چهارشنبه 18 آبان 1390-8:50
نيما يا صدرالدين؟
تاجيکي ها مي گويند صدرالدين عيني پدر شعر نوي فارسي است،نه نيما.(سید رضا کریمی،خبرنگار صدا و سيما در تاجيکستان)
صادق هدایت گفته بود"در زندگی زخم هایی است که روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد" این جمله شده است حکایت من؛ از آن زمانی که به اینجا-تاجيکستان-آمدم در محافل ادبی و فرهنگی تاجیکستان بر سرم چماق شده است. این جمله تاجیکان که پدر شعر نو نیما نیست بلکه صدر الدین عینی شاعر تاجیکستان است که سه سال زودتر از نیما قطعه شعر نویی سرود و این مقاله نتیجه همان چماق است و برخلاف نوشته های پیشین مطول شاید نتیجه همان چماق باشد.
***
ادبیات اگرچه مرز و قلمرو ندارد اما آثار ادبی ملل در چهارچوب مرزهای سیاسی بررسی می شود در محافل ادبی نیما یوشیج به عنوان آغازگر شعر نو یا "سبک نیمایی" شناخته می شود سبکی که بعد از نیما و با در نوردیدن مرزها اکنون در کشورهای دیگر فارسی زبان مانند تاجیکستان و افغانستان نیز رایج شده است.
اما آنچه سبب نوشتن این مقاله شد این است که در محافل ادبی تاجیکستان از صدرالدین عینی (۱۹۵۴- ۱۸۷۸) بنیان گذار ادبیات و فرهنگ نوین این کشور به عنوان پدر شعر نو فارسی یاد می شود.
ادبیات شناسان شعر او را به نام "مارش حریت"که در سال 1918، سه سال قبل از سرودن"قصه رنگ پریده"نیما سروده شده بود، آغاز شعر و ادبیات نوین فارسی می دانند؛شعری که به گفته خود صدر الدین عینی از آهنگ "مارسی" سرود انقلابیان فرانسه در قرن 18 میلادی الهام گرفته شده بود.
ای ستم دیدگان، ای اسیران
وقت آزادی ما رسید
مژدگانی دهید، ای فقیران
در جهان صبح شادی دمید
تا به کی غصه خوردن به حسرت
بعد از این سادمانی نما
بس جفا، بس ستم، ای عدالت
در جهان حکمرانی نما
انتقام، انتقام، ای رفیقان
ای جفا دیدگان، ای شفیقان
بعد از این در جهان حکمران باد
حریت،عدالت، مساوات
اما دو سوال اساسی اینجا مطرح می شود:نخست اینکه با توجه به تفاوت های ساختاری و عروضی در شعر کلاسیک و شعر نو آیا این سروده عینی مصداقی از یک شعر نو است؟
"مومن قناعت"-شاعر سرشناس تاجیک-مطمئن نیست که این شعر را می توان شعری نو از جنس اشعار نیمایی در ایران تلقی کرد.
وی می گوید: این همان وزن معمولی رمل است، ولی عینی آن را گرفته و یک تفعیلش را نو کرد یعنی فاعلن، فاعلن، فاعلاتون که بیانگر ضرب موسیقی و مارش است.
به گفته وی این تنها یک شعر مارشی و سیاسی است، یعنی شعری نیست که بگوییم مال هنر باشد چون هیچ کشفیات تازه ای ندارد و به آن پایه ای نیست که شاعران ایرانی در شعر نو به وجود آورده اند.
به این ترتیب، به اعتقاد مومن قناعت، شعر "مارش حریت" عینی بیشتر به اشعار دوران مشروطه خواهی ایران شباهت دارد تا به شعر نیمایی
به گفته برخی پژوهشگران تاجیکستان صدرالدین عینی در سرایش شعرایش در این سبک از قالب ها و وزن هایی استفاده کرده که در شعر سنتی سابقه نداشته بلکه ریشه در فولکلور محلی داشت؛ شبیه سروده هایی از میرزاده عشقی و ایرج میرزا که پیش از وی محاوره را به سخن منظوم وارد کردند.
