چهارشنبه 15 تير 1390-23:14

بروم به اوریم،روستای آسمان خدا

...ماه هاست صف بندی و تقابل دولت و مجلس مطبخ حاشیه نگاران مغرض را غنی کرده و سفره هاشان را رنگین به اخبار مربوطه.هیچکدام از طرفین منازعه – مناظره یا مذاکره ، مردم را ندیدند که به هر وعده از وعظ و خطابه شان ، از سر سپردگی به آنان می گویند!(يادداشتي از کیوس گوران اوريمي،شاعر و نويسنده سوادکوهي)

 


دوست فرهیخته و فرزانه اي تلنگری به اغواء من زد که به باور او ، سر به سکوت می کنم ! هموی دوست با آگهی از دغدغه و کنجکاوی های پیرار ساله ام می خواهد بداند چگونه می توانم اوقات را به لبالبی خبر _بخوان حادثه_ بی همرهی قلم ، و بی شرح همراه از سر بگذرانم !

شاید به تأثیر گوشه زنی اوست که سکوت را عهد شکستم و دل به توصیه او بستم تا پاسخی ام به فردای سؤال باشد . آخر جماعت ما را همیشه سؤالی به پیش روز خواهد بود ؛ چرا سکوت ... ؟ و چرا سخنی این گونه یا آن گونه !؟

از شما چه پنهان که به عالم امکان ، هرگز آن مدینه ی فاضله که بزرگان را آستانه ی تحمّل به حد مقبول باشد تا همچو من و این دوست بتوانیم سخنی بیاوریم که شک به عشق و اخلاص مان نکنند یافت می نشود !

 یا باید گل و ریحان ریخت بر دست و دهان مفتری و پذیرای کتره های شان شد – یا نه – جبهه و جمعیتی جدا کرد و تعلق خاطری بدان یافت و قاتق و نان خورشتی فراهم آورد و همسفر ماه و خورشید و فلک شد که الهی شکر هنوز صاحب این قلم را بدین ورطه ی ننگ ندیده اند !

 در ایام اخیر ، برای یکی دو موضوع که فارغ از چپ و راست زدن های رایج ، صدای بعضی و برخی را رسانه ای کردند ، دیدیم که چگونه دیوار حرمت را فرو ریختند و بحث های فرهنگی و نقطه نظرات کارشناسی بدل به هتاکی شد و غیظ و غضب جای سعه صدر را گرفت .

 این بنده را ضرورتی به اشاره موضوع نیست اما سوال اینجاست که چگونه می توان حافظه ی تاریخی را از دست داد و مردم را ندید که به قامت هیئت منصفه و به گاه ضرور آرای خود را با شجاعت ارائه نمودند ؟

 در خبر ها بود که حضرت شیخ علی اکبر ناطق نوری در سخنرانی اخیرش در نور ، ضمن بر شمردن خصلت های نیکوی مردم ، اشارتی هم داشتند به این نقیصه که مردم ما حافظه ی تاریخی ندارند ...!

از گوشه نشین من به بلند جایگاه او این پیام که مردم هرگز حافظه ی تاریخی خود را از دست نمی دهند – این بالا بلندان مناصب ارفع هستند که قضاوت شان هم در باره مردم لنگ می زند!

ماه هاست صف بندی و تقابل دولت و مجلس – (که شاید از این قلم چنین برداشتی را نپسندند)- مطبخ حاشیه نگاران مغرض را غنی کرد و سفره هاشان را رنگین به اخبار مربوطه .

هیچکدام از طرفین منازعه – مناظره یا مذاکره ، مردم را ندیدند که به هر وعده از وعظ و خطابه شان ، از سر سپردگی به آنان می گویند !

مصاحبه ای از امیر محبیان -روزنامه نگار و تئوریسین مطرح- به سایت (تابناک) آمده بود که به نقل از رئیس جمهوري گفته شد قیافه ی آقای دکتر به نوکری مردم بیشتر می خورد !

