دوشنبه 11 بهمن 1389-18:18
اشرف البلاد(بهشهر) در آینه تاریخ
محمدرضا زماني درمزاري، وكيل پایه یک دادگستري و پژوهشگر بهشهري
اشاره:محمدرضا زماني متولد1352بهشهر و ساکن تهران، عضو هیات امناي بنیاد علمی و فرهنگی پرفسور گنجی، مولف کتاب هاي شهرگنج های پنهان-کتاب شناسی بهشهر-گوهراندیشه- جغرافیای عشق- سالهاباید....- حقوق خانواده به زبان ساده در 4 جلد-آداب و آفات وکالت در ایران-کودک و حقوق کودک در ایران- نظام حقوقی تجارت و بازرگانی ایران در عصر قاجار و پهلوی- بررسی تاریخی و تحلیلی قراردادهای تجاری و اقتصادی عصر قاجار و پهلوی در ایران- فرهنگ وکالت دادگستری ایران- آئین نگارش حقوق خانواده- فرهنگ حقوق شهروندی و تابعیت در حقوق بین الملل خصوصی و اسلوب حقوقی ایران ، نيز مدیر مسئول موسسه حقوقی نیک داد، مدیر سایت حقوقی و بین المللی نیک داد(www.nikdad.ir) و رئیس گروه مطالعات بهشهر شناسی(تهران)، دارای بیش از50 مقاله علمی و اثر تحقیقی و پژوهشی در زمینه های تاریخی،فرهنگی،اجتماعی،حقوقی و مدیریت و برنامه ریزی شهری است.
------------------------
فصل اول:
مقدمه
"اشرف البلاد/بهشهر"،از زمره شهرها و بلادِ تاریخی و تمدنی ایران و منطقه خاور میانه است که دارای تاریخِ پرفراز و فرودِ فراوانی است.هرگونه نگرش نسبت به این ناحیه ، بدون درک و برداشت فرایندهای تاریخی آن،به سانِ چراغی بی سوخت و بی نور ماند.در واقع، بینش و نگرش تاریخی نسبت به منطقه ، نخستین گام در راه بازخوانیِ هویت بومی- محلی و میراث تاریخی و تمدنی آن و نیز حصول یک گفتمانِ ریشه دار و متقنِ فرهنگی در راه توسعه و پویایی شهر می باشد. این مقاله بر آنست: نگرشی اجمالی به "پیشینه شهر زیبای اشرف البلاد/بهشهر" به لحاظ تاریخی داشته و آنرا در آینه تاریخ تا پایان دوره پهلوی دوم به تصویر کشاند.
اشرف البلاد(بهشهر)در یک نگاه
مازندران* که سابقاً ، طبرستان نام داشت،قسمتی از ایالت قدیمی"فرشوادگر/ پشتخوارگر"و طبق مفاد مذکور در نامه معروف تنسر،
"دارمسته تر/Darmester " به شمار می رفت و از قرن 7هجری(13م)،مقارن با حمله مغول،نام طبرستان متروک و عنوان"مازندران"معمول گردیدومنطقه"اشرف /بهشهر"نیز یکی از ایالت آن محسوب می شد.(2)
شهرستان بهشهر در 12 کیلومتری جنوبی دریای خزر و در کنار سلسله جبال البرز،ازشرق به کردکوی و گرگان، از جنوب به دامغان و از غرب به نکاء و ساری محدود است و جمعیت این شهر طبق سرشماری سال1375برابر 731/176نفراست که از این تعداد، حدود57درصد شهرنشین و نزدیک به 43درصد روستا نشینند .
***
مازندران اصلاً،مسکن دیوهای مزینی(مزنی) و خود مازندرانی ها در آنجا عده ای خارجی به شمار می رفتند و با افراد بومی شباهت زیادی نداشتند . آنها به باور نویسنده کتاب"بن دهش پهلوی" ، از پدرانی که غیراز اجداد ایرانیها و اعراب بودند، پیدا شدند."تپرها"، از اقوام تاریخی مازندرانند که در کوههای سمنان اقامت داشتند و "آمردها"که شهر آمل به نام آنها نامیده می شد ، از دیگر اقوام فوق بودند که به دست اسکندر سقوط نمودند.
بعد از انتقال مردها(آمردها)توسط فرهاد اول ، پادشاه پارتها در سال 176ق.م.به ناحیه"خوار ورامین" و قرارگرفتن تپرها به جانشینی آنها ، تمام ایالت به نام آنها معروف شد ، ولی اعراب این ناحیه را فقط به نام طبرستان (تپورستان) شناخته و در سکه های پهلوی نیز نام تپورستان یاد شده است .
دگربار،نام مازندران از دوره سلجوقیان معمول شد، لکن به گفته زکریای قزوینی، ایرانیها – طبرستان را مازندران می خواندند.استعمال نام طبرستان, گویا در قرن 7هجری، مقارن با حمله مغول ، متروک و اسم مازندران جانشین آن شد که از همان تاریخ ، موسوم با این ایالت است .طبرستان اصلاً،نام قسمت کوهستانی بوده و مازندران ، در اصل شامل اراضی ساحلی، به انضمام ناحیه ای کوهستانی که جزو آن محسوب می شده، بوده است.
نام طبرستان با متروک شدن آن ، مجدداً در سالهای1250-1290ق. به مناسبت رواج سکه هایی در ساری، معمول شد.درزمان حکومت"جرید بن یزید" در طبرستان-"وندادهرمز"،هزارجریب را از خالصجات صوافی خریداری نمودو "الف"جریب (گری)ظاهراً،همان اطراف سرچشمه رودهای تجن و نکا است که به فارسی،هزار جریب خوانده می شود. – سنت لویی رابینو. مازندران و استرآباد،ترجمه وحیدیزرگی،صص10-13 1-دکتر علی مدرسی،مرد روزگاران(مدرس،شهیدنابغه ملی ایران)،صص599،568،573 و 623
بهشهر طبق تقسیمات کشوری سال 1382به سه بخش" مرکزی،گلوگاه ویانه سر"،شش دهستان به نام های" کوهستان،میانکاله،پنج هزاره،کلباد،شهداءوعشرستاق"به ترتیب ، به مرکزیت"زاغمرز(میانکاله)،علمدارمحله،لمراسک،سفیدچاه و بیشه بنه"و دارای سه شهر به نامهای "بهشهر/مرکزشهرستان، رستم کلا و گلوگاه" بوده(3) و در حال حاضر, از سال 1386 روستای خلیل محله به خلیل شهر تبدیل شده و دارای شهرداری جداگانه نیز است.
نام آن قبل از صفویه،"پنج هزار، پنج هزاره"،"خرگوران"و سپس،"آسیاب سره"،جزء قلمرو اسپهبد کبودجامه گان بود و در عصرشاه عباس صفوی به " اشرف/اشرف البلاد/اشرف الملوک"و در دوره پهلوی اول(رضا پهلوی)به "بهشهر"تغییر نام یافت.(4)اشرف در سال1021ق. به امر شاه عباس صفی بنا گردید و به صورت شهرِ مدرن درآمد و بعنوان پایتخت دوم ایران در عصر زمامداری صفویان قرار گرفت، به نحوی که مکتوبات"اسکندر بیک ، منشی مخصوص شاه عباس" در کتاب "تاریخ عالم آرای عباسی "، مؤید این ادعا می باشد.وی از اشرف بعنوان "دارالسلطنه و دارالخلافه" یاد کرده که به ترتیب فوق به دستور شاه ایران ساخته شدو "اشرف البلاد" نام گرفت . بعدها،این شهر بعنوان مقرتابستانی سلطنت صفویه و شاه عباس در آمد. امیر پازواری، شاعرتبری گوی عصر صفوی، نیز در این باره در دیوان خود چنین می سراید:
شاه اون شاهه که اشرف رهِ جا بِساته / ستون به ستون قرض طلابِساته
سنگ مرمره آدم نما بِساته / فلک دگِته کارمِ سرا بِساته
شاه آن شاهی است که اشرف البلاد را ساخت/ ستون به ستون آنرا طلا ساخت
دیوارهای سنگ مرمر را به مانندآینه در آورد/ فلک نامهربان ، کاروانسرا ساخت(5)
سرزمین فوق به نظر دکتر بهرامی که " اشرف الملوک" نامیده می شد در سال مذکور، به امر شاه عباس بنا گردید و " اشرف البلاد" نام گرفت . به اعتقاد دکتر منوچهری ستوده: "شهر اشرف از قرار مشهور،ملکی بود از مال و سکنی پیرزنی معروف به خرگوران. شاه عباس را ملک پسند افتاد ، از پیرزن ابتیاع نمود و در عهد سلاطین صفویه آبادان و مهمور بود"(6)، اما به نظر شیخ علی گیلانی،قبل از آبادی اشرف توسط شاه عباس-ولایت پنج هزاره و از جمله ، اشرف مدتها در اختیار فردی به نام"سیدعباس" ، از سران سادات بابکانی قرارداشت.(7)
"لرد کرزن"، سفیرکبیر بریتانیا در ایران هم در کتاب" ایران و قضیه ایران" نیز در این باره، چنین آورده است: اشرف البلاد یا نجیب ترین شهرهای ایران به وسیله شاه عباس ساخته و به آن نام لقب داده شد".(8)همچنین، اشرف به زعم "رابینو"،کنسول بریتانیا در گیلان و مازندران در عصر قاجار ،"از زمره شهرهای مهم عصر قاجار به مانند ساری حاکم نشین ، بار فروش(مرکزتجارت)و مشهد سر(بابلسر)بود".(9)
مردم اشرف البلاد،جدا از ساکنان بومی،از تیره های مختلفی که عمدتاً ، از سرزمین های مجاور به این منطقه کوچانده شده اند، تشکیل شدند.درسال1023ق.پانزده هزار خانواده از شیروان ، ارامنه(تیره های مسیحی)و گرجی از قفقاز(تیره های گرجی) به فرمان شاه عباس به اشرف منتقل گشته و در جشن نوروزسال1028ق.در"کاخ باغ خلوت اشرف" در حضور شاه به اسلام گرویدند و برخی دیگر ، در سالهای بعد،به علت ناسازگاری آب و هوا در گذشتند و پاره ای از آنها به جلفای اصفهان و دسته ای نیز در منطقه گرجی محله اشرف(بهشهر کنونی)و روستای گرجی محله کوسان ساکن شده اند. "پیتردلاواله" ، جهنگرد ایتالیایی زمان شاه عباس صفوی که در جشن نوروز مزبور در اشرف حضور داشت ، مراتب مذکور را نیز در سفر نامه خود تائید نموده است.(10)
"اهالی مهر" از بومیان خراسان ، به منظور حفاظت از تشکیلات سلطنتی زمان شاه عباس اول به اشرف آورده شدند. این گروه که بعدها ، تامین کننده یخ مصرفی دربار شاه عباس در اشرف بوده اند ، به "یخکشی ها"معروف و درواقع، ساکن فعلی روستای یخکشِ هزارجریب بهشهر را تشکیل می دهند.
