دوشنبه 31 مرداد 1390-21:1
دکتر نامزديان وارد مي شود!
در برنامه هامه که روستاهاي حوزه انتخابيه ام رو بکنم شهر!بعد واسه هرکدومش شهردار و بخشدار تعيين کنم،آخه سفارشي ها زيادن،من وظيفه دارم به فکر اشتغال اونا باشم! مردم روستاها اگه به من راي بدن،چند تا توپ فوتبال و گرمکن ورزشي بهشون ميدم تا سرگرم بشن و به سياست فکرنکنند!(طنز مازندنومه)
-دکتر نامزديان:خب،عزيزانِ خبرنگار و خبربيار و خبرببر و خبرنگارنما و خبرگزار و خبررسان؛دسته جمع خوش اومديد. من به عنوان نامزد انتخابات آينده، آماده ام که در اين نشست مطبوعاتي به سئوال هاي شما پاسخ بدهم.اما قبلش عارض شوم خدمت عزيزان که دم در پاکت هاي خودتون رو گرفتيد ديگه؟نه؟!
*خبرنگارنما:پاکت بنده خالي بود و توش کارت هديه نبود آقاي دکتر نامزديان!شما از همين الان خالي بندي هاتون رو شروع کرديد؟بنويسم تو روزنامه ام که پاکت خالي به ملت داديد؟!
&خبربيار:پاکت من هم خالي بود آقا!کارت هديه منو خورديد يا داديد به نورچشمي ها؟!من خبربيارم،مقاله نويس که نيستم برم زير کولر مطلب بنويسم.پاکت مي خوام.
-دکترنامزديان:شما يکي که اصلا" به اين نشست دعوت نشديد،خودسر اومديد اين جا!شما ناهار در نشست مطبوعاتي رقيب انتخاباتي ام بوديد وشام اومديد پيش من؟!به شما هم مي گن خبربيار؟
&خبربيار:کار من همينه جناب،من و خبر ببر و خبرنگارنما در تمام محافل که پاکت و غذا توش باشه حاضر مي شيم.حالا اين خط،اين نشون،اگه ما گذاشتيم شما 10 تا راي جمع کنيد،از همين فردا خط تخريب عليه شما آغاز مي شه!
-دکتر نامزديان:شما سه تا رسانه که عددي نيستيد،من خودم 3 تا خبرگزاري و 5 تا سايت و 6 تا روزنامه رو خريدم و دارن به نفع من کار مي کنند!
*خبرنگارنما:ما افشاگري مي کنيم،سند رو مي کنيم که رد صلاحيت بشيد،شما پنجم ابتدايي رو با 3 تا تجديدي توي شهريور ماه قبول شدي،اول راهنمايي تک ماده زدي و دوم راهنمايي هم جفت ماده؛حالا در جمع خبرنگارها بگو مدرک دکترات رو از کجا آوردي؟ها؟بگو ديگه!
-دکتر نامزديان:مدرک دکتراي من اصل اصله،از پيام نور خودمون گرفتم.
#خبرگزار:ميشه بفرماييد کي مدرک گرفتيد؟شما که مرتب مشغول کار توي سازمان تون بوديد؟
-دکتر نامزديان:مگه نميشه آدم هم کار کنه و مسئوليت داشته باشه،هم مدرک دکترا بگيره؟
&خبربيار:نه،خلاف قانونه،يا تحصيل يا درس،تازه مدرک پيام نور مي خواد معادل بخوره،ارزش نداره!
-دکتر نامزديان:معادل خوردنشو که رييس تکذيب کرد!من البته رفتم تاجيکستان ثبت نام کردم که يه دکترا از اون جا هم بگيرم!اگه پيام نور رو قبول نداريد تاجيکستان که معتبره!
*خبرنگارنما:باز بدتر،تازه ثبت نام کرديد،هنوز که مدرک نگرفتيد،پس نبايد به همه بگيد دکتر صداتون کنند!خلافه!
-دکتر نامزديان:شما هم به چه چيزهايي گير مي ديد،مدرک دکترا به درد شب انتخابات مي خوره،بعدش دوزار هم ارزش نداره،شما چشم تون رو ببنديد تا انتخابات تموم بشه! اون پاکت ها رو هم دم در به همين دليل دادم ديگه!
#خبرگزار:من يه سئوالي داشتم، بفرماييد اسپانسر شما در انتخابات کيه؟پول تبليغات رو از کجا مي آريد؟
-دکتر نامزديان:من خودم پول دارم،صبح تو اداره رييس هستم،غروب هم توي شاليزار کار مي کنم،پدر من از قبل از انقلاب باغ پسته داشت،عيالم هم کارمنده حقوقشو مي ده به من.
^خبررسان:من توجيه نشدم،با پول توجيبي که کسي وارد انتخابات نمي شه،مگه حقوق شما و خانم تون چقدره؟ما باور نمي کنيم.
-دکتر نامزديان:البته فقط پول توجيبي که نيست؛شما بعدا" از مدير برنامه هام ليست اسپانسرهام رو بگيريد.
