پنجشنبه 14 ارديبهشت 1391-0:54
سرکیسه را بستن و ته کیسه پاره بودن
بسیاری ازمعلمان می پرسند،که چگونه است کوچک ترین مشاغل درجامعه برای خودشان صنف دارند امابزرگترین و آگاه ترین مشاغل یعنی معلمان از داشتن صنف محرومند؟!/حسرت می خورم برای معلمی که "نجیبانه" و صدالبته صادقانه "چوپان دروغگو"راسالی دوبار درس می دهد!
مازندنومه،سیاوش اسلامی سوادکوهی:گوش کن با لب خاموش سخن می گویم/پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
از دوازدهم اردیبهشت ماه،یادآور ترور ناجوانمردانه دکتر ابوالحسن خانعلی-دبیر فلسفه دبیرستان جامی تهران -در میدان بهارستان پنجاه و یک سال می گذرد.
اهمیت تاریخی این روزتاریخی تا بدانجاست که به دنبال اوج گیری تنش درپی این حادثه ،دولت وقت شریف امامی مجبور به استعفا و مجلس شورا و سنا منحل شد و این همه ،درپی عزت خواهی وتکریم مقام معلم،درتثبیت نظام تعلیم وتربیت صحیح وبالنده بوده است.
دکترخانعلی معلم 29 ساله ای بود که هرگز وابستگی گروهی و سیاسی نداشت و به مثابه معلمان سال های بعد از انقلاب آن روزها در پی تثبیت تکریم وحقوق صنفی و پاسداشت مقام معلم بود.
ازآن روز تا روز شهادت مغز متفکر و ایدئولوگ انقلاب -مرتضی مطهری-که توسط گروه"خشک مغز و متعصب فرقان،هدف کین گلوله جهل و تعصب قرارگرفت،همواره مقام معلم گرامی داشته شده است.
من که سال هاست رنج و تلاش برای بهتر زیستن فرهنگیان را با کسب آگاهی های لازم درصدرمطالبه صنفی و فعالیت های فرهنگی خویش قرارداده ام،باوردارم که تلاش برای تکریم مقام معلم درطول سالیان دراز،مورد غفلت و ناسپاسی مسئولان سیاسی و مدیران آموزش و پرورش قرارگرفته،تا آنجاکه دامنه اعتراضات صنفی فرهنگیان در طول سنوات گذشته،نسبت به وضعیت نابسامان شغلی و اقتصادی با برداشت های غلط متولیان دست اندرکارمرتبط باآنها مواجه شده است و آنها نیزبرای "انحراف" و"فرار"ازمطالبات بحق فرهنگیان با"بها"دادن به برخی فرصت طلبان جاه طلب،به سرکوب و تعطیلی مطالبات آنهااقدام کرده اند.
نگارنده معتقداست توجه نکردن به عمده مطالبه ی معلمان،رفع تبعیض فاحش وضعیت شغلی و نیزتوجه قراردادن به "تصمیم سازی ها"و"دخالت های" نیروهای غیرمسئول وغیرمرتبط از روشن ترین موضوعات مورد غفلت مدیریت آموزش و پرورش است که باتاسف مورد معامله ی سیاست بازان وکینه داران از معلمان قرارمی گیرد!
آری،می توان درغیاب تشکل های صنفی معلمان ،شاهد رشد آدم های بی بنیان و متمسک و ضعیف در آموزش وپرورش بود که از اصلی ترین موارد مزید مشکلات معلمان درسنوات اخیر بوده است که کسی پاسخگوی آن نیست!
بسیاری ازمعلمان می پرسند،که چگونه است کوچک ترین مشاغل درجامعه برای خودشان صنف دارند امابزرگترین و آگاه ترین مشاغل یعنی معلمان از داشتن صنف محرومند؟!
هرچند باوردارم که اراده ای آهنین درپس این کارنهفته است،اما منطقی از این اندیشه و اراده حمایت نمی کند...
سخن کوتاه کنم وچندنکته ای هم برای آموزش وپرورش مازندران گفته باشم که با تاسف خودش را نسبت به معلمان مازنی هرگزپاسخگونمی داند؛ازبیمه کارت طلائی که بهتراست ازآن به "غارت طلائی"یادکنیم تابه قول شاعر»گمان مبرند حسنک وزیرشد و معلمان،همچنان بایدبمانند درغم نان.
کسی چنین گمان نمی کرد روزی در مدیریت آموزش و پرورش در نصب مدیرانش کسانی ذی مدخل شوندکه هیچ نسبتی با معلمان و معلمی ندارند و حسرت می خورم برای معلمی که "نجیبانه" و صدالبته صادقانه "چوپان دروغگو"راسالی دوبار درس می دهد!
نپرداختن به معلمان،لب فرو بستن ازنخواستن ها ونگفتن های سکوت قبرستانی!درمحیط فرهنگیان،شده حاصلش رشد روز افزون ارادت سالاران و فامیل سالاران فاقد دانش و لیاقت مدیریتی که درچنین روزهایی قرار است آنهاراارج بنهند؟!
باورکنید زندگی معلمان و عشق و ارادت معلمی شان دروضعیت نگران کننده ای قرارگرفته است.چه کسی می خواهد دریک برنامه 2 ساعته با لبخندهای تلخ و شکننده وکت وشلوارهای اتوکشیده مقام معلم را"تکریم"کند؟
اگرصداقت هست احیای تشکل های صنفی معلمان را در دستورکارقراردهیدتا مشخص شودکه معلمان چه می خواهند.سرکیسه رامحکم بستن و ته کیسه پاره بودن دردی راعلاج نخواهدکرد.