دوشنبه 30 ارديبهشت 1392-22:56

کیش و مات قالیباف

مدیران رده بالای ستادی قالیباف غالبا اصولگرا و از معاونان نظامی او بودند که بعد از حضورش در قامت شهردار تهران در آنجا نیز همراهیش کردند،اما مدیران میانی از جمع فعالان اصلاح طلب انتخاب شد و همین ترتیب معمولا در ترکیب بندی ستادی استانی و شهرستانی نیز لحاظ شد.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،عرفان علیزاده،کارشناس علوم سیاسی:تحت شرایطی که تمام نگاه ها ،تحلیل ها و دیدگاه های سیاسیون از حضور نیافتن اصلاح طلبان در این دوره انتخابات ریاست جمهوری حکایت داشت،برخی کارکترهای سیاسی دست به کار شده و با جمع آوری اصلاح طلبان دور خود سعی در تشکیل ستادی ائتلافی را داشتند. از این میان می توان از محمد باقر قالیباف به عنوان شاخص ترین نمونه این رفتار سیاسی نام برد.

قالیباف با تحلیل این موضوع که قطعا اصلاح طلبان با گزینه ای شاخص چون هاشمی و خاتمی وارد کورس انتخاباتی نخواهند شد و دیگر کاندیداهای احنمالی این جریان سیاسی نیز قابلیت بسیج توده ای حامیان این تفکر را ندارند،با ارائه چهره ای معتدل از خویش ، عزمش را برای تشکیل ستادی متشکل از اصلاح طلبان و اصولگرایان جزم نمود.

وی در واقع با این رفتار سیاسی بخشی از بدنه اصولگرایی را از قطار همراهی خود پیاده نمود ، وجایگاه ایشان را در ستاد خود به اصلاح طلبان واگذار کرد.

قالیباف و حلقه اول مدیریت ستادی وی که بارها چه در برنامه های انتخاباتی رسمی _ستادی و چه در جلسات محفلی خود تاکید بر عدم حضور موثر اصلاح طلبان داشتند، در صدد جمع آوری آرای اصلاح طلبان در سبد خود بودند.

 چیدمان ستادی او چه در سطح کلان و چه در سطح شهرستان ها که تا قبل از نام نویسی وی در ستاد انتخابات وزارت کشور در قالب جبهه پیشرفت و عدالت ایران اسلامی فعالیت می کردند، ترکیبی از اصلاح طلبان و اصولگرایان بود. در شاخه دانشجویی و جوانان علی الخصوص پتانسیل اصلاح طلبان مورد استفاده قرار گرفت.

مدیران رده بالای ستادی غالبا اصولگرا و از معاونان نظامی او بودند که بعد از حضورش در قامت شهردار تهران در آنجا نیز همراهیش کردند،اما مدیران میانی از جمع فعالان اصلاح طلب انتخاب شد و همین ترتیب معمولا در ترکیب بندی ستادی استانی و شهرستانی نیز لحاظ شد.

شاید بزرگترین ایراد قالیباف نداشتن یک گفتمان سیاسی باشد، همین مسئله موجب جهت گیری های متفاوت او در زمان ها و مکان های مختلف شد.

 یمین و یسار رفتن او در برنامه های مختلف حاکی از خلاء گفتمانی قالیباف است. از یکسو در یک نشست به سمت اصلاح طلبان و گفتمان مورد پسند این جریان حرکت می کند و از سویی در نشستی دیگر بدیهیات تفکر اصلاح طلبی را برای حفظ اصولگرایان زیر سوال می برد،همین مسئله باعث نوعی پارادوکس در اظهار نظرات وی شده است.

پس از استخوان بندی اولیه ستادی قالیباف، اصولگرایان سنتی چون موتلفه که عرصه را برای خود در حمایت از قالیباف تنگ دیدند وی را عملا در لیست احتمالی مورد حمایت خود فرار ندادند.

 ولایتی و حداد عادل هم در ادامه به عنوان کاندیدای اصولگرایان پا به عرصه نهادند تا در واقع به گونه اصولگرایان از تنوع سلیقه ای برای انتخاب یک گزینه برخوردار باشند.

در شرایطی که نظر سنجی ها حاکی از پیشتازی قالیباف نسبت به دیگر رقبای اصولگرای خود داشت، رای درون جریانی وی نسبت به حداد عادل و ولایتی کمتر بود.

 اختلاف ائتلاف اصولگرایی دقیقا در همین نکته بود،نظر سنجی عمومی یا رای گیری درون جریانی همزبانی نداشت.

در چنین شرایطی ورود ناگهانی سعید جلیلی به عرصه رقابت های انتخاباتی ائتلاف را عملا در یک شوک فرو برد.

اظهار نظرحداد عادل و ولایتی که به نوعی حکایت از کناره گیری احتمالی به نفع جلیلی بود، منجر به  شکست عملی ائتلاف شد.

در سوی دیگر ماجرا، جبهه تازه تاسیس پایداری که آیت الله مصباح یزدی به عنوان پدر معنوی این جریان فکری  محسوب می شود نیز با توجه به ترکیب بندی ستادی قالیباف و اتخاذ برخی از مواضع مثبت نسبت به اصلاح طلبان، عملا هیچ گونه تمایلی برای حمایت از وی نشان نداد و باقری لنکرانی را به عنوان کاندیدای اصلح خود معرفی کرد.


و اما آغازی بر یک پایان بزرگ ، ورود هاشمی رفسنجانی در لحظات پایانی نام نویسی انتخابات ریاست جمهوری و ثبت نام او در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران عملا قالیباف را کیش و مات کرد.

 با ورود هاشمی به عرصه انتخابات و حمایت قطعی اصلاح طلبان از وی،تیم اصلاح طلب قالیباف به ستاد آیت الله کوچ  کرد و شاکله ستادی قالیباف را با بحرانی جدی روبرو ساخت.

از سویی دیگر با توجه به مواضعی که طی چند ماه اخیر از جانب قالیباف اتخاذ شده بود و با توجه به اعلام نامزدی جلیلی که حمایت بی چون و چرای بسیاری از اصولگرایان را در این دوره از انتخابات به همراه خود خواهد داشت،قالیباف حمایت اصولگرایان را نیز از دست داده است.

سردار که همه تحلیل های جریانیش عملا شکست خورده،در بن بست ماندن و نماندن قرار دارد.ماندنش به دلیل شکست احتمالی که دور از ذهن هم نیست،موجب مرگ سیاسی تشکیلات وی می شود و نماندنش با توجه به فعالیت چند ساله و وعده های متعدد که حاکی ازحضور قطعی وی تا پایان انتخابات در صحنه بود به گونه ای خودکشی سیاسی محسوب می شود.

از این رو به نظر می رسد با کیش شدن قالیباف ، مات شدن او آسان ترین گزینه برای پیش بینی سرنوشت انتخاباتی او باشد.