جمعه 3 خرداد 1392-23:49

گذرگاه پاستور 1

تحلیلی بر رقابت 4 نامزد انتخابات ریاست جمهوری:جلیلی،حدادعادل،رضایی و روحانی/جلیلی اراده معطوف به قدرت دارد، نگاه او به مردم نیست/حداد عادل تیپ و کارکرد اجرایی ندارد/رضایی تجربه کلان کشورداری ندارد/روحانی آدمی مصالحه‌جو و آرام است.


مازندنومه؛یادداشت مهمان،رسول معصومی: تحلیلی کوتاه از برنامه‌های 4 نفر از نامزدهای انتخابات آتی ریاست جمهوری ارایه می دهم و امیدوار دوستانی که نظری دارند با دلیل بیان کنند.اگر فرصتی فراهم شد به 4 کاندیدای دیگر نیز اشاراتی خواهم داشت.

*سعید جلیلی/او با احمدی‌نژاد تفاوت ماهوی دارد

اگر سعید جلیلی بیاید بسیاری سعید جلیلی را کپی برابر اصل احمدی‌نژاد می‌دانند، اما گمان می‌کنم واقعا این‌طور نیست. جلیلی با احمدی‌نژاد تفاوت ماهوی دارد. ماهیت این دو با هم فرق می‌کند. احمدی‌نژاد هر کاری می‌خواست انجام بدهد-خوب یا بدش را فعلا کاری نداریم- خودش بود.

این خود بودنش باعث می‌شد مردم بدانند فردا با چه بدبختی – و احتمالاً خوشبختی!- روبه‌رو خواهند شد، اما جلیلی این‌گونه نیست.

جلیلی اراده معطوف به قدرت دارد. نگاه او به مردم نیست، به خودش هم نیست، به قدرت؟ چرا هست. بزرگ‌ترین بدبختی مردم این است که کسی اعلام می‌کند به طور مستقل وارد مبارزات انتخاباتی شده است.

اتفاقا این نقطه ضعف در یک کشور است و از نشانه‌های نبود دموکراسی، وجود احزاب و نحله‌های فکری و گفتمان سیاسی متفاوت است. این‌که شما مستقل وارد می‌شوی، یعنی چه؟ یعنی این‌که وابستگی به قدرت یا جریانی نداری؟ نمی‌شود.

شما باید به دیدگاه‌های دیگران التزام داشته باشی، نه این‌که بد باشد، اتفاقاً درست است، ولی وقتی که می‌گویی مستقلی، گام اول ورود خود را با ناراستی برداشتی. جلیلی مستقل-یا هر نامزد مستقل مانند آقای رضایی و روحانی- به این معنی است که برنامه ندارد. عقبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ندارد. تیم ندارد. کارشناس ندارد. کارشناسی بلد نیست.

خوب شاید جواب این باشد که همه این‌ها را دارد، اگر دارد که مستقل نیست، به جایی وابسته است. اگر وابستگی سیاسی به جایی ندارد، پس سیاستمدار نیست.

در دنیای امروز سیاستمداری به معنی بی‌طرفی شاید باشد، اما بدون وابستگی معنی ندارد. جلیلی مشکل بزرگی که دارد و این مشکل یقینا در آینده گریبان مردم می‌گیرد، این است که نگاه او سلبی است: به هر چیز و همه چیز.

او در سیاست داخلی اهل تمشی و مدارا نیست. در سیاست اقتصادی-اگر برنامه‌ای داشته باشد که ندارد- درک درستی از اقتصاد تابعیتی بین‌المللی ندارد، همان اصلی که باعث ویرانی اقتصاد ما شد.

در اقتصاد تابعیتی، خودکفایی- اگر باشد عیبی ندارد- خنده‌دار است. خیلی از کشورهای دیگر –خاصه اروپایی‌ها- در بسیاری از زمینه‌ها خودکفا هستند، اما نگاه‌شان به توانایی‌های اقتصادی کشورهای جهان قابل اعتناست. اگر این‌گونه نبود که اقتصاد جهانی معنی نداشت. حالا بگذریم از سازمان تجارت جهانی.

