جمعه 29 دی 1391-23:23
آن جلسه مرا عصبی کرد!
دیدار با استاد حسن انوشه،سرپرست دانشنامه مازندران/تصور من آن بود کسانی آن جا جمع می شوند که اظهارات شان در پیشبرد دانشنامه نقش خواهد داشت،اما چنین نبود/مدت هاست این جا در حال کار کردن هستم و ریالی هم نگرفته ام/هرکس می تواند بیاید گوشه ای از کار را بگیرد+عکس
مازندنومه،سردبیر:پس از انتشار دو مطلب مازندنومه درباره دانشنامه مازندران که بازتاب زیادی بین مخاطبان و محافل علمی و رسانه ای استان داشت(نگاه کنید به یادداشت سردبیر: ارزش افتخار/آیا دانشنامه پایانی خواهد داشت؟ http://www.mazandnume.com/?PNID=V14724 )
و گزارش: رد ادعاها/انوشه:نخستین حکومت شیعی جهان در مازندران تاسیس نشد http://www.mazandnume.com/?PNID=V14733 ) ، استاد حسن انوشه به واسطه دکتر علی رمضانی پاچی-رییس دانشگاه فرهنگیان مازندران- پیغام فرستاد تا به ملاقاتش بروم.
صبح جمعه 29 دی ماه در دانشگاه فرهنگیان مازندران با استاد و همکارش-آقای خدابنده-دیدار کردم.ساختمانی را به او و همکارانش اختصاص داده اند که چند میز و صندلی و چند قفسه کتاب که جزو منابع دانشنامه بود،آن جا وجود داشت.به اضافه یک دستگاه رایانه که از قرار هنوز نتوانسته بودند اینترنت دارش کنند!
خدابنده-همکار جوان استاد- اهل قم بود،به او گفتم من و استاد انوشه مازندرانی حرف می زنیم.خندید و گفت:راحت باشید،این جا همه مازندرانی حرف می زنند!"
برای استاد شکر سرخ تعارفی بردم که حاصل زحمت روز گذشته یکی از اقوام بود،اما روی میزش تکه ای شکر قرمز دیدم که از قرار قبل از من برای شان آورده بودند.
خوش و بش که تمام شد به استاد گفتم:"گمان کنم با برخوردهایی که به صورت کامنت زیر دو مطلب مربوط به دانشنامه آمده،فضای کاری آینده دست تان آمده! متوجه شدید که این جا تهران نیست استاد،مازندران است!"
منتظر توضیح انوشه نشدم و پرسیدم:"چرا فقط 107 عنوان موضوع؟این برای دانشنامه کفایت می کند؟"
- 107 مورد سرفصل ها و موضوعات اصلی است و در نهایت شاید 2هزار موضوع از این موضوعات کلی،خرد و به صورت مقاله ارئه شود-انوشه گفت.
-در چه تایمی کار تمام می شود؟
-حداکثر 3 تا 5/3 سال،اما دل مان می خواهد زودتر تمام شود.
پرسیدم: برای غرب استان چه کرده اید؟
گفت:برخی موضوعات را برای غرب مازندران تعیین کرده ایم.با تعدادی از پژوهشگران آن مناطق نیز صحبت کرده ایم که بیایند همکاری کنند و سفارش مقاله داده ایم.شما از طرف ما به پژوهشگران و محققان غرب استان و اصلا" سراسر مازندران بگویید بیایند اینجا برای همکاری،راه برای همه نوع همکاری باز است.
گفت و گو که به این جا رسید رفتم سراغ یکی از سئوال های اصلی ام:تصور نمی کنید کار دانشنامه دولتی شده است؟
-در هیچ جای دنیا دولتی نمی آید پول بدهد و بعد کاری علیه خودش سفارش دهد،دولتی هزینه نمی کند که فحش بشنود،این جا هم این گونه است.
البته دولتمردان مازندرانی تعهد داده اند که فقط برکار نظارت کنند و این نظارت حق شان است،چون سرمایه گذاری کرده اند،اما گفته اند دخالت نمی کنند و نظارت با دخالت تفاوت دارد.
-آیا به شما موضوع یا موضوعات تحمیلی سفارش نداده اند؟-من پرسیدم.
-هنوز به زور به من موضوعی نداده اند.من با مشورت اهل قلم کار می کنم. روزی که دفتر معاون سیاسی استاندار بودیم،تاکید کرد که ما در کار شما دخالت نمی کنیم-انوشه جواب داد.
-پس تا این جا همه چی آروم بوده؟
-بله،تا این جا اتفاق منفی از سوی دولتمردان نداشتیم.
-اما در جلسه ای که چند شب پیش برگزار شده بود،ما اهل قلمی که کمک کار دانشنامه مازندران باشد،ندیدیم و هرچه دیدیم چهره های سیاسی بودند و مسئولانی که خیلی این کاره نیستند.
انوشه تایید کرد و گفت:من به ترکیب آن جلسه نقد دارم.تصورم آن بود کسانی آن جا جمع می شوند که اظهارات شان در پیشبرد و سازندگی دانشنامه نقش خواهد داشت،اما چنین نبود و آن جلسه مرا عصبی کرد،چرا که کمکی به من نشد.
-کمی تبلیغاتی و شعاری به نظر می رسید!درسته؟
-بله،اظهارنظرهای آن جلسه علمی و فرهنگی نبود،بعضی ها برای شعاردادن آمده بودند،به جای تثبیت دانشنامه مازندران،در پی تثبیت خودشان بودند و حرف علمی مهمی نشنیدم.
