شنبه 13 آذر 1389-11:37
فرادستان و فرودستان
...به بازار می رفتی و می خواستی با چرخ دستی بارت را حمل کنی صاحب چرخ دستی شروع به گله می کرد که من با مدرک لیسانس چرخ دستی حمل می کنم!سوار تاکسی می شدی راننده تاکسی با آهی می گفت ببینید چطور با مدرک مهندسی مسافر کشی می کنم!(يادداشتي از دانا کبيري،آهنگ ساز و نويسنده-ساري)
اگر یادتان باشد موضوع انشا در مدرسه ها سابقا"بیشتر حول دو محور می گشت: یا خصوصیات فصول بود:«مثل فصل بهار را توصيف کنید.... پائیز را تعریف کنید و...» دیگر اینک«علم بهتر است یا ثروت؟»
در این ارتباط دیگر لازم نبود فکر کنید کدام بهتر است چون برای گرفتن نمره قبولی حتما بايد علم انتخاب مي شد و بارم نمره هم بر اساس شرح و بسط شما بود وگرنه کسی جرات نداشت بنویسد ثروت!
حالا در انشای مان چه دلایلی می آوردیم که ثابت کنیم علم بهتر است بماند؛مثلا از دلایل متداول این بود که – ثروت هر چه قدر هم زیاد باشد ممکن است که یک شب دزد بیاید وتمام ثروت تان را بدزدد!و از این نوع استدلال های آبکی!
به هر حال آبکی و غیر آبکی در مغزمان هم فرو رفته بود که علم حتما"بهتر است. این نوع تفکر و این اعتقاد تا زمانی وجود داشت که خودم هم وارد بازار کار شدم و تازه آن موقع فهمیدم که ثروت هم بد چیزی نیست و یک جوري می توان وجودش را تحمل کرد ! البته و صد البته که به علت دسترسی نداشتن به آن نمی توانستم خیلی زیاد در باره فوائدش قلم فرسایی کنم .
سال ها گذشت و این نبرد میان علم و ثروت ادامه داشت،گاهی اوقات عالمان برنده بودند و گاهی اوقات ثروتمندان! و امثال من در وسط که بالاخره علم بهتر است یا ثروت ؟
بر اثر این مجادلات و در گیری ها که مسلما منجر به تخریب اصول علم داری و ثروت داری می شد،جمع کثیری از دست اندر کاران مجرب و کار آزموده در هردو جناح جهت پیروزی در این نبرد بی وقفه دست به آزمایش هاي مهم و بی مثالی زدند که عقل در آن حیران شده است!
گروه عالمان در راستای بسط و ترویج هر چه بیشتر و علم و علم مداری شروع به جمع آوری عالمان در هر زمینه و هر رشته کردند و و وقتی دیدند نفرات به حد نصاب نرسید، برای فائق آمدن بر این مشکل نفری(!) طرح«امکانات تحصیلی عالیه باهر گرایشی را ریختند !»
دست شان درد نکند.با یک اخطار زرد و قرمز به دانشگاه های دولتی و آزاد و الزهرا و هنر و شریف و امیر کبیر و....اعلان کردند که شما فقط می توانید در راستای شرکت در المپیاد هاو تربیت کسانی که سرشان بیشتر به درس و مشق شان است و کمتر دنبال مدرک هستند،کار کنید و مسائل دیگر مانند تربیت عالمان با مدرک به عهده ماست!
بعد ار این فرمایش هاي حکیمانه، در عرض مدتی کوتاه موئسسات عالی آموزشی و غیر عالی غیر آموزشی مانند قارچ سر از زمین خدا در آورند: انتفاعی- غیر انتفاعی / پودمانی – غیر پود مانی / مکاتبه ای – غیر مکاتبه ای / پیام نور- بی پبام نور / علمی کاربردی – بی علمی کاربردی / حضوری – بی حضوری / ... – بی .... و در مقاطع بالاتر، مدیریت دولتی – بی مدیریت دولتی(البته در این نوع چون مقاطع تحصیلی, بالا تر از لیسانس بود) نیاز به پرش مانع با نیزه داشت که راحت بشود از سر میز، به کلاس درس نزول اجلال کرد! با این کار کفه ترازو به نفع عالمان سنگینی کرد.
به بازار می رفتی و می خواستی با چرخ دستی بارت را حمل کنی صاحب چرخ دستی شروع به گله می کرد که من با مدرک لیسانس چرخ دستی حمل می کنم!
سوار تاکسی می شدی راننده تاکسی با آهی می گفت ببینید چطور با مدرک مهندسی مسافر کشی می کنم!
شیرينی فروش کارشناس ارشد! شاگرد شیرنی فروش کارشناس!سبزی فروش مهندس کشاورزی! شاگرد سبزی فروش کارشناس گل و گیاه!
چشم تان روز بد نبیند بنده و امثال من با یک مدرک کذایی زمان طاغوت به ناگهان و با بر خورد با این سیل خروشان عالمان مدرک دار و با خجالت از این که چطور سوار تاکسی ای شویم که راننده اش لیسانس است و چطور به خودمان اجازه بدهیم که به یک کارشناس فارغ التحیل بگوئیم که بارمان را حمل کند! به گوشه ای خزیده و شدیدا دچار یاس فلسفی شدیم!
از آن طرف اموالداران ( ثروتمندان) دیدند دارند قافیه را می بازند، با یک اشاره آستین ها را بالا زده و مشغول شدند.
زمین پشت زمین، خانه پشت خانه، آپارتمان پشت آپارتمان، کارخانه پشت کارخانه، مغازه پشت مغازه بود که این ها هم مانند قارچ از زمین خدا سر در آوردند .آقا محشر کبرا شد و....
بعد از مدتی دو گروه عالمان و ثروت مندان دیدند کار به این ترتیب پیش نمی رود، بعد از مدت ها مذاکره و مبادله و مشاوره و نشست های دو گروه به یک نتیجه مشترک رسیدند و آن هم به وجود آوردن دو گروه جدیدالتاسیس تحت عنوان عالمان ثروت مند و ثروت مندان عالم بود. البته اشتباه نکنید و فکر نکنید این دو یک معنا می دهد و فقط جای صفت و موصوف، یا مسند و مسند الیه و یا مضاف و مضاف الیه( هر کدام که فکر می کنید درست است) عوض شده،برای تان توضیح می دهم.
عالمان ثروت مند کسانی هستند که با داشتن مدارک فلان و فلان با دست یازیدن در زمینه ساخت و ساز و بساز و بفروشی و خرید اتوبوس های بین راهی و باغداری و برنج کاری و... ثروت شان به مدارک شان رسید.
و ثروت مندان عالم کسانی هستند که با داشتن پول های آن چنانی و این چنینی شروع به جمع آوری مدارک عالمانه در هر زمینه و هر رشته ای کردند تا علم شان به ثروت شان رسید! و نتیجه این که با تداخل علم و ثروت درهم،دیگر موضوع انشایی تحت عنوان علم بهتر است یا ثروت چه معنا می تواند داشته باشد ؟؟!! معلمان عزیز لطفا موضوع دیگری را انتخاب کنید!