"قبایل افغانی" نیز به وسیله نادر شاه افشار در قره تپه (شمال غرب اشرف) و " تیره های ترکستان" ، مشهور به " ایلات عمرانلو" یا اجداد عمده ساکنانِ کنونی گلوگاه و محال اطراف و نیز"تیره های گرایلی" در زمان آغا محمدخان قاجار(نخستین پادشاه قاجار)به ترتیب، از"قره باغ(روسیه)،کالپوش و صحرای یموت" به این نقطه آورده شده و تیره اخیر در آندرود،میاندرود و قره طغان نکاء ساکن گردیده اند. سرانجام ،"تیره های لر" در دوره کریم خان زند به سواحل دریای خزر،زاغمرز،استرآباد(گرگان)و حسین آبادِ اشرف کوچانده شده و در آنجا مستقر گردیدند. همچنین،برخی از اعراب توسط آغامحمدخان به مازندران شرقی آورده شدند.آنها برای نخستین بار،گاومیش را به مازندران آوردند.(11)
اشرف/بهشهر در گذر زمان
اشرف در قرون وسطی
گرچه ،تاریخ مدونِ اشرف نوین مشخصاً ، به دورة صفوی مربوط می گردد و در کتب ، منابع و سفرنامه های سفرا و دیپلماتهای خارجی عصر صفوی به بعد ، به کررات ، از این موضوع سخن رفته است ، معهذا ، به دلالتِ تحقیقات علمی و آکادمیک پرفسور " کالتون . س . کون/Caleton.S.coon " از دانشگاه فیلادلفیای آمریکا و به حکایت آثار و میراث باستانی ، تاریخی و تمدنیِ مکشوفه در غار " غار کمربند و هوتو " (واقع در چندکیلومتری غرب اشرف) در سال1949-1951 م (28-1329ش) ، تاریخ منطقه اشرف به " انسان دوره ماقبل تاریخ : آدم نئاندرتال" و زمان " تمدنهای عصر آهن خام و مفرغ " و نیز با یافته های اعماق پائین ترِ غارهای فوق ، " به عصرمس" و سپس ، " عصر سفال و سنگ تراشیده ، مربوط می گردد .
این آثار ، علاوه برنمایاندنِ دوران گذر انسانها از مرحله شکار حیوانات گذشته و ورود به دوران شبانی و رام کردن حیوانات اهلی و دوره زراعت و جمع آوری محصول ، به وضوح می نمایاند که تاریخ اشرف ریشه در زمانِ ماقبل تاریخ دارد .
این نظریه ، چندی بعد مورد تائید و تصدیق پرفسور " واندرنبرگ / Vanderberg " نیز واقع گردید.واندربرگ ، از دیگر باستان شناسان معروف خارجی است که متعاقب کشفیات پرفسور کالتون از آنجا دیدن کرده و از کاوشهای خویش چنین نتیجه گرفته است :
" درواقع ، در هیچ یک از مناطق ایران ، اطلاعات مبسوطی در بارة تمدنهای گذشتة مردم این سرزمین ، مانند اطلاعات بدست آمده در غار کمربند و هوتو کشف نگردیده است " .
این باستان شناس درتحقیقات و کنکاش های خود با شگفتی، یافت " که اسکلت های مکشوفه در زیر سنگ ریزه های غار های فوق ، محتملاً متعلق به انسانهایی هستند که در حدود000/75 سال قبل از میلاد مسیح در این منطقه زندگی می کرده اند . اسکلت و جمجمه انسان " غار هوتو " متعلق به انسان کامل و جدیدی بود که تا آن زمان فقط در جنوب دریای خزر (اشرف / بهشهر) یافت شده و چنین احتمال داده شد که اجساد مذکور ، نیای مستقیم بشر امروزی و مشخصاً ، نخستین اسکلت انسان منطقه خاور میانه بوده اند .
همچنین ، ابزار و ادوات کشف شده در " غار کمربند " و دیگر بازیافت های مشابه آن در داخل فلات قاره و حتی ، آسیا ، بیانگر این نظر است که تبادلات فرهنگی بین اقوام مهاجر در اواخر دوران چهارم (هلوسن)نه فقط در اروپا ، بلکه در آفریقا و آسیا موجب ظهور تمدن های تکامل یافته تری از تمدن پارینه سنگی پیشین گردید که نمونه بارز آن در ایران ، در " غارهای کمربند و هوتو " ، واقع در اشرف/بهشهر است " .(12)
اشرف در دورة قبل از ظهور اسلام
طبرستان و اشرف در طول تاریخ ، گونه های مختلف نژادی ، مردمی و حکومتی را با خود دیده است . " هخامنش و کوروش" به باور برخی از مورخین از " مردها و تبری ها " ، از اقوام تاریخی و اولیه تبرستان و اشرف بوده اند که پس از عزیمت به پارس ، به پادشاهی رسیدند و بعد ها ، این ناحیه در عصر هخامنشیان ، اشکانیان ، اسکندر و جانشینان وی ، همواره مورد توجه دولت مرکزی بوده است .
منطقه اشرف به حکایت منابع و مستندات موجود ، در دورة ساسانیان نیز از جایگاه ویژه ای در نزد شاهنشاهی ساسانی برخوردار بود ، به نحوی که " نامه تنسر " از سوی " اردشیر بابکان " ، مؤسس این سلسله به " وشتاسب/گشتاسب" ، پادشاه تبرستان ارسال گردید و به باور " ابن اسفندیار" - پادشاه تبرستان از لحاظ قدرت و اهمیت ، بعد از پادشاه ایران بوده است .
خاندان ساسانی در اشرف و بویژه ، در کوسان(روستای کوهستان بهشهر) ساکن بوده و بعضاً ، آنرا به مانند کیاسر(کیوسر) هزارجریب بعنوان مقر حکومت خویش قرار می دادند که برای نمونه ، می توان از " شاهپور " فرزند " کیوس " ، برادرزادة " انوشیروان ساسانی " و فرزند وی ، " باو " و تاسیس آتشکدة کوسان (طوسان)نام برد.
ظهیر الدین مرعشی بنای آبادی کوسان را به دورة شاهان افسانه ای ایران نسبت می دهد و می نویسد : " طوس نوذر ، سپهسالار کیخسرو در پنج هزار ، شهری به نام طوسان بنا کرده که اکنون ، آنرا کوسان می نامند " . بعد از کیوس ، حکومت تبرستان از سوی انوشیروان به خانواده " زرمهری " و سپس ، " گیل باوه " به امر یزدگرد سوم منتقل شد و در آغاز ظهور اسلام، حکومت منطقه اشرف در بخش جلگه دردست خاندان اخیر (گیل ، گیلانشاه) و قسمت کوهستانی هزارجریب ، با " سلسلة باوندیان" بوده است . (13)
علاوه بر این ، منطقه هزار جریب نیز در این دوره حائز اهمیت بوده و بنا بر شواهد و مستندات موجود، جزو ناحیة تاریخی و معتبر پشتخوارگر که تا زمان ساسانیان از نامهای متداول بود ، شمرده می شد . (14)
بنابراین ، قلعه نظامی واقع در جنگل های کوسان ، ساخته شده در دوره زمامداری " بنی اعمام ساسانی " و استقرار فرزند گیوس در آن به عنوان مرکز حکومت وی در این ناحیه (از سال94قبل از هجرت تا سال 466 به مدت 560سال) ، از زمره بنا های تاریخی اشرف در عصر ساسانیان و پیش از اسلام می باشد . همچنین ، شهرهای " تیمشه " و " نامیه " در مجاورت گلوگاه و نیز روستای " لمراسک " ، واقع در غرب اشرف ، از جمله ولایات دورة قبل از ظهور اسلام در این منطقه بوده و بیانگر پیشینة تاریخی آن می باشد .
در دورة زیاری ، تمیشه بزرگ نیز مورد توجه پادشاهان بود و " منوچهر دامغانی " ، شاعر عصر زیاران در وصف این منطقه می آورد : " بر آمد زکوه ابر مازندران چو مار شکنجی و ماز اندر آن " . همچنین ، " فردوسی جاودان" از تمیشه در شاهنامه یاد کرده و آنرا " تختگاه فریدون " می خواند که پادشاهی آن در آستانه حملة مغول ، بر عهدة " رکن الدین اسپهبد کبود جامه " بود . وی تمیشه را همان کبود جامه می داند . (15)
اشرف در دورة بعد از اسلام
سلسله حکومتهای متعددی مقارن با ظهور اسلام در تبرستان و از جمله ، اشرف ، فرمانروایی می کردند . " سلسلة گیل باوه/ال بویه" در سالهای میانی حکومت خود – " سلسلة باوندیان/ال باوند " به مرکزیت " فریم / پریم " در دودانگه هزارجریب – " کیوسیه " در کیاسر هزار جریب ، کوسانِ اشرف و فریم ، از زمرة خاندان های حکومتگر این دوره در منطقه بوده اند .