&خبربيار:نه،الان در جمع خبرنگارها بگيد که حاميان شما کيا هستند.منابع مالي تون رو شفاف بگيد.
-دکتر نامزديان:مثل اين که پاکت هاتون رو باز نکرديد که اين جور سئوال هاي بودار مي پرسيد!قرار ما اين نبود.من مي گم، اما شما کار نکنيد.حاميان من يکي آهن فروش محله مونه،ديگري بوتيکي دور ميدون،همين طور بساز و بفروش شهرمون،شرکت توليدي پيچ گوشتي برادران و شرکا و همين طور فرش فروشي آقا ملال. اينا اسپانسرهاي من در انتخابات هستند که بنده هاي خدا همه آدماي محترمي هستند.
*خبرنگارنما:آقا شما تصور نمي کنيد هيچ گربه اي براي رضاي خدا موش نمي گيره؟!اين سرمايه دارها که از شما حمايت مالي مي کنند توقعاتي دارند و بعد از راي آوردن،شما مي شيد نماينده اين آقايون نه نماينده مردم!
-دکتر نامزديان:مگه اين بنده هاي خدا جزو مردم نيستند؟اينا هم مردمند،اصلا" تفکيک جنسيتي نکنيد که در شان شما نيست!رييس جمهوري هم با تفکيک جنسيتي مخالفت کرده!شعار من اينه:"از مردم،با مردم،تا مردم،شايد مردم،براي مردم،به مردم،که مردم!"رنگ تبليغاتي من هم مشکيه که رنگ عشقه،خواستم سبز لجني بگيرم که ترسيدم مشکل ايجاد بشه گفتم سياه باشه بهتره!
^خبررسان:گمان کنم شعارتون زيادي مردمي شده!کوتاه ترش کنيد بهتره،در ضمن اگه ممکنه از برنامه هاتون هم بگيد.اگه شد و راي آورديد چي کار مي خواهيد بکنيد؟
-دکتر نامزديان:من برنامه زياد دارم،اصلا" برنامه با من معنا مي گيره و من خداي برنامه هستم!من در کارها از فال و استخاره و اينا استفاده نمي کنم و برنامه دارم! اولين برنامه ام اينه که در سطح شهر باجه فروش بليت مترو احداث کنم که جووناي عزيز شهر برن بليت مترو بفروشند و اشتغال ايجاد بشه،کلنگ احداث اولين باجه رو هم به زودي به زمين مي زنم.
&خبربيار:اما جناب،ما که تو شهرمون مترو نداريم که شما مي خوايد باجه فروش بليت مترو بزنيد؟!
-دکتر نامزديان:خب نداشته باشيم،ما تا کي بايد منتظر بمونيم که مترو بياد؟تا کي جووناي ما بيکار بمونن؟شايد تا صد سال ديگه مترو به شهر ما نياد،ما دست روي دست بذاريم تا آمار بيکاري بره بالا؟!احداث باجه هاي فروش بليت مترو يک طرح زودبازده هستش که اسمش هم هست: طرح زودبازده بليت مهر!
در ضمن من متولي طرح دريا هم مي شم،جزو برنامه هامه!توي ماه رمضون هم طرح رو قطعش نمي کنم که ملت برند 5تا 5تا غرق بشن!همين جا از برنامه دومم بگم که ساخت اتوبان چهارطبقه در شهرمونه،از شمال تا جنوب شهر.
*خبرنگارنما:اين هم از اون حرف هاست!حالا واسه چهارتا راي بيشتر چرا دروغ مي گيد؟
-دکتر نامزديان:من دروغ نمي گم،شما مي ريد توي سايت تون عليه مقامات دروغ مي نويسيد و سياه نمايي مي کنيد و خدمات را بي ارزش جلوه مي ديد!من اتوبان چهارطبقه مي سازم،خوبش رو هم مي سازم،تا اونجاي بعضي ها بسوزه! اون ممه رو لولو بردش که کسي بدون برنامه کار کنه!در طبقه اول اتوبان چهارطبقه من مردم رفت و آمد مي کنند،طبقه دوم مربوط به ماشين هاي شخصي مي شه،طبقه سوم به اتوبوس ها و تاکسي ها اختصاص داره و بالاخره در طبقه چهارم مسئولان و خانواده هاشون رفت وآمد مي کنند!
#خبرگزار:من اعتراض دارم،چرا مسئولان بايد از طبقه چهارم عبور کنند و مردم برن طبقه اول؟شما مثلا" مي خواهيد نماينده مردم بشيد،مگه وکيل الدوله هستيد؟
-دکتر نامزديان:علت داره،به خاطر اين که مسئولان ما شب تا صبح و صبح تا شب کار مي کنند،زحمت مي کشند،برنامه ريزي مي کنند،فکر مي کنند،طرح و ايده هاي نو مي دن،حق شونه طبقه بالا مال اونا باشه.اما مردم چي؟مردم ما که فکر نمي کنند،کار نمي کنند،فقط دوست دارند برن تعطيلات،هي مي گن تعطيلات ما کمه!همين چهارتا مسئول دارن به جاي 70 ميليون آدم فکر مي کنند!
