دوشنبه 22 شهريور 1389-21:41

جنگ جهاني اول و دراز دستي هاي روسيان در بارفروش

...صف آرايي نيروها به اندازه‌اي بود كه وزارت خارجه ايران نيز گمان يورش روس‌ها و خونريزي را در منطقه داده بود.(مهدي زماني،كارشناس ارشد تاريخ ايران-بابل)


چكيده :

تحولات پرتب ‌و تاب جنگ جهاني اول و دست‌اندازي نيروهاي بيگانه در جاهاي گوناگون ايران، هم زمان با تجربه مشروطه ايراني دولت نوپاي آن به گونه‌اي است كه تحولات نو و ماندگارتر بعدي را در روند اجتماعي، سياسي كشور از درون خود پديد آورد.

تلاش نگارنده در اين نوشته اين است كه با آگاهي‌هايي كه از اسناد جدا از هم و پراكنده و نيز مقايسه آنها به دست مي‌آيد در اندازة توان خود و تا جايي كه در گزارش‌هاي رسمي و اسناد بازتاب يافته است، گوشه‌هايي از نقض حاكميت ملي و دراز دستي روسيان در سال‌هاي 1333 تا 1336 قمري را در مازندران مركزي بارفروش آشكار نمايد.

----------------------

 تلاش روسيان براي نفوذ در ايران سابقه‌اي دراز و چند ساله دارد. شايد بتوان ريشه‌هاي آن را در يورش خزران با هم دستي اقوام روسي در سده‌هاي سوم و چهارم هجري نيز جستجو كرد.

اين نفوذ نخست به گونه ي يورش و تجاوز به كرانه‌هاي ايراني دريايي مازندران بود. دست‌اندازي‌هاي آنان در روزگار صفوي به فرح‌آباد و چشم داشت به دست آوردن گيلان و مازندران، به ويژه پس از ناتواني و سرآمدن دولت صفوي، سپس يورش چند باره به قفقاز و سرانجام به چنگ اوردن هفده شهرایران پس ازجنگ‌هاي ايران و روسيه، جدايي بخشي از خراسان بزرگ تا تلاش براي جدايي آذربايجان از ايران، گرايش و دست‌اندازي‌هاي روسيان را به گونه‌اي زنجيره‌وار و راهبردي نشان مي‌دهد.

 اين حضور پس از پيمان‌هاي گلستان و تركمانچاي گسترش يافت و روسيه را در امور سياسي و اقتصادي و حتي نظامي ايران كشاند. آنان از فرماندهي نيروي نظامي (قزاق) گرفته تا راهسازي و بانكداري و كنسولگري را در برخي شهرها به ويژه در مازندران و نيمه شمالي ايران به دست داشتند.

 اشغال مناطقي از ايران توسط نيروهاي روسيه نيز همواره از دشواري‌هاي دولت‌هاي نوپای بر خاسته از جنبش مشروطهایران بود كه بهانه‌اي براي رقابت و آمدن نيروهاي ارتش انگلستان و عثماني به خاك ايران شد.

تلاش روسيان در اين هنگام پديد آوردن آشوب‌هاي محلي و پشتيباني از آشوب آفرينان بود. آنان به بهانة آسايش و امنيت بازرگاني روسي و ديگر شهروندان خود، ابزارهاي مالي و سياسي را در كارهاي دروني كشور به كار مي‌بردند.[1]

پس از آن كه روسيه و انگلستان ايران را به دو پهنة نفوذ ميان خود بخش كردند (٢٠ رجب 1325 قمري/ 30 اوت 1907) بخش شمالي ايران از جمله بارفروش عرصة دست‌اندازي و درازدستي بيشتر روسيان شد.

 به ويژه پس از آغاز جنگ جهاني اول كارگزاران و قزاقان روسي مقررات و دستورات حاكم مازندران و نايب‌الحكومه بارفروش را بر نمي‌تابيدند و بدون ترس و بيم در بسياري از كارهاي محلي دخالت مي‌كردند.[2]

صف آرايي قزاقان روسي 

 در شرايطي كه جنگ جهاني اول در اروپا آغاز شده بود (1914 م / 1332 ق / 1293 خ)، روس‌ها از نفوذ دولت‌هاي رقيب در مازندران بيمناك بودند و واكنش تند نشان دادند و يا آن را بهانه‌اي براي اهداف خود كردند. اين تكاپوها در اسناد گوناگون كم و بيش آشكار مي‌گردد و پرتوهايي روشن بر تحولات آن سال‌ها در بارفروش مي‌افكند.

