شنبه 1 مهر 1391-1:49

برادران خود را نمی بینیم و به دنبال خواهرخوانده می گردیم!

به بهانه ی درد دل های یک دانشمند مازندراني/بسیاری از استان ها دعوت کرده اند تا در همایش های علمی شان در مدتی که ایران هستم شرکت کنم و با کمال میل قبول کردم،اما جالب است که هیچ مسئولی از مازندران تا به حال به سمت من نیامد تا اعلام همکاری کند/هیچ جای توجیهی برای فرصت سوزی و بی توجهی وجود ندارد.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،اشکان جهان آرای:واژه ی «فرصت» معمولاً در زندگی روزانه همه ی ما در مفاهیم گوناگون استفاده می شود.

گاهی به معنای زمان و گاه موقعیت اجتماعی، اداری یا شغلی فرصت محسوب می شود. گاهی اوقات هم مکان فرصت به حساب می آید. زمانی هم همین «مازندنومه» فرصتی به دست می دهد تا بتوان حرفی، پیشنهادی یا درددلی را بازتاب داد.

این که فرصت سوزی می کنیم یا خیر امری است که به درک ما از موقعیت ها و لزوم برطرف کردن نیازها و مشکلات در زمان های مختلف بستگی دارد.

 در مجموع هر چیز که در اطراف ما دیده می شود یک فرصت است ، مثل زندگی که بزرگ ترین فرصت هر انسان است.

 اما فرصت ها فقط به موارد ذکر شده مانند زمان و مکان محدود نمی شود. افراد هم می توانند یک فرصت باشند ؛ همان گونه که رابطه های اداری بر اساس همین فرصت های فردی و شخصی خوب شکل می گیرند. کاری به این فرصت ها نداریم تا به حاشیه نرویم. 

  چندی پیش فرصتی دست داد تا از طریق یکی از دوستان دیداری با یکی از شخصیت های برجسته علمی سوادکوه و مازندران یعنی پروفسور «فریدون بوداغی» در منزل پدری ایشان داشته باشم.

 ایشان 37سال است که در آلمان زندگی می کنند و با داشتن چندین مدرک دکترا از جمله روان شناسی و فیزیک هسته ای و چند مدرک کارشناسی به عنوان یکی از استادان دانشگاه های معتبر اروپا مشغول فعالیت هستند.

افتخارات زیادی طی این سال ها کسب کرده اند و تجارب زیادی به همراه دارند. گفت و گوی گرم و صمیمانه ای بود و پروفسور به اتفاق خانواده شان پذیرای ما شدند.

مشروح این گفت و گو هفته جاری در همشهری مازندران چاپ خواهد شد. این یادداشت هم به این دلیل به مازندنومه تحویل شد که شاید مدیران و مسئولان استان به علت دغدغه های برگزاری کارگروه ها و جلسات مختلف فرصت خواندن روزنامه را نداشته باشند و گاه گاهی که به مازندنومه سری می زنند نگاه شان به این سیاهه بیفتد.

در قسمت پایانی گفت و گو از ایشان پرسیدم که «با توجه به این که اهل مازندران هستید آیا برنامه ای برای این استان در نظر گرفته اید و قرار است فعالیت علمی و پژوهشی داشته باشید؟».

 طبیعتاً پاسخ شان ابراز علاقه برای فعالیت در استان بود. اما گلایه ای که داشت بیانگر همان فرصت سوزی ابتدای متن است.

 پروفسور بوداغی گفت: «من برای خدمت به استان و کشورم بازگشتم و دایماً در رفت و آمد هستم. در تلاش هستم تا افراد شاخص علمی که خارج از کشور فعالیت دارند را به ایران بیاورم.

 بسیاری از استان ها دعوت کرده اند تا در همایش های علمی شان در مدتی که ایران هستم شرکت کنم و با کمال میل قبول کردم. اما جالب است که هیچ مسئولی از مازندران تا به حال به سمت من نیامد تا اعلام همکاری کند.»

 هیچ جای توجیهی برای این فرصت سوزی و بی توجهی وجود ندارد. از این رفتار می توان دو برداشت کرد. یکی این که مسئولان این اشخاص را نمی شناسند و خبر از فعالیت های آنان ندارند، که اگر این گونه باشد غفلت شان قابل بخشش نیست و دوم این که می شناسند و از حضورشان در منطقه با خبر هستند و به سراغ شان نمی آیند که این از برداشت اول تاسف بار تر است.

