شنبه 11 شهريور 1391-11:47
بزرگی با عناوین تقلبی به دست نمی آید
هیچکدام از شهرهای مازندران ویژگی های یک مرکز کلان شهر را ندارند، اگر خواستید به صورت مصنوعی آنها را تبدیل به کلان شهر کنید،مسائل و مشکلات آنها بسیار زیان بارتر از مزایای شان خواهد بود/وجود سوپرمارکت های متعدد ،ساندویچی،تاکسی تلفنی گلگیرسازی و...نشانه کلان شهربودن نیست/با اضافه کردن پسوند یا پیشوند برای منطقه یا زادگاه مان به جایی نخواهیم رسید.
مازندنومه؛یادداشت مهمان،بهمن صادقی لاریمی:این روزها موضوع کلان شهرها درمازندران بحث روز شده و خیلی ها خواهان آنند.
قبل از هرچیز بهتر است به ویژگی های کلان شهرهای مدرن پرداخته شود:
1- بیش از یک میلیون نفرجمعیت داشته باشد
2- مرکز جذب سرمایه گذاری های بزرگ داخلی و خارجی باشد
3- مرکزتولید کالای پیشرفته،خدمات برتر و با روحیات اجتماعی خاص باشد
و...
کدام یک از کلان شهرهای کشور ویژگی های فوق را دارند؟
کلان شهرهای مدرن محصول رشد و توسعه یافتگی است،مثل کلان شهرهای کشورهای توسعه یافته ،اما کلان شهرهایی که امروز ما از آنها نام می بریم و برای خودمان آرزو می کنیم،از نوع کشورهای توسعه نیافته ،بدلی و مصنوعی است.
خصوصیات این کلان شهرهای بدلی تقریبا مشابه هم است ،مثل تهران،قاهره،دهلی ،بغداد و....این ها کلان شهرهایی هستند که به دلیل پایتخت بودن و جمع شدن امکانات طی سال های متمادی، به این درجه از رشد فیزیکی رسیدند؛فقط از نظر تعداد جمعیت کلان شهرند،نه از نظرکیفیت جمعیت.
ساختار و کارکرد این کلان شهرها به گونه ایست که تقریبا همه آنها به ضرر شهرهای کوچک و متوسط رشد کردند و رشد آنها عقب ماندگی بقیه شهرها را به دنبال خواهد داشت.
این شهرها از یک طرف مرکز تجمع نخبگان علمی اقتصادی، هنری و... و از طرف دیگر در یک تناقض آشکار مرکز تجمع فقیرترین اقشار جامعه در حاشیه خود می باشند که خانه و کاشانه خود را به دلیل فقر اقتصادی رها کرده و به امید زندگی بهتر به این مناطق سرازیر شدند.
این کلان شهرها از نظر شهرسازی مدرن شهرهای بیماری هستند که هرچه بیشتر رشد کنند،شهرهای متوسط و کوچک با سرعت بیشتری ورشکسته می شوند و اثرات منفی آنها بر پیرامون خود بسیار بیشتر از مزایای شان است.
درون همین کشورها ازجمله ایران کلان شهرهایی وجود دارند تقریبا با همان ویژگی ها ، منتهی در یک مقیاس کوچک تر مثل مشهد،شیراز،تبریز، اصفهان؛ این شهرها فقط نام کلان شهر را یدک می کشند و فاقد انسجام و ساختار مناسب برای یک کلان شهرمدرن هستند.
این شهرها به دلیل مرکز اداری، سیاسی و...امکانات بیشتری نسبت به پیرامون خود داشته و تقریبا همه این کلان شهرها به ضرر شهرهای متوسط وکوچک استان خود رشد کردند و از چندگانگی شدید اقتصادی ،فرهنگی و..رنج می برند.
نیز از نظر تعداد جمعیت ،این شهرها با شهرهای درجه دو و سه استان خود ، از ده تا پنجاه برابر اختلاف دارند.
هرچند در گذشته نه چندان دور این شهرها علاوه بر مرکز اداری سیاسی، محل استقرار صنایع نساجی ،صنایع دستی و... نیز بودند که به دلیل پیشرفت تکنولوژی وعدم انطبالق آنها با تکنولوژی جدید ورشکسته شده و زمین های آنها تبدیل به برج و ساختمان شد.
