جمعه 25 تير 1389-20:3
روستايي به نام ايران!
...متقاضيان تشکيل شهر يا استان جديد کلي پي گيري مي کنند و اگر پي گيري جواب نداد با درگيري و ايجاد تشنج مجوز استان شدن را دريافت مي كنند!(يادداشتي از دکتر سيف الرضا شهابي-بابل)
اين روزها شاهد هستيم كه بسياري از روستاها تبديل به شهر مي شود. احتمالا ساكنان اين روستا ها كه روستاي شان بدون حساب و كتاب و ضوابط شهرسازي و احيانا بر اثر فشار برخی ازنمايندگان مجلس براي راي جمع كردن درانتخابات بعدي تبديل به شهرشدند از خوشحالي در پوست خود نمي گنجند!
همين طور تعدادي از شهرهابه همان دليلي كه روستا به شهر تبديل شدبه شهرستان تغييرنام پيدا مي كند و ساكنان برخي از شهرستان ها هم فكر مي كنند اگر تبديل به مركز استاني جديد بشوند رفع تبعيض شده،مي تواننديك شبه ره توسعه چند ده ساله را طي كنند واز رئيس قوه مجريه درخواست استان شدن دارند.
اينان کلي پي گيري مي کنند و اگر پي گيري جواب نداد با درگيري و ايجاد تشنج مجوز استان شدن را دريافت مي كنند!
جديدا" هم كه رئيس جمهور شرط افزايش جمعيت را شرط اساسي براي استان شدن قرار داد و به اين ترتيب بايد اين احتمال داده شود كه در آينده همه روستاهاي ما اگر دستورالعمل رئيس جمهور را دقيقا اجرا كنند شرط لازم براي استاني مستقل و پرجمعيت را كسب مي كنند!
در نهايت به علت اين كه همه اين ها بدون ضابطه و رعايت قواعد و همان گونه كه اشاره شد اكثرمواقع فشارهاي جانبي به وجود آمد، كل كشور به جاي آن كه با توسعه مناسب و رشد موزون هماهنگ وهمراه باشد، تبديل به يك روستاي بزرگ مي گرد دو به عبارتي "هر روستا يك كشور و كل كشور يك روستا "مي شود. اين حرکت نامعقول اگر متوقف نشود،بايد شاهد وضعيت نا مناسب تري در آينده باشيم .
چندسال قبل دو هلندي را در تهران ديدم. از آن ها سئوال كردم نظر شما در مورد تهران-پايتخت ايران-چيست؟ يكي از آن ها پاسخي داد كه مورد تائيد نفر دوم هم بود؛ گفت:"تهران جنگلي از آهن و آجر است ".
منظورش از آهن ازدحام اتومبيل و آجر هم ساختمان هاي بي قواره تهران بود كه از اصول اوليه شهرسازي به دور است.
بعدها وقتي "آمستردام"-بزرگ ترين شهرهلند-را از نزديك ديدم،مفهوم اين پاسخ را بهتر درك كردم وافسوس خوردم كه ما (ازقبل انقلاب تا اكنون)نتوانستيم اصول اوليه شهرسازي را در پايتخت كشورمان-كه تابلو كشور است و در مقابل ديدگان و قضاوت خارجي ها قرار دارد-رعايت كنيم! حال چگونه مي توانيم هرروز تابلوي شهرداري را در روستاها نصب مي كنيم؟!
تا كي براي فريب مردم با سرنوشت كشور بازي مي كنيم؟!بايد به ساكنان اين روستاها و مسئولاني كه براي خاموش كردن مطالبات تحريك شده ،تندتند شهرشدن روستا را تصويب مي كنند،گفت: " با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمي شود"!
با نصب تابلو مشكل عقب افتادگي حل نمي گردد.واقعيت اين است كه امروز اكثر ساكنان شهرها از فرهنگ شهرنشيني فاصله دارندکه در رفتار وگفتارها شخصي و جمعي كاملا مشهوداست(يك نمونه كوچك و مشخص در رانندگي اين جماعت است).
بدون فراهم كردن زمينه لازم روستا را به شهر تبديل كردن فاجعه اي ديگر است كه در حال رخ دادن است وتبعات منفي آن در آينده براي مملكت مشكل ساز خواهد شد .
بگذاريد روستا همان روستا بماند،به آن ها ابزار توليد بدهيد از محصولات آن هاحمايت كنيد تا هوس مهاجرت به شهر يا شهرشدن روستا را نكنند.