 بسیار خوب ، اشاراتی از این دست -که برخی آن را پوپولیستی می خوانند و جمعی اما به نشان از صدق ارادت (دکتر) به مردم – آیا می تواند کفایت را در ادای وظیفه برساند ؟

نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی گوی سبقت را از هم می ربایند در ارائه شواهد که دولت کاری جز تخلف ندارد !

در کمیسیون اصل 90 مجلس ده ها شکایت از خطا و خلاف دولت مطرح است – در قوه ی قضائیه ایضاً – در دیوان عدالت اداری و دیوان محاسبات نیز – به آخرین خبر تا زمان تحریر این وجیز ، نامه ی صد نماینده مجلس را داریم که به هیئت رئیسه ارائه شد تا رئیس جمهور را مورد سؤال قرار دهند...

 راستی این سکوت است که بر جامعه حاکم گشت یا فریادی است که طرفین منازعه آن را به گوش نمی گیرند ... ؟

مجلس می گوید دولت رغبتی به اجرای قوانین ندارد و هر چه را که نپسندد (وِتو) می کند ! عزل و نصب ها مورد اعتراض نمایندگان مردم قرار می گیرد ! وزیری را حین مأموریت برکنار می کنند ... وزارتخانه ای را می بندند ... گوشی بدهکار شورای نگهبان نیست ... همکاران برکنار شده ی دولت تازه زبان افشاگری پیدا می کنند ... وزیر امور خارجه وقتی به دو قدمی استیضاح برسد با قبول استعفای معاونش جای خود را حفظ می کند و به نجوا می گوید : او را – هموی معاون را – نمی شناختم ... تحمیلم کردند !!

 چه کسی خط و ربط و حساب و کتابش خوب است تا ازو بخواهیم که رقم هزینه ی بر پایی این انقلاب – زوال حکومت ماضی – و خرج نگهداری نظام و نهضت تا به امروز را برای مان محاسبه کند که زره پوشان جدال نیم نگاهی بدان داشته و نوکری – خدمتگذاری – عشق و ارادت به مردم را از این آلودگی ها بزدایند ؟

 چگونه ممکن است نوکران و خدمتگذاران را به جدل دائم دید و فارغ از این قاعده و قانون مندی بود که جدال حضرات به آشفتگی بازار می انجامد و آشفتگی ای چنین ، فقط مطلوب غارتگران است ؟

 آیا ارجاع کم و کاستی ها به رقبای منازعه می تواند رافع مسئولیت کسانی باشد که همچنان سوگند به نام مردم می خورند ؟

 ما انتخابات مجلس را پیش رو داریم و اهتمام طرفین درگیری را به یادگیری و قبضه ی عرصه های حضور . اهالی (این جبهه) مدام بر طبل اتهام برای اهالی (آن جبهه) می کوبند و کار حتی به دستگیری و بند و حصار کشیده شد و تماشائی ترین حرکات ، تبری جستن مدافعان پر و پا قرص دیروزی این طرف و آن طرفی هاست که می خواهند سهمی در پازل آتی داشته باشند !!

 همینانی که این روز ها علیه مردان محبوب و معبود دیروزی خود ادعا نامه صادر می کنند. ایضاً بیان رسائی دارند در توجیه مدح و ذمّ آنان و تو می مانی به این نتیجه گیری که ملغمه و آلیاژ سیاست به لوث اغراض است یا شرایط جغرافیائی و اقلیمی جوامع آن را بدین هیئت می رسانند ؟

 به عبارت دیگر ، مودت دیروزشان به اشتباه بود یا نزاع و افتراق امروزشان ؟ و ملت – و مردم – همینانِ همیشه همراه – با ژرفِ سکوتِ از سرِ نجابت – ذی حضور به صد مضیقه و دردمندی ِ به تبع آن و ...و ... چه گناهی کرده اند که به زیر پای شما افتاده اند و بعضاً برای مصونیت خود ناچار به موضع گیری به نفع و ضرر طرفین دعوا هستند ؟

 و حالا به آن دوست و همکار فرهیخته می گویم که آیا راضی به ارتقاء خون ام به نقطه جوش شد یا برگ دیگری بر این سیاه مشق بیفزایم ؟ بروم به اوریم – روستای آسمان خدا و غزل اخیرم را کامل کنم ....