سه شنبه 9 فروردين 1390-12:53

پايتخت را دوست دارم

 ... هنرپيشه هاي سريال پايتخت،صدالبته شخصيت منفي نيستند و يک سري آدم هاي معمولي هستند که کنار دست ما هم پيدا مي شوند.همه ما نقي ها را ديده ايم،با ارسطوها ملاقات داشته ايم،پنجه علي ها را مي شناسيم و...پس اعتراض به چه چيزي؟(يادداشتي از کلثوم فلاحي،خبرنگار-ساري)


 1-سریال پایتخت این روزها موضوع بحث برخی محافل و رسانه ها شده است.عده ای معتقدند فرهنگ و زبان مازندراني مورد تمسخر واقع شده و مازندراني ها از طرف عوامل این سریال ، متحجر و بي فرهنگ معرفی شده اند.

 آیا این سریال مردم مازندران را ساده لوح و به دور از تمدن نمایانده و به عمد مورد تمسخر قرار داده است؟به نظر من خير.

با نگاهی گذرا به برخي فیلم ها و سریال هاي ساخته شده در سال هاي اخير مشاهده می کنیم که هر فیلم و سریالی که بر محور قومیت یا شغلی خاص بوده ، مورد هجمه گروهی از افراد جامعه قرار گرفته است: "چرا قاتل پرستار بود ، چرا قاچاقچی معلم بود ، چرا دزد، راننده تاکسی بود ، چرا شخصیت ساده لوح فیلم مازنی بود "و...!

 آدم می ماند که برنامه سازان و سينماگران چه بسازند که مورد اعتراض واقع نشود و نگویند قومیت و حرفه ما را مسخره کردید و اعتراض نکنند که به ما توهین شد!؟

 این اعتراض ها تبدیل به خط های قرمزی می شود که هر روز عرصه را بر برنامه ساز تنگ تر می کند و این گونه است که لب به اعتراض می گشاییم چرا برنامه های سیما افت کرده اند ، چرا برنامه شاد پخش نمی شود ، چرا نشاط اجتماعی از جامعه رخت بربسته و ...

همين روزها در همين رسانه ملي طنزهایی از عادل فردوسی پور و آن وزیر سابق و سايران پخش مي شود که خود آناني که بر اساس تيپ شان آيتم هاي طنز ساخته شده اعتراضي نمي کنند و احتمالا" خودشان همراه با ساير بيننده ها بخندند.

شاید خود متکي يا فردوسي پور يا جيراني و يا مديري هم از اینکه موضوع خنده و طنز شده اند خوشحالند و اعتراضی هم از جانب آنها شنیده نشده است.

 رئیس دولت هم که با برکناری وزير سابق امور خارجه  باعث ساخته و پرداخته شدن چنين سوژه اي شده ، لب به اعتراض نگشوده است.

2- ناگفته پيداست که ما ایرانیان به هر مساله ساده ای نمی خندیم و برنامه سازان به زحمت لبخند را بر لبان ما می نشانند. از طرف ديگر در روزهاي گذشته عده ای علاوه بر اینکه تفاوت بين طنز و تمسخر را تشخیص نداده اند، آستانه تحمل خود را نيز به پایین ترین سطح تنزل داده اند.

چنانچه بنا به نظر برخی این سریال زبان و قومیت مازنی را مورد تمسخر قرار داده ، چرا این افراد به معدودی از برنامه های سیمای تبرستان اعتراض نمی کنند که به واقع طنز و تمسخر را با یکدیگر مخلوط کرده و برنامه ای با محتوای تمسخر بر روی آنتن می رود؟

به باور من سریال پایتخت به ترویج زبان و موسیقی مازنی نيز پرداخته و بايد از سازندگان آن قدرداني کرد.

بسیاری از مردم استان ما نه تنها خود به این زبان صحبت نمی کنند، فرزندان خود را از دانستن و صحبت با زبان مادری منع کرده و صحبت کردن به زبان مازندرانی را مایه حقارت خود می دانند،درد را بايد اينجا و ميان خانواده هاي مازندراني جست و جو کرد و نه در پايتخت!

 در حالی که دستگاه های فرهنگی استان برای ترويج زبان و فرهنگ مازندراني گام چندانی برنداشته و براي مثال روز مازندران را با تاخیر و آن هم پس اعتراض یک مسئول برگزار می کنند،یک سریال ملودي هاي محلي و تلفظ برخی واژگان مازنی را به نمایش می گذارد تا این موسیقی که گوشه ای از فرهنگ این خطه است به گوش مردم در اقصی نقاط کشور برسد و همه جاي کشور بيينده سريالي باشند که در آن -زشت و زيبا- مازندراني ها نقش ايفا مي کنند. 

3- در هيچ کجاي اين سريال به قوم مازندراني توهين نشده و در هيچ سکانسي نگفته اند همه مازني ها اين گونه اند.