بر پاية اين اسناد سفارت روسيه با فرستادن نامه‌اي به وزارت خارجة ايران در نهم شوال ١٣٣٣ قمري از دخالت سفارت عثماني در امور مازندران و تحريك اسماعيل‌خان سوادكوهي (امير مؤيّد) و كمك مالي و نظامي خبر داده و آن را اقدامي بر ضد روسيه قلمداد مي‌كند: «سفارت عثماني به مقام تحريك اسماعيل‌خان‌سوادكوهي برآمده و مبلغي پول و سي بار اسلحه به سوادكوه فرستاده... بر ضد روسيه اقدامات نمايند و ظاهراً پسران اسمعيل‌خان تهيه و تدارك هجوم به املاك مستأجره اتباع روس را نموده... به وسايل مقتضيه، فوريه جلوگيري فرماييد».[3]

در پيوند با همين تنش پديد آمده، كارگزاري مازندران در اول صفر ١٣٣٤ قمري گزارشي به وزارت خارجه با عنوان تلگراف بارفروش و با امضاي عبدالحسين نوري مي‌فرستد، اين گزارش نشان‌دهنده ورود گروه زيادي قزاق به بارفروش براي يورش به سوادكوه است و وضع را بحراني اعلام مي‌كند و «حال حاليه مازندران را منقلب و اهالي را در اضطراب و كارگزاري را محتاج دستورالعمل فوري» مي‌داند.[4]

صف آرايي نيروها به اندازه‌اي بود كه وزارت خارجه ايران نيز گمان يورش روس‌ها و خونريزي را در منطقه داده و آن را به وزارت داخله يادآور مي‌شود و خواستار «اقدامات مقتضيه در جلوگيري از بروز اتفاقات ناگوار» مي‌گردد.[5]

ظاهراً چند ماهي اين تنش يك چالش امنيتي پديد آورد كه با جستجو در گزارش‌هاي غيردولتي در بيرون از منطقة رويدادها نيز ديده مي‌شود. اين گزاش از اقدامات امير مؤيد نيز آگاهي مي‌دهد و اين شرايط را بيشتر آشكار مي‌نمايد. در تلگراف‌هاي حسين قلي مقصودلو، وكيل‌الدوله انگليس در استرآباد به سفارت اين كشور در تهران آمده است: « ١٣ جنواري ١٩١٦ مسيحي ]1334 قمري [ غره ماه جنواري خبر رسيد كه اسماعيل‌خان امير مؤيد سوادكوهي، وكيل مجلس به سوادكوه آمد و مشغول جمع‌آوري سرباز و سوار مي‌باشد ضمناً روس‌ها از خيال مشاراليه با خبر شده و يك عده قزاق از بارفروش بدانجا گسيل داشته‌اند، تا چه اقتضاء كند»[6] و ظاهراً قضا و بخت با مردم يار بود و گمان مي‌شود اين بحران به نبرد و رويارويي خونين نيانجاميد. دست كم نگارنده به آن آگاهي نيافت.

 برانگيختن خشم مردم

 حيرت وزارت داخله در همين سال‌ها دگربار اقدامات تنش آفرين روسيان را در اين شهر شاهديم در رمضان سال 1335 قمري قزاقان به مردم بارفروش آسيب‌هايي رسانده و يكي از صاحب منصبان روسي نيز به زني در اين شهر آزار مي‌رساند، در پي اين كارها خشم مردم برانگيخته مي‌گردد و علما از رفتن به مساجد خودداري مي‌كنند.

 اين آشوب نظميه مازندران را وا مي‌دارد تا با آن برخورد كند. در پي ناكامي از جلوگيري آن از رفتارها، شكايتي از كارهاي افراد بريگاد قزاق مستقر در بارفروش و همدستي آنان با اشرار در همان ماه كتباً به وزارت خارجه مي‌فرستد: « از زماني كه بريگاد قزاق به بار فروش آمده‌اند جمعي از اشرار و سارقين را كه سابقاً اعمال سيئه آنان در نظميه ضبط است به لباس دوست ملبس و داخل ادارة قزاقخانه نموده همه روز و همه شب ... از هيچ گونه تعديات و حركات غيرمشروع نسبت به اهالي فرو گزار نمي‌نمايند و مكرراً درخواست جلوگيري از آنها مستقيماً و توسط حكومت از رئيس و صاحب منصبان آنها شده، ابداً اثري نبخشيده و از اين موقع چنانچه از سوء اقدامات و حركات خارج از قاعده آنان جلوگيري نشود، احتمال انقلاب و اغتشاش شهر و هيجان اهالي خواهد شد. ... مستدعي است از مقام مقدس آن كه به وسايل مقتضيه عاجلاً قدغن فرماييد از حركات قزاق‌ها جلوگيري شود. امضاء منتخب الممالك ] مهر نظميه مازندران [ ».[7]

 اين رويداد و پيامدهاي آن در بارفروش براي دولت مركزي با آنكه خود دچار ناتواني دروني و دخالت دولت‌هاي بيگانه بود تا آن اندازه در خور اهميت مي‌نمود كه زنجيره‌اي از تلاش‌ها و تكاپوها براي جلوگيري از گسترش آن به انجام رسد. تا آنجا كه وزارت خارجه ايران در تلاش ديپلماتيك آسيب‌هاي اين اقدامات را به سفارت روسيه هشدار گونه يادآور مي‌شود.

