دوشنبه 8 شهريور 1389-14:30
مدارای امام علی،تحمّل بعضی از ما
...همه آزادند تا در پای سخن علي(ع) بایستند، گردن راست کنند، بی لکنت و نگرانی فریاد کشند و او را به مانند یکی از خود خطاب کنند و به چالش کشند. (يادداشتي از شيخ عبدالله شاهيني-گرگان)
ابوجریر طبری، زاده شهر آمل، سنی مذهب، مورّخ و مفسّر قرآن، به نسبت در جاده انصاف قدم می زند؛ همو نقل می کند، شبی علی بر منبر، مردم کوفه را وعظ می کرد که به ناگاه خوارج در پای صحبتش داد و فریاد راه انداختند و علیه او شعار دادند و علی سر پائین انداخت، قیل و قال خوارج که خوابید، سر بلند کرد و بعد از اندکی نصیحت رو به آنان گفت :
"تا شمشیر در غلاف دارید، حقوقتان از بیت المال به راه، خونتان محترم و جایتان در مسجد محفوظ است"
***
در فضای غبار آلود آمیخته از تعصب و جهالت که چیزی جز تیزی تیغ شمشیر متعصّبان و رگ های متورم گردن خشک مغزان دیده نمی شود، امام علی همه را آزاد می گذارد تا سخن بگویند، نظر دهند و مخالفت کنند و حبس ، زجر ، داغ و درفشی هم در کار نیست.
همه آزادند تا در پای سخن او بایستند، گردن راست کنند، بی لکنت و نگرانی فریاد کشند و او را به مانند یکی از خود خطاب کنند و به چالش کشند.
مواجهه علی با مخالفانش ستودنی است و ما که نام او را به زبان داریم و در عزایش سیاه می پوشیم و اشک به روی گونه های صورت مان جاری است در چه راهیم و چه می کنیم ؟! نامش را به زبان می آوریم و نانش را خورده ایم از سیره اش چه مقدار برخورداریم ؟ آیا بهتر نیست با صدای بلند فریاد بزنیم
"آهای مردم ما کجا و علی کجا !....والله ما را ملاک پیروی از او ندانید ...."
تا کسی حرفی می زند که نمی پسندیم، چیزی می نویسد که خوش نداریم ،زورمان برسد توی دهانش می زنیم و به خاک سیاه می نشانیمش و اگر زورمان نرسد، گردن کج می کنیم و با قیافه حق به جانب "ننه من غریبم" راه می اندازیم و وادیناه و وااسلاما می کنیم تا که از اساس کسی جرئت مخالفت با ما را پیدا نکند، این است پیروی از امام علی!؟
آخر کسی نیست به ما بگوید که شما به خاطر حفظ قداست امام علی هم که شده، بهتر آن است که اندکی از ادعاهای خود کم کنید؛ "او" روز جنگ جمل به ابن عباس گفت، برو و جواب خوارج را با قرآن بده، یعنی پاسخ شمشیر را با فکر و اندیشه بده و "ما" پاسخ فکر را با چه می دهیم ؟!
فکر را با فکر پاسخ داد و اندیشه را گرفتار حد و حصر و حبس نکرد، چرا که اندیشه، غلط هم که باشد، پاسخی از جنس خودش را می طلبد البته علی نیز دست به شمشیر برد اما فقط آنگاه که دشمنانش در عمل دست به سلاح شدند
رواداری و مدارا در زندگی او موج می زند نه فقط نسبت به دوستانش بلکه منتقدان و مخالفانش تا زبان در کام داشتند و شمشیر در غلاف هر چه می خواستند می گفتند و می کردند
آیا بهتر نیست برخی از ما یا در کُلّ دست از ادعا بشوئیم و دیگر دم از پیروی او نزنیم و یا دست کم پای لوازم ادعای خود بایستیم؟