&خبربيار:من يه سئوال دارم،اگه شما راي بياريد در عزل و نصب ها ي منطقه هم دخالت مي کنيد؟
-دکتر نامزديان:من که شعارم رو گفتم:"از مردم،با مردم،تا مردم،شايد مردم،براي مردم،به مردم،که مردم!" خب،طبق شعار انتخاباتي ام، من وظيفه دارم مردم رو جابه جا کنم ديگه! من متعلق به مردمم. من حتما" در عزل و نصب هاي حوزه انتخابيه ام دخالت مي کنم.دخالت حق مسلم منه،چون نماينده مردمي هستم! من به مردمي که دوست دارم پست مي دم و از مردمي که دوست ندارم پست شون رو مي گيرم.به نظر من همه مردمند،اما بعضي ها مردم ترند!
^خبررسان:بفرماييد به روستاها توجه ويژه اي خواهيد داشت يا نه؟
-دکتر نامزديان:حتما"؛در برنامه هاي منه که تمام روستاهاي حوزه انتخابيه ام رو به تدريج بکنم شهر!بعد واسه هرکدومش شهردار و بخشدار تعيين کنم،آخه نورچشمي ها و سفارشي ها زيادن،من وظيفه دارم به فکر اشتغال اونا باشم! مردم روستاها اگه به من راي بدن،من در خدمت شون هستم و چند تا توپ فوتبال و گرمکن ورزشي بهشون مي دم تا سرگرم بشن و به سياست فکرنکنند! روستاييان عزيز نبايد به مشکلات دام و برنج و مرکبات و اينا فکر کنند،من به جاشون فکر مي کنم و دغدغه دارم! اونا بهتره برن توپ بازي کنند و شهرشدن شونو جشن بگيرند!
#خبرگزار:من که ديگه سئوالي ندارم،دوستان رو نمي دونم.
-دکتر نامزديان:دوستان هم سئوال ندارند.فقط بگم عکس منو گنده صفحه اول کار کنيد،چرا که پاکت هاي بعدي هم تو راهه! براي جمع بندي کنفرانس مطبوعاتي چند تا انتقاد تند وتيز هم بکنم که شب انتخابات هرکي انتقاد تند و تيز نکنه سرش بي کلاه مي مونه! الان انتقاد کردن مده! نامزد انتخابات بايد معترض باشه و بگه قبلي ها به درد نمي خوردن و من بهترينم!
من همين جا اعلام مي کنم که نسبت به وضعيت زباله شهر ناراضي ام،صدبار کلنگ زباله سوز زدن و يک بار افتتاح نکردن،من اگه راي بيارم اول از همه آشغال ها رو ساماندهي مي کنم.
من نسبت به عزل ونصب ها انتقاد شديد دارم،يعني چي که طرف داره بازنشسته مي شه بشه مدير؟يعني چي که طرف هيچ سابقه اي در پرونده نداره بشه معاون؟اين از اين!
حالا مي خوام از اوضاع کارگري بگم که اين جا هم شديدا" معترضم،چرا حقوق کارگرها بايد يک سال،يک سال پرداخت بشه،من اگه راي بيارم حقوق کارگرها رو سه ماه سه ماه،پيش پيش مي دم تا حالشو ببرن،نساجي رو هم احيا مي کنم،اگه احيا نکنم حيا مي کنم ديگه شعار بدم!
من به وضعيت ترافيک و چاله چوله هاي شهر هم انتقاد دارم.من اگه راي بيارم نه تنها خيابون،بلکه دريا و جنگل رو هم آسفالت مي کنم!چه معنا داره درياي ما آسفالت نباشه؟اگه دريا آسفالت بشه ما اين همه غرقي نخواهيم داشت!درخت هاي جنگل هم بايد قطع بشه و اون جاها هم آسفالت بشه،من نهضت آسفالت رو فراگير مي کنم...
إإإ...اينا چرا رفتن؟!خبرنگارا پس کوشن؟!چرا عکس يادگاري با من نگرفتند!؟تازه موتورم گرم افتاده بودها!نامردها پاکت رو گرفتند و در رفتند!...من اگه راي بيارم همه اين خبرنگارها رو عزل و نصب مي کنم!خبرنگار فقط خبرنگار نورچشمي!
--------------------------
طنزهاي پيشين مازندنومه را در اين لينک ها بخوانيد:
-الو...من فلانيم! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12212
-من به مجلس مي روم http://www.mazandnume.com/?PNID=V12221
-ميان کاله حق مسلم ماست! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12336
-استاندار در روز خبرنگار امسال کدام خاطره اش را تعريف مي کند؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V12425
-خبر بيارها و خبرنگارها و مديرمسئول شون! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12457
-"خاتون" شعر ما 5 حرف داشت،اما حرف نداشت! http://www.mazandnume.com/?PNID=V12496