در دورة " گیل بن گیلانشاه " (معاصر با عمر ، عثمان و حضرت علی ع)، نخستین و دومین حملة اعراب به شرق تبرستان (شهرهای تمیشه و نامیه) در سالهای 22 و 98 ق . صورت گرفت . اولین حملة اعراب به فرماندهی " سوید بن مقرن " به شهرهای فوق صورت پذیرفت و منجر به قلع و قمع آبادی های مزبورو کشتار مردم بی پناه منطقه گردید . اقدام سوید به شدت مورد نکوهش حسنین (امام حسن و امام حسین ع) که در این سفر ، همراه سپاه اعراب بوده اند ، قرار گرفت . حملة دوم اعراب به فرمانروایی " یزید بن مهلب " ، موجب پذیرش جزیه از سوی " اسپهبد فرخ خان " یا همان " گیلانشاه " ، حاکم منطقه گردید . (16)
دردورة (دادمهر" (مقارن با خلافت یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک) ، شهر "تمیشه" ولیعهد نشین گردید و سرانجام ، در دورة " خورشید شاه " (همزمان با خلافت هشام بن عبدالملک مروان و منصور) ، تبرستان و از جمله ، اشرف به دست اعراب افتاد و " مجدالدین مکی" از سوی امام صادق(ع) برای تبلیغ دین اسلام و مذهب شیعه به این منطقه آمد . " ولاش " (معاصر یزید و عبدالملک مروان) نیز ظاهراً ، حاکم منطقه اشرف و میاندرود بوده است . (17)
همچنین ، به باور " ظهیرالدین مرعشی " ، نخستین پرچمدار اسلام که به این منطقه آمد ، " حسین بن علی " به همراه "عبدالله بن عمر" و " قثم بن العباس " در زمان خلافت " عمر " بوده است . (18)
در پی فتح تبرستان و منطقه اشرف توسط تازیان و شروع حکمرانی آنها بر این نواحی ، قرارگاه های نظامی متعدد در این مناطق ، به منظور مهار آشوبهای محلی از سوی آنها تاسیس گردید که از جملة آنها می توان از پاسگاههای " تمیشه " – " امرویان و تمنگان / در شمال میانکاله " – " نامیه/مجاورگلوگاه " – " لمراسک / مرکز کلباد در شرق اشرف " – " دزوان/زیروان " – " کوسان / کوسانِ اشرف " ، به ترتیب ، به فرماندهی " ثمربن عبدالله الخزاعی ، ربیع بن غزوان ، ابوالعمار عیسی ، کرمان الجبلی ، اسحق بن ابراهیم الباهلی ، جبل بن سعید الموزی و نوح بن گرشاسف " نام برد که نزدیک به 5000 سرباز تازی در آن مستقر بوده اند . احداث پادگان های مذکور ، حکایت از اهمیت این نواحی در سده های اولیه اسلامی و نیز معتبر بودن آنها نسبت به سایر آبادیهای منطقه بوده است . (19)
گرچه ، مردم تبرستان و اشرف مقارن با ظهور اسلام ، عموماً زرتشتی و پیرو دین مزدینسا بوده اند و اسلام ، از اوایل قرن دوم هجری ، بعنوان دین و مذهب جایگزین در منطقه در آمد ، معهذا مردم منطقه ، به راحتی تسلیم اعراب نشده و عکس العمل های متعددی علیه آنها نشان داده اند .
قیام " مازیار بن قارن " – جنگ " حسن بن زید حسنی / داعی کبیر" و استقرار " سادات شیعه زید علوی " در این ناحیه و گرائیدنِ تدریجی تبریها به اسلام ، در پی صدور فرمان مشارالیه به سال 252 ق . ، از جمله آنها بوده است . با این وجود ، مهاجرت گروهی از علویان و هاشمیان از حجاز ، شام و عراق به تبرستان و پیوستن به داعی کبیر(حسن بن زید حسنی) در همان سال ، در گرایش مردم به اسلام ، نقش مؤثری داشته است .
بدین ترتیب ، بعد از پیدایی اسلام و گسترش تدریجی آن در خارج از عربستان – " تبرستان " و از جمله ، منطقه " اشرف " ، از زمره مراکز اصلی استقرار و فعالیت شیعیان و علویان ، بویژه سادات مرعشی و بابکانی گردید (20) ، به نحوی که آرامگاه دونفر از فرمانروایان سادات بابکانی در کوسان اشرف ، " قلعه نظامی دختر قلعه " ، ساخته شده در زمان سادات مرعشی در جنگلِ قلعه بند و امام زاده های بنا شده در این منطقه مانند " امامزاده حسن تروجن : شهید آباد " – " امامزاده احمد/بلند:تیرتاش " – "امامزاده های ثلاثه سفید چاه / هزارجریب و" امام زاده عبدالله/سارو " ، از جمله بناهای تاریخی دوره اسلامی در این منطقه و مؤید این نکته می باشند .
سه دهه بعد ، در سال 287 ه.ق در پی حمله " امیر اسماعیل سامانی " به این نقطه و کشته شدن " محمدبن زید /برادرداعی کبیر " ، تبرستان به قلمرو سامانیان در آمد پس از شهادت امام رضا(ع) نیز برخی از منسوبانش به دیلمان و تبرستان عزیمت نموده و در آنجا پناهنده شدند و بعدها ، آرامگاه آنها بعنوان زیارتگاه قرار گرفته است .(21) علاوه بر این ، جغرافیدانان سده های سوم و چهارم هجری از وجود آبادی های مهم در این منطقه ، از جمله " لمراسک ، تمیشه و نامه " یاد کرده اند . (22)همچنین ، این منطقه در قرن ششم ق . بدست سلجوقیان افتاد و ابن اسفندیار در سده بعد ، آبادیهای " لمراسک و مهروان" را جزء دشت هامون توصیف کرده است .(23)
سپاهیان مغول پس از فرار " سلطان محمد خوارزمشاه " در اوائل قرن هفتم هجری ، در تعقیب وی به طبرستان حمله ور شدند . مدتی بعد ، در سال 630ق ، " نصرت الدین " از سوی " قاآنِ مغول " حاکم منطقه کبود جامه گردید . در دورة حمدالله مستوفی (سدة هشتم هجری) ، از کبود جامه به مانند جرجان به عنوان شهر خراب یاد می گردد که با وجود خرابیِ ناشی از حملات مستمر مغولان ، دارای ولایتی عظیم و محصولات فراوان ابریشم ، انگور و غله بسیار بوده است .(24)
به هرحال ، مغولان نیز نزدیک به 40سال بر این منطقه حکومت کردند ، تا اینکه " امیر تیمور " به سال 794ق . ، هنگام سلطنت " سید کمالدین مرعشی " بر تبرستان غالب شد و سادات مرعشی نیز به ماوراء النهر تبعید گردیدند ، لاکن بعد از مرگ تیمور ، با اجازة " شاهرخ میرزا " به آنجا مراجعت کرده و بعنوان امیرانِ تاجگذار بر منطقه سلطنت می کردند و سرانجام ، حکومت سادات مرعشی در مازندران در زمان شاه عباس ، به کلی از بین رفت .(25)
اشرف در عصر صفوی
دانستیم که اشرف در سال 1021ق . به دستور شاه عباس صفوی ساخته شد وبعنوان پایتخت بهاره و دوم صفویان ، بعد از اصفهان قرار گرفت . از آن هنگام به بعد ، علاوه بر تاسیس و راه اندازی بناهای دولتی و دوایر حکومتی ، ساختمان ها و کاخ های متعدد و زیبایی در اشرف ایجاد گشت و در ئاقع ، باشکوه ترین تاریخِ دورة اشرف در عصرصفویه بوده است .
به نظر لردکرزن انگلیسی ، " اشرف (مازندران) که زادگاه شاه عباس بود درنظر شاه مرتبت و منزلت خاص داشت و در آنجا ، قصر های متعدد و باشکوه ساخت . قصرهای شاه عباس در یک محوطه بسیار باشکوه طبیعی در اشرف که در 5 میلی جنوب استرآباد (گرگان) است ، واقع شده و منظره بسیار دلپذیری در طرف دریا قرار دارد . شاه عباس درصدد برآمد که اصفهان تازه ای در شمال بسازد که قصرها و عماراتش به پایتخت جنوبی (اصفهان) برابری کند" .