اما سوال دومی که باید پرسید این است که چرا عینی به نو گرایی های خود در شعر ادامه نداد و این نوگرایی را مانند نیما یوشیج به یک سبک جدید تبدیل نساخت؟
تعداد سروده های صدرالدین عینی در این سبک بیشتر از انگشتان دو دست نیست. خود عینی در پیشگفتار یکی از مجموعه های اشعار خود به نام "یادگاری" در سال 1934 نوشت:"چارچوب وزن و قافیه برای افاده مضمون هایی که انقلاب الهام می کرد، تنگی نمود و یا اینکه قابلیت شعری من از افاده آن مضمون ها در لباس شعر عاجز آمد و درآمدم به نثر نویسی"
با این حال،اگرچه پیش از نیما برخی شاعران ابتکاراتی در زمینه شکستن قالب های عروضی داشتند و مدعی تجدید صورت و مضمون در اشعار شدند،این ابتکارات به هیچ وجه جایگاه نیما یوشیج را به عنوان نظریه پرداز و آغازگر یک سبک جدید در شعر فارسی کمرنگ نخواهد کرد، او آغازگر واقعی شعر نو در زبان فارسی با اسلوب و قواعد واقعی آن است.
نيما نخستین کسی است که به طور دقیق چارچوب شعر نو را مشخص کرد و خود هنرمندانه و خردمندانه اشعار زیادي به سبک نو سرود. سروده هایی که امروزه در دانشگاه ها و مراکز علمی و ادبی تاجیکستان نقد و بررسی می شود و بسیاری از شاعران معاصر تاجیکستان تحت تاثیر نیما خود را از قيد قواعد مسلم عروض فارسی كه بر دست و پای كلام آنان افتاده بود رهايي بخشیدند.
به طور مثال اسکندر ختلانی از شعرای تاجیکستان در شعری می گوید:
من کشتی ام،نشسته به خشکی
بادبان ها را بیار
من صدایم گرفته
تو بخوان
او این اشعار را تحت تاثیر بی چون و چرای نیما سروده است:
من قایقم نشسته به خشکی
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
با نگاهی به این دو شعر در می یابیم اسکندر ختلانی نه تنها از لحاظ فضای کلی تحت تأثیر نیما است حتی شروع شعر خود را با عوض کردن کلمه کشتی و قایق آغاز کرده است وگرنه این دو شروع از نظر مفهومی هیچ فرقی با یکدیگر ندارند.
عسکر حکیم دیگر شاعر تاجیکستان نیز شعری دارد تحت عنوان"خانه من خانه دنیاست" که ناخودآگاه شعر نیما"دنیا خانه من" را به یاد می آورد.
حکيم در چهار پاره اي می گوید: :نور مهتاب می تراود نرم..." که یاد آور شعر می تراود مهتاب نیما یوشیج است.
علی محمد مرادي از دیگر شاعران تاجیک نیز در شعرش می گوید:
سیر از جانم کرد غم بدبختی غفلت زدگان خوشبخت
آمدم تا پس روزن به سراغ صبحی
پرده برکندم و دیدم بیرون
غیر شب چیزي نیست
صبح ماننده روشنفکري
اندر آن قلعۀ شب زندانی است
باد در کوچۀ سربسته چون من حیران است...
نیما اما سال ها قبل گفته بود"
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهداز من
کز مبارك دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
با نگاهی کوتاه به این دوشعر در می یابیم بن مایه و مضمون هر دو شعر بیان غمِ غفلت زدگان است و هر دو شبی را توصیف می کنند که غفلت زدگان در آن به خواب جهل فرو رفته اند و صبح همچون انسان روشنفکر نگران ایستاده است.
به هر حال باید گفت اگرچه پیش از نیما بزرگانی در عرصه شعر تلاشی برای شکستن قالب های کهن و پدیدار کردن اندیشه نو کردند،در این بین تنها نیما بود که آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را نه در صورت شعر که در شکل قالبی به چالش کشید و راه های جدیدی را پیش روی شاعران فارسی گوی گذاشت.
در آن نوبت كه بندد دست نیلوفر به پای سرو كوهی دام
گرم یادآوری یا نه
من از یادت نمیكاهم
تو را من چشم در راهم.