جمعه 30 تير 1391-2:14
جور کجور
به بهانه سفر اخیر وزیر کار و استاندار مازندران به کجور؛انتظار می رود دستاورد سفر وزیری که علاوه بر کجوری بودن یکی از نزدیکان فکری رییس دولت است ، به همراه استاندار و مدیران ارشد استان،بیش از طرح موانع و کلی گویی هایی باشد/متاسفانه منطقه ی محروم نگه داشته شده ی کجور از نعمت گاز بی بهره است.
مازندنومه؛یادداشت مهمان،ولی الله پاشا،شاعر و روزنامه نگار:«در بخشی از دامنههای شمالی کوه البرز آنجا که نگاه استوار اما نگران کوه به چشم های آبی و زلال دریا مینگرد و سرزمینهایی از برکت بارانهای بیدریغ طراوت میپذیرد و دشت به دست هنرآفرین طبیعت پرنیانی میشود، سرزمینی به یادگار مانده که آن را کجور مینامند.
این خطه ی کهن، زیستگاه اشکانیان بوده و زمانی ترکتازی مغولان را از سر گذرانده و سرانجام در سال 746 هجری قمری مرکز آن با همت اسکندر بن زیاد از ملوک آل پادوسبان سامان یافته است.»
کجور مازندران از پس آن همه طوفانهای سخت،امروز سرافراز و استوار، سرسبز و با طراوت همچنان در آغوش رشته کوه های البرز غنوده و سر به دامان نه چندان مهرآمیزآن نهاده است!
نه چندان مهربان از آن جهت که بخشی از جوری که بر کجور می رود به دلیل قرار گرفتن در دامنه ی البرز است و این بهانه ای ست تا به بهانه منطقه ی حفاظت شده البرز،تیر نامهربانی از چله ی محیط زیست و دیگر سازمان های مانع توسعه کجور بر جان و تن خسته ی آن بنشیند.
از کجور همانطور که در سطور بالا آمده است تنها چه بود مانده است اما دریغ از شد و چه باید بشود! دریغ از آن جهت که استاندار مازندران به عنوان نماینده عالی دولت در استان نیز در سفر اخیر خود به کجور همانند مردم کوچه و بازار به بازگویی موانع اکتفا می کند و می گوید:احداث جاده نوشهر به کجور با ملاحظات زیست محیطی برخورد کرده است!
پرسش این است که این ملاحظات باید در ابتدا و به هنگام مطالعه ی طرح مد نظر قرار گیرد یا در مراحل تقریبا پایانی! تا کی باید اول شلیک کنیم و بعد هدف بگیریم؟
از سوی دیگر چه کسی یا کسانی باید ملاحظه ی مردم و زیر ساخت های توسعه که یکی از مهمترین آن -راه -می باشد را داشته باشند!؟
کجور یکی از مناطق سردسیر مازندران است.شاهداین گفته ی من اخبار شبکه شرق مازندران است که به هنگام اعلام وضعیت آب و هوا و نیز وقوع سیل و حوادث از کجور –گاهی با کسره و گاهی با فتحه( ک) بسته به لهجه گوینده- از آن نام می برد.
متاسفانه منطقه ی محروم نگه داشته شده ی کجور از نعمت گاز بی بهره است و با توجه به افزایش نرخ حامل های سوختی از یک سو و موانع موجود در برداشت چوب از جنگل از سوی دیگر،موجب شد تا مردم این منطقه با سوز و سرما دست و پنجه نرم کنند و بسوزند و بسازند.
در چنین شرایطی آیا از فروش زمین های آبا و اجدادی ، بی رغبتی جوانان تحصیل کرده منطقه به موطن خود و در نهایت مهاجرت ناخواسته گریزی هست؟
ایجاد شهر در پول یا هر یک از روستاهای کجور بدون زمینه سازی و در نظر گرفتن ابزارها و امکانات ،آیا به کاریکاتور سازی ،شهریزه کردن و دلخوش سازی مردم ساده اما صادق این منطقه شبیه نیست؟
وزیر محترم و کجوری الاصل کار و تعاون و چندتای دیگر نیز خواستار ایجاد زمینه مشارکت مردم در حوزه های گوناگون شدند! یکی از این زمینه ها به واسطه تاسیس ادارات زیر مجموعه ی آقای وزیر و به تبع آن ایجاد فرصت های شغلی و مشارکت در قالب تاسیس تعاونی ها در حوزه ی کشاورزی و صنایع و تولیدات بومی است.
انتظار می رود دستاورد سفر وزیری که علاوه بر کجوری بودن یکی از نزدیکان فکری رییس دولت است ، به همراه استاندار و مدیران ارشد استان،بیش از طرح موانع و کلی گویی هایی باشد که بارها بیان شد و پژواک آن درگوش خسته کجور طنین انداز است.
توجه به اکوتوریسم،ایجادمجتمع های تفریحی توریستی با سازوکارهای بومی،پیست اسب دوانی،ایجاد موسسه های آموزشی علمی و کاربردی،صنایع تبدیلی_به عنوان مثال کارخانه کمپوت سازی در دشت نظیر- تقویت و حمایت از تولیدکنندگان صنایع دستی،توسعه ی راه های دسترسی به کجور،ایجاد راه فرهنگی از کندلوس به یوش، تاسیس قدمگاه کمال الملک در زانوس و دیگر موارد بر اساس کار کارشناسانه می تواند به رونق اقتصادی و توسعه ی پایدار این دیار بینجامد و کجور را از محرومیت ناشی از کم توجهی نجات دهد.
با تمام زشت و زیبای گفته شده در باب کجور در پایان به اصالت خود باز می گردم و می گویم:
اگه مازندرون دریای نوره/و سبز چش سو امه کجوره