بر اثر همین تمایل شاه عباس به توسعه آبادانی اشرف بود که سیاستِ مطلوب مهاجرپذیری را در این منطقه ، به ترتیب فوق به اجراء درآورد . ساخت و تاسیس " باغ شاهی ، کاخ صاحب الزمان ، کاخ حرمسرا ، کاخ خلوت ، باغ تپه ، چشمه عبارت ، کاخ عیاس آباد ، در کنار باغات سرسبز و زیبای باغ زیتون و باغ شمال " ، * از زمرة بناهای تاریخی و تمدنی اشرف در عصر شاه عباس صفوی می باشد . همچنین ، در این دوره دستور ساخت و احداث " راه شاه عباسی " به میرزا تقی ، وزیر مازندران داده شد که از فیروزکوه و سوادکوه به استرآباد ختم می شد و از اشرف می گذشت . (26)
شرفیابی سفرا و جهانگردان کشورهای اروپایی و ملل غربی به حضور شاه عباس در اشرف / بهشهر ، از نقاط عطف تاریخی منطقه می باشد . حاصل حاصل مشاهدات آنها که در قالب کتب و سفرنامه های تاریخی و تحقیقی گرد آوری شده و بیشتر آنها به زیور چاپ در آمده است ، از منابع اصلی تاریخ عصر صفوی و پس از آن در خصوص مازندران و بویژه ، اشرف می باشد . مشهورترین دیپلماتها و سفرای مذکور عبارت بودند از :
پیترو دلاواله / Pietro dellavalleh (994 – 1062 ق / 1586 – 1652م) :
دلاواله در زمان شاه عباس از اشرف دیدن کرد و بیش از سه سال میمهان دربار صفوی در اشرف بود . وی نخستین خارجی و جهانگرد اروپایی است که بطور غیر رسمی ، از ایرانِ عصر صفوی و از جمله ، اشرف دیدن نموده است . او نماینده " پاپ" بود و در سال 1027ق . در کاخ "باغ خلوت اشرف" به حضور شاه عباس بار یافت و درسال بعد (1028)نیز درمراسم جشن نوروز در باغ مزبور حضور داشته و از نزدیک ، شاهد گرویدن مهاجران گرجی و قفقازی به اسلام بوده است . چندی با اردوی شاه در اشرف و محال اطراف همراه بود و غالباً ، به مصاحبت شاه عباس نائل می شد . در سال1030ق.(1627م)به اصفهان بازگشت و پس از مراجعت به اروپا ، به ملازمت"پاپ اوربن هشتم" درایتالیا نائل گشت .(27)
به نظر دلاواله ، سعی و کوشش شاه عباس براین بود که تاسرحد امکان ، هرچه زودتر به جمعیت اشرف افزوده و تعدادساختمانهای شهر نیز افزایش یابد و به همین جهت ، به هنگام اقامت خویش در فرح آباد ، قسمت اعظم زمستان را در اشرف به سر می برد . وی که در محل" کاخ دیوانخانه/ساختمان فعلی شهرداری بهشهر" و "کاخ باغ خلوت" به حضور شاه رسید ، از اشرف و کاخ های بنا شده در آن ، به نیکی و نکویی یاد کرده و زیبایی و جلالِ باشکوه آنرا می ستاید .(28)
دون گارسیا(Don Garsia) :
گارسیا از خانواده های معروف دوک های " فریا " اسپانیا بود که از سوی "فیلیپ سوم" ، پادشاه آن کشور بعنوان سفیر اسپانیا در ایران تعیین و مقارت تصرف بندرگمبرون(بندرعباس)توسط شاه عباس درسال1023 ق.(اکتبر 1614م) به ایران آمد و پس از سه سال تاخیر به ایران راه یافت . گرچه،وی در اشرف به حضور شاه عباس نرسید،لکن به هنگام ورود او به ایران، شاه عباس در اشرف بودو به دستور وی ، گارسیا در اصفهان مقیم شد.(29)
* به نظر "کلمن"، درختان اشرف را شاه عباس از هندوستان آورده ، ولی به نظر "رابینو" ، پرتقال های مازندران درزمان "نصربن احمد سامانی/330ق". وصف شده است(رابینو،همان،ص244).
لرد ادمور کاتن(D.Cotton) :
" لردادمورکاتن" ، سفیر انگلیس در دربارصفوی به همراه" روبرت شرلی" و " آنتونیو شرلی" در سال 1036 ق. از اشرف دیدن نمود و بعد از 2روز انتظار در پشت دربهای "کاخ دیوانخانه" یا پارک ملت کنونی به حضور شاه عباس بار یافتند."کاتن" فرزند"جمیز اول" و فرستاده"چارلز اول" ، پادشاه انگلستان به دربار ایران بود و درحقیقت ، دومین سفیری است که دربار انگلستان رسماً ، به ایران فرستاده بود.*
شاه عباس به هنگام ورود رابرت شرلی و کاتن در ربیع الثانی سال1036/1037ق.(1626/1627م)به بندر گمبرون، دراشرف بود ، از اینرو، به همراه"سر رابرت" و "تامس هربرت"، نویسنده و دانشمندِ همراه سفیر به ترتیب فوق ، به حضور شاه عباس در اشرف رسیدند. تامس در سفرنامه خود(چاپ لندن ، 1634م.) ، بطرز بسیار زیبایی، اشرفِ عصرشاه عباس و بویژه ، کاخ ها و باغات مجلل و چشم نواز انرا به تصویر کشانهد و به مانند دلاواله می ستاید.
گرچه ، شاه عباس ، "رابرت شرلی" را از کاخ خود ، در اشرف بعنوان سفیر و فرستاده خویش به دربار انگلستان اعزام داشت و نامه دوستی و مودت را برای " جمیز اول"، پادشاه آن کشور ارسال نمود و بر تجارتِ بدون عوارض برای تجار انگلیسی در ایران متعهد گشت، مع هذا رابرت شرلی و همراهان وی که ظاهراً ، فاقد اختیار از سوی دولت انگلستان در عقد قرارداد با شاه ایران بوده ، بعد از این دیدار ، از چشم شاه عباس افتاده و این مجلس ، گویا ، آخرین دیدار نامبرده و سفیر انگلستان با شاه ایران بوده است .
در حقیقت ، اعزام سفیر و هیات همراه از سوی دولت انگلستان به دربار ایران و استقرار آنها دردربار شاه عباس(دربار اشرف) ، به جهتِ فقدان ِ هرگونه اختیار تفویضی برای آنان، بیشتر با هدف یک ژست سیاسی در مقابل دولت ایران بود که به مزاج شاه ایران نیز خوش نیامد . کاتن به هنگام بازگشت به اروپا به همراه رابرت شرلی ، در قزوین بیمارشد و در سال1628م. در همان شهر درگذشت .علاوه بر اینها ،"گریگوری و الیانوویچ ملگنوف روسی، رابینو انگلیسی ، ژاک دومورگان فرانسوی ، هانوی، هومر و ویلبر آمریکایی" در دوره های بعد، از اشرف البلاد دیدن کردند.(30)
مقارن همین ایام ، شاه عباس گرچه، در بستر بیماری بوده ، مصمم بود نوة خویش،"سام میرزا/فرزندصفی میرزا" را از اصفهان به اشرف آورده تا وی را به جانشینی خود به سلطنت برساند، معهذا در پی استخاره" ملامراد مازندرانی"، آمدن شاهزاده از اصفهان به اشرف جایز شمرده نشد. با این وجود، به هنگام ورود" جان اسمیت/Jan Smidt" ، سفیر هلند در ایران و تمایل وی برای ملاقات شاه عباس ، شاه ایران در روز23جمادی الاول سال 1038ق.(8ژانویه 1629م) در اشرف، پایتخت دوم کشور درگذشت و جسد وی ، طبق وصیت نامه شاه از آن شهر(اشرف) به " امامزاده حبیب موسی ع" در کاشان منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.(31)
شاه صفی نیز بعد از جشن نوروز آن سال در اصفهان(1040ق.) به مازندران آمد و چند صباحی را در اشرف و فرح آباد گذراند.ساخت" کاخ صفی آباد" را به وی نسبت داده و او را ادامه دهنده راه شاه عباس در تکمیل رسدخانه در حال ساخت در صفی آباد اشرف می دانند. گرچه ، به باور"لردکرزن" ، صفی آباد را شاه صفی ، نوة شاه عباس برای دختر خویش در نیم فرسخی اشرف بنا کرد، اما به زعم " دونالد ویلبر آمریکایی/Donald.N.Wilber" : "... کاخ صفی آباد در اصل،توسط شاه عباس در امتداد کاخ جهان نما ایجاد شد و نوه او، موسوم به شاه صفی، آنرا توسعه داد..." .(32)
امراي گرجستان در دوره شاه عباس دوم ، در سال1073ق. در دارالسلطنه اشرفبه حضور شاه بار يافتند و در " كاخ هاي همايون تپه ، عباس آباد و باغ ميدان " ، به حضور شاه ايران رسيدند . در اين برهه ، قزاقانِ سواحل " رود دن " روسيه به تحريك " اليكس ، پدر پطر كبير " ، ضمن حمله به شمال ايران ، شبه جزيره ميانكاله ، حومه اشرف و بندر فرح آباد را در سال 1668م(1076ق) به آتش كشيدند . (34)
بعد از شاه عباس دوم ، سلطنت به شاه سليمان صفوي ، شاه سلطان حسين و سپس ، شاه طهماسب دوم رسيد . سلطنت شاه سليمان مقارن با شورش افغانها و قضاياي قندهار از يكسو و به قدرت رسيدن " پطر كبير " در روسيه و تعقيب سياست آبهاي گرم وي (خليج فارس) و ولاياتِ زرخيز و سرسبز ايران در سواحل غربي و جنوبي درياي خزر ، از جمله اشرف ، از طرف ديگر بود . شاه سلطان حسين صفوي در سال 1106ق. با صدور فرماني ، دستور ساخت " مسجد جامع اشرف " را صادر كرد .(35) به علاوه ، طهماسب دوم درسال 1135ق.، پس از سقوط اصفهان و تسليم پدرش ، شاه سلطان حسين در اشرف مستقر شد و يك سال بعد(1136ق.)، ضمن درخواست كمك از دولتين روس و عثماني ، با ارسال فرمان هايي به سران و بزرگانِ منطقه اشرف ، از جمله به مردم هزارجريب (بخش يانه سر) ، از آنها درخواست مساعدت و همراهي نمود . (36)
*سر جفری لانگلی/Sir.Gefforey Langleyنخستین سفیر انگلیس در دربار ایران بود که در سال1291/690ق. در معیت نیکلاس شارتربه همراه یک هیئت 21 نفری در زمان گنجاتون خان مغول به دربار شاه مغول آمد تا از کمک نظامی ایران علیه ترکان عثمانی برخوردار شود. به هنگام ورود آنها به ایران ، ارغون شاه در گذشته بود.(دکتر عبدالحسین نوائی.روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه ، ص135 و غلامرضا ورهرام،تاریخ سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجاریه،ص213)
دورة افشاريه و زنديه
مقارن همين ايام بود كه " نادر قلي افشار / نادر شاه بعدي " ظهور كرد و توجه خاصي به منطقه اشرف البلاد نشان مي داد .
