شنبه 17 تير 1391-23:26
آیا زبان صدا و سیما،شبه مازندرانی است؟
زبان رایج در صداوسیما، مازندرانی مسخ شده ای است که به علت نبود صافی نقد می توان آن را «مازندرانی نما» یا «شبهه مازندرانی» نامید/این که در برنامه ها به زبان مازندرانی صحبت شود،حرکتی ست مطلوب ، اما نمی شود گفت فقط "محلی گپ بزنیم"،آن وقت فرهنگ ما حفظ می شود و توسعه می یابد.(یادداشت مهمان+توضیح ما)
مازندنومه؛یادداشت مهمان،علی ذبیحی،آمل: چند سطری که در پی می آید از سر علاقه به مازندران و مازندرانی و ارادت به کارکنان زحمت کش صدا و سیمای مازندران،شبکه طبرستان ( تبرستان ) به عنوان یکی از محورهای اساسی ارتقای فرهنگ بومی به ویژه زبان نگاشته شده است،باشد که به دیده نقد منصفانه و دلسوزانه به آن نگاه شود.
مانند بسیاری از مازندرانی ها که خسته از کار روزانه، پای تلویزیون می نشینیم در انتظار برنامه ای خوب و جذاب هستیم که علی رغم بُعد ملی به فرهنگ بومی هم توجه کند.
همگی می دانیم که زبان شناسنامه اقوام و اساس و علت معنایی هر فرهنگ - به ویژه فرهنگ بومی - است.
هرچند پرداختن به مسئله زبان مازندرانی در رسانه استانی نشانة علاقة مسئولان صدا و سیما به آن است،این پرداخت چندان شایستة ستایش نمی باشد.
بدون تردید سرنوشت زبان و فرهنگ مازندرانی تا حدودی به عملکرد مدیران رسانة استانی و بازتاب آن در جامعه وابسته است.
زبان رایج در صداوسیما، مازندرانی مسخ شده ای است که به علت نبود صافی نقد می توان آن را «مازندرانی نما» یا «شبهه مازندرانی» نامید.
زبان دریایی است که توان پالایشٍ محدود آلودگی ها را دارد و هرچه این دریا کوچک تر و منابع زلال تغذیة آن اندک باشند درجه آلوده شدن و از بین رفتن آن بیشتر خواهد شد.
زبان باید از صافی نقد عام و خاص بگذرد تا همچون دوستی « خاله خرسه » برای راندن عنصر مزاحم، اصل موضوع را از بین نبرد.
خدا نکند که شبکه های صافی صدا و سیما آن قدر بزرگ باشند تا به آسانی بتوان هربرنامه ای را با نام ترویج زبان و فرهنگ مازندرانی از آن گذراند. در این صورت با صرف هزینه های هنگفت هم نمی توان تعادل مورد نظر را برقرار نمود.
از آنجایی که برنامه و فیلم هایی با رویکرد بومی و محلی با فیلم نامه های توانمند و نظم و نثر قدیم و جدید مازندرانی بسیار کم – و حتی نایاب- است و از طرفی نشانه های پایداری به زبان مازندرانی در حال کاهش است، پرداختن به برنامه های طنز، برگردان ها(دوبله ها) و صدا گذاری های سست، محدود کردن مازندران به روستا و روستایی، دیوار های بلوکی، دروازه های زنگ زده، پنجره های زوار در رفته، کفش های بدون پاشنه، کلاه نمدی و جلیقه، خیابان های گِلی، نشان دادن اهل این زبان با درجه تمدن ماشینی پایین، افرادی که عینک دودی و شهری بودن را نشانة تمدن می دانند، کسانی که نمی توانند فارسی را به راحتی صحبت کنند و در آرزوی داشتن موبایل و فرستادن پیامک هستند، بزه کارانی که به زبان مازندرانی معیوب صحبت می کنند و شهروند محترمی که به فارسی معیار حرف می زند، صحبت کردن عمو برهان به محلی و آقای ایمنی به فارسی، استفاده زیاد از گویش های رایج در مناطق خاص و جلگه ای استان و.. گرایش به این ناپایداری را بیشتر دامن می زند.
در کشورهای پیشرفته و صنعتی به خاطر آموزش صحیح زبان در مدارس، تعریف جامع و شناخت صحیح فلسفه وجودی هر زبان، مردمانش در برابر اشتباهات و کج سلیقگی های زبانی از بیرون، تا حد زیادی واکسینه و مصون هستند اما برای زبان مازندرانی که هیچ نهادی به ویژه آموزش و پرورش و آموزش عالی در صدد حفظ آن برنیامده اند، واویلا! فردا بشنوی این بانگ را نعره یا حسرتا واویلتا
باشد که روزی شاهد شبکه ای کاملاً مازندرانی زبان همچون شبکه های کرد زبان و آذری زبان و ترک زبان باشیم.