نمی‌توان در کره زمین زندگی کرد ولی گفت اقتصاد ما، سیاست ما، حتی فرهنگ ما با دیگران فرق دارد. داشته باشد، ولی نمی‌توانی دور خودت حصار بکشی. دوران حصارکشی‌ها گذشته است.

چین با آن همه دبدبه و کبکبه‌اش نتوانست پشت حصار زردش بماند و امروز با یک‌میلیاردو300میلیون نفر جمعیت، در حال بلعیدن اقتصاد دنیاست. توجه کنید جمعیت کشور ما از یک استان این کشور حتی بیشتر نیست. جلیلی این‌گونه می‌اندیشد. با این اندیشه چه چیزی عاید مردم ما خواهد شد.

نگاه سلبی او به کشورهای دیگر-خاصه کشورهای موثر و مهم در عرصه جهانی نه مثل بنین و توباگو- باعث می‌شود وضعیت اقتصادی ما به همین صورت ادامه پیدا کند.

جلیلی نمی‌تواند در برنامه‌های داخلی تصمیم‌گیرنده باشد. در حقیقت فضای چند قدرتی در دولت او شکل خواهد گرفت.

مشکل دیگری که جلیلی دارد، نبود مشاوران حرفه‌ای و کارکشته در تیم‌اش هست. نمونه بارز آن در هیأت مذاکره‌کننده او با اروپاییان است. سابقه هر کدام را نگاه کنید، مطالعه کنید، حرف ما را می‌پذیرید. دولت جلیلی را افرادی تشکیل خواهند داد که گمنام‌تر و بی‌تجربه‌تر از دولت احمدی‌نژاد هستند.

این پاراگراف از حرف‌های آقای جلیلی را بخوانید:«الان در کشور ما یکی از آسیب‌های جدی که وجود دارد این است که مثلا بالاخره یک نفری به عنوان رئیس جمهور انتخاب می‌شود بعد آن، یک عده‌ای را به عنوان کابینه‌اش انتخاب می‌کند و معرفی می‌کند بعد از یکی دو سال از ریاست جمهوری می‌آیند که حالا باید یک برنامه‌ای را برای کار ارائه کنیم. در صورتی که این طوری نیست و دقیقا باید برعکس باشد، یعنی باید یک برنامه برای کار برای 4سال ارائه بشود که آن وقت این برنامه، اگر آن گفتمان واقعی انتخابات ریاست جمهوری شکل بگیرد، بالاخره کاندیداهای ریاست جمهوری موظف خواهند بود که این برنامه‌شان پاسخگوی این گفتمان و نیازهای آن باشد.»

این در حالی است که آقای جلیلی خودش چنین برنامه‌ای را ندارد. این برنامه‌ها معمولا پیش تر در اتاق فکر یا جلسات حزبی یا سازمانی مطرح می‌شود، او اگر واقعا چیزی را تدوین کرده است، باید پیش تر می‌گفت و اعلام می‌کرد.

برای اداره کشور باید مدیر بود، حداقل مدیریت کشوری یا باز کمترینش استانی کرد. آقای جلیلی هیچ‌کدام را ندارد. با این حال امیدواریم دولت سعید جلیلی دورنمای روشنی برای مردم ایران داشته باشد و بتواند بعد از 4سال حداقل خودش سربلند باشد.

*غلامعلی حدادعادل/او تیپ و کارکرد اجرایی ندارد

آقای حدادعادل بیش از آنکه یک سیاستمدار باشد و بتواند باشد، یک فرهنگی و گاهی ادیب و شاید فلسفه‌خوان خوب و فلسفه‌دان. سابقه فعالیت سیاسی او کم نیست ولی کمتر از سابقه فعالیت فرهنگی‌اش است.