وي دستور تعمير و تجديد بناي " كاخ سلطنتي ديوانخانه " را كه در حمله افاغنه طعمه حريق شد و ديوان بزرگِ سلطنت شاه عباس ، بكلي در شعله هاي آتش منهدم گرديد ، صادر كرد و بدين ترتيب ، " كاخ چهل ستون " به جاي آن ، در اشرف ساخته شد . همچنين ، به فرمان او ، عده اي از افاغنه در جريان جنگ با " احمد ابدال " به قره تپه (شمال غرب اشرف) آورده شدند .
اردوگاه نادرشاه در اشرف البلاد نيز بيشتر در قره تپه مستقر گشته و سان و رژه سپاه نادري و جشنهاي بزرگ وي در آنجا صورت مي گرفت .(37)علاوه بر اين قرارداد مورخ13فوريه 1729م. در دوره كوتاه سلطنت اشرفِ افغان و در زمان پطر دوم بين روسيه و ايران در رشت منعقد و براساس آن ، ايالت استرآباد و مازندران و از جمله ، اشرف به ايران مسترد شد و از شهر تاريخي " تميشه / تميشان " در قرارداد به عنوان نقطه مرزي بخش شمال شرقي قلمرو آن ياد شده است . (38)
نادر شاه پس از فتح هند براي سركوبي " لزكي ها گ از طريق مازندران و اشرف عازم قفقاز گرديد و مدتي را نيز در " قره تپه اشرف " گذراند. وي در طول توقف خود در قفقاز سعي كرد به كمك " كاپيتان جان التون " انگليسي ، ناوگاني در درياي مازندران بوجود آورد كه هم ارتش آذوقه حمل كند و هم به انحصار نيروي دريايي روسها در آن دريا پايان بخشد . (39)
تمايل نادر شاه به ساخت كشتي در ساحل درياي بوشهر به مانند سواحل مازندران و ايجاد كوره اي در نزديكي آمل براي زوب آهن ، گلوله و خمپاره سازي در راستاي همين سياست بوده است .(40) وي همچنين ، با اعزام 2 صاحب منصب نظامي به روسيه ، درخواست تخليه نيروهاي روسي را از سواحل خزر و اشرف نمود . (41)
ايران ، ازجمله مازندران و اشرف بعد از قتل نادر شاه در سال1160ق.، به شدت ، دچار هرج و مرج گرديد و موجبات تاسيس " سلسله زنديه و قاجار " فراهم آمد . كريمخان زند به همراه محمد حسن خان قاجار ، پدر آغا محمد خان قاجار درسال 1165ق. به اشرف آمد . محمد حسن خان هفت سال بعد(درسال1172ق.) در استرآباد شورش كرد و با سپاه بزرگي روانه مازندران شد و ضمن تصرف اشرف ، عزم ساري نمود ، لكن در اشرف توسط " شيخ عليخان ايلغار " شكست خورد . (42)
جنگ هاي " محمد حسن خان قاجار " ، پدر آغا محمد خان قاجار با سرداران كريم خان در اين منطقه نيز ، از وقايع مهم اين دوره است . وي بعد از شكست از جانب " شيخ عليخان ايلغار " در صحراي " قوروق اشرف " ، توسط " سبز علي كرد استرآبادي " در سال 1172ق. در " كلباد / گلوگاه " اشرف به قتل رسيد .
پس از كشته شدن محمد حسن خان قاجار ، فرزندان وي(حسين قلي خان و آغا محمدخان) بعد از چهار سال سرگرداني در گرگان ، به حضور وكيل زنديه در شيراز رسيدند ." حسين قلي خان جهانسوز " به حكومت دامغان دست يافت و سپس ، عليه كريم خان زند شوريد ، به نحوي كه " محمدخان " ، حاكم مازندران به قصد سركوبي وي به اشرف حركت كرد ، ولي حسينقلي خان از بيراهه " كياسرهزارجريب " برساري مسلط گرديد و سرانجام ، در " شورابسر اشرف/شرق نكاء " مورد حمله برادران جهانسوز واقع گرديد و دستگير شد .
(43) علاوه بر اين ، محمد حسن خان سوادكوهي ، جانشين نظر خان زند و حاكم وقت مازندران در سال 1180ق. در نبرد با " حسينقلي خان قاجار " در سال1180ق. در اشرف ، براي تامين جان خود ، اين شهر را به مانند ساري به خرابه اي تبديل كرد . سرانجام ، غائله حسين قلي خان در پي تسلط " زكي خان " ، فرستاده كريم خان زند به مازندران ، خاتمه يافت.(44)
اضافه بر اين ، آغا محمد خان قاجار در اواخر قرن 12هجري (سال1193ق.) به مازندران فرار كرد و اشرف بدست سپاهيان وي افتاد . پس از ايندوره بود كه از اهميت نسبي اشرف كاسته شد ، بطوريكه سياحان و جهانگردان آخر اين سده و سده بعد ، اشرف را شهري ويران و ولايت تابع آنرا از فقيرترين بلوكات مازندران به شمار مي آورند.(45)
اين شهر در سال1275ق.داراي هفت محله،ازجمله:نقاش محله ، گرجي محله ، فراش محله و گرايلي محله " بوده كه از آن ميان، محلات فوق نيز كماكان به همان نام باقي است . جمعيت شهر درسال1277ق. حدود845خانوار برآورد شده است ، اما با باور " اعتماد السلطنه "، مؤلف كتاب مرات البدان، جمعيت اشرف دردوره ناصرالدين شاه قاجار پنج تا شش هزار نفر بيان شده است .(46)
همچنين اشرف در اين دوره با باور رابينو انگليسي ، ازجنوب به كوههاي هزارجريب، از مشرق به " انزان"، از مغرب به" مياندرود" و از شمال به خليج استرآباد محدود مي گشت و داراي چهار بلوك " بلده، قره طغان، كلبادپنج هزاره و يخ كش" بود.(47)
اشرف در دوره قاجاريه
آغا محمد خان بعد از فوت كريم خان درسال1193ق. ضمن فرار از شيراز در مازندران استقرار يافت و در اشرف ، بعنوان مقر خويش ساكن شد . در همين اثناء ، دستور آبادي و ترميم خرابيهاي پيشين را صادركرد و مردم را به تعمير آنها تشويق نمود .
اشرف از آن موقع ، آباداني سابق خود را يلفت . اندكي بعد ، با مساعدت جعفر قلي خان ، برادرش از اسارت سلير برادران خود در مازندران(بند پي بار فروش) در آمد و سرانجام ، در سال1210ق. در تهران ، رسماً بعنوان شاه ايران تاجگذاري كرد و سلسله قاجاريه را تاسيس نمود . (48)
درسال1841م. (دورة آغا محمدخان قاجار) ،"كنت وينويچ /K. Vinovich" در پي اجازه از" كنت " ، وزير مختار روسيه درايران از شاه ايران براي ساخت پايگاه دريايي در آشوراده ، درمقام ايجاد پايگاه دريايي مزبور در جنوب شرقي درياي خزر برآمد . او " اشرف " را براي اين منظور انتخاب كرد و نام آنرا" ملي سوپل / Melissopl " يا " شهر زنبورهاي عسل" ناميد و از اداره نظارت نشان هاي رسمي پترزبورگ ، نشاني براي اين شهر را گرفت ، لكن در پي جلوگيري آغا محمدخان قاجار از اشغال اشرف توسط وينوويچ، وي به ناچار به سوي " گراودين " نزديك گلوگاه هدايت شد.(49)
درزمان "كاترين دوم" ، امپراتورروسيه (معروف به خورشيدكلا)- " گرافيس/KRAFIS" را براي گرفتن شمال ايران به مازندران فرستاد . وي از طريق گراودين (محل قتل محمد حسن خان قاجار ، واقع در شمال غرب گلوگاه بهشهر) به اشرف و منطقه راه يافت ." فتح عليخان قاجار / فتح عليشاه بعدي" – نياي خوانين گلوگاه،" حاجي محمد آقا عمرانلو"، حاكم وقت اشرف را جهت سركوبي گرافيس ماموركرد . سرانجام ، روسها در سال1253ق.، درزمان"محمدشاه قاجار" بر جزيره آشوراده مسلط شد و تاسال1917م(1336ق.) در آن نواحي مستقربودند .(50)
اما روس ها به باور لرد كرزن براي نخستين بار درسال1838م. به جزيره فوق وارد شدند و در سال 1846م. ضمن ساخت تاسيساتي در آنجا ، با تركمن ها مذاكره نمودند.(51)فتح عليخان قاجار در سال 1138ق. هواخواهان طهماسب دوم را در حدود اشرف شكست داد و سپس ، در ساري از در عذرخواهي برآمد و تسليم شده و به كمك شاه شتافت . گرچه ، درخواست رسمي دولت ايران در سال 1854م. براي خروج نيروهاي روسي از جزيره مزبور بي نتيجه ماند ، معهذا در سال1866م. ناصرالدين شاه ضمن عزيمت به جزيره فوق ، اقدامات تاميني روسيه برضد تراكمه را تائيد نمود.(52)
شاهان قاجار ، به ويژه " فتحعليشاه ، محمد شاه قاجار و ناصرالدين شاه" به جهت منشاء اوليه خاندان خود(گرگان)،علاقه زيادي به مازندران و اشرف نشان مي دادند . ناصرالدين شاه درسفر اول خود به مازندران در 13ذي الحجه1283ق. به اشرف آمد و در باغشاه ، مستقر گرديد.