در خاتمه دیگر نهادهایی که می توانند با برنامه ریزی صحیح و هماهنگ بازوی یکدیگر در ترویج زبان و فرهنگ مازندرانی باشند، بازگو می شوند:
1-آموزش و پرورش 2- آموزش عالی 3- اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی 4- سازمان تبلیغات اسلامی 5- روزنامه ها و نشریات ادواری استان 6- امامان جمعه در نماز جمعة شهرها 7- روحانیون و مداحان در منبرهای مختلف 8- مهد کودک ها و آموزشگاه ها و در نهایت همت و اراده تمامی نهادها و مازندرانی های عزیز به ویژه نسل جوان و خانواده ها، ادیبان، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران و ... .
ایمیل نویسنده: (azabihin@yahoo.com)
--------
مازندنومه:ضمن سپاس از جناب ذبیحی،نه به جهت جانبداری از صدا و سیمای تبرستان،بلکه به خاطر اطلاع کافی از شرایط و فضای برنامه سازی در آن سازمان ، نکاتی را معروض می داریم،هر چند با بدنه انتقاد نویسنده محترم موافقیم:
1-فرهنگ تنها زبان مادری نیست و مجموعه ای است از آداب و رسوم و سنت ها و نهادهاي اجتماعي.زبان مادری مقوم فرهنگ بومی و ریشه آن محسوب می شود ولی تمام فرهنگ ما نیست و بخشی از آن را تشکیل می دهد.
این که در برنامه ها به زبان مازندرانی صحبت شود،حرکتی ست مطلوب ، اما نمی شود گفت فقط "محلی گپ بزنیم"،آن وقت فرهنگ ما حفظ می شود و توسعه می یابد.
زبان یک بخش از پازلی ست که در کنار پازل های دیگر نمای فرهنگ مازندرانی را تکمیل می کند و اصرار بیش از حد در این مقوله و بی توجهی به سایر مقولات از جمله بازی ها و سرگرمی ها،باورها واعتقادات،آیین ها و جشن ها،ترانه و موسیقی،پوشاک،خوراک،صنایع بومی و...نوعی افراطی گری فرهنگی قلمداد می شود.
2-این که نویسنده مطلب زبان رایج در صدا و سیما را شبهه مازندرانی نامید،شاید در وحله نخست صحیح به نظر برسد،لیکن توجه به برخی مشکلات پیش روی برنامه سازان صدا و سیمای مازندران نیز ضروری است؛از جمله:
الف-مازندران گویش و لهجه ی ثابت و مشخصی ندارد و از شرق تا غرب استان دیگرگون و متنوع است.یک برنامه رادیویی یا تلویزیونی محلی را در نظر بگیرید که تهیه کننده آن ساروی است،گوینده اهل آمل،نویسنده اهل بهشهر و گزارشگر اهل نوشهر یا چالوس.چنین برنامه ای وقتی تولید شد ملغمه ای می شود از گویش های مختلف؛چون نویسنده متن را بهشهری نوشته(یادمان باشد اغلب نویسنده ها و برنامه سازان صدا و سیما زبان شناس و متخصص و کارشناس فرهنگ و زبان محلی نیستند)،گوینده با گویش آملی اجرا می کند و...!
در ضمن هیچ شبکه رادیو و تلویزیونی در کشور که مثل مازندران 24 ساعته باشد و تنها به زبان بومی خودش برنامه سازی کند،وجود ندارد؛یعنی این گونه نیست که در برنامه ها 24 ساعته با زبان کردی یا لری یا ترکی حرف بزنند و فقط موسیقی محلی منطقه خودشان را پخش کنند.این مطلب را تحقیقا" می گوییم و می توانید خودتان هم تحقیق کنید،چون بومی سازی صد درصدی بر خلاف ضوابط صدا و سیماست و بر اساس شرایط مناطق مختلف،درصدی کار می شود،مثلا" 30 درصد فارسی و 70 درصد محلی.
ب-به دلیل برخی مشکلات و محدودیت ها از جمله مشکلات بودجه ای و مالی مقدور نیست که برای هر بر نامه از کارشناسان زبان شناس و آشنا به فرهنگ بومی بهره گرفت تا متن ها و آیتم های مختلف را بومی سازی و کارشناسی شده تحویل مخاطب دهند و اصلا" ما این تعداد کارشناس مسلط بر فرهنگ و زبان بومی نداریم(هر چند بین کارشناسان و متخصصان نیز اختلاف نظر زیادی وجود دارد،از جمله این که هنوز دعوا سر این است که مازندرانی زبان است یا گویش!حال چگونه این کارشناس ها می خواهند مقوم زبان ما باشند،بماند!)
در کنار این ها باید گفت باز هم به دلیل طول مسیر و محدویت های بودجه ای در اختیار و کمک گرفتن از گوینده ها و گزارشگران غرب مازندران در مرکز استان مقدور نیست.چون حق الزحمه ها ان قدر نیست که طرف کیلومترها از رامسر و تنکابن بیاید و وقت بگذارد و مثلا" نیم ساعت برنامه اجرا کند و برود.آن وقت به قول ما"سری،وری ره کشنه!"
