جمعه 10 آذر 1391-20:25
مسئولان در سکوت/سیل به آرشیو پیوست
18 روز گذشت،سیل زدگان فراموش شدند/چرا دستوراتی مانند سیل های دیگر در استان صادر نشد تا در ورودی نمازجمعه ها و اماکن عمومی برای جبران خسارت کمک های مردمی را شاهد باشیم؟/مرکزنشینان آمدند و عکس های خود را گرفتند و تنها چیزی که به آن دل خوش بودیم مصاحبه استاندار بود که مبلغی اعلام شد که نامش را اعتبار اولیه سیل چالوس و نوشهر نامیدند.
مازندنومه،بابک شمس ناتری: این سومین یادداشتم در مورد سیل است، سیلی که نزدیک به سه هفته پیش بخشی از مناطق چالوس و نوشهر را به ویرانه تبدیل کرد و هنوز مردمانش چشم انتظار کمک رسانی اصولی، جبران کننده و یاری بخش هستند.
سیلی که فکر نمی کردیم مسوولان استانی با سکوت شان آن را به آرشیو خاطرات شان بیفزایند و اگر چه دغدغه اولیه آنان روحیه بخش بود،تاکنون تحرک خاصی دیده نشده است.
حال مردمی با دنیای خسارت مانده اند و مشکلاتی فراوان، زندگی هایی که دیگر هیچوقت کانون خانوادگی شان گرمای سابق را ندید و تمام دلخوشی شان شده چشم انتظاری و لحظه شماری برای تحقق وعده مرکز نشینان.
سیل آمد و خسارت زد و رفت، مسوولان هم آمدند و وعده دادند و رفتند! بعد از چند جلسه ي بحران و بازدید میدانی این چنین حکایت رقم خورد که ماشین های پلاک قرمز به سمت مرکز استان به حرکت در آمدند!
در خصوص سیل چالوس و نوشهر یادداشت ها و اخبار زیادی ثبت شد، از لحظات اولیه تا گزارش های جلسات و بازدیدها، مطبوعات، خبرگزاری ها، رسانه های مجازی و رسانه ملی هر کدام از زاویه ای به این حادثه و خسارت های جبران ناپذیرش نگریستند.
عده ای دلگرمی دادند، گروهی به تعریف و تمجید پرداختند و در این بین عده ای که تجربه خبرنگاری سیل های گذشته مانند کلاردشت را داشتند به چشم انتظاری مردم اشاره کردند.
اصحاب رسانه دو شهرستان -امدادگرانه- پا به میدان گذاشتند و برای اطلاع رسانی ابعاد واقعی این رخداد مجدانه تلاش کردند، حادثه ای که خسارت های ناشی از طغیان رودخانه های وحشی و هجوم آب های سرکش گروهی از هم استانی های ما را آسیب زد و دامداران، بازاریان و کشاورزان زیادی هم در این بین رزق روز خود را از بین رفته دیدند.
مغازه هایی که تا کمر در گل و لای فرو رفت، باغ هایی که درختان شان کمر خم کرد و علوفه هایی که بر آب روان شد و کسی ندید مقصد این سرمایه ها که با شب بیداری و سحرخیزی به روزنه امید تبدیل شده بود کجاست؟
مردمی که با حقوق کارمندی و پول های روزمزد کارگری خانه ای کوچک بنا کردند و دیگر خانه ای گرم برای گردهم آمدن نیست.
به یاد جمع آوری کمک به نفع سیل زدگان بهشهر افتادم که شخصا با تعدادی از هنرمندان چالوسی در قالب داوطلب هلال احمر حضور داشتیم، همان شبی که در ورودی سینما جهان نمای چالوس رقم خورد و در شرایطی که دیگر داوطلبان هلال احمر حضور داشتند کمک های مردم را با عشق جمع می کردیم و فکر نمی کردیم که بار دیگر شهرمان نیز در سیل فرو رود.
راستی چرا در این سیل مردم چالوس و نوشهر این قدر مظلوم بودند و هیچ اهل هنری در این استان قدم پیش نگذاشت؟
چرا دستوراتی مانند سیل های دیگر در استان صادر نشد تا در ورودی نمازجمعه ها و اماکن عمومی برای جبران خسارت کمک های مردمی را شاهد باشیم و سوالاتی بیشتر که ذهن را به تبعیض در استان سوق می دهد.
سیل جاری شد، اطلاع رسانی در روزهای اول با کمک همه اصحاب رسانه استان زیباتر شد، مهر و انساندوستی در صفحات رسانه ها جاری بود، برخی تحلیل گران و نویسندگان استان نیز دلسوزانه قلم زدند، حال و هوای تعصب و محبت ناشی از همدردی در فضای مجازی نیز رسوخ کرد تا جایی که وبلاگ های برخی وبلاگ نویسان هم با عکس ها و جملاتی سرشار از هم نوع دوستی و قضایایی مربوط به خسارت دیدگان به روز شد،اما فکر نمی کردیم که به این زودی مردم از سوی مسوولان کشوری و حتی برخی استان نشینان فراموش شوند.