وي در اين سفر از صفي آباد و ناصر آباد(امير آباد)نيز ديدن كرد و در ميانكاله به مانند شاهان گذشته به شكار پرداخت . همچنين ، درسفر دوم خود به اشرف در اواخر تابستان 1292ق. به آن شهر راه يافت و مورد استقبال" عباسقلي خان اشرفي سرحد دار"، پسر حاج مهدي اشرفي و نوه يوسف مستوفي الممالك آغا محمد شاه قاجار (جد آقاي مهندس موسي اشرفي) قرارگرفت .
در اين سفر" عضدالملك، صنيع الدوله و حكيم طولوزان"، پزشك فرانسوي دربارشاه وي را همراهي كردند . در 10شوال همان سال ، علماي اشرف ، ازجمله"ملا اسمعيل،ملارضا،آقاسيدجعفر،شيخ احمد،آقا علي خان،آقا محمدابراهيم و ملا اسداله" به حضورناصرالدين شاه رسيدند. همچنين،" حاج مهدي خان" ، سركرده عمرانلو(جد حاج رحيم رحيمي گلوگاهي) و"قدرتي"، نوكراشرفي درقلعه جديد سرتك(درمجاورت ميانكاله) به حضورشاه بار يافتند.(53)
"پست/چاپارخانه"، از تاسيسات دوره قاجاريه و زمان ناصرالدين شاه است. چاپار دولتي در سال1267ق. توسط اميركبير در آغاز سلطنت وي درخدمت عموم قرارگرفت . دو سال بعد ، درسال1296ق. چاپارخانه هاي مازندران در"ساري و اشرف" ساخته شد و در همان سال ، مقرر گشت كه ارسال احكام توسط چاپاران صورت پذيرد.(54) علاوه بر اين ، سيستم تلگراف آذربايجان در دوره ناصرالدين شاه ، در سال1280ق. به سرحد ارس وصل شد و مخابرات تهنيت آميز فيمابين جانشينِ مملكت قفقاز و پادشاه ايران و نيزبين امپراتور روس و شاه ايران مخابره گرديد .
با اين حادثه ، روس ها خود را در رقابت با انگليسي ها ، ذي حق مي شمردند. همچنين ،طبق قرارداد سال1298ق.فيمابين روس و ايران در همين خصوص ، تصريح گرديد كه روسها مايلند به جهت مخابره با اداره نظامي ماوراء خزر ، ازخطوط تلگرافي ايران استفاده كنند و بر اين اساس ، خط دوم تلگراف روسها در نواحي جنوب رقي درياي خزر ، ازجمله در اشرف نصب گرديد.(55)ضمن آنكه ، در اين دوره با وقوع قحطي در ايران ،" حاج محمدحسن امين الضرب" نسبت به خريد گندم از مازندران(اشرف) و باكواقدام كرد . (56)
" ه.ل.رابينو"، قونسول دولت بريتانيا در رشت در دوره قاجاريه كه مدت16سال درباره تاريخ مازندران و استرآباد مطالعه و تحقيق كرده ، نيز دو مرتبه به ترتيب ، در سال1908،1909(9-1288ش.) از اشرف ديدن كرد وحاصل مشاهدات خويش را در سفرنامه "مازندران و استرآباد" * به رشته تحرير درآورد. اوضاع ايران بعد از دوره ناصرالدين شاه توام با هرج و مرج و اختلافات محلي بود و انقلاب مشروطه نيز مزيد بر علت گرديد. بازگشت محمد علي شاه از را اشرف در جريان انقلاب مزبور نيز ، اوضاع منطقه را آشفته تر نمود.
( * رابينو در مقدمه كتاب خود از مازندران به لحاظ طبيعت آب و هوا به عنوان بهترين نقاط ياد كرده و شعر معروف فردوسي(كه مازندران،شهر ما ياد باد/هميشه،بر و بومش آباد باد) را در ستابش آن يادآور مي گردد .
وي در پايان مقدمه خود چنين مي نگارد : " اميدوارم در آينده نيز از ايراني و غير ايراني ، اشخاصي پيدا شوند كه دربارة ديگر ايالتهاي ايران به تحصيل اطلاعات تاريخي و غيره صرف اوقات نموده ، در سايه همت و زحمت ايشان ، دوستداران ايران، جمالِ طبيعي اين مرز و بوم و جلال تاريخي و كيفيت طبايعِ ايران را بهتر بشناسند" (رابينو، همان،صص15و19)
اقدام برخي از دانشگاهيانِ بهشهري مقيم تهران در سال1378 در راه اندازي" مركز مطالعات بهشهر شناسي " بعنوان يك گروهNGO درمركز (تهران) و اقدامِ سبزينه شوراي اسلامي محترم شهر بهشهر و نيز شهردار محترم آن شهر در برگزاري " اولين همايش توسعه بهشهر" در مردادماه شال جاري(83) ، بعد از گذشت نزديك به يكصد سال ، مؤيد تحققِ پيش بيني و آرزوي اين پژوهشگر و سياستمدار انگليسي و علاقه روز افزونِ اين مراجع به داشتن" شهري اباد،آزاد و دلشاد: بهشهر/اشرف البلاد(شهر گنج هاي پنهان)" نيز در راستاي همين مهم بوده و خواهد بود .)
دوره پهلوي
بعد از انقراض قاجاريه و روي كارآمدن " سردارسپه،ميرپنج" به عنوان سلطنت-"رضاپهلوي" به مانند شاه عباس ، توجه و تمايل ويژه اي به اشرف نشان مي داد. وي معمولاً ، دو دفعه در سال (15ارديبهشت و 15مهر)به مازندران و اشرف سفر مي كرد و عموماً ، دركاخ صفي آباد مستقر مي گرديد . آخرين سفر او نيز در سال1320ش. بود.
اشرف در سال 1315 توسط وي به "بهشهر" تغيير نام يافت. بهشهردرسال1316جزء شهرستان ساري در استان دوم مازندران محسوب مي شد . در اين دوره ، راه آهن سراسري بطول49 كيلومتر(از نكاء ، اشرف تا گلوگاه) احداث شد و اولين قطار حامل رضا پهلوي و هيات همراه در آبان 1310وارد اشرف گرديد.
عبور راه شوسه ساري-گرگان از روي جاده شاه عباسي به طول50كيلومتردرهمان مسير ، مرمت وتجديد بناي كاخ صفي آباد ، باغ شاه ، احداث برخي از مؤسسات و نهادهاي مدني و تمدني ، تاسيس"كارخانه پنبه پاك كني" در سال1316 ، راه اندازي "كارخانه چيت سازي" در بهشهر در سال1317 به عنوان مهمترين و بزرگترين كارخانه خاورميانه و ساخت كوي كارگران و نيز ايجاد " كارخانه نوغان/ابريشم" در سال1318،از زمره برخي از تاسيسات دوره پهلوي اول در اشرف/بهشهر مي باشند .
همچنين در اين برهه ، اداره سجل احوال مستقل گرديد و تابع وزارت كشور گشت و به نام " اداره احصائيه و سجل احوال مملكت" ناميده مي شد و امور آن به 7ناحيه تقسيم شد كه ناحيه2 آن به شمال كشور شامل گيلان،مازندران و استرآباد و توابع اختصاص يافت و رياست آن بر عهده" دبير علائي" واگذارگرديد.(57)
سوم شهريور1320و ورود ارتش سرخ و متفقين به ايران و ازجمله، بهشهر مجدداً ، سبب هرج و مرج و آشوب از يكطرف و بروز آزاديها و حركت سياسي از طرف ديگر ، گرديد و موجب رسيدن " محمدرضاپهلوي" به سلطنت شد .
وي بر خلاف پدر خويش(رضا پهلوي) علاقه كمتري به بهشهر نشان مي داد. محمدرضا پهلوي سه مرتبه به ترتيب ، در خرداد 1319(بعد از ازدواج با فوزيه مصري:1318) ، فروردين1329و فروردين1333به همراه " ثريا اسفندياري" ، همسر دوم خود به بهشهر سفر كرد و در باغشاه و صفي آباد مستقر شد.(58) تاسيس " انستيتو تحقيقاتي تيرتاش"، احداث ساختمان بانك ملي ، شيرخورشيد ، توسعه و تكميل كارخانه هاي چيت سازي و پنبه پاك كني در سال1331،لوله كشي آب آشاميدني بهشهر و محال اطراف و توسعه صنعت برق ، از زمره تاسيسات اين دوره بوده است .
همچنين، خطوط و كابل كشي براي ارتباطات(توسعه و تكميل وسايل مخابراتي)راه دور در سال1343صورت پذيرفت و سيم كشي خطوط تهران – مشهد از طريق ساري ، بهشهر ، گرگان و بجنورد بوسيله سيم مسي فولاد مغزي تكميل و بهره برداري از آن آغاز گرديد . (60)
"حزب توده" درسال1321به طور محرمانه ، در بهشهر تشكيل شد و پس از تقويت و همكاري ارتش سرخ و مهاجرين روسي درمنطقه، عمليات و فعاليت خود را اعلام كرد و رسماً ، به تبليغ پرداخت ، لكن در ابتدا با مقاومت جمعيت" اتحاديه دهقانان،پيشه وران و اصناف بهشهر" مواجه شد و سپس ، در21آذر1325با تشكيل"حزب دمكرات ايران" متلاشي شدو سرانجام ، فعاليت حزب مزبور در اين شهر نيز با غير قانوني اعلام شدن حزب توده به وسيله دولت " ساعد مراغه اي"، به جهت سوء قصد به محمد رضا پهلوي در بهمن1327متوقف گرديد.