 چگونه است که مسئولان در تمام همایش ها و جلسات اداری و افتتاحیه و کلنگ زنی حضور دارند، اما زمانی برای دید و بازدید و مشورت گرفتن از نخبگان استان ندارند؟

 چطور مسئولان استان های دیگر فعالیت نخبگان مازندران را رصد می کنند و از حضورشان در ایران مطلع هستند و با برگزاری همایش های علمی از حضورشان حداقل بهره را می برند، اما در استان نه تنها مسئولان اداری،مدیران علمی نیز آستینی برای استفاده از حضور این افراد بالا نمی زنند؟

پروفسور بوداغی/عکس:مصطفی کاظمی شهابی

منظور شخص پروفسور بوداغی نیست. بوداغی های زیادی در هیمن استان حضور دارند و زندگی می کنند که به این شرایط عادت کرده اند، اما آیا واقعاً راه پیشرفت و توسعه استان همین است که در حال طی شدن است؟

 این گونه تصور می شود که در مجموعه ای از بحرالعلوم ها زندگی می کنیم که برای اداره مشکلات نیازی به این نوابغ ندارند. فقط استفاده از تجربه زندگی این افراد در کشورهای پیشرفته می تواند به برنامه ریزی درست شهری و استانی کمک کند، بهره مندی از دانش و تجارب مدیریتی که جای خود دارد.

  یک شهردار که امکان سفر به کشورهای پیشرفته برایش وجود ندارد می تواند با ایجاد ارتباط توسط این افراد شاخص از جدیدترین متدهای مدیریت شهری در دنیا باخبر شود.

 یک استاد دانشگاه می تواند به روزترین یافته های علمی را دریافت کند و به عنوان پل ارتباطی با جهان دانش از فضای منطقه فراتر برود.

 یک مدیر ارشد استانی و شهرستانی می تواند از تصمیمات جدید کشورها برای مدیریت یک ایالت در حوزه های گردشگری، محیط زیست، مدیریت پسماند و بسیاری از این موارد بهره بگیرد.

 خواهرخواندگی شهرهایی مثل دارالسلام با ساری در چارچوب روابط اداری و نمادین چقدر می تواند در مدیریت شهری تاثیر گذار باشد؟ برادرهای خود را رها کرده ایم و به دنبال خواهر خوانده می گردیم!

  راستش کمی که بیندیشیم می بینیم دلیل توسعه نیافتگی استان مان را باید در همین موارد ریشه یابی کنیم.

بی اعتمادی به صاحب نظران، اهمیت ندادن به نخبگان و مفاخر استان، حاشیه گردی در امور اجرایی، پر کردن جدول آمارهای راندمان کاری ادارات و دستگاه ها، مدیریت سلیقه ای و بدون برنامه مدون و طولانی مدت، تنگ نظری برخی مدیران نسبت به همتایان، جنگ های مدیریتی، تلاش برای به کرسی نشاندن یک حرف یا سلیقه شخصی، جابجایی مدیران پایین دستی با تغییر مدیر بالا دستی و مهم تر از همه بخشی نگری برخی مدیران.

وقتی به استان های پیشرفته تر از خودمان نگاه می کنیم نخستین چیزی که توجه مان را جلب می کند اتحاد مدیران در اداره استان و پیرو آن وحدت مردم آن استان است ، چیزی که در مازندران کمتر دیده می شود.

 همه این ها یک فرصت برای پیشرفت هستند که در حال از دست دادن آن ها هستیم ، مثل تمام فرصت های طبیعی استان که از دست داده ایم و در حال از دست دادن شان هستیم ، مثل هر ساعت و روزی که می توان با یکی از نخبگان استان ارتباط برقرا کرد و مشاوره گرفت.

این پرسش پیش می آید که بنیاد نخبگان استان چه تدبیری برای ارایه دیدگاه های این نخبگان به بزرگان استان و برقراری ارتباط بین این دو قشر اندیشیده است؟

آیا فقط به جمع آوری اطلاعات و پیشینه های علمی این افراد برای برگزاری همایش سالانه چهره های ماندگار همت گماشته است یا برنامه ای برای ورود این افراد به عرصه مدیریت استان در دست تهیه دارد؟

مسئولان چقدر به دنبال برگزاری نشست ها و جلسات با نخبگان استان هستند؟ آیا در سفرهای خارجی شان از حضور این افراد بهره می برند؟


به هر حال فرصت هایی که از دست می روند، آسیب هایی هستند که گریبانگیر مردم استان می شوند.

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست/در میان این و آن فرصت شمار امروز را...