این کلان شهرها دارای انبوهی از جمعیت که بیشتر مصرف کننده و سربارند. مشکلات شان مشابه کلان شهرهای گروه اول است، اما استان های شمالی کشور داستان متفاوتی نسبت به دیگر مناطق دارند ،ازجمله درمازندران به دلیل شرایط جغرافیایی، آب کافی ، زمین های حاصلخیز و... جمعیت به صورت موزون استقرار یافته و شهرها رشد متعادلی دارند.
در این مناطق از دیدگاه آمایشی تعادلی بین انسان ،فضا و فعالیت وجود دارد و از نظر برخورداری از خدمات پایه به خصوص مراکز شهرستان ها باکمی اغماض در یک سطح قرار دارند،حتی ساری با اینکه سال های سال به عنوان مرکزاستان و یکی از دارالحکومه های قدیم کشور محسوب می شود چیز بیشتری از دیگر مراکز شهرستانهای استان ندارد.
این شهرها در مراحل اولیه شکل گیری وابسته به کشاورزی بودند و هستند، یعنی روستاهای اطراف بعد از جمع آوری محصولات کشاورزی، خدمات مورد نیاز خود را از این مراکز تهیه می کنند.
هر چقدر تعداد روستاهای پیرامونی بیشتر باشد شهرهای اطراف هم رونق بیشتری دارند که امروزه فعالیت های بخش زمین و ساختمان، عوارض ،گردشگری و... به اقتصاد شهری آنها اضافه شده است.
هیچکدام از شهرهای مازندران ویژگی های یک مرکز کلان شهر را ندارند، اگر خواستید به صورت مصنوعی آنها را تبدیل به کلان شهر کنید،مسائل و مشکلات آنها بسیار زیان بارتر از مزایای شان خواهد بود.
جمعیت انبوهی خواهید داشت که محصول یا تولیدی ندارند،بیشترمصرف کننده و شغل غالب واسطه گری و خدماتی از نوع معمولی می باشد که بسیار بیشتر از نیاز شهروندان ایجاد شده است.
وجود سوپرمارکت های متعدد ،ساندویچی،تاکسی تلفنی گلگیرسازی و...نشانه کلان شهربودن نیست،ضمن اینکه اگر خواستید به صورت خطی کلان شهر ایجاد کنید بایدطول این مستطیل حدود هفتاد کیلومتر و عرض آن کمتر از ده کیلومتر باشد.
بگذریم از اینکه دربین این شهرها صدها روستا و هزاران هکتار زمین های مرغوب کشاورزی وجود دارند،یا اگر خواستید دایره ای یا شعایی کلان شهر ایجاد کنید،بعد از حدود 5 کیلومتر از مرکز شهر به اطراف، به موانع سختی چون زمین های کشاورزی و روستاهای اطراف برخوردخواهید کرد.
ادغام این شهرستان ها و مدیریت یکپارچه بر آنها کار سخت و دشواری است ، با اینکه سال هاست که قانون، بر مدیریت یکپارچه شهری تاکید می کند، هنوز کلان شهرهای بزرگ کشور موفق به اجرایی کردن آنها نشدند، آن هم در یک شهر و در یک شهرستان ، نه درچند شهر و چند شهرستان ادغام شده ،هنوز دستگاه های متولی عمران شهری مثل آب و فاضلاب شهری ،شرکت توزیع برق،مخابرات و....با شهرداری همان شهرها نتوانستند هماهنگ شوند، یکی آسفالت را تخریب ، دیگرِی درست می کند و این سیکل معیوب همچنان ادامه دارد.
حال چگونه می توان با ادغام چند شهر و روستا در شهرستان های متفاوت ،با تقسیمات اداری سیاسی مجزا، با شوراهای شهری وروستایی مستقل، با حریم و محدوه قانونی مصوب و..را در هم ادغام و به مرکزیت دیگر شهرها درآورد؟
چگونه می توان بقیه شهرهای قدیمی و پرسابقه را زیر چتر دیگر شهرها درآورد؟ آیا حاضرند نقش محله ای را برای کلان شهرها بازی کنند؟و..
