يکشنبه 26 آذر 1391-18:7
سفر تلخ/فقط يك پزشك عمومي در بيمارستان بود
در نامه عضو هيأت علمي دانشگاه شريف مطرح شد:خانواده پس از مدتي يك تخت خالي براي من پيدا كردند،در اين مدت به شدت درد مي كشيدم و پرستاران مي گفتند اگر دكتر بيايد ساعت 5 به بعد مي آيد/ساعت 5 هم دكتر نيامد و گفتند شايد ساعت 6 بيايد و ساعت 6 شد و باز هم دكتر نيامد...
مازندنومه:نامه زیر را عضو بازنشسته هيأت علمي دانشگاه شريف برای درج در مازندنومه ارسال کرده است.او اخیرا" به شهر چالوس سفری داشت که دچار حادثه و به بیمارستان منتقل شد که مشکلاتی را برای درمانش متحمل شد.
گفتنی است مازندنومه تابستان امسال نیز گزارشی تصویری را از خرابی دستگاه های دیالیز این بیمارستان تهیه کرده بود: http://www.mazandnume.com/?PNID=V13961
***
با سلام و احترام ؛ به استحضار مي رساند اينجانب عليرضا برقعي هيأت علمي بازنشسته دانشگاه شريف مي باشم.
در جريان سفري كه در 16 آذر ماه سال جاري به شهر چالوس داشتم مچ دستم دچار پيچ خوردگي و شكستگي شد و ساعت 5/1 بعدازظهر به بيمارستان آيت اله طالقاني چالوس مراجعه كردم و در اين جا بود كه با مشكل بزرگ درمان در يكي از شهرهاي مهم توريستي ايران مواجه شدم.
اين بيمارستان همچون يك بيمارستان منطقه جنگي بود، مرتب بيمار مي آمد ولي درماني در كار نبود. پس از پذيرش مدتي را روي صندلي دراز كشيدم ، تنها يك پزشك عمومي در بيمارستان بود كه دستور عكسبرداري داد ولي اقدام مفيد ديگري براي من انجام نشد.
خانواده پس از مدتي يك تخت خالي براي من پيدا كردند . در اين مدت به شدت درد مي كشيدم و پرستاران مي گفتند اگر دكتر بيايد ساعت 5 به بعد مي آيد.
چند نفر كه دچار سوختگي شده بودند به بيمارستان آورده شدند كه چون امكان معالجه آنها در شهر چالوس نبود ، بايد به ساري اعزام مي شدند ولي هيچ آمبولانسي در آن موقع نبود و دو آمبولانس بيمارستان به شهرهاي ديگر استان اعزام شده بودند و بدون آمبولانس نيز به بيماران اجازه رفتن به جاي ديگر را نمي دادند.
بيماران مختلف به پرستاران اعتراض مي كردند كه چرا دكتر در بيمارستان حضور ندارد ولي بي فايده بود.
در اين ميان حضور تعدادي پرسنل نيروي انتظامي جلب توجه مي كرد كه سعي مي كردند اوضاع را كنترل كنند و مردم را ساكت كنند.
از پرستاران خواستيم كه با دكتر ارتوپد تماس بگيرند كه حتما بيايد.آنها گفتند چند بار تماس گرفته ايم ولي ايشان جواب نمي دهند.
بعد فهميدم كه اين گونه نبوده و اصلاً به دكتر ارتوپد از طرف بيمارستان هيچ تماسي گرفته نشده بود. از پرستاران خواستيم آدرس مطب يا تلفن يك دكتر خصوصي را به ما بدهند كه گفتند اجازه چنين كاري را نداريم.
بعد از 5 ساعت درد كشيدن نوبت من شد و پرستار اتاق عمل كه تا آن موقع مشغول مداواي ديگر بيماران بود يك آتل براي دست من بست.
او گفت من دست تنها هستم و زودتر از اين نمي توانست بيايد. خلاصه تنها كاري كه مي توانستم انجام دهيم انتظار كشيدن بود.
ساعت 5 هم دكتر نيامد و گفتند شايد ساعت 6 بيايد و ساعت 6 شد و باز هم دكتر نيامد. پسرم با جستجو در حوالي بيمارستان مطب دكتر حسين زاده را پيدا كرد . خانم منشي مساعدت نمود و با دكتر تماس گرفت و ايشان ساعت 7 بعدازظهر خود را به مطب شان رساندند.
آقاي دكتر حسين زاده گفتند اصولا در اين روزبراي بيمارستان on call نبوده اند و نوبت ايشان نبوده و هيچ تماسي هم ، حتي اشتباهي ، بيمارستان با ايشان نگرفته است.
به هرحال با كمك جناب آقاي دكتر حسين زاده و دستيار محترم شان دست اين جانب ساعت 5/7 بعدازظهر جا انداخته و گچ گرفته شد.
شايد اگر خود ما آن شب قادر به يافتن دكتر نمي شديم بايد با دست شكسته به تهران برمي گشتيم.
اين وضعيت برای بيمارستان در يك شهر توريستي مناسب نیست و از دست اندركاران تقاضاي رسيدگي به اين وضع را در شهرهاي مختلف ايران دارم.
با احترام عليرضا برقعي:عضو هيأت علمي دانشگاه شريف
ایمیل:borghei@sharif.edu