به علاوه، در سال1333كميته دو حزب " مردم و مليون" در بهشهر تشكيل و بعد از مدتي وقفه ، فعاليت مجدد حزب مردم در سال 1345شروع گرديد و " حزب ايران نوين" به جاي حزب مليون در آنجا نسبت به تشكيل كميته مربوطه اقدام نمود. در همان سال،بهشهر با جداشدن از ساري به شهرستان مستقل تبديل شد.(61)
" برنامه انقلاب شاه و مردم " از سال 1341 در بهشهربه اجراء درآمد و باغ شاه سابق(پارك ملت كنوني) بوسيله شهرداري در سال1344 از بنياد علوي جهت تاسيس پارك شهر خريداري شد.همچنين، درهمان سال،"سپاهيان دانش" و بعدها انقلاب "سپاهيان انقلاب" به آنجا اعزام شدند.(62)
به هنگام ریاست جمهوری " ترومن " در آمریکا ، " سیاست سد نفوذ" برای مقابله با جهان سوسیالیست و بویژه ، اتحاد جماهیر شورویاز سوی وی و همکارانش تعریف و تبیین گردید و بر این اساس ، " کاخ صفی آباد بهشهر"بعنوان مرکز کنترل اطلاعات ضد جاسوسی آن کشور در ایران درآمد و متعاقب تاسیس فرودگاه نظامی و تاسیسات هوایی در آن ، بعنوان پایگاه کنترل شوروی در منطقه قرار گرفت و بدین ترتیب ، بهشهر در عصر پهلوی دوم در چهارچوب سیاست جهانی آمریکا و نظام بین المللی قرارداشت .
نتیجه
هدف مقاله بر آن بود که جایگاه و اهمیت اشرف و بهشهر را در گذر زمان ،در آینه برداشت مان به تصویر کشیده و دگربار ، فرایندهای تاریخی و هویت بومی – تاریخی منطقه برای شهروندان و به خصوص ، نسل جوانِ به دور از از بینش و نگرش تاریخی از یکسو و مسئولان و مدیرانِ عرصه تصمیم گیری و اجرا از طرف دیگر ، با دریافت پیشینه تاریخی قوی و نقش واهمیت این ناحیه در مناسبات فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و بین المللی و نیز جایگاه منطقه در مناسبات اقتصادی و تجاری نوین ، به ویژه ، از نظر صنعت توریسم ، گردشگری و جهانگردی احیا گشته و چراغ راه آتیه عرصه تصمیم گیری های کلانِ مدیریتی و اجرایی باشد. چند مورد پیشنهادی هم فهرست مي شود:
1- مصوب ساختن برنامه برگزاری مستمر " همایش بهشهر شناسی / بهشهر و توسعه" به صورت سالانه/دوسالانه و تصویب بودجه مربوطه بعنوان یک برنامه مداوم در دستور شورای اسلامی حاضر و شوراهای اسلامی شهر در سنوات بعد .
2- خلع ید شهرداری بهشهر از ساختمان تاریخی و زیبای کاخ شهرداری(دیوانخانه شاه عباسی و نادری) و اختصاص آن به " موسسه/ مرکز مطالعاتِ جامع بهشهر شناسی " و یا تبدیل آن به " موزه بهشهر / بهشرشناسی".
3- تعریف و تشکیلِ کمیته های مشورتی ، تخصصی و اجراییِ ویژه در سطح منطقه و خارج از آن ، جهت اخذ نظرات مشورتی ، کارشناسی و راهبردی مجموعه کارشناسان ، متخصصان و فرهیختگان بهشهری عضو آن و نیز تعقیب و اجرای مصوباتِ همایش های بهشهر شناسی و استفاده مستور از توانمندیهای حرفه ای و علمی آنها .
4- اجماع نظر مسئولان و متولیان محترم امر جهت تعریف و تبیین " طرح جامع گردشگری و توریسم " در بهشهر و محال اطراف .
5- اجماع نظر مسئولان و متولیان محترم امر، به منظور تحقق برنامه خلع یدِ کامل از کلیه میراث فرهنگی ، تاریخی و تمدنی موجود در بهشهر(اشرف البلاد) از وضعیت موجود نظامی و انتظامی(کاخ صفی آباد ، باغ تپه ، مجموعه سیاحتی و تاریخی عباس آباد) و اختصاص آنها به طرح های میراث تاریخی ،فرهنگی ، سیاحتی و جهانگردی منطقه .
6- تاسیس و راه اندازی " سایت اطلاع رسانی جامع بهشهر " و " بانک اطلاعات نخبگان و فرهیختگان بهشهر" (مقیم و غیر مقیم در شهر) و نیز پیش بینی راه اندازی " نشریه الکترونیکی بهشهر " در این خصوص .
7- همیاری و همراهی جهت تقویت و توسعه تدریجی " نشریه دو هفته نامه بهنگر " ، بعنوان تنها رسانه مطبوعاتی شهرهای بهشهر ، نکاء ، گلوگاه و رستمکلا که انتشار در منطقه دارد .
8- برنامه ریزی جهت استفاده از تجارب کارشناسان و متخصصانِ شهرهای کلان داخل و خارج از کشور ، به منظور جلب و جذب توانمندی های علمی ، فنی و حرفه ای آنها در راه نیل به توسعه همه جانبه بهشهر .
9- برنامه ریزی جهت برخورداری از توانمندی های فرهنگیان ، دانش آموزان و دانشجویان بهشهر و محال اطراف ، بویژه در فصل تابستان و تعطیلات ، به منظور آشنایی و گردآوری اطلاعات ، انجام پژوهشهای آماتوری و حرفه ای در موضوعات در دستور کار مرکز مطالعات بهشهر شناسی یا هریک از محورهای مزبور .
10- را اندازی و تاسیس " کتابخانه تخصصی بهشهر شناسی " و " آرشیو اسناد تاریخی بهشهر و محال اطراف (اسناد نوشتاری ، تصویری و صوتی) در محل مرکز مطالعات جامع بهشهر شناسی " (کاخ دیوانخانه شاه عباسی / کاخ شهرداری بهشهر).
11- برنامه ریزی جهت فراخوان عمومی در سطح منطقه و خارج از آن ، به منظور شناسایی و گردآوری اسناد منابعِ تاریخی منطقه بهشهر جهت تقویت روز افزونِ کتابخانه و آرشیو تاریخی و اسنادی بهشهر(اسناد و مدارک تاریخی – کتب و منابع خطی و مانند آنها).
12- پیش بینی بودجه لازم جهت حمایت از دانش آموزان، دانشجویان ، فرهنگیان و پژوهشگرانی که در موضوع بهشهر به مطالعه و تحقیق علمی و پژوهشی پرداخته یا خواهند پرداخت .
پانوشت ها
پانوشت هاي فصل اول
2- رابینو.همان صص21-22وسیدحسن حجازی کناری.پژوهشی در زمینه نامهای باستانی مازندران.صص 35و39
3- وزارت کشور،دفتر تقسیمات کشوری(سال1382)و نیز فرهنگ جغرافیایی.ج27،ص107
4- علی بابا عسگری،بهشهر(اشرف البلاد)،صص9-165
5- جهانگیر نصرتی اشرفی و تیساپه اسدی.امیرپازواری از دیدگاه پژوهشگران و منتقدین،ص36
6- دکتر منوچهر ستوده.از آستارا تا استرآباد . ص79
7-شیخ علی گیلانی،تاریخ مازندران.صص91-92
8- لرد کرزن.ایران و قضیه ایران.
9-رابینو،همان،ص34
10- علی بابا عسگری ، همان ، ص 52 و پیترودلاواله ، سفرنامه پیترودلاواله ، صص213 و 216
11- علی بابا عسگری ، همان و رابینو ، پیشین ، ص 38
12-لوئی واندربرگ . باستان شناسی ایران باستان و علی بابا عسگری ، همان و اسدالله عمادی ، بازخوانی تاریخ مازندران ، صص17- 20
13- ابن اسفندیار ، تاریخ طبرستان ، ص 154 و نیز ظهیرالدین مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، صص 28 – 29
14 – سید حسن حجازی کناری . پژوهشی درباره نامهای باستانی مازندران ، صص 35 و 39
15- ابواسحق اسطخری . المسالک و الممالک و محمد عظیمی ، بهشهر در مسیر توسعه ، ص 9
16- محمد بن جریر طبری طبری ، تاریخ الطبری (تاریخ امم و الموک) ، ج 5 ، صص 37-2836
17- علی بابا عسگری ، همان ، صص 4-123 و 126
18- ظهیرالدین مرعشی ، همان .
19- ابن اسفندیار ، همان ، صص 162-178 و وحید ریاحی . جغرافیای تاریخی بهشهر (اشرف البلاد) ، ص 6
20- علی بابا عسگری ، همان ،2-141
21- رابینو ، همان ، ص36
22- وحید ریاحی ، همان ، ص7(به نقل از ابن خرداذبه و ابن فقیه)
23-ابن اسفندیار ، همان ، ج2،صص5-71،60و69 و نیز ج1،ص74
24- عثمان بن محمد ، منهاج السراج ، طبقات ناصری ، ج1،ص312 و عطاء الملک جوینی .تاریخ جهانگشاء . ج2،صص3- 222 و نیز حمدالله مستوفی ، نزهت القلوب ، ص16
25- علی بابا عسگری ، همان ، صص9-138 ، 145 ، 141 ، 147
27- دکتر حسین محبوبی اردکانی، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، ج1، ص27 و پیترودلاواله،همان،صص30-،213 واسکندر بیک منشی ، تاریخ عالم آرای عباسی،ج3،ص944
28- پیتردلاواله ، همان
29- دکترحسین محبوبی اردکانی ، همان، ص 29
30- دکترنوائی،همان،ص253 و ر.ک:سفرنامه های ملگنوف، رابینو، هانوی، ژاک دومورگان.