تجربه کلان شهرهای کشور نشان داده بعد از این مرحله فاجعه برای زمین های کشاورزی رخ خواهد داد ،رانت و رانت خواری در بخش زمین ،حاشیه نشینی و... از پیامدهای ناگوار آنهاست .
اگر دنبال عظمت و بزرگی برای منطقه یا شهر خود هستید باید راه های دیگری را دنبال کنید،یا اگر فکر می کنید با این کار اعتبار دولتی بیشتری خواهیدگرفت قطعا دچار اشتباه شده اید ، سهم اعتبارات دولتی در شهرداری ها، مثل نمک بر روی آش می ماند، تنها اعتباردولتی قابل توجه برای کلان شهرهای کشور، اعتبارمترو یا قطارشهری است که باعنایت به ویژگی های خاص مازندران، فعلا بحث مترو منتفی است،با اضافه کردن پسوند یا پیشوند برای منطقه یا زادگاه مان به جایی نخواهیم رسید.
شهرهایی چون مونیخ درآلمان، توکیو و اوزاکا در ژاپن،سئول در کره جنوبی و... با کار و تلاش و استفاده بهینه از تمامی امکانات توانستند رشد کنند و احترام جهانیان را برانگیزند.
امروزه تولیدات شان به تنهایی از چندین کشور توسعه نیافته بیشتر است. آنها برای پیشرفت و ترقی خود، نه دنبال کلان شهر بودند و نه دنبال فرمانداری ویژه و نه استان جدید و... اول توسعه پیدا کردند، بعد سهم خواستند.
کار ما برعکس شده، اول به یکی عنوان جهان پهلوانی می دهیم سپس به او می گوییم حالا برو قهرمان جهان و المپیک شو!
یا مثل این می ماند کالای نامرغوب وبی کیفیتی تولید کنیم، بعد جهت فروش بیشتر،دنبال مارک های تجاری پر طمطراقی مثل شیرنشان ،ببرنشان،پلنگ نشان و...باشیم!
با افزودن این عناوین، کالاهای ما مرغوبتر و پر فروشتر نخواهد شد، باید کیفیت آنها را بالا برد،به عنوان نمونه درسال های اخیر، بسیاری از روستاها که قابلیت شهرشدن را نداشتند تبدیل به شهر شدند و از مزایای روستایی بودن محروم شدند، از جمله: استفاده از ردیف های اعتباری روستاها ،ردیف های مناطق توسعه نیافته و....
ضمن اینکه از بخشودگی بسیاری از پرداخت ها هم محروم شدند و در حقیقت همان روستایی باقی ماندند، اما با هزینه های بسیاربالاتر!
آنها تبدیل به روستا- شهرهای ورشکسته ای شده اند که از پرداخت هزینه های پرسنلی کارکنان شهرداری هم عاجز ماندند و....
امیدوارم هم استانی های عزیز،کلان شهر از نوع بدلی،مصنوعی و ازنوع کشورهای در حال توسعه را برای مازندران آرزو نکنند ، به جای این گونه کارهای آرمانی و دست نیافتنی حداقل دربیست سال آینده، کارها باید بر روی چند محور در مازندران متمرکز شود، مثل آزاد راه تهران - شمال، آزادسازی حریم دریا و تبدیل درآمدهای شخصی به عمومی، احداث کارخانه های بازیافت زباله ،تکمیل آزادراه رشت - ساری ، پیشنهاد توسط نمایندگان و تصویب قانون ومقررات حمایتی برای کشاورزان، احداث و تکمیل صنایع تبدیلی کشاورزی ،اتمام پروژه های نیمه تمام و ...
با این نوع کارها می توان هزاران شغل ایجاد نمود تاجوانان برومند وشایسته مازندرانی پس از سالها تحصیل و کسب تخصص در معتبرترین مراکز علمی کشور،به جای کار در تخصص و حرفه شان، به کرایه کشی،فروشندگی،ویزیتوری و...روی نیاورند.
از این طریق و با استفاده از تمام سرمایه های مادی و معنوی می توان برای منطقه،استان و کشور خود بزرگی و افتخار آفرید.
بزرگی وپرستیژ با عناوین تقلبی و مصنوعی بدست نمی آید بلکه بایستی اسباب بزرگی فراهم نمود بهمن صادقی لاریمی
ایمیل نویسنده: (sadeghil_bahman@yahoo.com)