در حالی که در طول این سه دهه به هرم قدرت سیاسی نزدیک بود، اما حداقل نتوانست هیچ منصب وزارتی و صدراتی داشته باشد. به جز ریاست مجلس هشتم که اتفاقاً با کمترین رأی مردم تهران به مجلس رفت، در کارنامه او مدیریت سیاسی خاصی دیده نمی‌شود.

به اعتقاد ما وقتی کارنامه‌ها در این زمینه سفید باشند، اگر پایان سیاهی دیده نشود، باید خیلی خوش‌شانس باشیم. اتفاقی که در پایان دولت‌های نهم و دهم به تماشا نشستیم.

حدادعادل چون خیلی وقت‌ها پیشتر می‌خواست به آوردگاه مبارزات انتخاباتی بیاید و شاید فکر می‌کرد که می‌خواهد رئیس‌جمهور شود، ولی خبری از طرح و برنامه‌هایش نیست. سخنرانی می‌کرد.

از آنجا که ایشان چهره‌ای فرهنگی و اهل قلم است، انتظار می‌رفت که باید مانیفست سیاسی خود را تدوین می‌کرد و راهکارهای لازم برای برون‌رفت از مشکلاتی که گیریبان مملکت را گرفته است، ارائه کند.

او اگر رئیس جمهور شود، با چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌شود. اول این‌که او آن‌چنان که باید مقبولیت عام حداقل پیش اصولگراهایی که گاهی به اردوگاه‌های شان وصل می‌شود،ندارد.

در دوره او مدیرانش باید بیش از همه خرابی‌هایی را ترمیم کنند که ارمغان دولت دهم است. حداقل این‌که بتواند طرح‌های نیمه‌تمامی را که دولت دهم روی دوش او گذاشت، به پایان برساند. اما او نمی‌تواند به‌خاطر این‌که خودش تیپ و کارکرد اجرایی ندارد.

او روحیه چالشگری سیاسی با مخالفان خود را نخواهد داشت و در صورت انجام نشدن کاری توان برخورد با آنان را نخواهد داشت. در نتیجه کار روی هم تلنبار می‌شود و خرابی پشت خرابی به مردم لبخند خواهد زد. شاید شما خوانندگان فکر کنید بدبینانه حرف می‌زنم. نه دلیل دارم.

اگر او توان مدیریتی داشت، در این 34سال حتی دولت‌هایی که به او نزدیک بودند یا او به آن دولت‌ها نزدیک بود، حداقل می‌باید یک پست مدیریتی مهم در کشور را به عهده‌اش می‌گذاشتند. نگذاشتند. البته وی معاونت چندماهه در وزارت کشور سال 57را جزو کارنامه مدیریتی خود می‌داند.

او که بیاید همین فضایی که در آن هستیم، ادامه خواهد داشت. حدادعادل اگر با خودش عادل باشد، باید بداند که در کدام حوزه توانمندتر و قوی‌تر است. یکی از شعارهای ایشان برنامه «ازدواج آسان» یا راه‌اندازی نهضت ازدواج است. اگر بخواهیم اشکال علمی، عملی و اجتماعی این طرح را برشماریم، دیگر وقتی برای موضوعات‌ دیگر نمی‌ماند.

اما مهم‌ترین اشکال این طرح این است که آقای حدادعادل شاید شرایط سخت جامعه را درک نکرده یا از آن اطلاع ندارد. تردیدی نیست که فرزندان او برای ازدواج اصلا مشکل نداشتند. به دلیل مشکلات اقتصادی نه تنها آمار ازدواج بالا نمی‌رود، بلکه آمار طلاق هر روز افزایش می‌یابد. فقط در سال 91نزدیک به 110هزار زن در کشور مطلقه شدند.

یعنی هر روز بیش از 300زن مطلقه می‌شوند. بگذریم از این‌که آمارها از وجود 6میلیون زن مطلقه و وجود حدود یک میلیون دختر بالای 35سال خبر می‌دهند. این‌که آقای حدادعادل می‌خواهد چنین نهضتی را راه‌اندازی کند، خوب است، اما با کدام ظرفیت، امکانات و ابزار؟ ابزار ازدواج،کار است، آقای حدادعادل.