در روزهای اول جلسه پشت جلسه و بازدید تا دل تان بخواهد، حرفهای شیک و فانتزی، گزارش اقدامات واکسی، همه و همه به گونه ای بود که مردم امیدوارانه پیگیر اخبار بودند، وعده هایی که نمی دانیم چرا به یکباره تبدیل به سکوت شد...!
حرف اینجاست اگر پول نیست بگویید نداریم، این مردم غریبه نیستند، وفادار به نظام هستند ولی چرا با احساسات شان بازی می شود؟
از 22 آبان ماه به غیر از چند پتو و موکت و ...که هلال احمری ها توزیع کردند تنها چیزی که مسوولان برای بازدید از مناطق سیل زده همراه خود بردند عکاس و خبرنگار بود!
مرکزنشینان آمدند و عکس های خود را گرفتند و تنها چیزی که به آن دل خوش بودیم مصاحبه استاندار بود که مبلغی اعلام شد که نامش را اعتبار اولیه سیل چالوس و نوشهر نامیدند، همان 30 میلیون تومان معروف که استانداری در اختیار هر فرماندار قرار داد.
این پول جز اینکه آسیب دیدگان را از فرمانداری با بضاعت شهرستانی متوقع اتفاقات و کمک های استانی و ملی کند چیزی دیگر نداشت.همه رفتند و مردم و مسوولان شهرستانی ماندند و با حرف هایی که به زودی رسانه ای خواهد شد.
آقایان مسوول که به خیر و برکت این نظام مقدس جمهوری اسلامی پشت میز نشینی را تجربه می کنند توصیه های مکرر امام راحل و مقام معظم رهبری که همواره در خصوص کمک و تلاش در راه رضای خدا و در نظرگفتن وجدان کاری و منافع کشور و مردم است را به یاد بیاورند.
چالوس 505 شهید و نوشهر 464 شهید تقدیم این نظام کرده است، شایسته نیست کوچه و خیابان های مزین به نام شهدا هنوز از خسارت سیل گذشته جسم و تن زخمی داشته باشند.
مسوولان استانی به یاد بردباری های این مردم عزیز که تورم، مشکلات اقتصادی و ... را تحمل می کنند بیفتند و بهتر است که بدانند اگر کمک به این حادثه دیدگان تسریع نشود، رفتار با مردمی که این چنین به ولایت و نظام پایبند هستند کم توجهی و بی مهری شان محسوب شده و فردای قیامت باید پاسخگو باشند.
آقای استاندار،به غیر از آن حسابی که برای کمک های مردمی داده شد و بعدها مطلع شدیم حساب مشترک با دیگر مناطق سیل زده شرق استان بود،چه اقدامی از سوی مرکزنشینان انجام شد؟
البته هنوز هم در عجبم که چگونه متولیانش متوجه خواهند شد که چه کسی برای کدام شهرستان کمک کرده است که این نیز خود حکایتی شنیدنی است!
جناب آقای طاهایی، ذره ای در نیت خیرخواهانه، تلاش های شبانه روزی و دلسوزی های شما سید بزرگوار شک ندارم ولی این بازدیدها به غیر از اینکه مردم را دلگرم و چشم انتظار بگذارد چه دردی از خسارت دیدگان دوا کرد؟
شاید ما اصحاب خبر و رسانه اطلاعی نداشته باشیم و اگر اقدامی صورت گرفت به ادارات کل مرتبط در استان بفرمایید شفاف سازی کنند.
جناب آقای استاندار به غیر چند مدیرکل که جای قدردانی است چرا با دیگر مدیران کلی که دستور شما را نادیده گرفته و روزهای دوشنبه خودشان به غرب استان نمی آیند و بعضا شنیده شده که معاونان و کارشناسان کم اختیار خود را می فرستند برخورد نمی شود؟مگر نه اینکه این روزها خسارت دیدگان غرب استان بیش از قبل نیازمند این توجهات هستند؟
آقای مهندس طاهایی، شاید گزارش هایی که به شما می رسد از روی دلسوزی نباشد، استانداری هستید که می دانم از بدو ورودتان به استانداری مازندران حقوق خود را به منزل نمی برید، شک نکنید که هدف از این نگارش ها تخریب نیست، شما هم بخودی با این قلم آشنایی دارید، واقعیت کلام این است که هنوز برخی از سیل زدگان در منازل اقوام خود هستند و چشم انتظار حمایت های استانی و ملی، سیلی که حکایت آن را در 2 یادداشت قبلی نیز متذکر شدم، کوتاهی، فراموشکاری و ... مسوولان نیز در آن کاملا مشهود بود و تکرار چهار باره سیل در مناطق تکراری سیل زده خود گواهی بر این مدعاست.
