چهارشنبه 12 مرداد 1390-22:31
میترسم یک روز دیدن این دو کلمه آرزو شود:ساخت ايران!
...راستش حالم از زندگی این روزهای جماعت ایرانی به هم میخورد. کمتر چیزی که مصرف میکنیم بوی ایرانی بودن دارد. یا محصولات خارجیای استفاده میکنیم که مشابه ایرانی ندارند،مثل داروها، لوازم الکترونیک و ... یا محصولاتی مصرف میکنیم که مشابه ایرانیاش کیفیت ندارد،مثل لوازم خانگی یا محصولات خارجیای مصرف میکنیم که اصلاً ضرورت ندارد مصرف کنیم مثل شکلات سوئیسی، چای، میوه، لباس و ...(يادداشتي از دکتر محمد فاضلی،عضو هيئت علمي دانشگاه مازندران)
هفتهی گذشته با خانواده وارد مجتمع تجاری پرشیا در جادهی فریدونکنار-بابلسر شدیم. اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، غرفهی جدیدی بود که وسط محوطهی مجتمع به پا شده بود. یک غرفهی ده دوازدهمتری و یک یخچال مخصوص فروش لبنیات که چند فروشنده در آن حضور داشتند.
نزدیکتر شدیم و دیدم انواع پنیرها در این غرفه ارائه میشود. یکی از برادرانم زمانی در حوزهی گاو و گاوداری درس میخواند و از همان زمان چیزهایی دربارهی دنیای پنیرها میدانم.
بعدها یک استاد فرانسوی داشتم و او هم دربارهی پنیر و جایگاه آن در فرانسه چیزهایی گفته بود. به هر حال، نام و مشخصات برخی پنیرها و تنوع بسیار زیاد آنها را میشناسم. به همسرم گفتم برویم ببینیم چه میکنند.
نزدیک که شدیم یک فروشندهی فوقالعاده مؤدب، با لحن و رفتاری که در فضای کسب و کار ایرانی برای من تازه بود، شروع کرد دربارهی پنیرها توضیح دادن. قبلاً شنیده بودم که شرکت کاله با ورود به فضای صنعت ایران، صنعت لبنیات را متحول کرده است. در این غرفه میشد اینرا دید.
فروشندگان به دقت دربارهی پنیرها، مزهشان و کاربردشان در غذاها توضیح میدادند. نوع برخوردشان، بروشورهایی که منتشر کرده بودند، عبارت Kalleh Corner که به نظرم ابتکار بازاریابانهی مناسبی است، و تنوع و کیفیت تولیداتشان برایم زیبا بود. اما چرا برایشان یک پست وبلاگ مینویسم؟
راستش حالم از زندگی این روزهای جماعت ایرانی به هم میخورد. کمتر چیزی که مصرف میکنیم بوی ایرانی بودن دارد. یا محصولات خارجیای استفاده میکنیم که مشابه ایرانی ندارند،مثل داروها، لوازم الکترونیک و ... یا محصولاتی مصرف میکنیم که مشابه ایرانیاش کیفیت ندارد (مثل لوازم خانگی)، یا محصولات خارجیای مصرف میکنیم که اصلاً ضرورت ندارد مصرف کنیم (مثل شکلات سوئیسی، چای، میوه، لباس و ...) یا هر محصول دیگری که دست آخر سبب شده است وقتی نگاهی به زندگیمان میاندازیم، محصول ایرانی در آن نبینیم. شما هم نگاهی به اطرافتان بیندازید، با من همعقیده میشوید.
در میان این همه کالای خارجی که عجیب حس بدبختی و بیعرضگی به آدم القا میکند، و اگر عمیقتر بنگرید میتوانید له شدن کارگر و تولید کنندهی ایرانی را لای این وضع اسفبار ببینید، طبیعی بود که از دیدن اینکه هنوز شرکتی سرپاست، محصول متنوع و باکیفیت تولید میکند، ابتکار بازاریابی دارد، و زیبا کار میکند حس خوبی پیدا کرده بودم.
یک دو تیکه پنیر خریدیم. پنیرها را بستهبندی کردند و بستههایی که طراحی شده بود، در مقیاس ایران، و شاید صنعت لبنیات دنیا (متخصصان بهتر میدانند) آن قدر زیبا بود که احساس کردم کارشان ستودنی است.
میدانم به احتمال زیاد ماشینآلات و مایهپنیر و برخی نهادههای دیگر همین کارخانه نیز خارجی است، اما در جایی که مملکتی را دمپایی تا اتومبیل چینی، و دهها هزار محصول خارجی دیگر فراگرفته است، ابزار تولید چه اهمیتی دارد، روی این پنیرها میشد با افتخار نوشت «ساخت ایران». میترسم یک روز دیدن این دو کلمه، آرزو شود.
با فروشندهها دست دادم، گفتم کارشان را میستایم و گفتم اگر دستتان به مالک کارخانه یا مدیرتان میرسد بگویید «یک نفر از صمیم قلب سلام رساند.» گفتم این آدم و همکارانش باید استقامت شان چقدر زیاد باشد که علیرغم همهی دشواریها، از سیاست داخلی گرفته تا تحریم و رقابت چینیها، و سیاست واردات بیرویه و خلاصه هر مصیبت دیگری، کماکان پنیرشان تولید میشود و تازه غرفه میزنند تا تولیدات جدیدشان را عرضه کنند.
به خودم قول دادم، به پاس ارزانی داشتن لذت لحظاتی افتخار به این دو کلمهی دوست داشتنی «ساخت ایران» يادداشتي بنویسم، به افتخار تولیدکنندگانی که هنوز میکوشند ایرانی هویتش را بر کالایی که تولید میکند حک کند. بگذار کالهایها حس کنند هنوز هستند کسانی که زحمتشان را دوست دارند و افتخار واقعی را میستایند. هویت و بزرگی، لابهلای چیزهایی شبیه همین پنیرهاست، که مهر کار و خلاقیت ما بر آن خورده باشد.