وی در جایی اتفاقا می‌گوید که «مهم‌ترين مشكل مردم مشكل معيشتي و گراني‌هاست. اين نخستين مساله‌‌اي است كه هركس رييس‌جمهور آينده ايران شود، بايد براي حل آن تلاش كند.»

تاکنون آقای حدادعادل برنامه‌هایش را به صورت کلی بیان کرده است، آن هم در سخنرانی‌ها. دقت کنید در باره اقتصاد چه می‌گوید:«ما به حکم دین به فکر معیشت مردم هستیم و فقط ظواهر را ملاک نمی‌دانیم. بلکه معیشت و عدالت در جامعه اسلامی را یک اصل قلمداد می‌کنیم. مشکلات اقتصادی همواره در ایران به چشم می‌خورد. دولت‌ها با سیاست‌ها و تعاملات بین‌المللی سعی می‌کردند که این مشکلات اقتصادی را کم یا زیاد اداره کنند.

اما چند وقتی است موجی به نام تحریم‌ها علیه ما صورت داده‌اند. دولت‌ها بدانند همه چیز تابع مدیریت و اقتصاد نیست. امروز دشمنان مبادلات بانکی، بیمه و حتی صادرات ما را تحریم کردند و با تشکیلات جاسوسی خود در بالا پایین کردن نرخ ارز و بازارسازی فعال هستند. اما می‌توان با همت ملت و مدیریت این وضع را بهبود بخشید.»(فارس.29اردیبهشت)

به نظر نمی‌رسد بیشتر از این چیزی به نام برنامه از آقای حداد وجود داشته باشد. همه برنامه‌اش همین است. معلوم نیست که چرا آقای حداد به مدیریت و اقتصاد اعتقاد ندارند. اگر همه چیز تابع مدیریت نیست، این‌که «باهمت ملت و مدیریت این وضع را» می‌توان «بهبود بخشید.» با این توصیف آیا گرامی‌مرد دانشگاهی می‌تواند کشور را اداره کند. حالا اگر به نفع یکی از افراد ائتلاف کنار نرود، کار سختی در پیش خواهد داشت. او روز 19اردیبهشت گفته بود «قرار است بعد از تایید صلاحیت کاندیداها از میان خود یک نفر را به عنوان خروجی نهایی معرفی کند و 2 نفر دیگر به نفع او کنار می‌روند.»

با این حال امیدواریم دولت آقای حدادعادل دورنمای روشنی برای مردم ایران داشته باشد و بتواند بعد از 4سال حداقل خودش سربلند باشد.

*محسن رضایی/کلی‌گویی‌های او بیشتر فریباست تا حقیقت

در بسیاری از کشورهای دنیا نظامیان کمتر به اریکه سیاست ورود می‌کنند، اما در ایران این حس متفاوت است.

دو نفر از 8کاندیدای فعلی نظامی هستند. محسن رضایی و محمدباقر قالیباف که هر دو هم دکترا دارند.

رضایی فرمانده سپاه پاسداران بود و سال‌ها خدمات بی‌شائبه‌ای به کشور در کسوت نظامی‌گری کرد. وی که متولد 1333است بعد از انقلاب وارد سپاه پاسداران شد و بعد از جنگ سمت‌های کلیدی و مهمی را به عهده او گذاشتند. تا این‌که سال 75 لباس نظامی را تن خود در می‌آورد و شخصی‌پوش می‌شود و آن هم به سمت دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام.

به نظر می‌آید که او ردای سیاست را بیشتر دوست دارد. سال‌های 78،84، 88، نامزد ریاست‌جمهوری شد ولی همیشه کمترین رأی را داشت.