31- دکتر نوائی ، همان ، ص170 و اسکندر بیک منشی ، پیشین ،ج3،صص989، 1058 ، 1065، 1072، 1075
32- دونالدویلبر.باغهای ایران و کوشک های آن و علی بابا عسگری،همان،ص164
33- محمدطاهربن حسين وحيدقزويني ، عباس نامه (شرح حال زندگاني شاه عباس ثاني)، صص8-157
34- عباس نامه و علي بابا عسگري ، همان ، صص7-164
35- گريگوري والريانوويچ ملگنوف ، سفرنامه ملگنوف به سواحل جنوبي درياي خزر(1858 و 1860م)،ص91
36- دكتر عبدالحسين نوائي ، همان ، ص36 و علي بابا عسگري ، همان ، ص167
37- آرمين وامبري ، سياحت درويشي دروغين در خانات آسياي ميانه ، صص 4-53 و علي بابا عسگري ، همان ، صص167 و 169
38- دكتر عبدالحسين نوائي ، همان ، صص245 و 247
39- دكتر رضا شعباني ، تاريخ تحولات سياسي ، اجتماعي ايران دردوره هاي افشاريه و زنديه ، ص 54
40- دكتر حسين محبوبي اردكاني ، همان ، ص41
41- دكتر رضا شعباني ، همان ، صص9-26
42- محمد صادق نامي اصفهاني ، تاريخ كيتي گشا ، صص29 و80 و ابوالحسن محمد امين گلستانه ، مجمل التواريخ ، ص473
43- علي بابا عسگري ، همان،ص171
44- محمد صادق نامي اصفهاني ، همان،صص2-271
45- سلطان محمدميرزا قاجار، سفرنامه سيف الدوله(سفرنامه مكه)، ص402 و ملگنوف، همان ، ص87
46- ملگنوف ، همان ، ص91 و محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ، مرات البدان ، ج1، ص81
47- رابينو ، همان ، صص7-106
48- علي بابا عسگري ، همان ، ص171
49- رابينو ، همان ، ص112
50- علي بابا عسگري ، همان ، به نقل از اسماعيل مهجوري ، تاريخ مازندران.
51- لرد كرزن ، همان ، ص 252
52- علي بابا عسگري ، همان ، ص167
53- ناصرالدين شاه قاجار ، روزنامه سفرمازندران(سفرنامه مازندران)،صص207-155(با تلخيص).
54- دكتر محبوبي اردكاني ، همان،صص17-214
55- همان،صص51-50
56-رابينو ، همان ، مقدمه كتاب
57-دکتر محبوبی اردکانی،همان،ج2،ص106
58- سیدحسن قلعه بندی،تاریخ و جغرافیای شهرستان بهشهر،ص126
59- دکتر محبوبی اردکانی،همان
60- همان
61- سیدحسن قلعه بندی،همان،صص8-123
62- همان .
63- محمدرضا زمانی درمزاری . میراث تاریخی ، فرهنگی و تمدنی اشرف البلاد(بهشهر: شهر گنج های پنهان) و جاذبه های توریستی و گردشگری آن . مرکز مطالعات بهشهر شناسی ، تهران،1379
64- محمدرضا زمانی درمزاری : بهنگر : یک نیاز ، یک ضرورت و الزام محتومِ و اجتناب ناپذیر در منطقه(بهشهر) . مرکز مطالعات بهشهر شناسی ، تهران،اردیبهشت 1383
منابع و مآخذ
1- دکتر مدرسی ، علی . مرد روزگاران(مدرس ، شهید نابغه ملی ایران)، چاپ دوم ، نشر هزاران، تهران ، 1374
2- دکتر نوایی ، عبدالحسین، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه . چاپ اول ، انتشارات سمت،1377
3- دکتر حسین محبوبی اردکانی. تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران . جلد اول . چاپ دوم . دانشگاه تهران،1370
4- دکتر حسین محبوبی اردکانی. تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران . جلد دوم . چاپ دوم . انتشارات سمت،1378
5- ورهرام، غلامرضا . تاریخ سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در آغار قرن بیستم . چاپ دوم . انتشارات معین،1369
6- دکتر زرین کوب ، عبدالحسینو تاریخ ایران بعد از اسلام.چاپ هشتم. امیرکبیر،1379
7- رابینو . هیاسی.ل.ئی.مازندران و استرآباد. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی.چاپ سوم.انتشارات علمی و فرهنگی، 1365
8- سلطان محمد میرزا قاجار.سیف الدوله(سفرنامه مکه) . چاپ علی اکبرخداپرست.تهران،1364
9- ناصرالدین قاجار(ناصرالدین شاه) . روزنامه سفرمازندران(سفرنامه مازندران) . به کوشش صنیع الدوله . چاپ سنگی. تهران،1294ق
10- نصری اشرفی،جهانگیر و تیساپه اسدی.امیرپازواری از دیدگاه پژوهشگران و منتقدین. چاپ اول.خانه سبز.تهران، 1376
11- دکترشعبانی،رضا.تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران در دوره افشاریه و زندیه . چاپ دوم.انتشارات سمت،1378
12- وامبری،آرمینیوس. سیاحت درویشی دروغین درخانات آسیای میانه ، ترجمه فتحعلی خواجه نوریان ، تهران،1365
13- وحیدقزوینی،محمدطاهربن حسین . عباسنامه(شرح زندگانی شاه عباس ثانی). به کوشش ابراهیم دهگان.اراک،1329
14- دکترستوده،منوچهر. از آستارا تا استرآباد.جلدچهارم(قسمت دوم) . وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران،1366
15- استاد عسگری، علی بابا.بهشهر(اشرف البلاد). ایران چاپ،تهران،1350
16- مهجوری،اسماعیل . تاریخ مازندران.چاپ اثر.ساری،1345
17- لردکرزن،جرن.ن.ایران و قضیه ایران. ترجمه غ.وحیدمازندرانی.جلداول و دوم . بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ، 1349
18- نامی اصفهانی ، محمدصادق.تاریخ گیتی گشای. به کوشش سعید نفیسی، نشر اقبال، تهران،1363
19- ملگنوف،گریگوری والیانوویچ . سفرنامه ملگونوف به سواحل دریای خزر(1858 و 1860) ، ترجمه و تکمیل مسعود گلزاری.دادجو.تهران،1364/و لیپزیک.1868م .
20- عمادی،اسدالله.بازخوانی تاریخ مازندران . فرهنگ خانه مازندران . ساری،1372
21- سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح . فرهنگ جغرافیایی.جلد28.ساری،1370.
22- گلستانه ، ابوالحسن بن محمدامین. مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران،1365
23- ابن اسفندیار. محمدبن حسن(613ق.)تاریخ طبرستان. به تصحیح عباس اقبال،خاور،تهران،1320
24- اعتماد السلطنه ، محمدحسن خان . مرآت البلدان، تهران،1367
25- اعتماد السلطنه ، محمدحسن خان، المآثر و الآثار.چاپ سنگی . تهران، 1306ق.
26- مستوفی، حمدالله.نزهت القلوب(740ق).به کوشش دبیرسیاقی،چاپ لسترنج(1915)، تهران،1362
27-مرعشی ، سیدظهیرالدین(892ق). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران . به کوشش برنهارد دارن . پطرزبورغ،1266ق و تهران،1333 و 1362
28- جوینی، عطاءالملک. تاریخ جهانگشا . چاپ عبدالوهاب قزوینی . بی تا . تهران.
29- منهاج السراج.عثمان بن محمد(قاضی). طبقات ناصری. چاپ عبدالحی حبیبی . کلکته ، 1864 و نهران،1363
30- گیلانی ، شیخ علی(1044ق).تاریخ مازندران . چاپ منوچهر ستوده، تهران ،1352
31- دلاواله ، پیترو دلاواله . ترجمه دکتر شعاع الدین شفا ، انتشارات اشراقی . تهران،1348 و چاپ آمستردام،1666م
32- اصطخری ، ابواسحق ابراهیم بن محمد . المسالک و الممالک(340ق/951م).چاپ دخویه ، لیدن1870، افست1967
33- ویلبر،دونالد.باغهای ایران و کوشک های آن.ترجمه مهین دخت صبا،1348
34- واندرنبرگ.باستان شناسی ایران باستان، ترجمه دکتر عیسی بهنام،1345
35- دمورگان،ژاک ژان ماری. سفرنامه ژاک ژان دمورگان. ترجمه جهانگیر قائم مقامی ، تهران ، طهوری،1335
36- اسکندر بیک منشی(ترکمان: 1043-986). تاریخ عالم آرای عباسی . ج1،تهران امیرکبیر،1350
37- هانوی.سفرنامه هانوی. ترجمع اسماعیل دولتشاهی ، ترجمه بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
38-شورای اسلامی و شهرداری بهشهر . بهشهر در مسیر توسعه . چاپ اول،1383
39- زمانی درمزاری ، محمدرضا.بهنگر: یک نیاز، ضرورت و یک الزامِ محتوم و اجتناب ناپذیر در منطقه(بهشهر). مرکز مطالعات بهشر شناسی، تهران،1383
40- زمانی درمزاری ، محمدرضا . میراثِتاریخی ، فرهنگی و تمدنیِ اشرف البلاد(بهشهر: شهرگنج های پنهان) و جاذبه های توریستس و گردشگری آن . مرکز مطالعات بهشهر شناسی. تهران، 1379
41- حجازی کناری، سیدحسن . پژوهشی درباره نامهای باستانی مازندران . تهران، روشنگران، 1372
42- وزارت کشور . دفتر تقسیمات کشوری . تقسیمات کشوری سال1382
43- استانداری مازندران . راهنمای مازندران . ساری.1344
ايميل نويسنده:attorneyatlaw1352@ yahoo.com