سبزها معرفی کنند.


سرنوشت این کشور همواره در داخل مرزهای آن رقم خورده است. تأثیرگذاری خارجی‌ها بر سیاست داخلی ایران در قرن بیستم، به مدد اوضاع داخلی صورت گرفته است. بر همین اساس، نه دشمنی آمریکایی‌ها منشأ همه مشکلات ماست، و نه دوستی آن‌ها همه مشکلات ما را حل می‌کند. کشورهای زیادی با آمریکا روابط دوستانه‌ای دارند و البته مشکلات‌شان هم حل نشده است.

حل شدن یا نشدن مشکلات ما ده‌ها برابر آن‌چه که به رابطه ما و آمریکا بستگی دارد، به عملکردهای خودمان مربوط می‌شود. بنابراین اصلا دلیلی ندارد که ماجرای سبزها را به رابطه با آمریکا گره بزنند و از دل این ماجرا دوستی با مردم آمریکا را استنتاج کنند.


اصولا عذرخواهی کردن بابت اقداماتی که یک کشور در مقطع خاصی از روابطش انجام می‌دهد، مسأله مهمی است و در عرف دیپلماتیک، به این راحتی‌ها و بدون کسب امتیاز از کسی عذرخواهی نمی‌کنند. ترک‌ها صدها هزار ارمنی را صد سال پیش کشته‌اند و هنوز بابت این کار عذرخواهی نمی‌کنند؛ ژاپنی‌ها فجایعی در جریان جنگ جهانی دوم در کره، چین و بقیه مستعمرات خود آفریدند – و البته بخت یارشان بود که به‌واسطه انفجار بمب اتمی، همه آن اقدامات را پوشاندند و مظلوم‌نمایی کردند – ولی از کسی هم عذرخواهی نکرده‌اند؛ آمریکایی‌ها بابت جنایات‌شان در ویتنام، ژاپن و سایر نقاط دنیا هنوز از کسی عذرخواهی نکرده‌اند؛ روس‌ها هم بابت فجایعی که در اروپای شرقی و افغانستان مرتکب شدند از کسی عذرخواهی نکرده‌اند؛ همین عراق از هم پاشیده هنوز بابت تجاوزی که سازمان ملل هم متجاوز بودن عراق را تأیید کرده است از ما عذرخواهی نمی‌کند.

حال چه شده که یکباره باید بابت تسخیر سفارت آمریکا از ایشان عذرخواهی کنیم؟ آن هم در گرماگرم جریانی که اصلا ربطی به آمریکا ندارد.


این گروه آن‌قدر ساده‌دل شده‌اند که تصور می‌کنند با رد و بدل کردن یک لوح رابطه ایران و آمریکا اصلاح می‌شود؟ اگر از همین فردا مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا آغاز شود، حل مناقشات طرفین سال‌ها به‌طول خواهد انجامید. دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا بلندتر از آن است که با مبادله یک لوح در جریان موضوعی بی‌ربط به آمریکا، حل و فصل شود.


این گونه رفتارها دقیقا از جنس همان کاری است که درخصوص یورگن کلینزمن انجام شد. سیاست خارجی موضوعی تخصصی است و من در این‌جا در موضع سخن گفتن درباره آن نیستم، لیکن اگر موضوع عذرخواهی در میان باشد، آمریکایی‌ها هم عذرخواهی‌های زیادی به ما بدهکار هستند. کودتای 28 مرداد، حمایت از عراق در جنگ، حمله به هواپیمای ایرانی، بارها انگشت‌نگاری توهین‌آمیز ایرانیان، و ... .

سؤال دیگر این است که اگر چنین حرکاتی چه کمکی به سبزها می‌کند؟ همواره با دیدن تلویزیون‌های اپوزیسیون خارج از کشور، این عقیده که جماعت اپوزیسیون خارج از کشور هیچ درک درستی از اوضاع ایران ندارد بیشتر در من تقویت شده است. حرکت گروه اخیر در ارائه این لوح به آمریکایی‌ها را می‌توان یکی از نقاط اوج نافهمی سیاسی آن‌ها تلقی کرد.

نمی‌خواهم خیلی بدبین باشم، ولی این حرکت را در سه جهت بیشتر نمی‌توان تفسیر کرد:

عملکردی هیجانی که بیشتر از جنس حلیم و هول حلیم است.
فرصت‌طلبی و جستن راهی توسط کسانی برای سوار شدن بر موج و چهره شدن. شاید افتخار حضور در محضر نمایندگان دولت آمریکا برای دریافت این لوح، متاعی است که این جماعت به دنبال آن می‌گردند.


خیانتی است در حق سبزها که آتش نقد منتقدان علیه سبزها را شعله‌ور کنند. بهانه‌ای است که سبزها را حالا رسما به همراهی با آمریکا متهم کنند.


هرچه باشد، این کشور از بابت چنین اقدامی سودی نخواهد برد. تأمین هیچ بخشی از منافع ملی از دل این هیجان‌زدگی میسر نخواهد شد. این هم سویه دیگری از افراط است که بهره‌ای از خرد سیاسی ندارد. سبزهای خردورز، از این نابخردی‌ها بی‌گمان مبری هستند.