البته انصافا" امام جمعه ساری حرف های خوبی زد،به خصوص آن جا که گفت:"همه چیز ریشه در خاک دارد،الا انسان که ریشه در عقل دارد."همین طور وزیر ارشاد که گفت:فرهنگ را سیاسی نکنید و هم چنین استاندار،اما بقیه حرف ها به نوعی اظهار وجود بود.
اصل مطلب داشت یادم می رفت:استاد،جریان این علویان چیست؟شما گفتید نخستین دولت علویان در جهان در مراکش تاسیس شده است که موضع گیری های زیادی هم علیه این حرف شما شد.
-تاسیس نخستین دولت علویان در جهان به ادریسیان مراکش منسوب است.در دوره خلافت هارون الرشید در بیرون شهر مدینه اتفاقی افتاد و حدود 150 تا 160 نفر از علویان کشته شدند.این واقعه در تاریخ اسلام به فخ معروف است.
برای شیعیان بعد از واقعه تف یا حادثه کربلا،حادثه فخ یکی از وحشتناک ترین رویدادها بود.در جریان آن واقعه یکی از علویان فرار می کند ومی رود سمت شمال آفریقا و مراکش.او آن جا نیروهایی جمع و علیه هارون قیام کرد و حکومت را به دست گرفت،اما بعدها با زهر وزیرش-که گفته می شود جاسوس هارون بود-کشته شد و حکومت به جانشینانش رسید. نخستین حکومت علویان یا طالبین در جهان مربوط به این گروه بود.
-مهم ترین سندی که این واقعه را شرح می دهد کدام کتاب است؟
-شرح این واقعه در برخی کتاب ها آمده،به ويژه کتاب"مقاتل الطابین"نوشته ابوالفرج اصفهانی.ابوالفرج عرب تبار و از خاندان مروانیان بود اما تمایلات شیعی داشت و در اصفهان زندگی می کرد.او این ماجرا را نقل کرده و نام کشته شده های آن واقعه را نیز آورده است.
گفتم:در این صورت نخستین دولت علویان در جهان در مراکش تاسیس شد،اما می توانیم بگوییم نخستین دولت علویان در ایران در تبرستان شکل گرفت؟
انوشه جواب داد:بهتر است بگوییم نخستین دولت علویان در ایران در شمال کشور(مازندران،گیلان و گلستان)شکل گرفت.
-پرسیدم:چند سال بعد از تاسیس علویان مراکش بود؟
-حدود 60 تا 70 سال بعد از تاسیس دولت علوی در مراکش،این اتفاق در شمال ایران روی داد.این یک نکته را اضافه کن که حرف ها و موضوعات غیرمستند را باید رد کرد و نباید موضوعات علمی باعث حریف شکنی و گرم کردن بازار سیاسیون شود.من سند آوردم،آن هایی که غیر از این می گویند سند بیاورند.برخی اصرارها و ادعاها بی اساس و بدون سند بیان می شود و اصلا" عده ای دوست دارند همین طوری بگویند ما در هر چیزی در دنیا اولیم!!
حرف که به این جا رسید از اوضاع و احوال استاد در مازندران پرسیدم که گفت همسرش گاهی برای کمک به ساری می آید.
پیشنهاد دادم منزلی همین جا اجاره کنند تا هردم بین تهران-مازندران سرگردان نباشند.گفت:هنوز تصمیمی در این زمینه نگرفته ام و ادامه داد:شاید صحیح نباشد که بگویم اصراری بر ماندن ندارم و فقط به خاطر درخواست بزرگانی چون استاندار و معاون او و امام جمعه ساری پیشنهاد را قبول کرده ام.
همین الان هرکس شایستگی دارد بیاید و من با کمال میل دانشنامه را به او تحویل می دهم و حتی به او کمک می کنم کار را ادامه دهد.
گفتم:آن بیرون می گویند اوضاع مالی دانشنامه مازندران توپ است؟چقدر گرفتید؟
-اگر بگویم هیچ نگرفته ام شاید باور نکنید.نه من و نه همسرم که چند روز در هفته این جا به ما کمک می کند تا کنون ریالی نگرفته ایم.فعلا" به ما حدود 20 میلیون تومان داده اند که کتاب و منابع بخریم و تاحدودی خریده ایم.
-پس ماجرای 100 میلیون تومان و 400 میلیون تومان و...این ها را تکذیب می کنید؟
-یکی می گفت به انوشه 330 میلیون تومان داده اند که 30 میلیون را خرج دانشنامه کند و بقیه برود جیب خودش!تازه می گفت سند حسابداری اش را هم دیده!!من مدت هاست این جا در حال کار کردن هستم و ریالی هم نگرفته ام.
***
ساعت 20 جمعه شب به استاد زنگ زدم و گفتم:عصر رفتم سوادکوه برای گفت و گو با کارگردان و نویسنده سریال پایتخت و تازه می خواهم کار شما را تنظیم کنم.
گفت:بنویس از 9-8 صبح که تو آمدی تا حالا که ساعت 8 شب است، دارم فیش برداری می کنم.فردا صبح هم می روم قم برای خرید کتاب و سرزدن به چند کتابخانه و وسط هفته برمی گردم.هر کس دوست دارد و می تواند این جوری کار کند بسم الله.
وگفت:در مازندنومه فراخوان بزنید که هرکس می تواند بیاید گوشه ای از کار را بگیرد.ما منتظر ورود پژوهشگران و محققان مازندرانی هستیم.