وزارت خارجه به تاريخ ٢٨ رمضان 1335 قمري در نامه‌اي به وزارت داخله، با امضاي نصيرالدوله گفتگو با سفارت روسيه را دربارة اين رويداد در بارفروش آشكار مي‌كند و از دولت مي‌خواهد براي پايداري نظم و آرامش سعي كرده و از واكنش بيشتر مردم هيجان‌زده بارفروش جلوگيري نمايد.[8]

در تب و تاب همگاني كه در مردم بارفروش پديد آمد، تلگراف نايب‌الحكومه مازندران به وزارت داخله با امضاي محمد لاريجاني هم آشكار مي‌كند كه ادارة دوم قزاق ايراني بر مردم سخت‌گيري كرده و آنان از بار و ناموس مردم آشكارا جلوگيري مي‌كنند. نيز روشن مي‌سازد كه عرض حال دوستانه و رسمي حكومت به رئيس بريگاد از سوي آنان پذيرفته نشده و چاره‌ساز نبوده است و اوضاع در حال گسيخته شدن نظم عمومي است.[9] دامنة اين بحران تا اندازه‌اي بود كه وزارت داخله گزارش ياد شده بالا را در ١١ شوال همان سال (1335 ق) به وزارت جنگ فرستاده و جلوگيري از رفتارها را درخواست مي‌نمايد.

 پاسخ وزارت جنگ خود گوياي پيچيدگي اوضاع در كشور ما در آن روزگار بحراني جنگ اول جهاني است. وزارت جنگ در پاسخ اعلام كرد اين بخش از قواي قزاق در بارفروش را به رسميت نمي‌شناسد و ساماندهي و مداخله دربارة آنان به عهدة وزارت جنگ نيست! اين شرايط بحراني در آن سالها كه دولت مركزي توان كار بست دستورات خود را نداشت.

در نوشتة وزارت داخله در حاشيه نامة پاسخ وزارت جنگ به خوبي آشكار است: « هميشه جواب فرمودند در اين گونه اقدامات قزاق‌هاي جديد دخالت نمي‌نمايند... ولي لازم است يك تكليفي اتخاذ و در جلوگيري از زحمت آنها اقدماتي نمود. معلوم است كه يك عده اشخاص مسلح كه فرم نظامي هم دارا هستند، بايد در حدود يك مركزيت و ديسيپلين از رفتار آنها جلوگيري كرد...وزارت داخله متحير است جواب حكام را چه دهد»[10]

 خوشبختانه اين روند خيلي زود دگرگون شد و همة اين‌ها گوياي اين است كه شايد به علت دگرگوني قدرت در درون روسيه و نيز قدرت‌هاي رقيب آن در اروپا و جهان بود كه از پايداري اين روند در كشور و منطقه شمال جلوگيري كرد يا دست كم نفوذ همساية شمالي را براي مدتي پس از آن كم توان نشان داد و نیز روشن ساخت که تلاش‌هاي هر چند ميهن دوستانه دولت مشروطه ايران از نيروي كافي براي برون رفت از بحران نقض حاكميت ملي کشور به دست بیگانگان برخوردار نبود.

سخن پاياني

 در پايان جنگ جهاني اول و پس از پيروزي انقلاب روسيه در 1917 ميلادي (1335 ق) شمال كشور و مازندران پهنة رقابت‌ها و كشمكش‌های هوادارن دولت تزاري و هواخواهان تندرو و ميانه‌روي انقلاب شده، چند دسته از روسيان در درون و بيرون مرزهاي روسيه به جان هم افتادند. اين تكاپوها در دگرگوني‌هاي زودگذر منطقه نيز كم و بيش بازتاب داشت.

پيامدهاي اين ناآرامي‌ها و دگرگوني‌ها در مازندران و بارفروش كه پيوندهاي ديرين بازرگاني با روسيه داشت براي مردم ركود اقتصادي و آشفتگي‌هایي در داد و ستد و زندگي روزانه به بار آورد.

 همة اين فراز و فرودهاي كم و بيش همانند در دیگر جایهای كشور، نياز به امنيت و آرامش از سوي يك دولت نيرومند و پايدار را درمیان مردم بيشتر زنده كرد و امنيت ،نخستين خواست همگاني شد. همچنين از ارزش و گيرايي خواست‌ها و انديشه‌هايي كه از درون گفتمان مشروطه‌خواهي برآمده بود، فروكاست و پايان روزگار قاجار و بر آمدن دولت مطلقه مدرن پهلوی را نزديك ساخت.

 *فهرست منابع و اسناد نزد مازندنومه محفوظ است.

ایمیل نویسنده: (babolzamani@yahoo.com)