مسوولان مرکز نشین و پایتخت نشین، یکی از سیل زدگان از بازدید مسوولان استانی چنان ذوق زده شده بود که می گفت شماره ایشان را در حین بازدید گرفتم و قرار است چند روز دیگر برای پیگیری کارهای سیل زدگان با او تماس بگیرم و در جوابش گفتم که خوب کردید ... وی مدیری دلسوز است، پناه بر خدا، امیدوارم که بازدید ایشان نتیجه دهد...وقتی سوار ماشین شدم از دلخوشی آن روستایی اشک در چشمانم جمع شده بود، با خود گفتم ما که خبرنگار و نویسنده رسانه هستیم برای یک همکلامی با برخی از این مدیران کل در خصوص کارهای رسانه ای چندین بار تماس گرفته و گاهی هم موفق به مصاحبت با ایشان نمی شویم...به این فکر می کردم که بندگان خدا این خسارت دیدگان سیل چقدر ساده و صادق هستند.
اگر این حکایت را قلمی کردم دلیلی بر کوتاهی شخص یا اشخاصی نیست، در نگارش های قبلی هم نوشتم اقداماتی انجام شده، مقداری پیگیری و کار صورت گرفته ولی هنوز آنچه که انتظار می رفت تحقق نیافت.
بازدیدی که در پی آن اتفاق خوشایند یا کمکی در خور شان نباشد و صرفا جنبه همدردی داشته باشد چشم انتظاری را نیز بیشتر می کند، آری...خسارت دیدگان سیل چالوس و نوشهر منتظر کمک های مرکز نشینان هستند.
هنوز سیمای خسته مناطق سیل زده بر چروک نقوش چهره خسارت دیدگان خط می کشد و نمی دانم چرا هیچ متولی و مسوولی به صورت شفاف نمی گوید که گره کار کجاست؟
اگر تلاش های اولیه برخی دستگاه های اجرایی شهرستانی و حمایت های نیروهای داوطلب و مردمی نبود به گمانم هنوز هم تردد در برخی نقاط با اما و اگر مواجه می شد، به راستی چرا باید پرونده سیل چالوس و نوشهر به این زودی بسته شود؟
آیا تحقیق و تفحص از استانداری و کشیدن استاندار و معاونانش به مجلس مهم بود یا همراهی مجمع نمایندگان مازندران برای حل مشکل سیل زدگان، چالوس، نوشهر، بهشهر و حتی خسارت دیدگان سیل سال قبل کلاردشت؟
اینها دغدغه هایی است که قلم می تواند بر صفحه کاغذ جان بخشد و شاید حتی تسکین درد حادثه دیدگان هم نباشد. این سومین یادداشت نگارنده در مورد سیل اخیر است و برای اینکه بعدها به وجدان و شرف خود بدهکار نشوم و کوتاهی های ننوشتن هایم مرا آزار ندهد،برای یادآوری هم که شده قلم را پایین نخواهم گذاشت.
طی این چند روز وقتی باران به بارش می گرفت، قلبها تپش فراوانی می گرفت و مردم مناطق حادثه دیده از ترس تکرار حوادث قبلی به نقاط مختلف پناه می بردند.
حکایت غریب و زندگی پر آسیبی برای شان رقم خورده که باید دیده شوند، نباید این حادثه برگی دیگر برای بایگانی پرونده حوادث شود.
به یاد اشک های مادری در نوشهر می افتم که می گفت: زندگی ام در سیل رفته است و دیگر مثل گذشته توان کار ندارم تا بتوانم زندگی جمع کنم،ای کاش سیل مرا می کشت و این همه بدبختی را نمی دیدم یا پیرمرد کلاه نمدی به سری در مهدی آباد چالوس که فکر می کرد نوشته های ما برایش کالا می شود و می گفت: تو رو خدا بیایید و ببینید که فرزندم جهیزیه هایش در هجوم سیل کاملا از بین رفته است.
امروز یادآوری اشک ها و ناله های خسارت دیدگان، توان و انگیزه نوشتن می دهد، می نویسیم که بگوییم ما از یاد نبرده ایم و تا زمانی که کمک های واقعی و به اصطلاح ثانویه که هیچگاه نرسید تسکین درد مردم نشود از رسالت خود دست نمی کشیم.
انتظار ما از سیل زدگان همان صبوری، آرامش و تحمل است تا باشد که با حمایت اصحاب خبر و رسانه و به میدان عمل وارد شدن مسوولان استانی شاهد آن باشیم که بخشی از خسارت های آنان جبران شود؛خسارتهایی که مطمئنا کامل جبران نخواهد شد ولی حداقل ها باید صورت می گرفت که هنوز عملیاتی و اجرایی نشد.