شنبه 29 مهر 1391-23:49

یادداشت های پراکنده/که حلوا چو یکبار خوردند،بس!

سه یادداشت جدی و طنز/دو خبرنگار ما در بابل بی خیال بلبشوی اقتصادی،در مجلسی صمیمی به عقد هم درآمدند+نمی دانم اعضای شورای شهر ساری به چه دلیل مصر بودند که استاندار را از نزدیک ملاقات کنند؟+تنها سالن زیبایی بانوان در استان که مردها اجازه ورود دارند!


مازندنومه،سردبیر:پیش از ظهر شنبه دوستی تعریف می کرد که چهارشنبه گذشته استاد جوشکاری به خانه شان آمد و پس از محاسبه و ضرب و تقسیم،ساخت یک در آهنی را برای حیاط پشتی اش،حدود 600 هزارتومان برآورد کرد.

می گفت:امروز که شنبه است همان جوشکار تلفن زده و گفته خواستم در را برایت بسازم اما آهن گران شده،باید 850 هزار تومان بپردازی!

بنده خدا از تعجب دهانش وا مانده بود که در این دو روزی که یک روزش جمعه بوده،مگر چه اتفاقی افتاده که 250 هزارتومان بیشتر باید پرداخت کند و شاکی بود که مسئولان آیا خبر از وضعیت بازار دارند یا نه؟!

این جا بود که صحبت به مسایل دیگری کشیده شد و این که می شود در برای حیاط پشتی نگذاشت و از خیرش گذشت،اما در این وانفسای گرانی و بحران اقتصادی،وضعیت ازدواج جوان ها چه می شود؟آیا کسی جرات دارد مطرح کند که قصد زن گرفتن دارد؟!

همین حین همکار خبرنگار ما در بابل با پیامک خبردارم کرد که پنج شنبه گذشته-همان زمان که آهن داشت شبانه گران می شد-او و همکار دیگر مازندنومه بر سر سفره عقد نشسته اند!

 خوشحال شدم و به جسارت این جوانان آفرین گفتم که جرات به خرج دادند و نهراسیدند و برای یکی شدن پا پیش گذاشتند.

دو خبرنگار مازندنومه در بابل -زینب حبیب پور و فریبرز سیفی- بی خیال بلبشوی اقتصادی،در مجلسی صمیمی به عقد هم درآمدند و جالب این که هر دو خبرنگار فارغ التحصیل رشته تاریخ اند،هر دو در دانشگاه آزاد بابل درس خوانده اند،هر دو متولد یک سال و یک ماه اند و مهریه آنان نیز اصلا" متناسب با تورم کنونی نیست و تنها 14 سکه تعیین شده است.(به احتمال عروس خانم موقع بله گفتن این ضرب المثل انگلیسی را در ذهن داشت که:زن عاقل با داماد بی پول خوب می سازد!)

هر دو خبرنگار محترم،جزو فعالان عرصه مطبوعاتی در بابل محسوب می شوند و جا دارد به خاطر این حرکت ارزشمند و ایجاد انگیزه در دیگران و ترویج فرهنگ ازدواج،مسئولان استانی و شهری همت به خرج دهند و هدیه هایی درخور به این زوج جوان خبرنگار که دریافتی جفت شان روی هم حتما" به ده روز اول برج هم نخواهد رسید،اعطا کنند.

هدیه دادن جزو رسوم ازدواج در مازندران است.منتظر اقدام عملی نماینده های بابل در مجلس،فرماندار این شهرستان و نیز مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان و استاندار مازندران که دست بر قضا اهل هدیه و سخاوت است،می مانیم تا با هدایای خود،در شادمانی و سرور این جوان ها شریک شوند.

*همان حرف های همیشگی!

بالاخره نشست مشترک اعضای شورای شهر ساری با استاندار برگزار شد.ماه ها بود که شورایی ها گله داشتند استاندار وقعی به مشکلات مرکز استان نمی نهد و بارها در جلسات علنی شورا از این که نمی توانند طاهایی را ملاقات کنند،شکوه کردند.

بالاخره این دیدار میسر شد اما آن چه حاصل آمد چیزی بیش از همان مسایل و حرف های تکراری و کلیشه ای که بارها در جلسات شورا بیان شد،نبود.

نمی دانم اعضای شورای شهر ساری به چه دلیل مصر بودند که استاندار را از نزدیک ملاقات کنند؟مگر در ملاقات حضوری با اهالی استانداری چه چیز تازه ای گفته شد که در جلسات علنی شان نمی گفتند و رسانه ها بازتاب نداده بودند؟

شورای شهر ساری در این دوره به همان اندازه که ارتباطات رسانه ای مطلوبی با رسانه ها دارد و تنها شورای شهر استان است که جلساتش را با حضور خبرنگاران برگزار می کند،قدری از واقع گرایی دور است و به بزرگ نمایی کاذب و شلوغ کردن موضوعات عادت کرده است.

جلسه بسیار معمولی اعضای شورای شهر ساری با استاندار و معاونانش هیچ دستاورد نویی نداشت و نشان داد که «شِخ شِخ تیکائه!»؛مشتی حرف های کهنه رد و بدل شد که پیش تر بارها آن را شنیده بودیم،مگر این که حاضران در نشست مثل "محمد حاجی حسینی"-طنزپرداز پیشکسوت معاصر- باور داشته باشند:

با حرف می توان همه جا ابتکار کرد

هر روزه چند طرح و پروژه قطار کرد

هکتارها کویر و زمین های خشک را

جالیز هندوانه و کرت خیار کرد

هر روز نقشه های قشنگی پیاده ساخت

بر اسب وعده طرح نوینی سوار کرد

صد شغل و کار تازه و نو را ارائه داد

در هر دیار و منطقه ایجاد کار کرد...

سعدی در گلستان گفته:

سخن گرچه دلبند و شیرین است

سزاوار تصدیق و تحسین است

چو یکبار گفتی مگو بازپس

که حلوا چو یکبار خوردند،بس

*بدون شرح!

این عکس را یکی از همکاران،برای ما ارسال کرده که خیلی به شرح و توضیح نیاز ندارد،اما چند نکته قابل ذکر است:

1-این جا تنها سالن زیبایی بانوان در استان است که مردها اجازه ورود دارند!

2- تنها سالن زیبایی است که در آن مرغ و تخم مرغ هم می فروشند!

3-جهت کاهش هزینه ها صنف مرغ فروش ها با صنف آرایشگاه داران ادغام شده اند!

4-خانم های آرایشگر به امر مهم خانه داری مشغول شده اند و نان آوری را به مردهای شان سپرده اند که قاطی مرغ ها شده اند!