سريال روايت چند مازندرانيست(اگر علي آباد را جزو مازندران فرهنگي قلمداد کنيم)که بنا به دلايلي عازم پايتخت شده اند و براي شان اتفاقاتي روي مي دهد.

اين حوادث تلخ و شيرين مي توانست براي هر کسي و هر قوميتي روي دهد.اگر براي مثال قصه حول محور يک کرماني يا لر دور مي زد،ما همين گونه به آن مي تاختيم؟!مطمئنا" خير،خيلي هم لذت مي برديم.پس نيت سازندگان سريال چندان هم بد نيست.ما هم الکي به خودمان گرفته ايم.

 اگر يک قاچاقچي مواد مخدر در فيلمي سيستاني يا مشهدي باشد يعني همه سيستاني ها و مشهدي قاچاقچي اند؟يا اگر يک کرد در سريالي قاتل باشد يعني همه کردها بلانسبت قاتلند؟يا...پس نبايد اين گونه فکر کرد که اگر شخصيت منفي فيلم يا سريالي بنا براقتضائات سازندگان آن همزبان ما شد برآشفته شويم و سر وصدا راه بيندازيم که فرهنگ مان زير و زبر شد!

اين درحاليست که هنرپيشه هاي سريال پايتخت،صدالبته شخصيت منفي نيستند و يک سري آدم هاي معمولي هستند که کنار دست ما هم پيدا مي شوند.همه ما نقي ها را ديده ايم،با ارسطوها ملاقات داشته ايم،پنجه علي ها را مي شناسيم و...پس اعتراض به چه چيزي؟

اين که برخي تلفظ هاي واژگان مازندراني در سريال اين گونه ادا مي شود عيب بر زبان و شيوه سخن گفتن ماست و حرجي بر پايتخت سازان نيست.(هر چند از نظر کارشناسي مي توان زبان سريال،بازي ها،حرکت دوربين،کارگرداني و... را نقد هم کرد)

بسياري از  مازني ها بلند صحبت مي کنند،بعضي واژه ها را چند بار تکرار مي کنند،تند تند کلمه ها را ادا مي کنند و...خب،نويسنده چيره دست سريال هم اين گونه سخن گفتن هاي برخي از ما را به تجربه ديده و به ديالوگ نويسي اقدام کرده است.

تازه من مدعي هستم اين سريال چهره مثبتي از مازندراني ها نشان داده است و اين پايتخت نشين ها هستند که بايد مدعي باشند.

در همين چند قسمت اخير تهراني ها انسان هايي پولکي و نامطمئن(گرفتن سوييچ کاميون از سوي راننده زانتيا)،اختلافات شديد خانوادگي(دعواي زن با شوهر نويسنده)،طمعکار و حريص(اختلافات بر سر ارث تازه درگذشته)،دزد(دزديدن چک پدرزن)و...معرفي شده اند.

در عوض نويسنده سريال مازندراني هاي فيلم را کساني معرفي کرده که در اوج گرفتاري و مشکل هواي همديگر را دارند،به يکديگر احترام مي گذارند،ساده دل اما مرد هستند،ناموس پرستند،زرنگ اند و به هرطريقي شده گليم شان را از آب بيرون مي کشند،خانواده دوست اند،به پيران احترام مي گذارندو...آيا اين ها نشانه توهين به فرهنگ مازندراني هاست؟!آيا تحکيم و استحکام بنياد خانواده را بين نقي و همسر و بچه و پدرش نمي بينيد؟

نديديد که چه قدر اين خانواده مازندراني به هم عشق مي ورزند؟نديديد نقي به خاطر بيماري پدرش اشک مي ريخت؟نديديد که همسر نقي به خاطر بيماري پدرشوهرش دل نگران شد؟نديديد ارسطو چگونه حفظ ناموس مي کند؟نديديد در صحنه اي پنجه علي-پيرمردي که اختلال حواس هم دارد- به محض بيدار شدن مي گويد:"وقت نمازه"؟!اگر اين ترويج روحيات مثبت و انسانيت و اعتقادات ما مازني ها نيست پس چيست؟!

آناني که با اين سريال از در مخالفت درآمده اند قشري و ظاهري به قضايا مي نگرند و به عمق متن نويسنده و بازي ها نگاه نمي کنند.

 هر ساده لوحی احمق نیست و هر احمقی ساده لوح نیست. پیشنهاد می کنم ادامه این سریال را نه با نگاه تمسخر بلکه با رویکرد طنزپردازانه تماشا کنیم،از سطح بگذريم  و به عمق برسيم تا شاید به بزرگی کار این گروه هنری پی ببریم.

پايتخت را دوست دارم،چرا که اصلا" از آن بوي ضديت با قوم شمالي، افراط گرايي و پان تهرانيسم ضدفرهنگي به مشام نمي رسد.يک مجموعه طنز معموليست،همين.