به همین دلیل برای مخاطبان غرب استانی، صحبت بیش از حد به گویش مرکزی مازندران کسل آور و خسته کننده خواهد بود،بنابراین باید بالانس و تعادلی برقرار شود تا کسی از غرب استان لب به شکوه نگشاید که چرا ما به دیده نمی آییم.(هر چند در حال حاضر بنا به دلایلی آن ها درصدد جدایی برآمده اند)
ج-زبان مورد استفاده در رادیو و تلویزیون زبان معیار است،یعنی زبانی همه فهم و ساده که مخاطب عام درک کند.بر فرض اگر صدا و سیما توانایی این را داشته باشد که از واژه ها و کنایات و زبانزدهای بکر و مهجور مردم کوهستان های لارجان و چلاو آمل و پیران دودانگه ساری و کوهستان های سوادکوه و هزارجریب و... بهره ببرد،کدام مخاطب و گیرنده امروزی-پیر یا جوان- متوجه کلام و پیام فرستنده خواهد شد؟ در این صورت بازخورد و فیدبک پیام ارسالی منفی خواهد بود.مثلا" به این جمله برساخته ی ما توجه کنید:"تیر بزه خو،بوره تیاس،تیل غرس دگرسه!"
چند نفر از کارشناسان و متخصصان معنای این جمله را فهمیده اند که مردم عادی درک کنند!؟بنابراین زبان مورد استفاده در رسانه ملی زبان معیار و همه فهم است تا مخاطب 6 تا 60 ساله بفهمد؛هر چند گاه بدسلیقگی و کم دانشی برنامه سازان رسانه ملی باعث می شود متن یا برنامه را کامل فارسی بشنویم و فقط با شنیدن فعل مازندرانی ته جمله است که متوجه می شویم طرف دارد محلی صحبت می کند!
د-باید گفت صدا و سیما بازتابی از احوال و اوضاع خود جامعه است؛مگر درجامعه امروزی ، همه مردم با هم مازندرانی حرف می زنند که رادیو و تلویزیون تماما" به زبان محلی برنامه بسازد؟تازه تکلیف کسانی که مازندرانی نیستند و در این استان ساکنند چه می شود؟نباید شبکه استانی به این طیف توجه کند؟مگر این ها شهروند همین استان نیستند؟
ه-بخشی از بومی سازی در رادیو و تلویزیون محتوایی است نه زبانی،یعنی محتوای برنامه ها و آیتم ها بومی و مازندرانی است.مثلا" میزگردی به زبان فارسی پخش می شود که موضوع آن واردات برنج است،یا بحثی پزشکی پخش می شود که موضوع آن بیماری تب شالیزار است و...این موارد به زبان مازنی نیست اما از نظر محتوایی کاملا" مرتبط با مازندران و برای مخاطبان پرفایده است و دلیلی وجود ندارد ما همه چیز را با زبان بومی سازی کنیم.
در صدا و سیما برنامه های متعددی برای سلایق گوناگون ساخته می شود،برخی بومی تر و برخی دیگر رسمی تر.مثلا نمی شود در یک برنامه بهداشتی از پزشک متخصص قلب خواست به زبان مازندرانی توضیح دهد که دریچه میترال چیست و عمل قلب باز چه معایب و محاسنی دارد!توجه دارید که زبان و محتوای این گونه برنامه ها باید فارسی باشد،اما در برنامه های شبانه و جنگ ها می شود به تناسب محلی هم صحبت کرد و آیتم های بومی داشت که همین طور هم هست.(هر چند این برنامه ها و آیتم ها را می توان از نظر کیفیت فنی و محتوایی نقد و ارزیابی کرد)
و-کاملا با شما موافقیم که مازندران تنها شره و جلزقه و کچه و گل گویی و این چیزها نیست و صدا و سیما باید ضمن مخاطب شناسی سطح فرهنگ مردم را بالا بیاورد و دست مردم عادی را بگیرد و بالا بکشد،نه این که دست خود را به دست مردم عادی دهد و نزول کند؛لیکن باید گفت تصاویر پخش شده از روستاها و همین چیزهایی که ذکر شد،مخاطبان زیادی دارد و کم تر مازندرانی است که از تماشای چهره ی روستاییان و مناظر روستاهای زیبای مازندران لذت نبرد.اصلا" همین چیزها بخشی از فرهنگ ما را تشکیل می دهند که ارزش آن ها از زبان کم تر نیست.
ز-اخیرا " برنامه ای با نام"شبانگاه" در تلویزیون استانی روی آنتن رفته است که به مخاطب خاص و قشر فرهیخته نگاه دارد.زبان مجری برنامه فارسی است که لابه لا گاه محلی هم صحبت می کند،اما بخش های زیادی از برنامه به زبان مازندرانیست،از جمله افسانه های تبری،شاهنامه خوانی به زبان مازندرانی،ترانه های محلی و....
این برنامه شب های دوشنبه و سه شنبه حول وحوش ده تا یازده شب پخش می شود که در همین زمان اندک دو هفته ای از آغاز کارش توانسته مخاطب فرهیخته و خاص را به تلویزیون استانی پیوند بزند.