يکشنبه 12 ارديبهشت 1389-0:0
دیکتاتوری،ديکتاتوري ست
...چندی پیش توی جلسه ای دوستانه جناب دکتر تحصیل کرده ای در سخنانش بنا کرد به تعریف و تمجید اغراق آمیز از جناب رضا خان پهلوی که بله ایشان چه کرد و چه کرد! (يادداشتي ازشیخ عبدالله شاهینی، مدرس حوزه علمیه و دانشگاه های گرگان)
ما ایرانی ها نمی دانم چرا حافظه تاریخی خوبی نداریم. چندی پیش توی جلسه ای دوستانه جناب دکتر تحصیل کرده ای در سخنانش آنجا که می خواست بیان دردها ی جامعه و کشور را کند بنا کرد به تعریف و تمجید اغراق آمیز از جناب رضا خان پهلوی که بله ایشان چه کرد و چه کرد و چه می شد اگر نمی کرد.
راستش بنده عادتم نیست که هر حرفی را به راحتی بپذیرم و بی آنکه دقت در حرف ها کنم وجنات گوینده مرا بگیرد و تعجبم از کسانی بود که می شنیدند و سوالی هم نکردند و از چهره ی بعضی ها خواندم مبهوت و مدهوش و تا حدی هم مجذوب چهره خاص آن آقای دکتر بودند بگذریم من دست بلند کردم و به رسم ادب ابتدا تشکر کردم و آن گاه پرسیدم .....جناب !
پس پلیس سیاسی در دهه بیست خورشیدی که امان از مردم بریده و هر صدائی را خفه می کرد را چه کسی پایه گذاری کرد ؟ فرخی یزدی و میرزاده عشقی و مدرس و حتی آدم هائی مثل داور و تیمور تاش را چه کسی کشت ؟!! اگر چهار نفر تجزیه طلب بیگانه پرست مثل شیخ خزعل را لت و پار کرد دست مریزاد اما چرا روزنامه نگاران و حق طلبان و عدالت خواهان را به زندان انداخت و کشت ؟
شک نکنیم دیکتاتوری همه نوعش بد است چه آن خودکامه روئیده مو بر صورت و تسبیح به دست باشد و یا کراوات به گردن و موی صورت تیغ زده ....چه فرقی می کند ؟.....خودکامگی بد است حال از هر نوعش باشد چرا وقتی عده ای بر ما ستم می کنند و ظلم روا می دارند دلیل بشود که گذشته تاریک تجربه شده دیگران را نیز فراموش کنیم ؟ و باز بخواهیم تجربه ها را تکرار کنیم و از چاهی رهیده به چاهی دیگر سقوط کنیم !!
نا گفته نگذارم هیچ فردی سیاه مطلق و یا سفید مطلق نیست در همه ی آدم ها سفیدی هائی هست که قابل تقدیر و ستایش باشد اما گاه سیاهی ها و تباهی ها به اندازه ای است که راهی برای دیدن سفیدی ها باز نمی گذارد.