رضایی هم مثل حدادعادل، روحانی، جلیلی و قالیباف در هیچ دولتی سمت وزارت نداشت. او دکترای اقتصاد دارد و برای کشورها برنامه‌های زیادی تدوین کرده است. می‌توان گفت، آقای محسن رضایی تنها کاندیدایی است که نسبت به دیگران برنامه مدونی دارد.

درباره اقتصاد کتاب نوشت. دیدگاه‌هایش را می‌توان در کتاب «ایران آینده در افق چشم انداز» فهمید. یکی دیگر از کتاب‌های فدرالیسم اقتصادی است. براساس دکترین ایشان می‌توان باتوجه به ظرفیت‌های هر استان، مشکلات اقتصادی آنها را حل کرد.

آشنایی با برخی از دیدگاه‌های او ضروری است. وی گرچه دکترین ارائه می‌دهد و درباره اقتصاد ایران و راه‌های برون‌رفت از مشکلات اقتصای طرح می‌دهد، اما گویا به دلیل واقعیت‌نپذیری در داخل کشور از سوی کس یا کسانی که دستی در مدیریت کلان سیاسی و اقتصادی کشور دارند، جدی گرفته نمی‌شود.

اینها را بخوانید: «جهانی شدن یک سیر تکاملی است و ما نمی‌توانیم دیوارهای بلندی درست کنیم و با جهانی شدن مبارزه کنیم و باید برای جهانی‌سازی یک مدل برگرفته شده از ارزش‌های نظام ترسیم کنیم.»

«رقیب اصلی من در انتخابات پیش رو را فقر، بیکاری و گرانی دانست.»

«من مستقل وارد صحنه شده‌ام و منافع مردم برای من بیشتر از منافع اصولگراها مطرح است.»

«برنامه‌ای که من برای اداره کشور دارم دیگران ندارند. بر اساس یک برنامه کارشناسی شده به عرصه انتخابات ورود پیدا کرده‌ام چرا که اعتقاد دارم باید کاری کنیم که فشار روی دوش مردم کم و اجازه ندهیم مردم بیشتر از این اذیت شوند.»

«با این ایده‌ها که شامل تشکیل فدرالیزم اقتصادی و مدیریت محلی است، می‌توان به سمت اداره و حکمرانی مطلوب در کشور پیش رفت و بنده به دنبال به دست آوردن قدرت نیستیم، بلکه می‌خواهیم قدرت به مردم واگذار شود تا از توانمندی‌های مردم برای حل مشکلات آنها و شتاب‌دار کردن توسعه و پیشرفت ایران اسلامی در ابعاد مختلف بهره‌مند شویم.»

«طرحی آماده شده که با توجه به روند طی شده در مذاکرات هسته‌ای اگر سکان دولت را در دست بگیرم آن را به مرحله اجرا در می‌آورم و آن قرار دادن آمریکا بر سر دو راهی است. بر اساس این طرح آمریکا راهی جز اعتراف به بهانه‌جویی در مورد مسئله هسته‌ای و یا مسیر مذاکره جدی با ایران ندارد و راه و مسیر سوم برای آنها بسته است.»

«در شرایط فعلی 60 تا 70 درصد صنعت ایران زمین‌گیر است.»

همه جمله‌های او قابل بررسی و حتی نقد هستند. کلی‌گویی‌های او بیشتر فریباست تا حقیقت. به نظر می‌رسد اصل دیدگاه‌های ایشان همین‌ها باشد، اما مشکل آقای رضایی بیش از همه قبول نکردن یا ندیدن واقعیت‌های جامعه کنونی است.

او بیشتر ایده‌پرداز است تا عمل‌گرا. اگر روزگاری در عرصه نظامی عملگرا بود، اما در عرصه کشور توان عملگرایی او پایین است.

اگر برنامه‌های او می‌تواند راهگشای مردم باشد و کسی که یک بار هم حتی با شعار «دولت عشق» آمد، ولی مردم به او رأی ندادند و همیشه کمترین رأی را داشت، به چه دلیل برای رسیدن به صندلی ریاست جمهوری ناموفق است?

او یک مشکل مشترک با نامزدهای دیگر دارد، نداشتن مدیران کارآمد و باتجربه،در عین نداشتن تجربه کلان کشورداری.

رضایی اگر بر اریکه قدرت ریاست‌جمهوری بنشیند، شاید در آخر کار این حرف را بزند که «نگذاشتند» و شاید او هم بگوید که مجبور است افشاگری کند.

با این حال امیدواریم دولت آقای سردار سابق جبهه‌های جنگ که بسیاری از دوستان به شهادت رسیده‌اند، دورنمای روشنی برای مردم ایران داشته باشد و بتواند بعد از 4سال حداقل خودش سربلند باشد.

*حسن روحانی/او آدمی مصالحه‌جو و آرام است

حجت‌الاسلام والمسلمین روحانی تنها روحانی نامزد یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری در حالی پا به میدان این رقابت‌ها گذاشت که وی نیز مدعی است به صورت مستقل می‌خواهد بر صندلی ریاست‌جمهوری تکیه بزند.

البته روحانیان دیگری هم برای نشستن براین صندلی نامزد شدند، ولی شورای نگهبان این‌گونه تشخیص نداد و فقط اصلح‌اش آقای روحانی بود.

درباره ورود مستقل نامزدها کمی در بخش تفسیری آقای جلیلی چیزهایی گفته شد، اما یادآوری یک نکته شاید خالی از لطف نباشد.

آنهایی که دم از مستقل بودن می‌زنند در روان شناسی‌ رفتاری و سیاسی آنها نوعی ترس دیده می‌شود، ترس از باور نشدن از سوی مردم.

آنها گمان می‌کنند اگر به جایی وابسته نباشند مردم آنان را بیشتر می‌پسندند و شاید از این ترفند رأی بیشتری به صندوق بزنند.

یادمان نمی‌رود در انتخابات اخیر مجلس، بسیاری از نمایندگان به دروغ-تأکید می‌کنم به دروغ – اعلام کردند به صورت مستقل نامزد شده‌اند، اما وقتی وارد مجلس شدند، زیر هر نامه‌ای را امضا کردند که اصلاً نشانی از استقلال آنها که در آغاز می‌گفتند ندارد.

حالا چرا این حرف را می‌زنند، دو دلیل دارد: اول دلیل تاریخی دارد. به گمان آنها مردم ایران فکر می‌کنند اگر فردی به یکی از گروه‌ها وابسته باشد، به او دل نمی‌بندند. چون این گروه‌ها هیچ‌گاه جزء نفع شخصی و فامیلی، نفع ملی را مد نظر نداشته‌اند.

دوم، اگر فردا به کرسی ریاست جمهوری یا هر قدرتی بنشینند، باید حرف آن گروه یا سازمانی را که با پشتیبانی آنها آمده‌اند، گوش کنند و وزرا و معاونان یا مدیرانی را که می‌خواهند انتخاب کنند با تصمیم یا اطلاع آنها باشد.

این افراد نمی‌خواهند بعد از قدرت به کسی سهمی بدهند. در حقیقت فرار از سهم‌خواهی باعث می‌شود که اعلام استقلال کنند.

اساساً استبداد ایرانی ما اجازه نمی‌دهد به دیگرانی که نسبتی با ما ندارند، سهمی بدهیم. داستان مدیران اتوبوسی از همین روحیه تبارگرایی و قوم‌گرایی ما ایرانی‌ها سرچشمه می‌گیرد.

اما مشکل دیگر روحانی در صورت کسب قدرت این خواهد بود که نمی‌تواند جلوی قدرت‌های کوچکی که در سر راه او قرار می‌گیرند بایستد.

او آدمی مصالحه‌جو و آرام است. مصلحت‌جویی او شاید کار دستش بدهد و در پایان ریاست خود کارنامه‌ ناخوبی داشته باشد.

دنباله دارد...